موج تحولات خاورميانه به روسيه خواهد رسيد؟
ديپلماسى ايرانى: مقامات روس که پيش از اين هم حرکتهاى مردمى مصر را چيزى شبيه انقلابهاى رنگى خوانده بودند، با ادامه تحولات در خاورميانه خويشتندارى خود را از دست داده اند و به طور صريح نسبت به اين تحولات واکنش نشان داده اند به طورى که مدودف صريحا از نگرانى روسيه در قبال تحولات خاورميانه سخن به ميان آورده است. ديپلماسى ايرانى اين مسئله را در گفتوگو با دکتر بهرام اميراحمديان، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل روسيه بررسى کرده است.
روسيه نسبت به تحولات خاورميانه واکنش نشان داده و از اين تحولات ابراز نگرانى کرده است. برخى علت اين موضع گيرى تند را منافع اقتصادى روسيه در اين منطقه مىدانند. اين نگاه تا چه حد به واقعيت نزديک است؟
من فکر مىکنم روسيه در شرايطى که با امريکا همکارى مىکند، طبيعى است که نمىتواند با امريکا مقابله کند. بلکه به نوعى در کنار امريکا در معادلات خاورميانه سهم خواهى دارد و حضور اين کشور هم در خاورميانه براى به دست آوردن جايگاهى که در دوره جنگ سرد داشته، به نظر من بيشتر از اين جهت است که بتواند فعاليت اقتصادى داشته باشد. يکى از راههاى اين فعاليت اقتصادى ساخت نيروگاههاى هستهاى و فعاليتها در جهت تکنولوژى هستهاى بوده است.
مسئله ديگر اين که تغييراتى که ناآرامىها در خاورميانه به وجود مىآورد در وهله اول افت فعاليتهاى اقتصادى است. يعنى طبيعى است که پروژههايى که روسيه در زمينه انرژى، نفت و گاز و پروژههاى هستهاى دارد با اين ناآرامىها دچار مشکل خواهد شد و حضور روسيه را در اين مناطق با اشکال روبهرو خواهد کرد.
به نظر من از اين جهت، طبيعى است که روسيه به دليل اقتصاد ضعيفى که دارد، نگران عدم اتمام پروژههاى خود در خاورميانه يا سرمايه گذارىهاى خود و روابط تجارى با اين کشورها در اثر اغتشاشات، تظاهرات، اعتصابات مردم اين کشورها باشد و نگران ضررهاى احتمالى اين قضيه باشد که سهم اقتصادى روسيه از اين مناطق تحت تاثير قرار بگيرد.
روسيه از اين منظر نگران است. براى کشور ثروتمندى مثل امريکا اهميتى ندارد که در اثر بحران در اين مناطق فعاليتهاى تجارى اش تحت تاثير قرار بگيرد، اما براى روسيه که اقتصادش تقريبا يک دهم امريکا است، اين بحرانها نگران کننده است.
با توجه به اين که اين موضعگيرى دقيقا بعد از تحولات ليبى اتفاق مىافتد و اين کشور سومين کشور مشترى تسليحات روسى در ميان کشورهاى عربى است، آيا مىتوان گفت روسيه نگران بازار تسليحات خاورميانه است؟
رقم تسليحاتى که روسيه صادر مىکند در مقايسه با کشورهاى غربى چندان زياد نيست. شايد بتوان گفت که روسيه در رده چهارم يا پنجم صادرات اسلحه قرار دارد و از اين طريق حداکثر ده ميليارد دلار درآمد نصيب روسيه مىشود و اگر اين رقم ميان کشورهاى مختلف توزيع شود رقم بالايى به هر کشور نمىرسد.
