طارق رمضان از دموکراسی در خاورمیانه می گوید

در انتظار بهار اندیشه عرب

۱۷ مهر ۱۳۹۱ | ۰۲:۱۰ کد : ۱۹۰۷۷۱۸ اخبار اصلی خاورمیانه
هیچ دمکراسی واقعی ای در خاورمیانه بدون یک بازسازی بنیادین اولویت های اقتصادی شکل نخواهد گرفت. چنین مهمی فقط از طریق مبارزه با فساد، محدود کردن مزیت های ارتش، و از همه مهمتر، از طریق بازبینی روابط اقتصادی با دیگر کشورها و نابرابری های فاحش ثروت و درآمده در درون کشورهای اسلامی محقق خواهد شد
 در انتظار بهار اندیشه عرب

دیپلماسی ایرانی :در سفر اخیر به آمریکا روشنفکران و خبرنگاران از من سؤال کردند: آیا ما در طول بیداری عرب گمراه شدیم که تصورکردیم مسلمانان واقعاٌ می توانند از آرمان های دمکراتیک استقبال کنند؟

پاسخ کوتاه این است که خیر. شرکت کنندگان درتظاهرات خشونت آمیز علیه ویدئوی اسلام هراس یک اقلیت کوچک بودند. خشونت آنها غیر قابل قبول بود. آنها میلیون ها مسلمان را نمایندگی نمی کنند که از سال ۲۰۱۰ به صورت منظم و غیر خشونت آمیزی در تظاهرات برای سرنگونی دیکتاتوری ها شرکت کرده اند.

با این وجود بسیاری از آمریکایی ها که باور داشتند آنها سخاوتمندانه در حین شورش ها به کمک مردم عرب آمدند از هرج ومرج و خونریزی در کشورهای اسلامی مضطرب شدند. ولی عرب ها، و مسلمانان بطور کلی، حافظه درازمدت تر و نګاهی وسیع تر دارند. عدم اعتماد آنها بوسیله دهه ها حمایت آمریکا از دیکتاتورهایی که منافع اقتصادی و امنیتی آمریکا را تأمین می کردند، حمله به عراق و افغانستان، رفتار تحقیرآمیز زندانی ها در ابوغریب و گوانتانامو، و توسط حمایت غیر مشروط و دائمی از اسرائیل تغذیه می شود.

آمریکا و متحدین اروپایی اش بهتراست دقیقاٌ بررسی کنند چرا مسلمانان به غلیان آمده اند. خروج از افغانستان، محترم شمردن قطعنامه های سازمان ملل و مسئولیت های مندرج در پیمان های مرتبط با فلسطین، توقف هواپیماهای بدون سرنشین مرگبار و خاتمه "جنگ علیه ترور" نقاط آغازین خوبی هستند.

در عین حال زمان آن فرارسیده که سرزنش غرب برای استعمار و امپریالیسم گذشته پایان یابد. جوامع با اکثریت مسلمان بایستی از شر موضع تاریخی خود به عنوان قربانی خلاص شوند و بپذیرند که آنها بازیگرانی قدرتمند و با اختیار هستند، همانطوری که سال گذشته میلیونها عرب با آمدن به خیابان ها و تغییرمسیر تاریخ به تظاهرات پرداختند.

دوگانه فرسوده "غرب علیه اسلام" جای خود را به عصری از روابط چند قطبی می دهد. مرکز ثقل اقتصادی جهان به سوی شرق در حال انتقال است. ولی برجستگی فزاینده چین، هند و روسیه، و ظهور قدرت هایی نظیر برزیل، افریقای جنوبی و ترکیه بطور اتوماتیک عدالت و دمکراسی بیشتر را تضمین نمی کند. برخی از مسلمانان سریعاٌ از افول قدرت آمریکا شادمان می شوند. آنها ظاهراٌ آگاه نیستند که چیزی که جایگزین آن می شود ممکن به عقب گرد از حقوق اجتماعی و بشرو اشکال جدید وابستگی بین المللی منجرشود.

مردمان عرب، همانند مردم سراسر آمریکای لاتین، افریقا و آسیا نمی توانند و نمی خواهند سنت های دینی و فرهنگی که مدت های طولانی آنها را تعریف و تغذیه کرده نادیده بگیرند. همزمانی که آنها ارزش هایی چون آزادی، عدالت، برابری، خودمختاری و کثرت گرایی، و مدل های نوین دمکراسی و روابط بین الملل را پیگیری می کنند، نیاز دارند از سنت های اسلامی یاری جویند. اسلام می تواند زمین حاصلخیزی برای ابتکار سیاسی باشد، نه مانعی برای پیشرفت، آنطوری که متفکرین مستشرق در غرب اغلب مدعی شده ا ند.

دنیای عرب و جوامع با اکثریت مسلمان فقط نیازمند شورش های سیاسی نیستند، بلکه به یک انقلاب روشنفکری ژرف از درون نیاز دارند که درب را برای تحول اقتصادی و رهایی مذهبی، فرهنگی، هنری، و قدرتمند سازی زنان بگشاید. این کاری آسان نیست.

در این جوامع مبارزه ای بر سر مرجعیت مذهبی و سیاسی در حال وقوع است. شکاف های عمیقی بین سنی ها (سنت گرها، سکولارها، اصلاح گراها، صوفی های عارف) و همچنین بین اهل سنت و شیعیان وجود دارد.

در حال حاضراندیشه عرب بوسیله یک برساخته ایدئولوژیک عقیم که اسلام گراها را در مقابل سکولارها قرار می دهد، به سکون کشیده شده است. در نتیجه، تعامل این دو در جهت تأمل و باز اندیشی عمیق در مورد محدودیت های فکری هر دو غیر ممکن شده است.

