روز امتحان دموکراسی اروپایی

۲۲ فروردین ۱۳۹۰ | ۱۴:۵۸ کد : ۱۱۷۹۹ گفتگو
دکتر حسام الدین واعظ زاده در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی به نگاه اروپا به خاورمیانه و نقش و موضع‌گیری اتحادیه اروپا در مورد تحولات اخیر خاورمیانه می‌پردازد. او معتقد است اروپا چاره ای جز حمایت از حرکتهای مردمی ‌کشورهای عرب ندارد. به گفته او امروز روز امتحان دموکراسی اروپایی است
روز امتحان دموکراسی اروپایی

دیپلماسی ایرانی: آقای دکتر، در ماههای اخیر شاهد تحولاتی در جهان عرب بوده ایم. پیش از ورود به بحث می‌خواهم نگاه کلی به تحولات جهانی و جایگاه خاورمیانه داشته باشیم. نگاه اتحادیه اروپا به خاورمیانه چگونه بوده است و جایگاه این کشورها نزد اروپا چیست؟

کشورهای عربی کمترین منفعت را از پروسه جهانی شدن برده اند و در واقع ضررهای زیادی بر آنها وارد شده است. یکی از نکات منفی جهانی شدن بر اعراب، تداوم رژیم‌های غیردموکراتیک و بی اعتنایی به رای اکثریت جامعه است. در واقع اعراب که در همسایگی اروپا هستند، ملل فراموش شده برای اروپایی‌ها به شمار می‌روند و این که معیشتشان، اقتصادشان، اجتماعشان و نوع حکومتشان مردمی ‌نیست برای اروپا اهمیتی ندارد. رابطه جهان عرب و اروپا رابطه نامتوازنی است، این رابطه از زمان استعمار قرن هجده و نوزده تغییری نکرده است. در حقیقت بخشی به خاطر آن است که حکومت‌های موروثی و غیرانتخابی عرب بهتر منافع اروپا را تامین کرده اند.

تحولات در جهان عرب، رابطه اروپا را با این منطقه با سوالات مهمی‌ روبرو کرده است. آنچه اروپا از اعراب این منطقه می‌خواهد نفت است. دلیل نگرانی و دغدغه زیاد و سردرگمی ‌آنها و نیز از سویی نداشتن سیاست مستقل و روشن نسبت به تحولات جهان، خطر از دست دادن نفت ارزان و نیز حیرت اروپایی‌ها در مواجهه غیر منتظره با این انقلاب‌های مردمی ‌است.

به راستی این همه مراکز علمی ‌و دانشگاهی و خاورمیانه شناسی و شرق شناسی در اروپا چه می‌کردند که نتوانستند این تحولات را پیش بینی کنند. به خاطر دارم که در دوران گورباچف نیز غرب از تحولات بلوک شرق رو دست خورد. زمانی که با دیپلمات‌ها و برخی از دانشمندان غربی در سازمان ملل در 1990 - در حدود یک سال قبل از واقعه فروپاشی اتحاد شوروی- صحبت می‌کردم، کسی حتی احتمال اضمحلال بلوک شرق و تجزیه شوروی و ظهور جمهوری‌های جدیدی در آسیای مرکزی و اروپای شرقی را نمی‌داد. امروز اروپا در برابر خیزش مردمی ‌جهان عرب با چنین وضع غیر قابل پیش بینی و شوک سیاسی روبروست.

از سوی دیگر، باید توجه داشت که دو منقطه اروپا و خاورمیانه دارای مشکلات پیچیده ای هستند که بخشی از آن به تاریخ گذشته آنها برمی‌گردد. به نظر می‌رسد این که گفته می‌شود اروپا سنت و عادتش بیشتر آموزش دادن و تحکم است تا یادگیری از دیگران، هنوز به چشم می‌خورد. موقعیت ژئوپلوتیک اروپا و اعراب مسئله ساز بوده است و موجب شده این دو منطقه کهن در طول تاریخ به سختی با آسایش کنار هم باشند.