اما مسئله اى که وجود دارد اين است که روسيه به دليل کمبود درآمدهايش و اين که يکى از راههاى کسب درآمد اين کشور صادرات تسليحات است، نسبت به وقايع کشورهاى خاورميانه که هدف اين صادرات هستند حساس است. وقتى روسيه مىبيند که در خاورميانه تحولاتى رخ داده است و اين تحولات لزوما ضد غربى و در مخالفت با غرب نيست، جريانات نشان مىدهد که در کشورهاى شمال افريقا که اين تحولات رخ داده يا در يمن به مفهوم حرکتهاى ضد امريکايى نيست. يعنى در حقيقت آن چه در حال حاضر خاورميانه را در بر گرفته است، حرکتهاى ضد امريکايى نيست و بيشتر دموکراسى خواهى و حرکت به سمت ليبرال دموکراسى است. حتى در کشور مسلمانى مثل تونس هم مردم نگفتند که ما مخالف امريکا هستيم. هيچ کدام از کشورهايى که درگير تحولات مردمى شده اند نشانه اى بروز نداده اند که مخالف با روابط با غرب هستند.
بنابراين اتفاقاتى که اين مناطق در حال وقوع است به معنى تعطيلى و يا تاخير در فعاليت اقتصادى روسيه در اين کشورها است و از اين منظر، کشورى مانند ليبى که روابط نزديکى با روسيه دارد يا الجزاير و يا حتى يمن و به طور کلى کشورهايى که در گذشته روابط نزديکى با روسيه داشته اند، خواه در زمينه توليد نفت و خواه در زمينه تسليحات به روسيه وابسته هستند. چون بيشتر تسليحات اين کشورها روسى است و بنابراين براى خريد قطعات و جايگزينى آنها به صنايع نظامىروسيه وابستگى دارند.
شرايط به وجود آمده تا حدى هم روسيه را از اين باب نگران کرده است که اين کشورها به سمت غرب گرايش پيدا خواهند کرد و اين جهان چند قطبى مورد نظر روسيه را با چالش مواجه مىکند. در حال حاضر با رشد اقتصادى چين، هند، برزيل، افريقاى جنوبى و خود روسيه، روسيه در انتظار جهان چند قطبى است.
بنابراين وقتى روسيه منافع خود را در خاورميانه در خطر ببيند، طبيعى است که نگران شود. چون روسيه بسيار کوشيده بود که در سالهاى اخير به ويژه بعد از 2005 تسليحات زيادى به همين کشورهايى که الان اين تحولات در آنها رخ داده، صادر کند. طبيعى است که در صورت قطع رابطه اين کشورها با روسيه، نگرانىهايى در روسيه به وجود آيد.
در شرايطى که حتى کشورهاى مستبد هم درباره تحولات خاورميانه با احتياط حرف مىزنند، آيا سخنان صريح آقاى مدودف بر وجهه سياسى روسيه تاثيرگذار نخواهد بود؟
در اين رابطه مىتوان به نقش قدرت نرم اشاره کرد و اين که حاکميت دولتها در داخل مرزها تضعيف شده است. افکار عمومى را فضاى عمومى و رسانههاى مجازى مديريت مىکند و حتى شکل مىدهد. بنابراين در عصر کنونى با شيوههاى گذشته حکومتها نمىتوانند بر حکومت شوندگان حکومت کنند. از اين منظر است که روسيه از ترس اين که داخل با اين مسئله مواجه شود، نگران است. چون که روسيه در داخل با مشکلات زيادى براى اعمال حاکميت بر سرزمين و قلمروى پهناور خود با اقوام مختلف روبهرو است. آن چه که در چچن در حال وقوع است و حملات تروريستى که از اين منطقه نشات مىگيرد نشان مىدهد که روسيه نتوانسته است به خوبى فضاى سياسى را مديريت کند و اين فضاى سياسى پيرامون هم مىتواند بر شرايط روسيه تاثير گذارد.
وقتى در تونس که يک منطقه و کشور به نسبت کوچکى است، اتفاقى رخ ميدهد، تبعات آن همه شمال افريقا را در بر مىگيرد و مصر به آن عظمت را دچار تحول مىکند و به دنبال آن الجزاير را مىگيرد و از همه مهم تر بر محيط بسته و قبيله اى مانند ليبى تاثير مىگذارد.
اين نشان مىدهد که قدرت نرم، بر عکس آن چه که حاکمان در خاورميانه مىانديشند که مىتوانند خواستههاى دموکراتيک مردم را سرکوب کنند، باعث مىشود که مردم بهاى آزادى را پرداخت کنند و تغييرات و دگرگونىهايى به وجود آورند.
