سیر صعودی روند نظامی‌گری ترامپ

امریکا برای جنگ آماده می شود؟

۲۱ اسفند ۱۳۹۶ | ۱۳:۰۴ کد : ۱۹۷۵۲۵۹ آمریکا آسیا و آفریقا یادداشت
مسعود رضائی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: منطقِ این ارزیابی بدبینانه را شاید بتوان به خبر نهم فوریه 2018 روزنامه وال‌استریت‌ژورنال مبنی بر «اعزام نیروهای واکنش سریع آمریکا («یگان تفنگداران دریایی MEU) به شرق اقیانوس آرام برای کنترل تهدیدات چین» ارتباط داد که ممکن است آمادگی تدارکاتی برای برخورد با کره شمالی در آن مستتر باشد.
امریکا برای جنگ آماده می شود؟

مسعود رضائی - پژوهشگر ارشد مهمان مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه

دیپلماسی ایرانی: در سراسر جهان، رهبران سیاسی، وزاری امور خارجه و نهادهای دفاعی - امنیتی تلاش می کنند تا آنچه را که عدم اطمینان در مورد نیّات و اقدامات دولت ترامپ نامیده می شود، به نحو مطلوب درک کنند و چگونگی مواجهه با آن را مورد ارزیابی و سنجش قرار دهند. این معضل در پیونگ یانگ شفاف تر از بسیاری از مکان های دیگر قابل مشاهده است؛ چرا که بحران میان کره شمالی و آمریکا برخلاف بسیاری از بحران های موجود در عرصۀ جهانی، کاملاً متفاوت و تابعی از مکانیسم دوران جنگ سرد است. از این منظر برخی از مقامات در واشنگتن به تأسی از «استراتژی پیتون» (حداکثر فشار) معتقدند برای حل بحران کره شمالی، ایالات متحده باید پس از تصویب قطعنامه 2397 دسامبر 2017، به مدت یک تا دو سال منتظر اثرگذاریِ تحریم های سنگین اِعمال شده علیه این رژیم بماند تا پیونگ یانگ از موضع ضعف به میز مذاکره برگردد و به توافقی با مضامین خلع سلاح تن دهد. از آن سو نیز برخی معتقدند سیاست «صبر استراتژیک» بی فایده است و در تاریخ خلع سلاح هسته ای، موردی یافت نمی شود که کشوری پس از تکمیل چرخۀ تسلیحات هسته ای خود، به کنار گذاشتن این توانایی رضایت داده باشد. بنابراین آمریکا باید به دلیل پافشاریِ کیم جونگ اون در توسعۀ قابلیت ها و آزمایش های متعدد موشکی و هسته ای و همچنین تهدید مستقیم آن مبنی بر هدف قرار دادنِ خاک آمریکا، در چارچوب «استراتژی بینی خونین» با این کشور برخود نظامی کند و این اقدام اجتناب ناپذیر است.

تنش های بین کاخ سفید و پنتاگن در مورد چگونگی برخورد با کره شمالی - که ظرف ماه های اخیر به صحنه عمومی آمریکا نیز منتقل شده است - خود مؤید چنین فضایی میان افراد قدرتمند در کاخ سفید و شورای امنیت ملی است که البته با مقاومت برخی از چهره های واقع گرا در پنتاگن مواجه است. به غیر از خود ترامپ در مقام رئیس جمهور، ازجمله افراد برجستۀ دیگری که خواهان برخورد شدید با کره شمالی است؛ می توان به مشاور امنیت ملی کاخ سفید ژنرال مک مستر اشاره کرد که بر مبنای سناریوی بینی خونین، معتقد است آمریکا مایل و قادر خواهد بود با یک حملۀ پیش دستانه و گیج کننده در ابعاد کوچک، محدود و دقیق علیه سایت های هسته ای و تأسیسات موشکی کره شمالی، به نحوی که نهایتاً به تحریک کره شمالی برای پاسخ دادن منجر نشود، تهدید هسته ایِ رژیم کیم جونگ اون را خنثی کرده و جلوی جنگ تمام عیار را بگیرد. موضوعی که به غالب شدن این تفکر و گمانه زنی های مرتبط با آن منجر شد، تصمیم رئیس جمهور آمریکا برای کنار گذاشتن «ویکتور دی. چا»، کاندیدای اعزام به سئول به عنوان سفیر پیشنهادی آمریکا در کره جنوبی بود که نسبت به این استراتژی حمله نظامی شدیداً اعتراض داشت.