آقای دکتر، به چه دلیل اتحادیه اروپا فعال تر از دیگر قدرت‌ها در مواجهه با این تحولات برخورد کرده است

اتحادیه اروپا به شدت به انرژی و نفت رژیم‌های مستبد عرب وابسته است. معضل دولت‌های اروپایی داشتن روابط محکم و متقابل اقتصادی با دولت‌هایی مانند تونس، لیبی، عربستان، مصر و بحرین است. اروپاییها نمی‌خواهند کاری کنند که سران عرب از آنها رنجیده خاطر شوند؛ چون منافع دوجانبه ای با آنها دارند و خراب کردن این روابط هزینه دارد. هریک از کشورهای اروپایی به نحوی با این رژیم‌های عرب روابط تجاری دارند.

لیبی مهمترین شریک تجاری و صادر کننده نفت به ایتالیاست، انگلیس در برابر بستن قراردهای نفتی با لیبی توانست قضیه انفجار لاکربی را حل و فصل کند و روابط نزدیکی با لیبی برقرار سازد. با توجه به بحران کنونی بویژه در لیبی، قیمت نفت به نزدیک 120 دلار رسیده و در صورت گسترش انقلاب‌های عربی به عربستان و سایر تولیدکنندگان نفت ممکن است به دو برابر این مقدار برسد.

 در برابر این تحولات، خانم اشتون رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا، اقدامات دولت سوریه و بحرین در ضرب و شتم و کشتار مردم را محکوم کرده است و اتحادیه اروپا به تازگی صدور اسلحه به لیبی، یمن و بحرین را نیز تحریم نموده است. با این حال، برخی از اعضای اتحادیه اروپا از خانم اشتون به علت نداشتن استراتژی روشن و آینده نگری در برابر تحولات انتقاد کرده اند.

در واقع دولت‌های اروپایی در عمل، سیاست فشار را بر دولتها عرب بطور موثری از جمله در فرخواندن سفرای اروپایی از کشورهای متخاصم و کاهش روابط سیاسی، معلق کردن طرح‌ها و همکاری‌های اقتصادی و محدودیت در سفر مقامات دولت‌های عرب، اعمال نکرده اند. اما معلوم نیست آیا در دستور کار سیاست خارجی خانم اشتون قرار می‌گیرد؟

آیا می‌توانیم از یک رویکرد اروپایی یا سیاست اتحادیه اروپا نسبت به تحولات کنونی در کشورهای عربی و خاورمیانه سخن بگوییم؟

اتحادیه اروپا در اجلاس اخیرش در لیسبون اگر چه ساختار جدیدی برای سیاست خارجی اتحادیه اروپا در چارچوب "سیاست امنیتی و خارجی مشترک"(CFSP) ارائه داد اما هنوز پروسه تصمیم گیری با مشکلاتی روبروست. سیاست‌های کلی اتحادیه در مورد سیاست خارجی از سوی شورای اروپا بطور جمعی همچنان تنظیم می‌شود و شورای وزیران تصمیمات را اتخاذ کرده و اجرا می‌کنند و کمیسیون اروپا نیز در مورد توسعه و تجارت، و کمک‌های انسانی کار می‌کنند.

در واقع از نظر ساختاری ایجاد نهادی به نام خدمات خارجی اروپایی و نیز پست نماینده عالی در امور خارجی در واقع یک تغییر کلی ایجاد کرده به همین دلیل مدت زمانی لازم است تا این ساختار جدید در حوزه سیاست خارجی بتواند کارایی خود را نشان دهد. یکی از مشکلات اجرایی در سیاست خارجی اتحادیه اروپا، جایگاه مشکل زای و مبهم دو نهاد کمیسیون اروپا و خدمات خارجی اروپاست که موجب تقابل‌هایی در سیاست خارجی اتحادیه از جمله در هنگام بروز انقلاب‌های جهان عرب شده است.