نخبگان غرب زده سکولار، علیرغم همه سخنانشان درباره دمکراسی و حقوق بشر، اغلب دستورکارهای استعمار سابق را انتقال می دهند و عمیقاٌ از مردمی که مدعی نمایندگی آنها هستند منفک می باشند. اگر هم جدا نیستند- مانند برخی از گروه های مردمی در بین چپ ها- تأثیر آنها در بهترین وضعیت حاشیه ای است. برخی با دیکتاتورها همکاری کردند، رفیق گرایی را پذیرفتند یا از فساد رسمی منتفع شدند. برخی دیگر به حلقه های بسته ارتش نزدیک مانده اند (مانند مصر، تونس، سوریه وعراق). آنها با مقابله با هرگونه هم پوشانی مذهب و سیاست، دیدگاهی از دمکراتیزاسیون ارائه کرده اند که غیر منسجم بوده و از حافظه ها و سنت های اسلامی منفصل است.

اسلام گراها که دهه ها هزینه گزافی در مخالفت با دیکتاتوری پرداختند از مشروعیت برخوردار هستند. آنها با تطبیق خود به شرایط جابجایی قدرتی که بوسیله تظاهر کنندگان و فعالین فضای مجازی بدست آمد، درمراکش، تونس و مصر دستاوردهای انتخاباتی داشتنه اند. در عین حال، آنها با انتظارات متناقضی روبرو هستند: بایستی به اعتبار اسلامی خود متعهد مانده درضمن اینکه با فشارهای خارجی در ارتباط با فرایندهای دمکراتیک، سیاست های اقتصادی و رابطه با اسرائیل روبرو گردند. هیچ شخصیتی چون محمد مرسی رئیس جمهور جدید مصرتجسم تناقضات مزبورنیست که هفته پیش سعی کرد قویاٌ به دفاع مطلق رئیس جمهور اوباما از آزادی بیان در سازمان ملل پاسخ دهد. ولی درخواست محدودیت هایی برای بیان توهین آمیز راه حل نیست. ما به قوانین جدید نیاز نداریم. ما به روشنفکران و متفکرین شجاع نیازمندیم که اراده دارند موضوعاتی را که هم کیشانشان نمی خواهند گوش دهند به بحث گذارند: شکست هایشان، گرایششان به نقش قربانی را بازی کردن، ضرورت مسئولیت پذیری در قبال اعمالشان. فقط آن گونه از رهبری موج پوپولیسم مذهبی و کوری ناشی از احساسات توده ها را متوقف می کند.

در عین حالیکه نمونه حزب عدالت و توسعه ترکیه جالب است، ولی نمی تواند مرجعی برای کل خاورمیانه باشد. ترکیه تاریخی منحصر به فرد دارد، چالش های آن مشابه چالش های کشورهای عرب نیست. اسلام گراهای عرب در حالیکه پیروزی های انتخاباتی خود را جشن می گیرند شاید وارد دوران حساس تری از تاریخشان می شوند. احتمال دارد اعتبار اسلامی ای که بعنوان اپوزیسیون داشتند را از دست بدهند، یا مجبور به آنچنان تغییر و انطباقی با شرایط شوند که برنامه سیاسی خود را رها کنند. پیروزی ممکن است آغازی برای باختن باشد.

با این وجود، گروه های سلفی و وهابی با تفسیرهای متن گرا از اسلام در طول پنج سال گذشته فعال تر و سیاسی تر شده اند. آنها پس از دهه ها نفی مشارکت سیاسی- دمکراسی را با کفریکسان قلمداد کردن- اینک بطور آهسته وارد سیاست می شوند.

برخی از این گروه ها (که سلفی های جهادی نامیده می شوند) به رادیکالیسم خشونت آمیز روی آورده اند. دیگران که توسط نهادهای اسلامی در عربستان سعودی و پادشاهی های نفتی مانند قطر و بحرین (که متحدین آمریکا فرض می شوند) تأمین مالی می شوند، وارد جریان اصلی سیاست شده اند. در این صحنه آنها یک پوپولیسم مذهبی ضد دمکراتیک و متکی بر احساسات را ترغیب می کنند، غرب را (مخصوصاٌ آمریکا) اهریمن جلوه می دهند، و فعالانه با اصلاحات دمکراتیک مبارزه می کنند. خطری وجود دارد که شاید مدل افغانستان دهه هشتاد که طالبان به کمک دولت های آمریکا و عربستان یک نیروی مسلط سیاسی برای مقاومت در برابر سلطه اتحاد شوری شد، تکرار شود.

هیچ دمکراسی واقعی ای در خاورمیانه بدون یک بازسازی بنیادین اولویت های اقتصادی شکل نخواهد گرفت. چنین مهمی فقط از طریق مبارزه با فساد، محدود کردن مزیت های ارتش، و از همه مهمتر، از طریق بازبینی روابط اقتصادی با دیگر کشورها و نابرابری های فاحش ثروت و درآمده در درون کشورهای اسلامی محقق خواهد شد. ظهور یک جامعه مدنی پویا یک پیش شرط موفقیت است. دغدغه برای تفکر آزاد و نقاد بایستی در شکل سیاست های آموزشی برای ساختن مدارس و دانشگاه ها، بازبینی برنامه های آموزشی منسوخ، و توانمند سازی زنان برای درس خواندن، کار کردن، و از لحاظ مالی مستقل شدن، سامان یابد.
دنیای عرب پس از دهه ها سکوت و تسلیم از رخوت بیرون آمده است. دنیای عرب بایستی با شیاطین تاریخی خود مقابله کرده و با زخم ها و تناقضات خود روبرو شود. زمانیکه که دست به کار شود، در حقیقت بیداری آغاز شده است.

منبع: نیویورک تایمز

کلید واژه ها: طارق رمضان


نظر شما :