حال در قالب چنین فضا و شرایطی، نظر بگیرید دونالد ترامپ برخلاف سنت معمولِ رؤسای جمهور آمریکا، در 18 ژانویه سال جاری، در جلسه ای محرمانه در مقر پنتاگون، با صدور فرمانی اجرایی، خواستار برگزاری رژه ای نظامی (به سبک فرانسه) در واشنگتن دی.سی شده است. فارغ از استفاده ترامپ از «مادر بمب ها» در افغانستان و شلیک 59 موشک تام هاوک به پایگاه نظامی الشعیراتِ سوریه در آوریل 2017، ظرف کمتر از سه ماه اخیر نیز، انتشار و بررسیِ سه «استراتژی امنیت ملی» (NSS)، «استراتژی دفاع ملی» (NDS) و «بازبینی وضعیت هسته‏ ایِ» (NPR) این کشور در کنار «گزارش ارزیابی جامعه اطلاعاتی آمریکا»، به وضوح سیر صعودی روندِ نظامی گری دولت ترامپ را نشان می دهد. به عنوان نمونه، برخلاف استراتژی امنیت ملی اوباما در سال 2015 که تنها سه بار و آن هم به صورت کلی به مسئله کره شمالی توجه نشان داده بود، سند استراتژی امنیت ملیِ ترامپ، 16 مرتبه کره شمالی را خطاب قرار داده و با تمرکز بر جزئیات خطر توان اتمی و موشکیِ کره شمالی و همچنین اشاره به ضرورت ایجاد اتحاد میان کشورهای شرق آسیا علیه پیونگ یانگ، آورده است: «رژیم کره شمالی به سرعت در حال شتاب بخشیدن به برنامه های سایبری، هسته ای و موشک های بالستیک خود است. لذا تلاش کره شمالی برای دستیابی به این تسلیحات، تهدیدی جهانی است و به پاسخی جهانی نیاز دارد». از این منظر و در نگاهی حداقلی، احتمال و شانس وقوع درگیری میان دو کشور را نمی توان بی ارزش و کم اهمیت قلمداد کرد.

منطقِ این ارزیابی بدبینانه را شاید بتوان به خبر نهم فوریه 2018 روزنامه وال استریت ژورنال مبنی بر «اعزام نیروهای واکنش سریع آمریکا («یگان تفنگداران دریایی MEU) به شرق اقیانوس آرام برای کنترل تهدیدات چین» ارتباط داد که ممکن است آمادگی تدارکاتی برای برخورد با کره شمالی در آن مستتر باشد. می دانیم که هر یگان تفنگداران دریایی آمریکا، متشکل از دو هزار و ۲۰۰ نیرو و تجهیزات سنگین شامل هواپیما، تانک و دیگر جنگ افزارهای ویژه است. با این حال فرماندهان ارتش آمریکا از ارائه جزئیات بیشتر در این خصوص و اینکه چه تعداد از این یگان های دریایی به نزدیکیِ چین اعزام خواهند شد امتناع کرده اند. حال با توجه به اینکه ایالات متحده آمریکا در حال حاضر ۵۰ هزار نیرو در ژاپن، 29 هزار و پانصد نیرو در کره جنوبی و ۷ هزار نیرو در جزیره گوام دارد و گفته شده است که روند اعزام این یگان ها به شرق آسیا و تکمیلِ فرایند آن قرار است هفت ماه به طول بینجامد، این ذهنیت ایجاد می شود که تصمیم به اعزام و استقرار این نیروها در این مقطع زمانی، کمتر می تواند در پیوند با تهدید فزایندۀ چین تعریف شود و در واقع، این جابجایی گستردۀ نظامی در کوتاه مدت، ممکن است با بحران کره شمالی مرتبط باشد و نه چین. بنابراین اگر ترامپ مطابق استراتژی بینی خونین قصد حمله به کره شمالی را داشته باشد، این جابجایی نیرو و جدول زمان بندی آن طی هفت ماه آینده، ماه های «سپتامبر» و «اکتبر» را نشان می دهد. اهمیتِ این تاریخ از این جهت است که در ماه «نوامبر»، انتخابات مهمِ میان دوره ای کنگره برگزار خواهد شد و ترامپ به زعم خویش دو ماه فرصت خواهد داشت تا با حملۀ محدود به کره شمالی، شرایط خود و هم حزبی هایش را در این اوضاع آشفته داخلی با توسل به یک "دستاورد تعیین کنندۀ خارجی" بهبود ببخشد. درواقع رسوایی پرونده روسیه (راشاگیت) برای ترامپ و خانواده اش، این احتمال و گمانه زنی را افزایش داده است که ترامپ نه تنها برای انتخاب مجدد، مسیر سختی پیشِ رو دارد؛ بلکه حتی ممکن است در پی واگذاری نتایج انتخابات کنگره به دموکرات ها، استیضاح شود. بنابراین بسته به اینکه فضای حاکم بر افکار عمومی آمریکا در مورد ایشان قبل از انتخابات میان دوره ایِ ماه نوامبر چه باشد، ترامپ ممکن است خود را در وضعیتی بی اختیار بیابد. این مسئله سوال نگران کننده را به وجود می آورد که آیا او برای خروج از بحران سیاسی داخلی ، در حال بررسی حمله به کره شمالی است؟ تاریخ روابط بین الملل به این شیوه (هر چند ضعیف تر) نزدیک ترین موردی را که به یاد می آورد «رجب طیب اردوغان» است که پس از ناکامی در انتخابات ژوئن 2015، برای پرهیز از تشکیل دولت ائتلافی، با سوار شدن بر موج ناامنی داخلی و بمب گذاری های منتسب به داعش، پیروزی خود و حزب متبوعش را در انتخابات نوامبر همان سال تضمین کرد.

