از حرف تا عمل واشنگتن در مذاکره با تهران
آیا اوباما واقعا به دنبال معامله با ایران است؟
دیپلماسی ایرانی: چشم ها سه شنبه آینده به آلماتی قزاقستان دوخته خواهد شد؛ زمانی که نمایندگان ایران و 1+5 برای گفتگو درباره برنامه هسته ای ایران همدیگر را ملاقات خواهند کرد.مدارک نشان می دهد هر 16 سازمان اطلاعاتی امریکا می دانند که ایران روی سلاح هسته ای کار نمی کند. در یک مذاکره واقعی امریکا باید پیشنهادی معتبر روی میز بگذارد. اما چنین پیشنهادی در کار نیست. این نشان می دهد که واشنگتن در واقع خواستار ادامه تحریم ها و حتی افزایش بسته های تحریمی سنگین خود علیه ایران است.
بیایید مکانیزم این "مذاکره" را بازبینی کنیم. تنها چند هفته پیش، در تاریخ 6 فوریه بود که تصویب قانون جدیدی در امریکا مبادله ای معروف به " طلا در برابر گاز" را با مشکل روبرو کرد.انکارا هزینه گاز وارداتی از تهران را با لیره ترکی پرداخت می کرد؛ سپس ایران با استفاده از این پول که در بانک "هالک بانک" نگه داشته می شود اقدام به خرید طلا می کرد. اما حالا تحریم های جدید آنچه که ایران می تواند با لیره ترکی خود بخرد را فقط به غذا، دارو و محصولات صنعتی محدود کرده است.رسانه های غربی با غرور می گویند که ایران در سیستم بانکداری جهانی منزوی می شود. با این حال تضمینی وجود ندارد که این تحریم های اخیر موثر باشند.
باز هم پای طلا در میان است. بانک ترکیه ممکن است به اخراج از سیستم مالی تحت کنترل غربی ها تهدید شود. اما بانک های روسیه و چین راهی برای دور زدن این تحریم ها و پر کردن چنین خلاءهایی را خواهند یافت. از آن سو ایران هم تجربه چندین دهه تحریم سخت را داشته و به آنها عادت کرده است.ترکیه کماکان نیاز دارد که 40 درصد گاز مورد نیاز را از ایران وارد کند. ایران تامین کننده اول گاز ترکیه است. تامین کننده اصلی دیگر گاز ترکیه، روسیه است. با وجود تمام رفتار های پر نوسان اردوغان، آنکارا هرگز چنین خودکشی استراتژیکی نخواهد کرد که فقط به یک کشور به عنوان منبع تامین انرژی مورد نیاز خود بسنده کند.
بنابراین تنها بازنده این سناریو ترکیه خواهد بود. می پرسید چرا؟ به این دلیل که واشنگتن اینگونه می گوید.حال نگاهی به پیشنهاد واشنگتن به ایران بیاندازید: ما در قبال توقف کامل غنی سازی اورانیوم در فردو، تحریم گاز در برابر طلا را لغو خواهیم کرد. تصادفی نیست که تخریب فردو در صورت وقوع یک حمله نظامی از سوی امریکا و اسرائیل در بین همه سایت های هسته ای ایرانی از همه مشکل تر است.روز دوشنبه رامین مهمانپرست سخنگوی وزارت امور خارجه ایران هم به این مطلب اشاره کرد. وی گفت: " اخیرا آنها گفته اند «اگر غنی سازی در فردو را متوقف کنید ما اجازه مبادله طلا را خواهیم داد.»...آنها می خواهند در عوض اجازه مبادله طلا حق یک ملت را بگیرند."
در نتیجه تهران به موقع فهمیده است که واشنگتن به آنها نه پیشنهاد لغو تحریم های سازمان ملل را می دهد، نه لغو تحریم های یکجانبه امریکا و اتحادیه اروپا و نه پایان جنگ اقتصادی که علیه تهران به راه افتاده است.
به سوی تکرار الگوی عراق
ممنوعیت "طلا در برابر گاز" برای ایران با وجود همه اهداف عملی آن، حکم احیای کم رنگ "نفت در برابر غذا" در سال 2003 در عراق پیش از تهاجم و اشغال توسط امریکا را دارد.مقام های ایرانی حتی با وجود تحریم تجاری غرب به بازاری به وسعت آسیا متصل خواهند بود که راه اتصال به کشورهای در حال توسعه و در نتیجه بدست آوردن دلارهای نفتی بیشتر برای ایران است.نگاهی به رهبری تهران بیاندازیم. آنها تجربه هشت سال تلخ جنگ ایران- عراق را در دهه 1980 دارند. جنگ به لحاظ سیاسی آنها را ساخت. آنها به "گزینه ژاپنی" یعنی ساخت سلاح هسته ای در زمان کوتاه به عنوان بازدارنده نهایی فکر خواهند کرد.
