پیش بینی هابرماس در بریتانیا محقق شد

۲۲ مرداد ۱۳۹۰ | ۱۹:۵۹ کد : ۱۵۳۶۴ گفتگو
گفتگوی دیپلماسی ایرانی با دکتر حسین سلیمی، استاد دانشگاه و تحلیل‌گر مسائل بین‌المللی درباره ناآرامی‌های اخیر انگلیس.
پیش بینی هابرماس در بریتانیا محقق شد
 دیپلماسی ایرانی: اعتراضاتی که با مشارکت سیاه پوستان در چند منطقه لندن آغاز شده بود، می رود که به حرکتی اجتماعی و فراگیر در انگلستان تبدیل شود. سرعت گسترش این اعتراضات به شهرهای دیگر انگلستان به نحوی چشم گیر بوده که گفته می شود دولت انگلستان با ایجاد اختلال در شبکه های تلفن همراه سعی دارد از سازماندهی معترضان و کشیده شدن بحران به شهرهای دیگر جلوگیری کند. دیپلماسی ایرانی این مسئله را در گفت و گو با دکتر حسین سلیمی، استاد دانشگاه و تحلیل گر مسائل بین المللی بررسی کرده است:

 

به نظر می رسد اعتراضات روزهای گذشته در انگلستان بسیار غیر مترقبه بوده و سرعت گسترش چشم گیری داشته است. ارزیابی شما از این حوادث چیست؟

این که حوادث جاری در انگلستان غیرمترقبه است، جمله درستی است. به این دلیل که جامعه انگلستان، جامعه ای است که حدود سیصد و بیست و سه سال است که هیچ انقلاب سیاسی ـ اجتماعی را تجربه نکرده است؛ بر عکس بسیاری از کشورهای اروپایی مانند فرانسه که اساسا دوران جدید در آن ها با انقلاب شکل گرفت، در انگلیس از سال 1688 تا به امروز هیچ انقلاب اجتماعی اتفاق نیفتاده است. شاید تنها اتفاقی که در تاریخ انگلیس افتاد و با شرایط امروز قابل مقایسه است، در سال 1819 و زمانی بود که شورش کارگران از منچستر آغاز شد و به برخورد خشونت آمیز و خونین پلیس کشیده شد.

نکته جالب این است که در شورش هایی که در سال 1819 توسط کارگران اتفاق افتاد، وجه مشترکی با امروز وجود داشت و آن این است که یک طبقه جدید دست به حرکتی اجتماعی زد. آن سال ها زمانی بود که طبقه کارگر بعد از انقلاب صنعتی در جامعه انگلیس به وجود آمده بود و طبقه کارگر برای این که حقوق بیشتری را چه در عرصه اقتصادی و چه در عرصه اجتماعی کسب کند. به نظر می رسد این تحولات جدید با آن وقایع قابل مقایسه است چون گروه ها و قشرهای جدیدی که در جامعه انگلستان به وجود آمدند، شورش های جدیدی را سازماندهی کردند. البته این دو تفاوت های بسیار چشمگیری نیز دارد.

 

آیا این شورش ها و اعتراضات سیاسی است؟

پاسخ به این سوال بستگی به این دارد که چه تعریفی از سیاست داشته باشیم. اگر سیاست را پدیده هایی بدانیم که بر روابط قدرت تاثیر می گذارند و دارای تاثیر عام اجتماعی هستند، می توان به این سوال پاسخ مثبت داد و گفت بله؛ این پدیده ها و اعتراضات سیاسی است. اما اگر سیاست را به معنای متعارف آن یعنی اموری که به نوعی به حکومت مربوط می شود معنا کنیم و اعتراضات سیاسی را اعتراضاتی بدانیم که نسبت به ساختار سیاسی حکومت ها است و خواستار اصلاح سیاسی و تغییر حکومت است، باید گفت که تا کنون شاهدی که نشان دهد این اعتراضات به این معنا سیاسی هستند، در این اعتراضات مشاهده نمی کنیم. بنابراین اگر معنای دوم را در نظر داشته باشیم می توانیم بگوییم این اعتراضات سیاسی نیستند؛ بلکه شاید بتوان آن ها را تحت عنوان اعتراضات یا شورش های اجتماعی طبقه بندی کرد.

برای قرار گرفتن این اعتراضات در دسته اعتراضات اجتماعی شواهدی هم وجود دارد. مثلا هیچ گروه سیاسی با عقیده مشخصی نیست که دعوت به این اعتراضات کرده باشد یا جلوداری این اعتراضات را بر عهده گرفته باشد. هیچ نماینده یا رهبر سیاسی یا هیچ خواسته سیاسی در این اعتراضات وجود ندارد و بنابراین هنوز نمی توان این پدیده ها را به معنای متعارف سیاسی دانست. البته نقطه مشترکی با پدیده های جدید و اعتراضات جدیدی که در نقاط مختلف عالم شکل گرفته دارد و آن این که اعتراضات توسط شبکه های اجتماعی سازماندهی می شود.