نبود اتفاق نظر و اختلاف آراء میان دیپلمات‌های اتحادیه اروپا در کشاکش تحولات منطقه و در مورد نوع واکنش اتحادیه در برابر اسراییل سبب ظهور دو گروه یکی طرفدار فلسطین و دیگری طرفدار اسرائیل گردیده است. رویکرد اروپایی دچار انشقاق شده است و دلیل این اختلاف ورود و نفوذ دیگاه آمریکایی به حوزه سیاست خارجی اروپاست.

باید گفت که در اولین واکنش سیاسی، اتحادیه اروپا از حرکت مردم تونس و مصر و محکومیت استبداد حمایت کرد و گام عملی اتحادیه اروپا در مورد توقیف اموال و حساب‌های بن علی و دولت تونس بود و در همان حال شامل وعده کمک‌های مالی به ارزش 275 ملیون یورو به تونس، و درخواست از بانک سرمایه گذاری اروپا برای اختصاص یک میلیارد یورو برای کشورهای شمال افریقا شامل مصر و تونس می‌شود.

مشکل و پیچیدگی روند تصمیم گیری برای اتحادیه اروپا این بوده که بهترین سیاست در برابر تونس چیست؟ گروهی از اعضای اتحادیه خواهان عکس العمل سریع، و گروهی دیگر هر گونه اقدام را منوط به تشکیل شورای موقت دولت انتقالی در تونس می‌دانستند. جالب است بدانیم که اولین واکنش اتحادیه اروپا که نشان از شوکه شدن آنان در برابر تحولات تونس داشت این بود که آنان خواستار خویشتنداری از سوی دو طرف در تونس شدند؛ دولتی که اتحادیه اروپا 32 سال با تمام توان از آن حمایت کرده بود. اما در فاصله کوتاهی بعد از این موضع‌گیری، در ظرف یک هفته بن علی کشور را ترک کرد.

در این مرحله نیز یا اروپا از پیش بینی تحولات عاجز بوده یا انتظار داشته بن علی هنوز می‌تواند بر سر قدرت باشد. این موضع، نشان از عدم داشتن اطلاعات دقیق اروپا از وضع دولت تونس و جایگاه مردمی ‌آن است. مسئله ارتباط سیاسی نزدیک دولت فرانسه و وزیر خارجه این کشور با دولت تونس و سفر وی به این کشور برای تعطیلات، در روزهای اوج جنبش مردم تونس که منجر به افتضاح سیاسی برای وی شد، بایستی در همین چارچوب تحلیل شود.

از سوی دیگر اتحادیه اروپا واکنش سریعی در تحریم کامل لیبی از خود نشان نداد. اختلاف نظر در مورد واکنش به تحولات لیبی بیشتر از سایر موارد بوده است. این در حالی بود که اتحادیه عرب فورا عضویت لیبی را به حال تعلیق در آورد. گسترش حرکت‌های اعتراضی در خاورمیانه و سرایت تحولات به لیبی و نیز منطقه خلیج فارس به ویژه به بحرین، اتحادیه اروپا را با سرگردانی جدی روبرو کرده است.

اتحادیه اروپا برنامه روشنی برای نوع برخورد با تحولات مصر و دوره بعد از مبارک نداشته است. ظهور انقلاب‌های زنجیره وار، ساختار جدید سیاست خارجی اتحادیه اروپا را با امتحان بزرگ و زود هنگام مواجه کرده است.

 آیا اروپا هیچ برنامه مشخص و سیاست منسجمی‌ در مورد کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا داشته است؟

اروپا برنامه ای طی سال‌های 2004 و 2008 برای تاسیس "اتحادیه مدیترانه" با حمایت بیشتر فرانسه به انجام رساند. هدف این برنامه، ایجاد همگرایی و مشارکت اعراب، از جمله دسترسی اعراب به منطقه تجارت آزاد اروپایی و تشویق آنان به انجام اصلاحات اجتماعی و اقتصادی بوده است. در بیانیه‌های آوریل 2011 شورای اروپا به همراه کمیسیون اروپا و خانم اشتون از کشورهای عضو خواسته در قبال تحولات سیاست نوآورانه و بلند پروازانه ای داشته باشند. "مشارکت جدید" با مصر و تونس چیزهایی است که جزء اولین واکنش‌ها و وعده‌های وزرای خارجه اتحادیه اروپا است.

