سفر آسیایی اوباما
دیپلماسی ایرانی: سفر آسیایی اوباما چگونه قابل تجزیه و تحلیل است؟ در رابطه با این سفر که از طولانیترین سفرهای رئیس جمهور امریکا به مجموعهای از کشورها در آسیا به حساب میآید و حدود ده روز به طول انجامید، در سه حوزه میتوان موضوعاتی را طرح و بررسی کرد. یک؛ اهداف این سفر، دو؛ اقدامات و سه؛ ارزیابی.
اهداف
هدف اول این سفر تداوم سیاستهای ترمیمگرایانه اوباما در پردازش تصویری از امریکا که با گذشته خصوصا دوران بوش متفاوت است و در پی تعامل با دیگران، اقدامات چند جانبه، ایجاد رابطه با مردم عادی و مجموعه آن چه به عنوان دیپلماسی عمومی یا تاثیرگذاری و ترمیم بر افکار عمومی از آن یاد میشود، بوده است.
هدف دوم و عمدهتر این سفر را میتوان هدف استراتژیک دانست. و آن اهمیت دادن به آسیا در استراتژی نوین امریکا است. دلیل این که آسیا در استراتژی نوین امریکا اهمیت یافته است این است که آسیا تبدیل به کانون ثروت جهانی شده است و تحول بزرگی که در روابط بین الملل در حال رخ دادن است که این تحول انتقال یا تولید بخشی از ثروت بین المللی در آسیا، تغییر مکانی ثروت از امریکا و اروپا به قاره آسیا و اهمیت یافتن آسیا در شکل دادن به مناسبات بین المللی است. لذا امریکا به عنوان یک بازیگر آسیایی در عین این که یک بازیگر جهانی است، در این منطقه حضور پیدا کرده است. یعنی بازیگری جهانی امریکا در گرو بازیگری این کشور در آسیا است.
سومین هدف بسیار مهم که برگرفته از هدف دوم است، مهار چین است. در عین حال که امریکا روابط بسیار نزدیک و گستردهای با چین دارد، با برآمدن چین بیمشکل نیست و لذا تحلیلگران جهانی تقریبا با اجماع معتقدند که نوع اقدامات و رفتارهای اوباما در این سفر، متوجه و متمرکز بر هدف مهار چین است.
اقدامات اوباما برای نیل به اهداف آسیایی
در قالب این سه هدف باید دید که اوباما چه اقداماتی را در این سفر انجام داده است؟
اوباما در این سفر یک سری اقدامات سیاسی و استراتژیک انجام داد که در این زمینه میتوان به اقداماتی که در هند مخصوصا در رابطه با فروش تسلیحات امریکایی به این کشور و موافقت نامههایی که در زمینه همکاریهای استراتژیک در رابطه با واگذاری پیشرفتهترین هواپیماهای نظامی از یک طرف و در طرف دیگر عمق بخشیدن به روابط استراتژیک امریکا و هند انجام داد، اشاره کرد. شاید در مقایسه با کشورهای دیگری که اوباما در این دور از سفر آسیایی خود به آنها سفر کرد یعنی کره جنوبی، اندونزی و ژاپن، اهمیت استراتژیک سفر به هند بیش از بقیه باشد و علت آن هم عمق بخشیدن و مایه استراتژیک بیشتری بخشیدن به روابط دو کشور است که به طور واضحتر عنصر ضدپاکستانی در این سفر برجسته شد و شیفت تقریبا تمام عیار امریکا به سمت هند متجلی شد که البته در قالب بحث مهار چین حائز اهمیت است. حمایت امریکا از عضویت دائم هند هم که البته به راحتی شدنی نیست و با مخالفت چین روبهرو خواهد شد در همین راستا قابل ارزیابی است.
