مقوله ای که با کمترین هزینه قابل حل است
هویت گرایی و مساله کردی
رحمان قهرمان پور، استاد دانشگاه*
دیپلماسی ایرانی: آنچه به عنوان رفراندوم مطرح شده به صورت واضح و شفاف مساله ناسیونالیسم برونی است که در قرن 21 و در دوران پساناسیونالیسم وجود دارد. زیرا اکنون ناسیونالیسم به سر آمده و اگر بخواهیم چنین حرکتی را از منظر هگل مورد بررسی قرار دهیم یا از منظر تاریخی به آن نگاه کنیم، با همدیگر همخوانی ندارد. بنابراین این حرکت آبستن خشونت و درگیری است. فرض بر این است که که بعد از پیمان سایکس – پیکو مساله مطرح اما روی نداد. پس از جنگ جهانی دوم نیز همین مساله باقی ماند. به نظر می رسد مساله رفراندوم در چارچوب و یک الگویی ارایه شده است:
- الگوی دموکراسی رادیکال
- الگویی که پژاک یا پ.ک.ک به دنبال آن هستند. الگوی مبارزات نظامی، تلفیقی از مائویسم، مقاومت مسلحانه و.. این الگو راه حل دموکراتیک ندارد. این الگو، الگویی بر آمده از مارکسیسم است.
- الگوی ایده فدرالیسم که حزب دموکرات به دنبال آن است.
- الگوی چهارم که در ایران مطرح می شود، چتر ناسیونالیسم فرهنگی ایران است. تبیین کنندگان این الگو بر این عقیده اند همه اینها اقوام ایرانی هستند ولی زبانشان تغییر کرده است.
- الگوی پنجم، ایده وحدت زیر چتر امت اسلامی است. الگویی که ایدئولوژی رسمی جمهوری اسلامی ایران نیز هست.
- الگوی ششم که هنوز نمود نیافته، استقلال بر مبنای ناسیونالیسم کردی است. یعنی دولت مستقل کردی. به طور مشخص صحبت از ناسیونالیسم قومی می کند.
- الگوی هفتم بر مبنای ایده داعش بوده که رو به اضمحلال است. بر اساس این ایده همه کردها باید زیر چتر خلافت اسلامی در رقه و موصل باشند.
اما آنچه در حال روی دادن است، مساله دموکراسی نیست. به همین دلیل بر این عقیده ام که مساله کردی با کمترین هزینه و راه حل مسالمت آمیز قابل حل است. مساله اصلی در خاورمیانه دموکراسی است. گرچه برخی بر این باورند که دموکراسی در خاورمیانه موضوعیت ندارد. جان اسپوزیتو نیز پیش از این از مخالفان بحران ظهور دموکراسی در خاورمیانه بوده و به تبعیت از برنارد لوئیس و هانتینگتون معتقد بود که خاومیانه نسبتی با دموکراسی ندارد. در کتاب موج سرخ آمده اوضاع آفریقا بهتر از خاورمیانه است. اما این ایده که خاورمیانه نسبتی با خاورمیانه ندارد، مبنای تئوریک محکمی ندارد. افرادی مانند فرزین وحدت وحتی اسپوزیتو در کتاب جدید خود با عنوان " فرصت توفیق اجباری" بر این عقیده اند خلاف تصورات رایج، شاهد ظهور عاقلیت انسانی دجدی هستیم که طرفدار دموکراسی است. به گفته آنها با نگاهی به مسایل ترکیه می بینیم که در این کشور دمیرتاش برادرش عضو پ.ک.ک بوده اما او راهش را به عنوان رهبر یک حزب در ترکیه پیدا و ادامه می دهد. این حرکت رو به جلویی است.