اما باید توجه داشت که در تمام دوره 30 سال گذشته اتحادیه اروپا برای احقاق حقوق و توسعه اقتصادی مردم همسایگان جنوبی عرب خود و آنهایی که در منطقه خلیج فارس هستند، گام موثر و مستمری بر نداشته است. تنها نگرانی آنها از موج مهاجرین به اروپا و سیاستگذاری برای سخت گیری نسبت به قوانین مهاجرت بوده است. اصولا شرکت‌های خصوصی اروپایی در مقایسه با شرق آسیا رغبتی به سرمایه گذاری در کشورهای شمال افریقا ندارند و این عمدتا به دلیل بازار کوچک و محدود آنهاست.

این در حالی است که اتحادیه اروپا بیش از پیش به اهمیت مشارکت ترکیه با اتحادیه واقف شده است. خانم اشتون در این مورد گفته که این حرکت اعتراضی جهان عرب، ترکیه را بیش از پیش شریک مهمی‌ برای اتحادیه اروپا خواهد کرد. اتحادیه اروپا اکنون از نوعی "دموکراسی عمیق" در این منطقه سخن می‌گوید و این به معنای آن است که این اتحادیه از سرکارآمدن دولت‌های اسلام‌گرا که مخالف غرب هستند نگران است و در صورت به قدرت رسیدنشان، آنها را به رسمیت نمی‌شناسد.

همانطور که دولت منتخب فلسطین را به رسمیت نشناخت و حتی اقدام به تحریم این دولت کرد. در واقع، یکی از نگرانی‌های اروپا در این حوزه، در مورد تسلط سیاسی اسلام گرایان در کشورهای عربی است. اروپا از ابراز صریح مواضع خود در برابر واقعیت‌های خاورمیانه از جمله نقض حقوق بشر در کشورهای عربی همواره طفره رفته است.

به نظر شما سیاست اروپا در مواجهه با تحولات خاورمیانه بر چه اساس و اصولی مبتنی است؟

یکی از اصول سنتی اروپا در برابر خاورمیانه، بر پایه سیاست حفظ وضع موجود است. مهمترین مشکل برای اروپا در سطح تصمیم گیری این است که در سیاست حفظ وضع موجود از چه ابزار و روشی می‌بایست استفاده کرد. در واقع اتحادیه اروپا از تغییر یک پارچه رژیم‌های کشورهای عربی نگرانی زیادی داشته و دارد. و بیشتر به تغییر آرام و بلند مدت علاقمند است تا فرصت مدیریت و تصمیم گیری و رسیدن به یک موضع مشترک را داشته باشد.

اصولا تصمیم گیری در اتحادیه اروپا آن هم در مورد سیاست خارجی بسیار حساس و کار دشواری است؛ زیرا دیپلمات‌های 27 کشورعضو می‌بایست در مورد جزییات یک تصمیم و چگونگی اجرای آن به توافق و اجماع برسند. از مهم ترین لوازم این تصمیم گیری مشارکت در امور اطلاعاتی با یکدیگر و دسترسی به اطلاعات درست و موثق است.

این نوع سیاستگذاری که می‌خواهد همچون یک کشور عمل کند و در برخی موارد با آمریکا رقابت داشته باشد، در نوع خود بی سابقه و به همین خاطر در ابتدای راه می‌باشد و در آینده با چالش‌های جدی روبروست.