 

ریشه این پدیده چیست؟ چه عواملی در شکل گیری این اعتراضات نقش داشته است؟

به نظر می رسد با توجه به اطلاعاتی که تا به حال در دست است، می توان چهار ریشه اصلی برای این اعتراضات و شورش ها شناسایی کرد:

1.              چندملیتی شدن جامعه انگلیس؛ جامعه انگلیس به تدریج به یک جامعه چند ملیتی بدل شده است. بعضی از آمار ها نشان می دهد که یک چهارم از جامعه کنونی انگلستان را دیگر انگلیسی ها اصیل تشکیل نمی دهند. یا سیاه پوستانی هستند که محصول دوران تجارت برده اند، یا هندی ها و پاکستانی های مهاجر هستند، یا لهستانی ها و مهاجرین اروپای شرقی هستند که برای انجام دادن کارهای پایین به انگلستان آمده اند، یا مسلمانان هستند که جمعیتی در حدود چهار میلیون نفر را در شرایط فعلی در جامعه انگلستان تشکیل می دهند و یا گروه های مختلفی که از مستعمرات سابق انگلستان یا از کشورهای مختلف به آن ها مهاجرت کرده اند. این جامعه چند ملیتی که به راحتی در پوسته ظاهری انگلستان می توان آن ها را مشاهده کرد، طبیعتا در بسیاری از موارد با بستر اصلی جامعه احساس نا همگونی و نا هم خوانی می کنند؛ چه در شعل یابی، چه در برخورداری از شرایط برابر اجتماعی و چه مسائل زیاد دیگری که در جامعه دارند، باعث می شود که شرایط اعتراض در آن ها ایجاد شود. به همین دلیل است که می بینیم گرچه این اعتراضات از سیاه پوستان شروع شده اما منحصر به آن ها نیست و عمدتا متمرکز در مناطقی است که جامعه بیشتر چند ملیتی است. مثلا وقتی این شورش ها به مناطق دیگر اشاعه پیدا کرد، شهرهایی مانند لیورپول یا منچستر که شهرهایی کارگری هستند و تعداد زیادی کارگران مهاجر در آن جا زندگی می کنند، بیشتر درگیر این اعتراضات شدند.

2.              بیکاری؛ افزایش نرخ بیکاری در سال های گذشته در تاریخ انگلستان کم سابقه است. شاید تنها بتوان ایام میان دو جنگ جهانی را با شرایط کنونی مقایسه کرد. بخش عمده ای از جامعه یا بیکار هستند یا کارهایی که در شان خود می بینند در اختیار ندارند. بیکاری همیشه یکی از عوامل جدی اعتراضات اجتماعی است. فشارهای متفاوتی که در زمینه های متفاوت در جامعه انگلستان به وجود آمده، مسئله بیکاری را تشدید کرده است. مثلا فشار هایی که به مراکز آموزشی در جند سال گذشته وارد شد، منجر به این شد که تعداد زیادی از کارکنان مدارس بیکار شوند، کنترل روی دانش آموزان و نسل جوان که در این اعتراضات نیز حضور آن ها پررنگ است کم شود، مشغله آن ها کمتر شود و طبیعتا زمینه اعتراض اجتماعی در آن ها به وجود آید.

3.              افزایش بزهکاری اجتماعی؛ در حدود شش سال پیشف جامعه شناسان و محافل سیاسی و اجتماعی در انگلستان متوجه شدند که بزهکاری در جامعه انگلستان به شدت رو به افزایش است. مثلا یکی از جرم هایی که در جامعه انگلستان به شدت نگران کننده بود و حتی امنیت ظاهری اجتماعی را در شهرها مختل کرده بود، افزایش جرایم مرتبط با چاقو و چاقوکشی در جامعه انگلستان بود که با عنوان (Knife crime) تبدیل به یک معضل عمده شده بود و تعداد زیادی از جوانان، نوجوانان، بچه هایی که به مدرسه می رفتند، کسانی که در مشاغل مختلف بودند، با خود چاقو حمل می کردند و هر روز و هر هفته گزارش های زیادی از چاقو و چاقوکشی دیده می شد. این بحرانی است که نشان می دهد یک پرخاشگری بزهکارانه در جامعه انگلستان در حال گسترش بود.

4.              تبعیضات نهفته در جامعه سرمایه داری؛ این تبعیضات بعضا باعث عصبیت ها و گسترش اعتراضات می شود. به هر حال جامعه انگلستان، جامعه ای است که تبعیض های اجتماعی در آن به وفور به چشم می آید؛ چه تبعیضی که از گذشته میان لرد ها و غیر لرد ها بود و چه تبعیضی که در شرایط فعلی میان سرمایه داران یا یقه سفیدهایی که با سرمایه داران کار می کنند با مردم عادی وجود دارد. حتی در جریان بحران های اقتصادی دو سه سال اخیر، تعداد زیادی از بانک ها و موسسات مالی انگلستان زیر بار این که پاداش های کلان مدیران خود را کاهش دهند، نرفتند؛ در حالی که فشارهای اجتماعی به مردم عادی اضافه می شد و این نشان دهنده تبعیضات جاری در جامعه سرمایه داری است که می تواند اعتراضات اجتماعی را در پی داشته باشد.