اوباما با اقداماتی که در این سفر و در حاشیه آن انجام داده است مانع بزرگی را از سر راه صدور کالاهای با استفاده دوگانه نظامی- صنعتی به هند برداشته است که این صادرات قبلا تابع برخی فشارها بود. علاوه بر این امریکا زمینه عضویت هند را در NSG یعنی گروه تولید کننده مواد هسته ای که سعی میکند رژیمی را برای کنترل این داشته باشند، فراهم کند و همین طور موانع عضویت هند در ترتیبات مربوط به WASSENAR که این هم از ترتیبات مربوط به کنترل مواد نظامی است، را بردارد. پیوستن هند به این ترتیبات استراتژیک، در جهت تعمیق روابط استراتژیک امریکا و هند باید قلمداد شود.
البته اقدامات استراتژیک فقط منحصر به سفر به هند نیست، در سفر به کره جنوبی هم بحث تامین امنیت شبه جزیره کره، مسئله برجسته ای در روابط استراتژیک میان دو کشور به شمار میآید.
اما دسته دوم اقدامات در این سفر اقدامات اقتصادی بود. در این زمینه نیز سفر به هند بسیار برجسته بود. اوباما قراردادهایی به ارزش ده میلیارد دلار با هند منعقد کرد و شادمانه اعلام کرد که این اقدام باعث ایجاد 54 هزار شغل جدید در امریکا خواهد شد. اوباما در سفر به کشورهای دیگر آسیایی نیز ابعاد اقتصادی را در نظر داشت. هر چند در کره جنوبی موفق نشد که قرارداد آزاد تجاری میان دو کشور که قبلا قرار بود در این سفر امضا شود، را به سرانجام برساند.
در کنار این روابط دو جانبه اقتصادی، روابط چندجانبه اقتصادی نیز در این سفر جایگاه ویژهای داشت. در کره جنوبی، اوباما در اجلاس گروه بیست شرکت کرد که عمدتا ماهیت اقتصادی دارد و فیالواقع نوعی نهاد جدید برای اداره مناسبات بین المللی است و 85 درصد از اقتصاد جهانی در اختیار این بیست کشور است. گروه بیست ترکیبی از قدرتهای بزرگ کلاسیک صنعتی و قدرتهای جدید اقتصادی است. در این اجلاس هدف اوباما این بود که دولت چین که یکی از اعضای این گروه است را به کاهش ارزش پول خود وادار کند که در این زمینه موفق نبود. اما به عنوان یک اقدام چندجانبه مهم است که این نشست در سطح سران برگزار شد و این چهارمین نشست سران در سال جاری است، اجلاس لندن در مارس 2010، اجلاس پیتسبورگ امریکا در سپتامبر و اجلاس تورنتو پیش از این اجلاس در کره جنوبی برگزار شده بود که این توالی برگزاری اجلاس گروه بیست در سطح سران در جای خود قابل ملاحظه است.
اجلاس دیگری که اوباما در آن شرکت کرد و ماهیت چندجانبه اقتصادی داشت، در یوکوهامای ژاپن برگزار شد، که در آن جا اوباما به عنوان یکی از اعضا در این اجلاس چندجانبه که عمدتا متوجه همگرایی و یکپارچگی اقتصادی آسیا است، شرکت کرد که از نظر نوع تعاملات جدید اقتصادی مهم بود، هرچند که اقدامیروتین و عادی بود و مطلب فوق العادهای نداشت.
دسته سوم اقدامات اوباما، اقدامات نمادین و سمبلیک بود. این اقدامات را میتوان در سفر به هند و مخصوصا در سفر به اندونزی مشاهده کرد. در اندونزی هم به این دلیل که اوباما مدتی از عمر خود را در این کشور گذرانده است و هم به دلیل ارتباط برقرار کردن با مسلمانان و استفاده کردن از این پیشینه و گذشته حضور در اندونزی برای اصلاح چهره امریکا در میان مسلمانان و در اندونزی به عنوان پرجمعیت ترین کشور مسلمان، جنبههای نمادین بیشتری را میتوان مشاهده کرد. با توجه به این که برنامه این سفر دو بار تنظیم شده بود و لغو شده بود، انجام این سفر نشان دهنده این بود که امریکا برای این نوع مناسبات اهمیت قائل است.
