دوران سیاه سومالی
محمد زیادباره تا سال 1991، بیست و دو سال در سومالی حکومت کرد. وی در ابتدا فردی متمایل به اردوگاه شرق یا شوروی سابق بود و دیدگاههای سوسیالیستی داشت. اما بعد از این که سیاستهای استعماری غرب در آفریقا تغییر کرد و مشوق دموکراسی دیکته شده (و نه خودجوش و مردمی) به منظور حفظ منافع غرب در آفریقا به شکلی دیگر شد و از طرف دیگر، نشانههای ضعف در شرق ظاهر و ضمناً این ارتباط هیچ منافعی برای دولت و ملت سومالی به همراه نداشت، زیادباره تغییر دیدگاه داد و به غرب روی آورد. ژنرال محمد زیادباره یکی از سیاه ترین استبدادها را در آفریقا بنا نهاد و با خشن ترین روشها حکومت را برای مدت بیست و دو سال در دست داشت. یکی از نمونههای خشونت دستگاه جبار زیادباره، سرکوب قیام و بمباران مرگبار هرگیسها در مرکز سومالی بود. امروز این منطقه با نام سومالی لند شناخته میشود.
اما از سال 1991 که زیاد باره قدرت را ترک کرد تاکنون، سه دهه است که سومالی هیچ گاه از ثبات برخوردار نبوده و فاقد حکومت مرکزی منسجم و مقتدر است. همین مسئله سبب شده که به بحرانهای سیاسی، امنیتی، اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی در این کشور دامن زده شود.
اگر بخواهیم نگاهی گذرا به وضعیت در سی سال گذشته داشته باشیم، ابتدا میتوان به اشغال این کشور در سال 1991 توسط نیروهای امریکایی اشاره کرد. آمریکاییها با مقاومت شدید مردمیرو به رو شدند به طوری که در سال 1993 مجبور به ترک سومالی گشتند. حتما حادثه معروف سقوط یک فروند بالگرد نظامیآمریکا با نام بلکهائوک را به خاطر دارید که تعداد قابل ملاحظه ای از سربازان آمریکایی کشته و جنازه آنها به طرز رقت باری توسط مردم بر کف خیابانهای موگادیشو کشیده شد. بعدهاهالیوود فیلمیمعروف با نام «سقوط بلکهائوک» ساخت که یکی از اهداف آن التیام بخشیدن به احساس تحقیری بود که جامعه آمریکا از این مسئله داشت و دارد.
از سال 1993 و پس از خروج نیروهای آمریکایی، سومالی وارد یک دوره هرج و مرج کامل شد. هر کدام از جنگ سالاران بخشی از کشور را در دست گرفتند. فقط یک منطقه به نام سومالی لند در شمال غربی سومالی اعلام استقلال کرد و در آن جا به طور نسبی امنیت برقرار شد. البته این منطقه هنوز رسما توسط جامعه بین المللی به عنوان یک کشور به رسمیت شناخته نشده است.
مابقی موگادیشو میان جنگ سالاران تقسیم شد و حاکمیت، دولت و امنیت به کلی از بین رفت. به همین دلیل این کشور هیچ گاه نمیتوانست برنامه ای برای توسعه اقتصادی، اجتماعی و به خصوص توسعه کشاورزی که پایه اساسی اقتصاد این کشور است، تدوین و دنبال کند. همین موضوع موجب فقر روزافزون مردم شد.
در این مدت کنفرانسهای متعددی برای برقراری صلح و استقرار دولت در سومالی برگزار شد. از میان این کنفرانسها میتوان به کنفرانس صلح جیبوتی در سال 2002، کنفرانس الدوریت کنیا در 2004 و یا طرح آقای علی عبدالله صالح رئیس جمهور مخلوع یمن در سال 2006 اشاره کرد. پیرو این کنفرانسها، دولتهایی تشکیل شدند، اما هیچ کدام نتوانستند در پایتخت یعنی در موگادیشو مستقر شوند.
اکثریت مردم در سومالی مسلمان هستند و اعتقادات دینی عمیقی دارند. مردم به دلیل ناامنیها و فقدان کامل نظام قضایی، به روحانیون روی آوردند و آنها هم مبادرت به تاسیس محاکم قضایی اسلامیکردند که وظیفه رسیدگی به دعاوی مردم را داشت. حتی زندانهایی درست کرده بودند و مجازاتهای اسلامیرا به اجرا میگذاشتند. محاکم با استقبال گسترده مردم روبرو شدند و متعاقباً کارهای خیر و عام المنفعه نیز شدند. تاسیس محاکم توانست تا حد زیادی امنیت را بازگرداند و حوائج مادی بخشی از فقیرترین مردم را هم تامین کنند. برخی از کشورهای عربی ـ اسلامیبه این گروهها که بعدها انسجام یافته و به محاکم اسلامیمعروف شدند، کمک میکردند.