 

بعضی این تبعیضات را با عنوان نژادپرستی پنهان ذکر می کنند. تبعیضات نهفته در جامعه سرمایه داری با نژادپرستی پنهان تفاوت دارد؟

بسیاری از تئوریسین های اجتماعی از تبعیضات اجتماعی به عنوان گونه ای از نژادپرستی نام برده اند اما این با نژادپرستی به مفهوم عام کلمه که مردمان عادی ازآن در ذهن دارند تفاوت دارد. نژادپرستی ممکن است در رفتار سفید پوستان نسبت به سیاه پوستان دیده شود به طوری که حتی یک سفید پوست بی چیز ممکن است نسبت به یک سیاه پوست پولدار رفتار نژادپرستانه ای داشته باشد. یا یک انگلیسی با دارایی کم با یک هندی پولدار در جامعه انگلستان ممکن است رفتار نژادپرستانه ای داشته باشد. این در قالب همان مفهوم جامعه چندملیتی و بحران های ناشی از آن قابل طبقه بندی است.

ولی آن چه در جامعه سرمایه داری نهفته است، تبعیضاتی است که از دورن ساختار جامعه سرمایه داری برمی خیزد و این محدود به نژاد نیست، بلکه الزامات سرمایه آن را به وجود می آورد.

 

آقای دکتر؛ در جوامع دیگر اروپایی هم عواملی که شما برای ایجاد این اعتراضات ذکر کردید وجود دارد. آیا امکان اشاعه این اعتراضات به کشورهای دیگر اروپایی وجود دارد؟

امکان اشاعه وجود دارد؛ به خصوص که بحران اقتصادی باعث شده که در بسیاری از کشورهای دیگر اروپایی مانند یونان و اسپانیا و ایتالیا، این اعتراض ها رنگ و بوی سیاسی نیز دارد. بنابراین ممکن است این مدل در کشورهای دیگر هم تکرار شود. در فرانسه هم چند ماه پیش شاهد این بودیم که شورش های مشابهی اتفاق افتاد.

اما برای این که پاسخ عمیق تری به سوال شما داده باشم شاید مناسب باشد به نظریه ای که هابرماس، فیلسوف آلمانی درباره بحران دولت در جوامع سرمایه داری دارد، اشاره کنم. هابرماس حدود سی سال پیش نظریه ای ارائه داد و به طور واضح تر از حدود پانزده سال پیش بر این نکته تاکید کرد که دولت و ساختار آن در شرایط فعلی در جوامع سرمایه داری دچار بحران مشروعیت شده است. کتاب مشهور او تحت عنوان بحران مشروعیت در همین زمینه است و به ساختار دولت در جوامع سرمایه داری می پردازد.

سخن هابرماس این است که دولت ـ ملت ها و ساختار دولت ـ ملتی که در قرن هفدهم به وجود آمد و در قرن نوزدهم به شکل دولت ـ ملت جدید ظهور کرد، در سرمایه داری جدید در عصر جهانی شدن با الزاماتی که وجود دارد، تبدیل به یک ساختار ناکارآمد شده که نمی تواند به بسیاری از مطالبات اجتماعی که در شرایط فعلی در جوامع سرمایه داری در حال رشد است، پاسخگو باشد. به همین دلیل به گونه های متفاوت در جاهای مختلف این ساختار ناکارآمد خود را نشان می دهد و به نظر می رسد بحران های متفاوت و اعتراضات اجتماعی متفاوتی که در جوامع سرمایه داری به وجود می آید نشان دهنده این است که ساختار دولت و اداره اجتماعی نیاز به بازنگری اساسی در جوامع سرمایه داری دارد. اگر این ساختار ها بخواهند به همان شیوه سنتی به حیات خود ادامه دهد، طبیعتا دچار ناکارآمدی هایی می شود.

 

پیامدهای این وضعیت چیست؟

تجربه تاریخی جامعه انگستان نشان داده است که این جامعه در مواجهه با بحران ها و اعتراضات اجتماعی انعطاف پذیر عمل می کند. مثلا در همان مثالی که در ابتدا ذکر شد، در سال 1819 اگرچه در ابتدای کار برخورد خشونت آمیز و خونینی با تظاهرکنندگان انجام شد، اما بلافاصله بعد از آن تحولات ساختاری در درون ساختار دولت ایجاد شد. علاوه بر آن نهادهای اجتماعی مانند اتحادیه های کارگری شکل گرفت و قوانین مادر در جامعه انگلستان شکل گرفت که توانست اعتراض ها و نیروهای اجتماعی جدیدی که برای حقوق خود مبارزه می کردند به درون ساختار سیاسی جذب کند.

این طور که از این تجربه تاریخی بر می آید، امکان آن وجود دارد که باز هم تحولاتی در درون ساختار و از درون سیستم سیاسی صورت بگیرد. اگر این تحولات صورت نگیرد و صرفا با همان کردارهای سنتی با این اعتراضات برخورد شود، امکان تعمیق این اعتراضات وجود دارد.


( ۱ )

نظر شما :