درست است که در قرن بيست و يکم حاکمان با تفکرات قرن بيستم و شايد بعد از آن حکومت مىکنند، اما آن چه مردم و حتى خود حاکميتها در اختيار دارند، ابزارهاى نوين است. حکمرانان قرن بيست و يک با بهترين و آخرين تکنولوژىها مىخواهند حکومت کنند اما با تفکراتى که متعلق به قرنهاى گذشته است.
اين تضاد در جامعه باعث بروز تنش مىشود و حاکمان به عينه مىبينند که وقتى که با آموزههاى قديمىمىخواهند در جهان قرن بيست و يکم حکومت کنند، نمىتوانند اين کار را به درستى انجام دهند و اين تضاد بين حکومتها و مردم به وجود آمده است.
به نظر من ما بايد منتظر تغييراتى در روسيه هم باشيم. اتفاقاتى که در خاورميانه در حال وقوع است، سرنوشت محتوم همه دولتهاى اقتدارگرا و تمامت خواه است که مىخواهند با ابزارها و تفکرات قديمى مىخواهند در شرايط جديد حاکميت خود را بر مردم اعمال کنند. اما در حال حاضر سطح سواد، سطح معلومات و آگاهىهاى مردم نسبت به دولتهايشان بالاتر است. بنابراين حاکميتهايى که مورثى يا اقتدارگرا هستند، به ويژه در اتحاد شوروى سابق و جمهورىهاى استقلال يافته از آن، در آينده شاهد تغييرات خواهيم بود. همان طور که در آغاز سده بيست و يکم شاهد انقلابهاى رنگين در اين منطقه بوديم. البته اين انقلابها از يک جهت منفى ديده مىشد اما باعث تحولاتى شد که الان خاورميانه را در بر گرفته است.
شما در بخشى از صحبتهايتان به همکارى روسيه با غرب اشاره کرديد و در بخش ديگر به نگرانى روسيه از ظهور رژيمهاى غرب گرا در خاورميانه. اين تناقض نيست؟ مىتوان خواهش کنم درباره اين مسئله بيشتر توضيح دهيد؟
روسيه نيازمند تکنولوژى غربى است. روسيه از نظر صنعتى يک کشور تقريبا يک کشور رده پايين است ولى چون مىخواهد به عنوان يک کشور صنعتى در گروه هشت حضور داشته باشد، مجبور است که در کنار غرب باشد. اگر روسيه وارد گروه هشت شد، به اين معنى نبوده است که اين کشور همپاى ديگرانى که عضو اين گروه هستند صنعتى است. اما چون مىخواستند به روسيه نقش دهند و فکر مىکردند که روسيه بايد مسئوليتهاى بيشترى در جهان بپذيرد، اين کشور را به گروه هشت بردند که هم در آن جا بتوانند با روسيه همکارى کنند و هم سعى کنند که جهان را به سمت يک جهان همکارىهاى متقابل سوق دهند.
بنابراين روسيه ناگزير است که با امريکا همکارى کند. از طرفى در عين حال که با امريکا همکارى مىکند، در يک تقسيم کار سهمى دارد. وقتى روسيه نتواند مسئوليتهاى خود را در مناطقى که برايش سهم قائل شده اند به خوبى اجرا کند، طبيعى است که از ميزان تاثيرگذارى اين کشور کاسته خواهد شد. به بيان بهتر مىتوان گفت اگر روسيه نتواند در اثر تحولات خاورميانه سهم خود را در کشورهاى اين منطقه ايفا کند و پروژههاى نيمه تمام خود را تمام کند، جايگاه اين کشور در گروه هشت تحت تاثير قرار خواهد گرفت و کمرنگ خواهد شد.
از اين منظر است که هم مىتوان گفت روسيه ناگزير است با غرب همکارى کند و هم از حضور غرب در اين منطقه نگران شود، چرا که اين حضور سهم روسيه در اين کشورها را تحت تاثير قرار خواهد داد. به نظ من روسيه در پارادوکس عجيبى گرفتار شده است. روسيه هم در داخل با مشکلاتى مواجه شده و بايد پاسخ گو باشد. مسئله حقوق بشر، حقوق و آزادىهاى مردم از چالشهاى مهم روسيه به شمار مىآيد.
نظر شما :