در سال 2006 محاکم اسلامیموفق شدند بخشهای عمده ای از سومالی را تحت کنترل خود در آورده و بسیاری از جنگ سالاران و نفع برندگان از هرج و مرج را سرجای خود بنشانند. نهایتا در سال 2006 موگادیشو را گرفتند و در پایتخت مستقر شدند. شهرت محاکم به اسلام گرایی موجب وحشت سه کشور همسایه یعنی جیبوتی، اتیوپی و کنیا شد، چراکه از جمعیتهای مسلمان عمدتاً ناراضی در برخی از نقاط مرزی خود با سومالی برخوردارند. لذا در سال 2006 اتیوپی با حمایت غرب و در رأس آن آمریکا دست به اشغال نظامیسومالی زد. ابتدا نیروهای محاکم اسلامیبه مقابله با نیروهای اتیوپیایی برخاستند، اما خیلی زود با اعلام این که مایل به خونریزی نیستند، مگادیشو را ترک کردند. نیروهای محاکم اسلامیدر 26 دسامبر 2006 بعد از حدود شش ماه حاکمیت در سومالی، به کشورهای همجوار و جنوب سومالی مهاجرت کردند. متأسفانه اتحادیه آفریقا در این باره سابقه بدی از خود باقی گذاشت و بر خلاف اصل آفریقایی «همبستگی» از اشغال سومالی توسط اتیوپی عملاً حمایت کرد. این سیاست و رفتار اتحادیه آفریقا و حمایت غرب از اشغال، نیاز بحث مفصل و جداگانه ای دارد.
از نکات قابل توجه این است که محاکم اسلامی، بر خلاف گروههایی مانند طالبان یا القاعده، تندروی نداشتند و نمیتوان آنها را متعصب و ارتجاعی دانست. آنها موفق شدند امنیت را تا حد زیادی به سومالی بازگردانند. دبیرکل سابق سازمان ملل رسما اذعان کرد که سومالی در این سالها تنها در یک دوره امنیت را به خود دید که آن هم در دوره حاکمیت محاکم اسلامیبود.
یکی از فرماندهان و رهبران اصلی حرکت محاکم اسلامی، فردی به نام شیخ شریف احمد تحصیل کرده حوزههای علمیه لیبی است. فرد دیگری به نام شیخ ظاهر اویس که در عربستان تحصیل کرده نیز نقش به سزایی در رهبری این حرکت داشت. گرچه این دو نفر در کنار هم رهبری محاکم را بر عهده داشتند، ولی بعد از ترک موگادیشو با یک دیگر اختلاف پیدا کرده و از هم جدا شدند.
شیخ شریف احمد که مواضع معتدل تری دارد (بر خلاف شیخ ظاهر اویس که به دیدگاههای سلفی نزدیک تر است)، در سال 2007 در جیبوتی اتحادیه ای به نام «اتحاد برای آزاد سازی مجدد سومالی» را تاسیس کرد. وی به دلیل مواضع متعادل تر، نهایتا در سال 2009 در مجلس سومالی به عنوان رئیس دولت انتقالی برگزیده شد و قدرت را در موگادیشو در دست گرفت. مابقی نیروهای محاکم که افراد تندرو و با زیربناهای فکری سلفی هستند، گروهی را تحت عنوان «الشباب» تشکیل دادند که مواضع افراطی دارد. الشباب بر علیه دولت شیخ شریف احمد دست به قیام زدند و مجددا بخشهای عمده ای از سومالی و موگادیشو را ناامن ساختند. دولت در موگادیشو بدون این که کنترل کامل اوضاع را در دست داشته باشد، تاکنون ادامه حیات داده ولی نیروهای الشباب همچنان از قدرت زیادی برخوردارند. متعاقب این وقایع، نیروی نظامیاتحادیه آفریقا با نام «آمیسوم» در موگادیشو مستقر گردید که در نوع خود یعنی در چارچوب اقدامات اتحادیه آفریقا برای حفظ و برقراری صلح و امنیت در یک کشور عضو، کم نظیر یا بی نظیر است.
