اختلاف ایران با اروپا و آمریکا ، ابزار مناسب بازی روسیه
برگزارى دومين نشست رهبران کشورهاى ساحلى درياى خزر در تهران در شرايط کنونى از ابعاد گوناگون حائز اهميت بسيارى است. اين نشست به اعتبار اولين نشست رهبران کشورهاى ساحلى در حاشيه اجلاسيه اکو در تهران در بهمن 1370 و اولين نشست رسمى کشورهاى ساحلى در عشقآباد 1381 از اين جهت اهميت دارد که چهار کشور بازمانده از فروپاشى اتحاد شوروى در سالهاى گذشته توانستهاند در مورد تقسيم سهم خود در اين درياچه به توافقهايى برسند.
دولت روسيه در خصوص تقسيم مرزهاى آبى شمال درياچه مازندران با قزاقستان و در خصوص تعيين خطوط مرزى ساحلى خود با آذربايجان به توافق دست يافته است. هرچند در تفسير اين توافق دچار اختلافات جدى هستند.
دولت قزاقستان نيز با دولت ترکمنستان به توافقهايى در تعيين حدود مرزى دريايى خود دست يافته است. اين توافقها از آنجا اهميت زيادى پيدا مىکند که براى جمهورى اسلامى ايران پيشنهاد تقسيم درياچه قابل قبول نبوده و همچنان بر قانونى بودن توافقهاى اتحاد جماهير شوروى پافشارى مىکند.
استدلال جمهورى اسلامى ايران کاملا مبناى حقوقى دارد، چرا که 4 کشور بازمانده از فروپاشى اتحاد جماهير شوروى در آغاز دوران استقلال در سال 1370 و نيز سال 1373 بر پايبندى خود به توافقهاى دوران اتحاد تاکيد کرده، پذيرفته بودند در خصوص منابع و منافع خود الزامات دوران اتحاد جماهير شوروى را بپذيرند، اما اينک آنها در مسير نقض اين توافق حرکت کردهاند. استدلال ايران از اين منظر حقوقى است که بايد به اجماع جديدى در اين زمينه دست يافت.
جمهورى اسلامى ايران نبايد هزينه تقسيم اتحاد جماهير شوروى را بپردازد، بلکه بايد کشورهاى سابق اتحاد شوروى به توافق جديدى با ايران دست پيدا کنند. از سوى ديگر بحث تقسيم عادلانه نيز در اين مسير مورد نقض قرار گرفته است. بر اساس تقسيمهاى انجام شده ميان روسيه، قزاقستان و آذربايجان، براى ترکمنستان و ايران سهمى حدود 36 يا 37 درصد باقى مانده که با توجه به ادعاهاى ترکمنستان سهم ايران با سهم 20درصدى اعلام شده فاصله زيادى دارد.
در چنين شرايطى تشکيل نشست تهران با در نظر گرفتن روابط کشورهاى سابق اتحاد جماهير شوروى از اهميت بسيارى برخوردار مىشود، بهويژه اينکه اين 4 کشور ساحلى، ايران را در شرايط افزايش فشارهاى بينالمللى و در معرض صدور سومين قطعنامه شوراى امنيت مىيابند.
به اين ترتيب مىخواهند در شرايط مناسبترى چانهزنى خود را دنبال کنند. بعد از فروپاشى اتحاد شوروى، کشورهاى ساحلى تلاش کردهاند از همه ابزارهايى که در اختيار دارند، براى به دست آوردن سهم بالاتر و منفعت بيشتر استفاده کنند. متاسفانه ما در شرايط مناسبى براى دست يافتن به اين هدف قرار نداريم. بىترديد کشورهاى ساحلى نيز کاملا از شرايط ما آگاه هستند. آنها مىکوشند از اين شرايط به نفع خود بهره بگيرند.
البته اين سرشت نظام و روابط بينالملل است و انتظارى هم جز اين نمىتوانيم داشته باشيم؛ در محيط بينالمللى همه کشورها در پى به حداکثر رساندن منافع خود هستند.
نکته ديگر اينکه حضور آقاى پوتين به عنوان اولين رئيسجمهور فدراسيون روسيه در ايران، با توجه به تلاشهايى که پيش از اين براى سفر يلتسين و يا پوتين به ايران انجام شد، امروزه از اهميت بيشترى برخوردار است.
اين سفر در شرايطى صورت مىگيرد که اختلافنظرها و ديدگاههاى متعارض روسيه با اروپا و آمريکا آشکارتر شده است. مذاکرات نافرجام سارکوزى و رايس با پوتين و گفتوگوهاى اخير وى با خانم مرکل نشان از آن دارد که روسيه در فضاى بينالمللى مىکوشد که نقش يک قدرت برابر با آمريکا را در دسترسى به اهداف خود دنبال کند.
اين همان هدفى است که در طول يک دهه گذشته رهبران اوراسياگراى روسيه سعى کردهاند با دستيابى به آن، از قيد و بند غربگرايان روسى رها شده، منافع خالص و ويژه خود را مقابل آمريکا دنبال کنند. امروزه نگرانىهاى روسيه در آسياى مرکزى، قفقاز، گرجستان و اوکراين نسبت به نفوذ و دخالتهاى آمريکا شدت پيدا کرده، مساله گسترش ناتو به سوى شرق و استقرار سپر دفاعى موشکى در چک و لهستان موجب خشم روسها شده است.
اين وضعيت تهديداتى را هم از سوى دولت پوتين به دنبال داشته، که حتى توافقهاى مربوط به سالهاى پايانى اتحاد جماهير شوروى در مورد کنترل تسليحات و استقرار سلاحهاى استراتژيک را به خطر انداخته است. در اين شرايط اختلافهاى ايران با آمريکا و اروپا با ايران به ابزار مناسبى براى بازى روسيه در مقابل اين کشورها تبديل شده است. واقعيت اين است که نه به لحاظ داخلى در سطح روابط دوجانبه و نه در سطح خارجى از نظر مسائل بينالمللى، شرايط به نفع ما نيست.
در چنين وضعيتى انتظار مىرود تصميمگيرندگان و مذاکرهکنندگان با در نظر گرفتن شرايط منطقهاى و بينالمللى و فرصتطلبى اين کشورها، رفتار خود را به گونهاى تنظيم کنند که بتوانند در دفاع از منافع حقه ايران در اين درياچه و حفاظت از حق حاکميت ملى اقدامات متناسبى را با توجه به نکاتى که به اختصار به آن اشاره شد، دنبال کنند.
در دوران اتحاد جماهير شوروى رابطه سلطهگرايانه و ناعادلانهاى برخلاف روح قراردادهاى 1921 و 1940 در اين درياچه بر ما تحميل شده بود. اينک بايد بکوشيم با استفاده از همه توانايىهاى ژئوپليتيکى خود شرايط را براى دستيابى مردم ايران به حقوق حقه خود در اين درياچه فراهم آوريم، که تاريخ را بدون حضور ما خواهند نوشت.
نظر شما :