البته با وجود پیچیدگی های کنونی تحولات در شرق آسیا، راهی وجود ندارد که بتوان فهمید این راهبرد چقدر جدی در کاخ سفید و پنتاگن مورد بحث قرار گرفته است. این تصور که کره شمالی «جرأت نخواهد کرد» پاسخ دهد، هم خطرناک و هم نگران کننده است. این ارزیابی بر اساسِ یک طرز تفکر آمریکامحور شکل گرفته که خیال می کند پاسخ متقابل کره شمالی به پایان رژیم پیونگ یانگ منتهی می شود. مشخص نیست مقاماتِ دولت ترامپ که کیم جونگ اون را «فریبکار، غیرمنطقی و غیرقابل پیش بینی» توصیف می کنند، چطور می توانند ارزیابی کنند که او هم به همان نتایج کلی نظامی ای می رسد که آن ها رسیده اند. اما بزرگ ترین معمای این سناریو این است که کره شمالی در صورت حمله آمریکا، هیچ چیزی برای از دست دادن نخواهد داشت و رهبر جوان این کشور در نهایت همانند معمر قذافی در لیبی یا صدام حسین در عراق از خود واکنش نشان می دهد. با این تفاوت که برخلاف قذافی و صدام، کیم واقعاً به سلاح های هسته ای مجهز است و ارادۀ استفاده از آن را هم به نمایش گذاشته است.

با تمام این تفاسیر، شکی نیست که برنامه ریزان پنتاگن از عواقب و پیامدهای مرگبار خروج از موازنۀ وحشتِ کنونی و همچنین تمایل مقامات کاخ سفید برای تعیین اهداف سیاسی داخلی در حمله به کره شمالی آگاهند؛ اما ترامپ و همفکران او، ظاهراً به این نکته مهم توجه کافی ندارند که تاریخ، «وینستون چرچیل» را نیز به خود دیده است که با وجود نقشی که وی در پیروزی انگلستان علیه آلمان نازی ایفا کرد، نخستین انتخابات عمومی پس از جنگ جهانی دوم را به «کلمنت آتلی» باخت. بنابراین در اینکه آیا می توان با کاربستِ تحریم های فلج کننده، چشم انداز وقع جنگ را متوقف کرد و با وجود دولتِ ترامپ به مذاکرات دیپلماتیک رسید تردید جدی وجود دارد. از همین رو، کاربستِ تحریم های شدید و محاصره، نه خلع سلاح هسته ای و موشکیِ کره شمالی را امکان پذیر می سازد و نه احتمال دارد که در آینده، رشد بیشتر زرادخانه های هسته ای و موشکی این کشور را کُند کند. لذا اثرگذاریِ تحریم ها حتی ممکن است در آینده به تحریک کره شمالی برای ماجراجوئی و آغاز جنگ دامن بزند و نباید از نظر دور داشت که کره شمالیِ اتمیِ در حال فروپاشی، به مراتب برای جهان خطرناک تر از کره شمالی باثبات خواهد بود که به شدت در حال تلاش برای بهبود زرادخانه اتمی و تضمین بقاء خود است. «توماس شلینگ»، نظریه پرداز معروف «استراتژی و نظریه بازی ها» و همچنین برنده جایزه نوبل اقتصاد، زمانی گفته بود «دو چیز در سیاست بین الملل بسیار گران تمام می شود: وعده هایی که یک کشور پس از پیروزی سر می دهد و تهدیدهای کشور بازنده».

انتشار اولیه: سه شنبه 8 اسفند 1396 / انتشار مجدد: دوشنبه 21 اسفند 1396

کلید واژه ها: پیونگ یانگ آمریکا کره شمالی دونالد ترامپ مسعود رضائی


نظر شما :