بنابراین مجموعه ای از علل و عوامل، شامل نبود دولت مرکزی مقتدر، فقدان امنیت، انتشار گروههای جنگ سالار و خودمختار در سراسر کشور، مداخله نظامیآمریکا و کشورهای همسایه از جمله ریشههای سیاسی و امنیتی بحران حاضر در سومالی هستند. لذا با توجه به صحنه امنیتی ـ سیاسی در سومالی، امدادرسانی بین المللی به قحطی زدگان بسیار مشکل است. گروههای مسلح در اطراف موگادیشو به کاروانهای امدادرسانی حمله میکنند. یکی از آثار شناخته شده عدم حضور دولت و امنیت در سومالی، معضل راهزنی دریایی است که از چند سال پیش شکل گرفته و ناتو و بسیاری از کشورها، منجمله جمهوری اسلامیایران، کشتیهای جنگی برای حفاظت از ناوگانهای تجاری به منطقه اعزام کرده اند.
پس برای پرداختن به ریشههای وضعیت کنونی در سومالی، باید از دوره استعمار آغاز کنیم. همان طور که مستحضرید، این کشور زمانی تحت استعمار ایتالیا بود و بعد بخشهایی تحت الحمایه انگلستان قرار گرفت. در دهه 1960 این دو منطقه نفوذ به هم ملحق شده و سومالی تاسیس شد. استعمار مشکلات عدیده ای از خود بر جای گذاشت. وجود قبایل متعدد و متنوع در این کشور و پیوستگی جمعیتی که بعضا با کشورهای همسایه دارند، از جمله میراث استعمار است. این موضوع دائما به بحرانهای داخلی این کشور دامن میزند.
دلایل زیادی را میتوان برای اشغال سومالی توسط آمریکا ذکر کرد که به برخی از آنها فهرست وار اشاره میکنم:
1. موقعیت استراتژیک سومالی و اشراف به تنگه باب المندب
2. همجواری با خاورمیانه
3. عبور انرژی
4. ارتباط برقرارکردن میان تنگه هرمز و کانال سوئز
5. اسلام گرایی در شرق آفریقا
6. جلوگیری از تبدیل شدن به بهشت امن برای القاعده
7. تحقیری که آمریکا در سال 1993 متحمل شد
از نظر آمارهای اقتصادی، وضعیت بسیار اسفبار است. سومالی در قعر فهرست کشورهای کمتر توسعه یافته و فقیر دنیاست. خشکسالی و قحطی اخیر در شصت سال گذشته بی سابقه بوده است. متاسفانه بنابر آماری که روزهای گذشته منتشر شد، تاکنون30 هزار کودک فوت شده اند، 64 هزار نفر دچار سوء تغذیه شدید هستند به نحوی که گفته می شود حتی اگر کمکهای غذایی هم به آنها برسد، ممکن است مفید واقع نشود. قدری دیر شده است. حدود 3.7 میلیون نفر یعنی بیش از یک سوم جمعیت این کشور با تهدید گرسنگی و خشکسالی مواجه هستند.
یکی از دلایل اصلی این وضعیت همان گونه که گفته شد، نبود دولت و امنیت است و دلیل دیگر وضعیت زیست محیطی است. این منطقه در یک سیکل و دوره 60 ساله خشکسالی قرار گرفته و زمینها به طور کلی حاصل خیزی خود را از دست داده اند. تغییرات آب و هوایی و اقلیمی به شکل جدی در این منطقه بروز کرده که با وضعیت نابهنجار زیست محیطی زمین و تغییرات آب و هوایی که ساخته دست بشر است، بی ارتباط نیست. بنابراین میبینیم همان گونه که متخصصان محیط زیست و مسایل بین المللی میگویند، مسئله محیط زیست واقعا تبدیل به یکی از تهدیدهای علیه صلح و امنیت شده است. روشهای ناکارآمد کشاورزی به دلیل توسعه نیافتگی بخش کشاورزی که بخش اصلی اقتصاد این کشور است و نبود زیر ساختها و صنعت از دیگر علل بنیادی قحطی و گرسنگی است.
گرسنگان و قحطی زدگان باید یک مسافت 120 کیلومتری را در مناطق کویری به سمت جنوب طی کنند تا به اردوگاههایی که در کنیا برپا شده برسند؛ اما این اردوگاهها نیز مملو از جمعیت است و دیگر جایی برای پذیرش پناهندگان جدیدالورود ندارد. بسیاری مردم در طول این مسیر جان خود را از دست می دهند. خوشبختانه دو روز پیش، الشباب موگادیشو را ترک کرده اند و این تحول امیدی برای تسهیل در امدادرسانی ایجاد کرده است.
