نخستین یادداشت از سلسله نوشتههای جدید سرکیس نعوم
سایه بهار عربی بر انتخابات ریاست جمهوری امریکا
امسال نیز نعوم همانند سال های گذشته در همان زمان همیشگی به ایالات متحده امریکا رفته و مشابه همان گفت وگوها را انجام داده است و اکنون که به لبنان بازگشته این یادداشت ها را یک به یک در روزنامه النهار منتشر کرده است. دیپلماسی ایرانی نیز به رویه سال گذشته تلاش می کند، همگی این یادداشت ها را ترجمه و منتشر کند.
نعوم در سال گذشته به تقاضای دیپلماسی ایرانی مقدمه ای برای دیپلماسی ایرانی نوشت که نامناسب ندیدیم همان را مجددا این جا بیاوریم: «من ستوننویس ثابت النهار هستم. النهار را میشناسید، یکی از قدیمیترین روزنامههای لبنانی و عربی است. این روزنامه را میتوان به جرات یکی از پرتیراژترین و پرمخاطبترین رسانههای کاغذی لبنان دانست. اگر چه با برخی افکار دوستانم در روزنامه النهار موافق نیستم ولی همگی تلاش میکنیم که دموکراسی را رعایت کرده و بدون تحمیل اندیشههایمان به یکدیگر در کنار هم برای النهار یادداشت بنویسیم و تلاش کنیم روزنامه وزینی را تحویل خوانندگان دهیم. بیشک در ایجاد چنین فضایی غسان التوینی، رئیس و مدیرمسئول روزنامه النهار که لطف و محبت بسیاری به تکتک روزنامهنگاران و خبرنگاران النهار دارد، نقشی مهم ایفا کرده است. من هر سال یک یا دو بار چند هفتهای را در لبنان نیستم. چندین سال است که به ایالات متحده میروم و در این کشور و سازمانها و ارگانهای مختلف آن میگردم. به واشنگتن میروم و در ادارههای دولتی آن سرک میکشم و به نیویورک که مرکز بسیاری از اندیشکدهها و پژوهشکدههای امریکایی است میروم و ضمن این که سری هم به سازمان ملل میزنم و با نمایندگان کشورهای جهان در این سازمان به گپ و گفت مینشینم، با بسیاری از مقامات سابق، مشاوران فعلی، بسیاری از استراتژیستها، متفکران و صاحبنظران بحث و تبادل نظر میکنم. دیگر رویهام شده، وقتی به لبنان باز میگردم نتیجه این گپ و گفتها را در قالب یادداشت در روزنامه النهار منتشر میکنم. اهمیت این یادداشتها در این است که تلاش کردهام تمامی مناقشهها و بحثهایی که با مقامات مختلف امریکایی و غیرامریکایی درباره تحولات مختلف دنیا داشتهام را به رشته تحریر در آورم. به خصوص و به طور خالص مسائل مرتبط با خاورمیانه، جهان اسلام، جهان عرب و لبنان. البته امسال من سفر 10 روزهای هم به سیدنی استرالیا داشتم که طی آن جایزه جهانی "جبران خلیل جبران" که یکی از مهمترین رامریکایی و عرب داده میشود، دریافت کردم. امید است این یادداشتها مورد توجه خوانندگان محترم قرار بگیرد.»
در این جا نخستین بخش از این سلسله یادداشت ها پیش رویتان قرار می گیرد:
ایالات متحده از ابتدای سال جاری میلادی مشغول انتخابات ریاست جمهوری که قرار است در پاییز سال آینده برگزار شود، شده است. از این موضوع همه کسانی که اوضاع این عظیم ترین کشور دنیا را پیگیری می کنند، باخبرند. اما هر کسی که در این فصل به این کشور سفر می کند به روشنی در اولویت بودن این انتخابات و تاثیر آن بر سیاست های امریکا به خصوص سیاست خارجی اش را می بیند. فضا به گونه ای است که او می تواند احیانا نه همیشه فکر کند که چه کسی در این انتخابات پیروز می شود. مگر این که فضای سخت محلی یا خارجی ای به وجود بیاید که تاثیر مستقیم بر اوضاع داخلی یا شخصیتی که می تواند بسیاری از موازین را به هم بریزد، بگذارد و باعث شود تا رای دهندگان امریکایی رایشان تغییر کنند. مساله ای که در طول سفر سالانه ام به واشنگتن و نیویورک ذهنم را به خود مشغول کرده بود، سفری که در حدود پنج هفته طول کشید و در خلال آن با مسئولان مختلف با رتبه های مختلف که اغلب آنها مسئولیت های مهمی در درون کاخ سفید بر عهده دارند، همچنین با برخی از پژوهشگران در برخی مراکز پژوهشی و شماری از کارمندان سابق و دیپلمات های بازنشسته که همچنان به طور کلی بر افکار عمومی اثر می گذارند، دیدارها و مناقشه های جدی ای داشته ام. همان اندیشه ای که باعث فراهم کردن پیروزی باراک اوباما برای دور دوم ریاست جمهوری امریکا می شود که البته دلایل بسیاری دارد که مهم ترین آنها سه دلیل است. اول، انشقاقی که در حزب جمهوریخواه مخالف که به دو جریان محافظه کار تندرو که نمایندگان آنها حزب چای هستند و معتدل ها یا سنتی ها به وجود آمده است. دوم، نبود یک رهبر مخالف نزد حزب جمهوریخواه که بتواند حزبش را یکپارچه کند و از کاریزمای لازم برخوردار باشد و نگرش روشنی داشته باشد، در حال حاضر نزد چهار نامزد جمهوریخواه فعلی تناقضات بسیاری وجود دارد. و سوم، بهبود وضعیت اقتصادی امریکا. کسانی که امریکا را می شناسند با "میانه ها" ((Centrists و مستقل هایی که هویت پیروز انتخابات ریاست جمهوری را مشخص می کنند، آشنا هستند. این آنها هستند که مواضعشان پیروز نهایی انتخابات را بدون در نظر گرفتن وابستگی های سنتی آن فرد به حزبش مشخص می کنند.