جنبه نمادین در سفر به کره جنوبی نیز قابل مشاهده بود. در روز موسوم به بزرگداشت مشارکت کنندگان در جنگهای گذشته امریکا است، اوباما در پایگاه نظامی امریکا در کره جنوبی حضور یافت و سخنرانی کرد که این از نظر سمبلیک نشان دهنده اهمیت دادن امریکا به سربازان فعلی و قبلی خود و نیروی نظامی این کشور است.
استنباط ها و ارزیابی این سفر
اما چه استنباطها و ارزیابیهایی را میتوان از این سفر داشت؟
اول باید به جدیتر شدن نقش آسیا و تبدیل این قاره به مکانی سرنوشت ساز که امریکا چارهای جز تحرک و فعالیت در آن ندارد، اشاره کرد. امریکا نمیتواند قاره آسیا، برآمدن دو قدرت نوظهور چین و هند را هرچند با درجههای مختلف در نظر نگیرد. در آسیا چین معضلی در مناسبات جهانی امریکا است ولی این به این معنی نیست که این معضل با تنش و درگیری حل میشود، چگونگی ادغام چین در مناسبات جدید جهانی و آسیا به گونهای که تسلط امریکا و غرب در آن حفظ شود، یک بحث اساسی است. به هر حال این سفر از این جهت به رغم ضعفهایی که مخصوصا درباره عدم دسترسی به توافق عمده در اجلاس گروه بیست است، حائز اهمیت است.
ارزیابی دوم، بیتردید سفر اوباما یک اشکال استراتژیک هم ایجاد کرده است که اوباما شاید توجه چندانی به آن نداشته باشد و آن رنجش پاکستان است. رنجش پاکستان از اقداماتی که دولتهای امریکا در پانزده ساله گذشته انجام دادهاند، دولت کلینتون روابط نزدیکتری را با هند شروع کرد و سیاست tilt toward India یعنی گرایش به هند را پایهگذاری کرد. در دوره بوش پسر، این سیاست اوج گرفت، با حادثه یازده سپتامبر در نزدیک تر کردن روابط هند و امریکا تاثیرگذار بود و عنصر ضدیت با جنبشهای مختلفی که در منطقه توسط مسلمانان انجام میشود وجود داشت. ولی به مرور زاویه گرفتن امریکا نسبت به پاکستان بیشتر شد و در این سفر به اوج رسید. این نمیتواند خالی از اشکال و پیامدهای جدی برای امریکا باشد.
سرانجام نکته سوم پاسخ به این سوال است که این سفر چه قدر به مناسبات داخلی اوباما کمک کرد. به نظر میرسد که علی رغم پرسروصدا بودن سفر، دستاوردهای نمادین این سفر بیشتر از دستاوردهای واقعی آن است و لذا مسئله ایجاد 54 هزار شغل که در هند مطرح شد، نمیتواند مشکل داخلی اوباما را حل کند. مخصوصا باید در نظر داشت که در امریکا نارضایتی عمدهای نسبت به چیزی که به آن out sourcing میگویند، وجود دارد یعنی شغلهایی که هندیها از امریکاییها از طریق این مفهوم میگیرند. شرکتهای چندملیتی با توجه به امکاناتی که ارتباطات بینالمللی و دانش آی تی ایجاد کرده، ترجیح میدهند کارهای خود را به دلیل هزینه کمتر در هند انجام دهند که این باعث از بین رفتن شغلهای زیادی در امریکا میشود به گونهای که در مصاحبه مطبوعاتی اوباما و سینک، نخست وزیر هند مجبور شد که این مسئله را به نحوی توجیه کند که هند در پی شغل گرفتن از امریکاییها و گرفتن شغل آنها نیستیم. اما هر چه باشد این مسئله دستاورد عمده ای برای اوباما در جهت حل مشکلات داخلی امریکا محسوب نمیشود.
در مجموع سفر مهم و حائز اهمیت بود و شاید بیش از نفس سفر نشان دهنده اهمیت آسیا در مناسبات جدید بین المللی است.
نظر شما :