راه حل این وضعیت را می توان در سه سطح کوتاه، میان و دراز مدت بررسی کرد. در کوتاه مدت هیچ چاره ای جز ارسال هر چه سریع تر کمکهای انساندوستانه، به خصوص مواد غذایی و دارو برای کودکان، وجود ندارد. در کشورهای منطقه امکانی برای امدادرسانی به قحطی زدگان وجود ندارد و جامعه بین المللی باید نقش فعالی در این زمینه ایفا کند.
در میان کشورهایی که از تمکن لازم برای کمک به این مظلومان برخوردارند، کشورهای اسلامی رسالت خاص و جداگانه و تاریخی به عهده دارند. چون عمده مردم سومالی مسلمان هستند. چقدر بر غیرت دینی و اسلامیمسلمین فشار وارد میشود هنگامیکه مشاهده می شود بسیاری از این مردم گرسنه و تشنه و قحطی زده، در ماه مبارک رمضان روزه هستند. به هر حال وضعیت اسفباری است. برخی پیش بینی از دست رفتن جان بیش از پانصد هزار نفر را ظرف چند هفته آینده دارند. بنابراین سازمان کنفرانس اسلامی، کشورهای اسلامی و مردم کشورهای اسلامی، رسالتی دینی ـ انسانی بر عهده دارند.
در میان مدت باید تلاش شود دولتی مقتدر در این کشور شکل بگیرد. در اخبار آمده است که طی روزهای گذشته نیروهای الشباب موگادیشو را ترک کرده اند و دولت موگادیشو اعلام کرده که امنیت کاملا برقرار است. اتحادیه آفریقا قصد اعزام 3 هزار نیروی جدید را دارد. این خبر امیدوار کننده ای است. باید این فرایند را با تاکید بر نقش مردم و ایجاد یک دولت مردمسالار که به منافع مردم توجه داشته باشد، در میان مدت سرعت بخشید تا بتواند به کمکها سامان داده و امور کشور را اولویت بندی کند. البته نیروهای بین المللی و اتحادیه آفریقا نباید اهداف سیاسی دنبال کرده و استمرار خط استعمار باشند. مردم سومالی علیرغم فقر شدید، اثبات کرده اند که اشغال و سلطه خارجی را بی نمیتابند.
در مرحله سوم و در دراز مدت، در راس اولویتها، همکاری منطقه ای است. کشورهای منطقه به خصوص جیبوتی، اتیوپی و کنیا در کنار سومالی می توانند به همکاریهای اقتصادی و مالی منطقه ای شکل دهند. این مسئله منجر به سرعت بخشیدن به فرایند توسعه میشود. همکاری منطقه ای خصوصاً برای تأمین آب و سوخت به عنوان پیش نیازهای اصلی توسعه ضروری است. در سطح منطقه ای و بین المللی باید تلاش شود کمکهای بین المللی با اهداف روشن به طرف سومالی سرازیر شود. جامعه بین المللی باید به روند توسعه این کشور کمک کند. منظور از کمک، صرفا کمکهای کالایی یا نقدی بلاعوض نیست. جامعه بین الملل می تواند اعتباراتی برای پروژههای زیربنایی و اساسی در نظر بگیرد. از طرف دیگر هر دولتی که در سومالی روی کار آید باید یکی از وظایف اصلی خود را مبارزه با فساد اداری و اتلاف منابع بداند. در تمام سالهای گذشته بخشی از کمکهای خارجی به سومالی متاسفانه توسط دولتهای فاسد از بین رفته است. سومالی در حال حاضر بدهیهای سنگینی دارد که سزاست جامعه بین المللی از آنها چشم پوشی کند.
به هر حال علی رغم این که سومالی مردم فقیری دارد و عمده مردم دچار مشکلات فرهنگی و اجتماعی هستند، در عین حال مردمی فرهیخته اند. فرایند توسعه در این کشور می تواند با سرعت قابل توجهی شکل بگیرد. یکی از نکاتی که واقعا جای تاسف دارد این است که غرب نه خود گامی اساسی برای خروج سومالی از این وضعیت بر می دارد و نه اجازه می دهد کشورهای دیگر چنین اقدامی انجام دهند.
نظر شما :