آیت الله خامنه ای، رهبر انقلاب شنبه گذشته در تبریز تصریح کرد:ما نمی خواهیم سلاح هسته ای بسازیم. نه به این دلیل که امریکا از ما ناراحت می شود. این تصمیمی است که ما گرفته ایم. ما معتقدیم که سلاح هسته ای جنایت علیه بشریت است و نباید ساخته شود؛ و هر چه سلاح در دنیا هست باید از بین برده شود. این چیزی است که ما به آن اعتقاد داریم؛ و این ربطی به شما [امریکایی ها] ندارد.
در حقیقت زمانی که رهبر ایران گفت که، "اگر ایران تصمیم به ساخت سلاح هسته ای بگیرد هیچ قدرتی توان جلوگیری از آن را نخواهد داشت." وی در حال بسط "گزینه ژاپنی" بود. حتی اگر ایران نه سلاح هسته ای داشته باشد نه روی آن کار کند، اگر در مخمصمه بیافتد به عنوان یک گزینه روی آن فکر خواهد کرد.
به نظر می رسد کسی در واشنگتن یا در پاریس یا لندن این پیام را نگرفته است. سوابق نشان می دهد غرور غربی ها بینهایت است. دیپلمات های غربی با این پیش زمینه که خود را عقل کل می دانند تصور می کنند که بسته تحریمی ایران را به التماس کردن از دایی سام وادار خواهد کرد: چه آدم های بی مصرفی. سوار یک هواپیما شوید. به ایران سفر کنید و با ایرانیان حرف بزنید و سعی کنید چیزی بیاموزید.
اگر آنها تا به حال این کار را انجام داده بودند، می آموختند که قدرت اصلی برای ایرانیان که باید لبه برنده علم باشد فناوری هسته ای است. یک تحقیق ساده در رسانه ها و وبلاگ نویسان ایرانی نشان می دهد که از محافظه کاران افراطی تا اصلاح طلبان، همه توافق دارند که ایران حق دارد که به عنوان یک کشور عضو ان.پی.تی به فناوری هسته ای دست یابد.
ایران به انرژی هسته ای برای تولید انرژی الکتریکی نیاز دارد زیرا این کشور مقدار زیادی نفت تصفیه شده خود را صادر می کند. ایران ممکن است به دلیل تحریم ها نفت کمتری بفروشد، اما این ماجرا روی دیگری هم دارد و آن ، افزایش قیمت جهانی نفت است؛ اروپائیان باز هم بازندگان این بازی خواهند بود؛ و ایران نفتش را برای آینده ذخیره خواهد کرد زمانی که قیمت نفت مسلما بالاتر خواهد بود.واشنگتن هم به نوبه خود حکم کوری را دارد که عصا کش کور دیگری شده است. مثل اینکه هیچ تحلیلگری به خود زحمت مطالعه تاریخ 150 سال اخیر ایران را نداده است- موضوع اصلی مبارزه ضد امپریالیستی است اما تماشای فیلم آرگو کافی نیست.
بریتانیا اولتیماتوم های بیشماری به ایران داده است. با این حال در مرام ایرانی ها این است که اگر تسلیم دشمن شوی خائن ملی هستی و در غیر اینصورت قهرمان ملی خواهی شد حتی اگر شکست بخوری؛ مانند مصدق در سال 1953.درام هسته ای اخیر بازخوانی و بازبخش درام ملی شدن نفت در سالهای 1951 تا 1953 است؛ زمانی که ایران تلاش می کرد که خودکفا شده و خود صاحب ذخایر طبیعی کشورش باشد. در آن زمان، واشنگتن و لندن نه تنها به ایران اولتیماتوم دادند بلکه یک کودتای ننگین را پی ریزی کردند.
نیاز به یاداوری نیست که غرب از زمان سقوط شاه در سال 1979 بی وقفه ایران را تهدید کرده است.کسانی که خیلی خوشبین هستند، در این باره بحث می کنند که قضاوت در مورد سیاست های دولت دوم اوباما در قبال ایران را حداقل برای مدتی باید متوقف کرد.خوب است که به یاد بیاوریم که حتی در دو دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی اصلاح طلب هم امریکا هرگز پیشنهادی جدی به ایران ارائه نکرد. مانند توقف کامل سودای تغییر رژیم؛ لغو تحریم ها، و اجازه به اروپا برای سرمایه گذاری آزاد در ایران. این ها می توانست کمکی به اصلاح طلبان برای ماندگاری بیشتر در ایران باشد.
