ظرفیتهای منطقهای برای مدیریت تنش میان ایران و امریکا (بخش آخر)
تهران مسکو، ریاض و ابوظبی را دریابد

دیپلماسی ایرانی: در یادداشتهای قبل اشاره شد که مذاکرات ایران با ایالات متحده امریکا در وضعیت فعلی به نتیجه نمیرسد چرا که هیچ گونه شرایطی برای مذاکره وجود ندارد. همچنین تداوم مذاکره با اروپا به جای امریکا برای حل اختلافات ایران و غرب نیز به دلایل گوناگون ازجمله تاثیرپذیری مستقیم اروپا از امریکا راه به جایی نخواهد برد. امریکا و اروپا میخواهند کار را با ایران یکسره کننده و به همه اختلافات با تهران به یکباره بپردازند و میگویند دیگر تاب تحمل بیش از این اختلافات را ندارند. در حالی که جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر نه تنها آمادگی ندارد که بر سر حل تمامی پروندههای اختلافی خود با امریکا و اروپا پای میز مذاکره بنشیند، بلکه اصولا وقعی به نگرانیها و دغدغههای آنها نمیدهد. با امریکا حتی از این فراتر میرود و به صراحت آن را به مبارزه میطلبد.
در بخش سوم این سلسله یادداشتها اشاره شد که آنچه در حال حاضر میان ایران و غرب که شامل امریکا، اروپا و اسرائیل میشود، در جریان است جنگ ارادههاست. ایران بعد از عملیات ۷ اکتبر و ضرباتی که بر محور مقاومت وارد شد، هزینههای سنگینی را متحمل شده و اکنون درصدد جبران آنچه از دست داده، تا حد ممکن، است و قصد ندارد تا زمانی که کارتهای برنده خود را افزایش دهد پشت میز مذاکره بنشیند. برای همین برای همه بازیگران اصلی این صحنه، نوعی جنگ ارادهها در گرفته که نه سقف آن روشن است و نه میتوان پیشبینی کرد که در ازای دریافت چه امتیاز یا امتیازاتی طرفها به توقف جنگ اراده و نشستن پشت میز مذاکره حاضر هستند.
در این میان اما یک موضوع مهم وجود دارد، و آن چگونگی اداره وضع موجود است. هیچ کدام از طرفها – به استثنای اسرائیل – قصد ندارد تنش تا اندازهای تشدید شود که به یک رویارویی تمام عیار نظامی منجر شود و جنگی واقعی در بگیرد. جنگی فراتر از حملات موشکی و ورود به مرحله تمام عیار نظامی که آرزوی اسرائیل است و برای آن دائما تلاش کرده است و لحظهشماری میکند.
در حال حاضر ایران روابط نسبتا خوبی با همسایگان خود و کشورهای محیط پیرامونی خود به علاوه چین دارد. چین در حل بسیاری از پروندههای منطقهای ایران ازجمله روابط با عربستان نقشآفرینی کرده و توانسته است به یک کشور مورد اطمینان ایران در صحنه بین المللی تبدیل شود. اما در حالی که چین در وضعیت فعلی خود درگیر اختلافات و رقابتهای سیاسی با امریکاست و واشینگتن به صراحت آن را به مبارزه میطلبد، نمیتوان انتظار داشت که قدم پیش بگذارد و به مدیریت تنشها میان ایران و امریکا کمک کند. در حالی که سه کشور روسیه، عربستان سعودی و امارات متحده عربی از ظرفیتی برخوردارند که میتوانند در مدیریت تنش میان ایران و امریکا نقشآفرینی کنند.
خواهینخواهی ایران کشوری مهم برای کشورهای منطقه است. کشوری پهناور با اثرگذاری بالا در بسیاری از مسائل منطقهای، با وجود همه ضربههایی که در وهلههای اخیر متحمل شده است.
روسیه و امریکا درحال دور زدن اروپا برای حل اختلافات با یکدیگر بهویژه در بحران اوکراین هستند. اگر روسیه و امریکا بر سر پایان دادن به جنگ اوکراین به تفاهم برسند و هیچ سهمی برای اروپا قائل نشوند یا امتیازی به آن ندهند یا به نگرانیهای آن وقعی ننهند، در مناسبات بین المللی وضعیت جدیدی به وجود خواهد آمد که بسیاری از مناسبات تعریف جدیدی به خود خواهد گرفت. در این وضعیت ایران شاید بتواند از طریق روسیه به فکر مدیریت تنش با امریکا بیفتد، به شرطی که همچنان بازیگری ارزشمند باقی بماند و توانایی اثرگذاری خود را حفظ کند.
عربستان سعودی که حدود دو سال است روابط خود را با ایران حسنه کرده و تمایل دارد با گسترش روابط با تهران دیگر مسائل اختلافی خود در منطقه را حل کند، تمایل ندارد تنش ایران و امریکا از کنترل خارج شود. برای عربستان ایران پهناور اما ضعیف خطرناک است و می تواند منافع و مصالح آن را به چالش بکشد و حتی امنیت ملی آن را به خطر اندازد. برای همین ترجیح میدهد تنش ایران و امریکا اوج نگیرد. بحران غزه و لبنان و نقشههای شوم اسرائیل که ابایی ندارد از آنها سخن بگوید، می تواند انگیزه مضاعفی برای همکاریهای ایران و عربستان به وجود آورد.
امارات متحده عربی نیز که به عنوان شریک بزرگ اقتصادی ایران محسوب میشود و مراوداتش با ایران به بیش از ۲۸ میلیارد دلار رسیده است، می تواند کشوری باشد که به مدیریت تنش میان ایران و امریکا کمک کند. در دستورالعمل فشار حداکثری ایالات متحده علیه ایران، روابط اقتصادی ایران و امارات یکی از محورهای فشار اقتصادی ترامپ در چارچوب تحریمهاست. این موضوع می تواند به امارات انگیزه دهد تا برای کاهش تنش میان واشینگتن با تهران تلاش کند.
محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی و محمد بن زاید، امیر امارات متحده عربی دوستان اصلی دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده در منطقه هستند. اگر روابط امریکا در غرب آسیا بر سه پایه استوار باشد و اسرائیل یکی از پایههای آن باشد بیشک عربستان و امارات دو پایههای دیگر آن هستند. شاهد این ادعا سفر قریبالوقوع رئیس جمهوری امریکا به ریاض است که نخستین سفر خارجی او خواهد بود. اینکه ترامپ ریاض را به عنوان اولین مقصد سفر خارجی خود انتخاب می کند از جایگاه ویژه آن در سیاست خارجی امریکا حکایت دارد.
در دوره شهید رئیسی ایران توانست مناسبات خود را در حوزه اوراسیا و آسیای میانه به خوبی گسترش دهد و خیز بلندی در این رابطه بردارد، در بعد منطقهای نیز ضمن احیای روابط با عربستان سعودی توانست گامهای اساسی برای گسترش روابط با کشورهای کلیدی جهان عرب مثل مصر بردارد. این اتفاقات سبب شده است تا ظرفیتی به وجود آید که در وضعیت فعلی ایران میتواند نهایت استفاده را از آن ببرد. تهران نباید این ظرفیت را نادیده بگیرد و باید نهایت استفاده را از آن ببرد.
نظر شما :