باید گفت که تحولات اعتراضی در جهان عرب آغاز یک تغییر عمده در پروسه تصمیم گیری در سیاست خارجی اروپاست که با گذشته تفاوت‌های ساختاری دارد. دو چالش مهم پیش روی اروپا یکی واکنش سریع و دیگری نقش رهبری و مدیریت بحران است. مشکلی که آمریکا در پروسه تصمیم گیری با آن کمتر مواجه بوده است.

از آن گذشته، یکی از ضعف‌های اتحادیه اروپا عدم وجود قدرت اجرایی برای تصمیماتش است. اتحادیه در سیاست خارجی اهرم‌های لازم را ندارد. این در حالی است که اتحادیه اروپا می‌خواهد نقش کشوری را بازی می‌کند که بدون ارتش و نیروی نظامی ‌است. امری که در کشاکش بحران‌ها بیش از پیش نمایان می‌شود.

سیاست خارجی اتحادیه اروپا در قبال بحرین و سوریه چه تفاوت‌هایی با هم دارد؟

موضع اتحادیه اروپا در بحرین همچون موضع اولیه آنها نسبت به بحران تونس بوده است. آنها از هر دو طرف خواسته شده خویشتنداری نشان داده و برای حل مشکل به گفتگو بنشینند. در بیانیه هفدهم مارس، لحن خانم اشتون نسبت به بحرین آرام‌تر بوده در حالی‌که در بیانیه اتحادیه اروپا نسبت به سوریه، خواسته شده که اتحادیه از تمام ابزار برای اعمال فشار بر دولت سوریه استفاده می‌کند.

این درحالی است که بحرین با کمک هزار نیروی ارتش عربستان مشغول سرکوب مردم بحرین است. اتحادیه اروپا، نسبت به حضور یک کشور خارجی برای سرکوب اعتراضات داخلی مردم بحرین موضعی دوپهلو همراه با خوشتنداری داشته است. این در حالی است که آنها نسبت به سوریه تقاضای گفتگو بین دولت و مخالفان را مطرح نکرده اند. چه بسا از نظر اتحادیه اروپا، دولت بحرین از دولت سوریه دمکرات‌تر باشد!

کلمات به کار برده شده در مورد سوریه شدیدتر بوده است. برای محکومیت دولت سوریه از واژه "اقدامات وحشیانه" استفاده شده و خانم اشتون مستقیما از رییس جمهور سوریه نام برده است؛ در حالی که در مورد بحرین چنین زبانی به کار نرفته و نزاکت دیپلماتیک به حد زیادی رعایت شده است.

در بیانیه شورای روابط خارجی اتحادیه اروپا در 21 مارس نیز سخنی از محکومیت دولت بحرین به میان نیامده و همچنان خواهان حل بحران با استفاده از گفتگو شده است. اتحادیه اروپا هنوز نسبت با اعمال تبعیض‌هایی که دولت بحرین نسبت به شیعیان و اخراج حدود 300 نفر کسانی که در اعتصاب‌اند، واکنشی نشان نداده است.

نوع سیاست‌های کنونی اتحادیه اروپا در مورد این دو کشور، رابطه مستقیمی ‌با نوع رابطه اروپایی‌ها در سطح معدلات بین المللی و نیز دیدگاه کلی و منطقه ای کشورهای عضو با بحرین و سوریه دارد. به عبارت دیگر موضع سیاست خارجی اتحادیه اروپا نسبت به دولت‌های عربی و حمایت از حرکت‌های مردمی ‌آنان بر اساس میزان رابطه سیاسی و اقتصادی با آنهاست.

این نوع حمایت حداقلی و تعارف آمیز اروپا با حرکت‌های آزادی‌خواهانه مردم منطقه، با توجه به دسترسی آسان به اطلاعات و اخبار در مورد تحولات جهان عرب، در خاطره تاریخی مردم خاورمیانه باقی می‌ماند. اروپا بایستی با سیاستی مبنی بر شعارها و ارزش‌های اعلام شده‌اش از حرکت‌های مردمی ‌منطقه حمایت کند تا از موج آینده اروپا ستیزی در جهان عرب جلوگیری نماید.