به عقب برگشته ایم، تا جایی که حتی بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل هم ازعصبانیت به حرف آمده: "نباید زمان بیشتری به ایرانی ها بدهیم و نباید بیش از این زمان را تلف کنیم... آنچه در کره شمالی اتفاق افتاد را دیده ایم."مثل اینکه این بار شخص رئیس سازمان ملل و نه جورج "محور شرارت" بوش خواستار جنگ با ایران به بهانه واهی وجود سلاح های کشتار جمعی است.
عواقب این رفتار ها در واقع به بن بست کشاندن مذاکرات قبل از آغاز آن است. شاید هم بان کی مون به دنبال این است که با کار کردن به صورت نیمه وقت برای نتانیاهو به دستمزدی که از سازمان ملل می گیرد بیافزاید. کمی به دیپلماسی زمان بیشتری بدهید قبل از آنکه اسرائیل نهایتا واشنگتن را برای حمله به ایران متقاعد کند.
ممکن است بروکسل مغرورانه به 46 میلیارد درآمد نفتی از دست رفته ایران به سبب تحریم ها از یک سال پیش تا به حال و سقوط 40 درصدی ارزش ریال بنگرد. ممکن است مردم ایران سختی کشیده باشند اما رهبران ایران از هر زمان دیگری قوی تر شده اند؛ آنها اکنون بیش از هر زمان دیگری می توانند غرب را مسبب شرایط فعلی ایران بدانند.
کار کردن روی یک معامله واقعی میان ایران و امریکا به این معناست که دیگر حرفی از تغییر رژیم زده نشود، ایران به عنوان یک قدرت مهم در جنوب شرقی آسیا به رسمیت شناخته شود، تحریم ها برداشته شوند، دیگر از سرمایه گذاری کشورهای دیگر در ایران جلوگیری نشود و ایرانی ها هم کاملا تضمین کنند که برنامه هسته ای آنها فقط برای مصارف غیر نظامی است.این امر می تواند راه ایران را برای تثبیت خود به عنوان بزرگترین و پویاترین اقتصاد خاور میانه و آسیای جنوب غربی هموار کند.
اما به نظر نمی رسد که ما به این سو حرکت کنیم. ولی نصر، مشاور سابق دولت اوباما در کتاب خود که به زودی چاپ می شود اعتراف می کند که "مسیر دوگانه" تحریم و دیپلماسی واقعا هم دوگانه نبوده است. این سیاست متکی بر یک مسیر بود و آن هم فشار علیه ایران... تعامل پوششی برای کمپین خرابکاری، فشار اقتصادی و جنگ سایبری علیه ایران بود.
از تهران این گونه به گوش می رسد که رهبر انقلاب اعتقاد دارد همه تلاش های دولت دوم اوباما برای مذاکره مستقیم با تهران دام است. از نظر ایشان، آلماتی تنها در صورتی جدی خواهد بود که امریکا همه بسته های تحریمی را بردارد نه اینکه فقط تحریم مبادله طلا در برابر گاز آن هم در برابر تعطیلی فردو لغو گردد.
اوباما می توانست کاری در این زمینه انجام دهد...
بررسی یک معامله بزرگ در آینده ای نه چندان دور... برای مثال اوباما می توانست دارایی ها بلوکه شده ایرانی ها از زمان تسخیر سفارت امریکا در سال 1979 (که البته در فیلم آرگو به آن اشاره ای نشد) را آزاد کند. او می توانست اجازه فروش قطعات یدکی بوئینگ به ناوگان فرسوده هوایی ایران را صادر کند؛ او می توانست به وزارت خزانه داری و وزارت خارجه بگوید که به شرکت های غربی که خواهان تجارت در ایران هستند معافیت نامه اعطا کند.
و در عین حال یک مورد هنوز می تواند نشان دهد که تاکتیک اوبامای دوم تمدید سیاست خارجی دوران بوش-چنی است؛ تهدید، منحرف کردن اذهان و تغییر خطوط قرمز "همه گزینه ها روی میز است" و تحریم، تحریم و باز هم تحریم بیشتر.
شکی نیست که انتظارات از آلماتی فوق العاده پایین است. به هر حال، تصمیمات قابل توجهی پیش از انتخابات ریاست جمهوری ماه ژوئن در ایران گرفته نخواهد شد. اما اگر 1+5 در کنار هم عمل و مانند بزرگسالان رفتار کنند، دیر یا زود ممکن است ایران وسوسه "گزینه ژاپنی" را برای همیشه کنار بگذارد.
منبع: الجزیره انگلیسی
نظر شما :