از نظر بنده مساله کردی با مساله سیاست هویت گره خورده است. سیاست هویت فقط در چارچوب ناسیونالیسم قابل حل نیست. مساله کردی با شناسایی مستقل هویت کردی گره خورده است. البته این ناسیونالیسم الزما پاسخی به ناسیونالیسمی که در قرن نوزدهم روی داد یا جنبش های سیاسی که از پس ناسیونالیسم به وجود آمدند یا تقدسی که ناسیونالیسم در اوایل قرن بیستم پیدا کرد، نیست. قرن بیست و یکم قرنی بود که ناسیونالیسم توانست فاجعه بار باشد. در کمتر کشوری شاهد هستیم که ناسیونالیسم طرفدار دموکراسی باشد. تاریخ قرن بیست و یکم نشان می دهد ناسیونالیسم چندان از تنش، جنگ و خونریزی بدش نمی آید. از این رو به نظر می رسد رفراندوم جوابی است ناسیونالیسیتی به مساله کردی. جوابی که همان تبعات ناسیونالیسم در قرن بیستم را شاهد بودیم. اولین مساله آن تریسم مرز هویت کرد وغیر کرد خواهد بود. در این مرز بندی برای بیان اینکه من " کرد " هستم و او " غیر " کرد " است باید تقابل صورت گیرد. یعنی کنترل، مهار، سرکوب و حاشیه نشین کردن دیگری است. بنابراین مطرح کردن ناسیونالیسم به دنبال آن الزماتش هم خواهد آمد. آقای بارزانی نمی تواند صحبت از ناسیونالیسم کند، و سپس بگویید در قالب این ناسیونالیسم می خواهیم با ایران، عراق، ترکیه و .. روابط مسالمت آمیز داشته باشیم. این موضوع با چارچوب ناسیونالیسم همخوانی ندارد. ناسیونالیسم در ابتدا مرزی میان خود و دیگری ترسیم می کند. " دیگری " که باعث بدبختی و گرفتاری ما بوده است. از طرفی این " دیگری " باید به قدری بزرگ شود که کسی از آقای بارزانی سوال نکند که برای اقتصادی مردم اقلیم طی 26 سال گذشته چه کرده است. ناسیونالیسم می گوید چالش داخلی را کنار گذشته و به مساله دیگری بپردازیم. به همین دلیل معتقدم ناسیونالیسم جوابی برای مساله کردی نیست.
بنده در مقابل کسانی که معقدند در خاورمیانه امکان رشد دموکراسی وجود ندارد، باید بگویم اتفاقا وجود دارد. تحولات اخیر نشان داده دموکراسی خواهی یا همزیستی با دیگران حداقل در بخش هایی از جامعه و در یک طبقه متوسط شهری وجود دارد. اما در مقابل نسل جنگ سرد نمی تواند با این فرمول کنار بیاید. زیرا این نسل، پر از خصومت با اپریالیسم ، با دیگری، با دشمنی که ما را بدبخت کرده، با استعمار و هر چیزی که به من مربوط نباشد، است. این در حالی است که در دموکراسی اولین مساله، خود شمایید.
بنابراین سیاست هویت می گوید چه رویکردی نسبت به دیگری و خودی دارید. آیا چون من کرد هستم، من عرب هستم و صرفا بر اساس قومیت باید حقوقی داشته باشم که دیگران باید ازآن محروم شوند یا نه، حقوق من نیز باید در چارچوب حقوق شهروندی قابل فهم باشد؟ همه ما شهروند هستیم. پس سیاست هویت می تواند اقتدارگرایانه باشد. همان چیزی که ناسیونالیسم ها به آن اعتقاد دارند. یعنی از بالا هویتی تعریف و گفته شود به خیر و صلاح شماست و اگر دعوا کردید من سرکوب و کنترل می کنم. ولی در سیاست هویت دموکراتیک، هویت محصول یک شناسایی شهروندان به عنوان عاملیت های برابر و دادن موقعیت حقوقی برابر به آنها فارغ از هویت ، باورها و اعتقادات است. بنابراین می توانیم خارج از چارچوب ناسیونالیسم، سیاست هویت دموکراتیک داشته باشیم که در آن به مساله یا نیازشناسی رسمی هویت ها پاسخ داده شود.
*متن سخنرانی در نشست نشست " زمینه ها و پیامدهای رفراندوم استقلال کردستان " در خانه اندیشمندان علوم انسانی
انتشار اولیه: شنبه 7 مرداد 1396 / انتشار مجدد: یکشنبه 15 مرداد 1396
نظر شما :