ایران راه خود را میرود
دیپلماسی ایرانی: در حالی که کشورهای عربی که عموما ضد ایرانی بودهاند و در صف حامیان غرب قرار داشتند، در وضعیت بدی به سر میبرند و از تونس و مصر گرفته تا یمن و لیبی نظامهایشان سقوط کرده یا در شرف سقوط است، ایران نه تنها با قدرت برنامههای خود را پیش میبرد بلکه تلاش دارد بر تحولات جامعه عربی نیز تاثیر مسقیم بگذارد. این مساله بیش از پیش باعث نگرانی کشورهای غربی به ویژه اسرائیل شده است.
روزنامه الشرق الاوسط، چاپ لندن یادداشتی را به نقل از روزنامه واشنگتن پست منتشر کرده که توسط سالای مریدور، سفیر سابق اسرائیل در ایالات متحده در سالهای 2006 تا 2009 و رئیس فعلی "گلیلوت ونشیر کپیتال فاوند" نوشته شده است و در آن از سیاستهای غرب در برابر ایران انتقاد کرده و از قدرت گرفتن ایران در منطقه در برابر ضعیف شدن روز افزون اسرائیل و متحدان عرب غرب به شدت ابراز نگرانی کرده است. وی در این یادداشت مینویسد: در حالی که همه مواظب اتفاقاتی که در لیبی، سوریه و دیگر کشورهای جهان عرب رخ میدهند، هستند و تلاش دارند که اوضاع را در این کشورها رصد کنند، ایران همچنان به راه خود ادامه میدهد و هر چه دوست دارد انجام میدهد. تهران همچنان برنامه هستهای خود را دنبال میکند و حتی برخی از رهبران ایرانی گمان میکنند که اکنون بهترین فرصت برای پیشبرد اهداف هستهای است. آنها دائما از خود میپرسند حالا که معمر قذافی، رهبر لیبی تسلیم شد و بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه نیز احتمال دارد که از قدرت کنارهگیری کند، ما باید چه کنیم؟ آنها تصور میکنند در صورت از دست رفتن متحدانشان و سقوط دیکتاتورهای عرب، ایران باید در اوج قدرت در منطقه رخنمایی کند و این گونه خود را از تهدیدهای احتمالی غرب و اسرائیل برهاند.
وی در ادامه مینویسد: ایران از تکتک تحولات جهان عرب درس میگیرد. ایران نمیخواهد همانند لیبی در عمل انجام شده قرار بگیرد. آیا اگر قذافی همان اول تظاهرات یک بمب منفجر میکرد، به چنین سرنوشتی دچار میشد؟ در آن صورت آیا ناتو میتوانست لیبی را بمباران کند؟ اگر قذافی بمبهایش را متوجه فرانسه و ایتالیا میکرد، آنها جرات داشتند که فکر سرنگونی قذافی را در سر بپرورانند؟ اگر اسد بمب هستهای داشت کسی جرات میکرد صحبت از سرنگونیاش بزند؟ آیا در چنین وضعیت ضعفی قرار میگرفت؟ آیا ترکیه جرات میکرد از ضعف سوریه سوء استفاده کند و اسد را تحت فشار بگذارد و هر کار میخواهد انجام دهد؟ آیا اسرائیل این قدر احساس نگرانی میکرد که از همپیمانانش بخواهد این قدر به اسد فشار نیاورند؟
سفیر سابق اسرائیل در امریکا سپس مینویسد: در حالی که رهبران ایران به دقت تحولات منطقه را زیر نظر دارند و همه خسارتها و دستاوردها را مورد ارزیابی دقیق قرار میدهند، همزمان تلاش دارند در کسب نخستین دستاورد منطقهای، مصر را که از سال 1979 روابطش با ایران را قطع کرده، به جمع همپیمانان خود بیفزایند. آنها برای رسیدن به این هدف تا بدانجا پیش رفتهاند که توانستهاند معاهده صلح مصر و اسرائیل که نخستین معاهده یک کشور عربی با اسرائیل محسوب میشود را به مخاطره اندازند. به راستی منطقه کدام سمت و سو میرود؟ رهبران آینده خاورمیانه چه کسانی خواهند بود؟
وی سپس مینویسد: اکنون فرصت بسیار بزرگی پیش روی ایران است. نظامهای استبدادی در کشورهای عربی یکی پس از دیگری سرنگون میشوند و رهبران سنی که از شیعیان نفرت دارند، یک به یک ضعیف میشوند در حالی که شیعیان به سرعت قدرت میگیرند. سفارت اسرائیل در مصر محاصره میشود و دبیر کل اتحادیه عرب خواستار تجدید نظر در پیمان صلح قاهره – تلاویو میشود. با محو شدن همپیمانیهای قدیمی و شکل گرفتن همپیمانیهای جدید منطقهای و روی کار آمدن حکومتهای ضعیف در کشورهای عربی این فرصت بزرگ برای ایران به وجود میآید که شرکای تازهای برای خود در خاورمیانه جمع کند و خود را قدرت اول منطقه سازد.
سالای مریدور سپس مینویسد: اگر سوریه سقوط کند، چه میشود؟ ایرانیها به این موضوع خیلی فکر میکنند. شاید یک نمونه اسلامی تندرو در کشورهای عربی از جمله سوریه روی کار بیاید که غرب ناگزیر شود به ایران پناه ببرد. در عین حال کراهت شدیدی که مردم خاورمیانه از حکام فعلیشان دارند این فرصت را برای ایرانیها به وجود میآورد که فشارهای جامعه جهانی را از خود دور کنند و با فراغ بال برنامههای خود را دنبال کنند.
وی در نهایت مینویسد: ایران با زیرکی تمام و در حالی که ذهن غرب مشغول تحولات جهان عربی شده برنامههای هستهای خود را پیش میبرد و خوب هم میداند که میتواند در این راه به چه دستاوردهایی برسد. از این رو در حالی که ایرانیها مراقب تحولاتی هستند که در جهان عرب رخ میدهد، دنیا نیز باید مراقب ایران باشد.
نظر شما :