فرصتى جديد براى نزدیکی به ایران
کمتر کشوری را می توان به اندازه ایران برای حضور اخیر آمریکا در افغانستان مفید یافت. با وجود این پس از سقوط طالبان در افغانستان، آمریکا در سرمایه گذاری روی امکان برقراری روابط استراتژیک با ایران ناکام ماند. اکنون نیروهای ائتلاف و افغان در حال شکست خوردن از همان شبه نظامیانی هستند که سال 2001 با آنها مواجه بودند. این جنگی است که آمریکا در صورت عدم بازنگری در روابطش با ایران، بعید است در آن به پیروزی دست یابد.
حتی پیش از وقوع حملات 11 سپتامبر در سال 2001، ایران مخالف طالبان بود و قویا از نیروهای ائتلاف شمال افغانستان حمایت می کرد. پس از این حملات تهران به تلاش برای سرنگونی دولت تندروی سنی مذهب افغانستان ادامه داد و خواستار 560 میلیون دلار کمک برای اقدام در جهت بازسازی در این کشور شد.
افزون بر این ایران توان موثری را در همکاری با دولت نوپای افغانستان و راهنمایی آن از خود نشان داد. جیمز دوبین، اولین فرستاده ویژه دولت بوش به افغانستان مشارکت اساسی ایران در آموزش و تجهیز ارتش افغانستان مورد تایید قرار داد. او همچنین همکاری ایران در کنفرانس بن را که سال 2001 برگزار شد، مورد تقدیر قرار داد.
متاسفانه دولت بوش به جای آن که با استفاده از نفوذ ایرانی ها، افغانستانی به نسبه با ثبات ایجاد کند، این روابط موفق را با تداوم تلاش هایش به منظور منزوی ساختن ایران، عقیم گذاشت.
از آن بدتر این که بوش در سخنرانی سالانه خود در 2002 ایران را به عنوان یکی از کشورهای "محور شرارت" نام برد. اگرچه دولت بوش نسبت به حضور ایران در برخی از ناآرامی های در خاورمیانه انتقاد دارد، اما منش و رفتار این دولت هرگز به گونه ای نبوده است که به کمک های اساسی ایران علیه طالبان اشاره ای داشته باشد. در عوض رئیس جمهور آمریکا اجازه داد تا محاسبات سیاسی بر واقعیت های استراتژیک پیشی گرفته و از توجه به این واقعیت ها غفلت شود.
آمریکا از سکوت دیپلماتیک خود در برابر ایران کمترین بهره را داشته است. از زمانی که ایران به عنوان یکی از محورهای شرارت شناخته شد، توانست برنامه های غنی سازی اورانیوم خود را به پیش ببرد. ایران همچنین به یمن تهاجم آمریکا به عراق و همچنین روی کار آمدن دولتی شیعی پس از برگزاری انتخابات در این کشور، نفوذ خود را در منطقه خاورمیانه گسترش داده است. در همین حال آمریکا بیش از پیش در افغانستان با مشکل مواجه شد و نیروهایش به طور فزاینده ای هزینه آن را پرداختند.
بوش بیان داشته است که آمریکا بدون تعیین پیش شرط با ایران گفت و گون نخواهد کرد و درخواست از ایران برای همکاری در افغانستان به معنای از سرگیری مناسبات دیپلماتیک یا تمایل به تحمل برنامه هسته ای ایران نیست. بلکه بیانگر نوعی به رسمیت شناختن عملی نیاز به استفاده از دیپلماسی منطقه ای به منظور برقراری ثبات در افغانستان است.
این در حالی است که سایر کشورهای منطقه پیش دستی کرده و به بهبود روابط تیره خود پرداخته اند. حتی گزارش ها حاکی است عربستان سعودی که در سال 2001 به روابط خود با طالبان خاتمه داد، گفت و گوهای صلحی را میان دولت حامد کرزای و گروه طالبان ترتیب داده است. سوریه و اسرائیل هم که به عنوان کشورهایی که هرگز روابط دیپلماتیکی با یکدیگر نداشته اند، از طریق ترک ها حرکت به سوی بحث و گفت و گو را آغاز کرده اند.
7 سال پیش آمریکا این فرصت را داشت که رفتاری هم سو با ایران را از خود نشان دهد. این کشور می توانست به امید بهره گیری از تجربه طولانی ایران در خاورمیانه بزرگتر و اطلاعات دسته اولشان از همکاری با ائتلاف شمال افغانستان، به ایران نزدیک شود. آمریکا می توانست روابطی کاری را به جای دوستی با ایران به منظور ایجاد ثبات در افغانستان پایه ریزی کند.
اگرچه ناکامی آمریکا در انجام چنین مهمی تلاش های نیروهای ائتلاف در افغانستان را تضعیف نکرد و در عین حال به بدتر شدن اوضاع در عراق نینجامید، با این حال عدم تمایل دولت بوش به همکاری با کشوری که آن را دوست ندارد، دست یابی به اهداف آمریکا در این دو کشور بسیار مشکل کرده است.
در حالی که تلاش های آمریکا در افغانستان نیازمند اعزام نیروهای بیشتر به این کشور است، اما این تلاش ها تا زمانی که با تعهدی تازه رد راستای به کارگیری دیپلماسی و نزدیکی با همسایگان افغانستان همراه نشود، با موفقیت قرین نخواهد شد.
افغانستان هم اکنون در موقعیتی حساس به سر می برد. تلفات آمریکا از هر زمانی در گذشته پس از تهاجم این کشور به افغانستان بیشتر شده است و بی ثباتی در پاکستان موجب افزایش خشونت ها در مرزهای این کشور با افغانستان شده است.
آمریکا ممکن است شانس دیگری برای نزدیکی به ایران به منظور تضمین مشارکت این کشور در تلاش برای ایجاد ثبات در افغانستان داشته باشد. اما این بار باید تصمیم درستی اتخاذ کند.
منبع: اینترنشنال هرالد تریبیون
نظر شما :