قطعا به ایالات متحده نرفتم که معرکه انتخابات ریاست جمهوری اش را پیگیری کنم، اگر چه این مساله بر هر گردشگری همانند هر مقیمی در آن کشور اثر می گذارد. بلکه برای این رفتم که بتوانم با وسعت بیشتری وضعیت جهان عرب یا حتی جهان اسلام را که جهان عرب نیز جزئی از آن است، پیگیری کنم و همچنین بفهمم که مواضع دولت آن از بهار عربی که رنگ های مختلفی از جمله آبی، سبز یا قرمز خونی به خود گرفته، چیست، بهاری که بسیاری از اعراب و مسلمانان و همچنین امریکایی ها معتقدند که به زودی رو به پاییزی می رود که بشارت دهنده زمستانی سخت خواهد بود، اتفاقی که باعث خواهد شد همه منطقه در حالت بی ثباتی و بلکه ناآرامی، فتنه و تروریسم و حتی جنگ داخلی که غالبش مذهبی خواهد بود، بیفند. با علم بر این که اعراب و مسلمانان از این می ترسند که دنیاهای عربی و اسلامی وارد مرحله ای شوند که بخواهند ترکیبی را که از ابتدای قرن بیستم و پس از استعمار فرانسه و بریتانیا بر آنها حاکم شده، تغییر دهند، مرحله ای که پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی آغاز شده است. مشابه همین اتفاقی که پس از "بهار عربی" که بیش از یک سال پیش در تونس رخ داد به وجود آمده است، اتفاقی که نه تنها همه حکام عرب و غیر عرب در منطقه را شوکه کرد بلکه باعث ایجاد شوک برای همه جهانیان و در راس آنها ایالات متحده امریکا نیز شده است. قطعا در این یادداشت های طولانی و از منبر النهار به این موضوعات به طور مفصل خواهم پرداخت که البته به شاخه های بسیاری تقسیم می شوند. ولی در همین مقدمه که شماره نخست این یادداشت ها را تشکیل داده اند قبل از همه به چند نکته اشاره می کنم که نتیجه نهایی حاصل از مفهوم همه این یادداشت ها است:
1- به رغم عدم ثباتی که بیش از هر زمانی پیرامون ما را از دور و نزدیک فرا گرفته باید گفت که لبنان به هیچ وجه وارد طغیان یا فتنه نخواهد شد. اما اهتمامی که در لبنان به این موضوع می شود و همچنان ادامه دارد، به دلیل وجود ذات این تهدید نیست بلکه برای این است که نگرانی ای نزد اسرائیل از حزب الله و موشک های او وجود دارد که دلیل آن نیز به جنگ جاری در سوریه و نقش احتمالی آن باز می گردد، یعنی این که ممکن است طرف های درگیر در سوریه، حکومت یا مخالفان ]حزب الله[ را وارد این درگیری کنند.
2- نبود هر گونه تصمیمی برای انجام عملیات نظامی خارجی در سوریه به دو دلیل، اول این که امریکا در سال انتخاباتی خود به سر می برد و دوم نبود یک توافق بین المللی در شورای امنیت.
3- بی توجهی به قضیه فلسطینی و درگیری ملت آن با اسرائیل و عدم اهتمام ایالات متحده امریکا به این موضوع به رغم صحبت های متناقضش، همان طور که همه می دانیم توجه امریکا به این موضوع بسیار کم شده است. طولانی شدن این مساله می تواند به اسرائیل کمک کند که کارهای خطرناک بسیاری در سرزمین های اشغالی انجام دهد و حتی شاید تمهیدات یک راه حل غیر عادلانه را فراهم آورد.
4- احتمال حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران اسلامی عظیم که اگر وقت آن برسد و عملی شود چند ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری امریکا خواهد بود.
نظر شما :