ریاض آشتی تهران و غرب را درک کرده است؟
عربستان در برابر تحولات گریزناپذیر منطقهای
دیپلماسی ایرانی: "مرکز بررسی نزاعات" که یکی از مهم ترین مراکز پژوهش های بین المللی است در پاییز 2011 گزارشی را منتشر کرده بود که در آن به مواضع عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران در قبال انقلاب سوریه می پرداخت. در این گزارش آمده بود: "در تابستان گذشته یکی از مقام های عالی رتبه عربستانی به اطلاع جان هانا، مشاور ارشد دیک چنی، معاون رئیس جمهوری سابق ایالات متحده امریکا رسانده بود که پادشاه عربستان از ابتدای تحولات سوریه به این ایمان رسیده است که تغییر حکومت حاکم بر سوریه واقعا به سود مصالح عربستان تمام خواهد شد. او به این باور رسیده است که هیچ چیز، البته به استثنای سقوط نظام جمهوری اسلامی، نمی تواند ایران را در منطقه تضعیف کند جز سقوط حکومت سوریه و نظام اسد حاکم بر آن.
اروپایی ها و امریکایی ها و شماری از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس این گونه می بینند که بازی (Game) سوریه خلف منطقی بازی موفقیت آمیز لیبی است که ابتدای نوسازی خاورمیانه است. با علم بر این که ابزارهای لازم برای رسیدن به این هدف موجود است و قدرت اشتعال سریع را نیز دارد. آنها هیچ مانعی ندارند که از این ابزارها برای تبدیل کردن خاورمیانه به منطقه اشباح صرفا برای رسیدن به اهدافشان استفاده کنند. و این چیزی است که پس از پیروزی در افغانستان در برابر اتحاد جماهیر شوروی در سال 1980 به دست آمد. و این نخستین باری نیست که کشورهای غربی از دیگران استفاده می کنند تا مصالحشان را تامین و از آن حمایت کنند، اما این بار به نظر می رسد که کشورهای دیگری به غیر از کشورهای غربی نیز در حال استفاده از همین روش هستند. وجود چنین تفکر استراتژیکی نزد این افراد و افراد دیگر باعث مضاعف شدن مشکلات و اوضاع زمانی که همه چیز به انفجار می رسد، خواهد شد. مساله ای که باعث شده بسیاری از قدرت ها در محاسبات خود تجدید نظر کرده با این هدف که اوضاع را به عقب باز گردانند.
سوالی که در این جا مطرح می شود این است که آیا غرب همچنان معتقد به نمونه کشورهای عربی منطقه خلیج فارس که به شدت محافظه کار (Conservative) است، دارد؟ آیا واقعا می خواهد آنها همچنان در منطقه باشند تا مستمرا به آنها سلاح بفروشد؟ اگر آن چه در سوریه می گذرد را ملاک بگیریم و کشته شدن هزاران شهروند و نظامی و امنیتی را بررسی کنیم، می بینیم که این بازی چندان هم شبیه بازی لیبی نیست، بلکه حتی در ذات خود از خیلی لحاظ ها تفاوت شگرفی با بازی لیبی دارد. از این رو معایب و خلل های آن بسیار بیشتر و بزرگ تر از آن چیزی است که تصور می شود. اما در این میان خطر حقیقی آن چیزی است که هانا می گوید: عربستانی ها اکنون در وضعیتی هستند که می خواهند به دیواری که خود هم در آن گرفتار هستند تکیه دهند، برای همین قصد دارند دوباره به سراغ شبکه های جهادی قدیمی بروند و از آنها برای حمله به ایران شیعی استفاده کنند. این مساله کاملا حقیقت آن چیزی است که اکنون در منطقه شاهدیم. اما به نظر می رسد که غرب توجهی به آن نمی کند. برای همین رسانه های غربی مختلف این هشدار را می دهند که عربستان سعودی و هم پیمانان آن در منطقه خلیج فارس اکنون فقط با هدف تضعیف ایران فعالیت نمی کنند بلکه آنها بر این اعتقادند که برای بقا و (Survive) مجاز به انجام هر کاری هستند. برای همین تلاش می کنند تا بیداری مردم عرب را به چالش بکشند یا آنها را تهدید کنند، همان بیداری ای که رفته رفته به سمتی می رود تا حکومت های پادشاهی آنها را مورد تهدید قرار دهد. برای همین نمونه های غربی که بسیاری در امریکا از جمله هیلاری کلینتون از آن صحبت می کنند و از بیداری های عربی قصد استفاده برای اعمال این نمونه را حتی به زور دارند، باعث می شود تا اعراب و مسلمانان آن را جنگی فرهنگی علیه اسلام قلمداد کنند. از این رو این مساله باعث افزایش رادیکالیسم در جهان عربی و اسلامی خواهد شد."
حالا چه شده که بعد از دو سال به این موضوع پرداخته ایم و اظهارات مقام های امریکایی را یادآور می شویم؟
برای این که اسلام گرایان عموما و جهادی ها به طور خاص که غرب و بسیاری دیگر از جمله حکومت اسد به آنها تکفیری ها می گویند تبدیل به جزئی اساسی از بازی سوریه شده اند. برای این که عربستان سعودی که امروزه تلاش می کند فرمانده جبهه عربی حامی "بهار عربی" باشد حمایت خود را از اخوان المسلمین که بیش از همه در فضای عربی نقش آفرینی کرده اند، برداشته است چرا که خطر آن را برای خود و حکومت های خلیج فارس بیش از پیش احساس می کند. عربستان در مقابل، اسلام گرایان سلفی را حمایت می کند و می گوید اینها معتدل هستند در حالی که همه می دانند که هیچ مانعی برای آنها وجود ندارد که فورا جهادی شوند. و برای این که عربستان خود شخصا با ایران در سوریه و بحرین و کشورهای عربی خلیج فارس و لبنان و دیگر جاها می جنگد.
در این میان انتخاب روحانی به عنوان رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران، اشاره های ایجابی رهبر معظم انقلاب ایران، و پاسخ مشابه ایجابی باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا – که تبلور آن را در تعلیق حمله نظامی امریکا به سوریه مشاهده کردیم – و تفاهم اوباما و پوتین بر سر سلاح های شیمیایی سوریه همگی حاکی از آن است که باب تسویه حساب میان غرب و جامعه جهانی با ایران باز شده و این مساله می تواند تاثیری مستقیم بر منطقه و انقلاب ها و تحولات و توقف خونریزی ها داشته باشد. آیا عربستان سعودی این تغییرات را می بیند و خود را آماده آن کرده است؟ یا این که از آن ترسیده است و درصدد رویارویی با آن بر آمده است؟ یا این که نمی بیند و گمان می کند که رویارویی همچنان ادامه دارد؟
منبع: النهار/تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
نظر شما :