اختلافات موجود در اتحادیه اروپا در مورد نحوه مواجهه با تحولات اخیر در کشورهای عربی به چه صورت است؟ عدم همراهی آلمان با فرانسه و انگلستان و دیگر کشورهای ناتو به چه صورت قابل تحلیل است؟

اختلاف نظر میان اعضای اتحادیه اروپا در مورد اعمال واکنش نسبت به تحولات لیبی، موجب ادامه جنگ و خونریزی در لیبی شده است. در واقع این جنگی است که اتحادیه اروپا و آمریکا با شک و تردید وارد آن شدند و سپردن فرماندهی عملیات به دست ناتو برای آن است که در فردای شکست کشور خاصی مورد اتهام قرار نگیرد. به همین علت غرب با وسواس و نوعی سردرگمی‌ برای ورود به مداخله نظامی ‌در لیبی روبروست. اگر غرب در لیبی نتواند کار مهمی ‌به نفع مردم انجام دهد و شکست بخورد آثار آن ابتدا متوجه اروپا می‌شود.

اتحادیه اروپا در بیانیه خود مجوز شروع جنگ در لیبی را به مدت چهار ماه داده است. این در حالی است که بین فرانسه و آلمان اختلاف نظر جدی وجود دارد. آلمان‌ها مخالف دخالت نظامی‌ در لیبی هستند در حالی که فرانسه که آغازگر حمله به لیبی بوده سیاستی کاملا متفاوتی داشته است؛ سیاستی نزدیک به انگلیس. آلمان قبل از صدور قطعنامه شورای امنیت در مورد منطقه پرواز ممنوع از رای ممتنع چین و روسیه حمایت کرده بود.

از آنجا که حمله به لیبی از سوی فرانسه شروع شد، امکان ظهور اعتراضات و اقدامات تروریستی بر ضد اروپا وجود دارد، مسئله ای که برخی از مقامات اروپایی نگران آن هستند. اروپایی که سواحلش با کشورهای همسایه عرب در مدیترانه فاصله چندانی ندارد.

وضعیت آمریکا در این میان چیست؟

در خصوص ورود آمریکا به جنگ باید توجه داشت که آمریکا منافع حیاتی کمتری نسبت به اروپا در شمال آفریقا دارد، به طوری که سواحل جنوبی دریای مدیترانه را حیات خلوت اروپا لحاظ می‌کند. بنابراین به نظر می‌رسد مانند اکثر اروپایی‌ها، نگران عواقب واکنش نظامی ‌در لیبی نیست. این در حالی است که طولانی‌تر شدن جنگ و بی ثباتی در هر یک از کشورهای عربی به نفع اروپایی‌ها نیست.

اتحادیه عرب هرچند اقدامات قذافی را محکوم کرده اما دخالت نظامی‌ در لیبی را نادرست دانسته و خواهان حل سیاسی آن است. فرانسه نیز گروه تماسی با کشورهای عربی و اتحادیه آفریقا تشکیل داده اند تا درب راه حل سیاسی را باز نگه دارند. تاثیر روانی این تماس برای تنها نماندن آمریکاست که در عملیات نظامی‌ شرکت کرده است. اسپانیا و سایر کشورهای اروپایی خواهان سرمایه گذاری بیشتر در کشورهای جنوب و حرکت بسوی اتحادیه مدیترانه بدون وضع شرایط دست و پاگیر هستند.

در این تحولات، اروپا که ید طولایی در تاریخ در سرنگونی رژیم‌های دیکتاتوری اروپایی داشته، باید دید چه سیاستی در تغییر یا جایگزینی رژیم‌های عرب منطقه نقش خواهد داشت. اروپا چاره ای جز حمایت از حرکت‌های مردمی ‌کشورهای عرب ندارد. امروز روز امتحان دموکراسی اروپایی است.



نظر شما :