دشمنان از این وضعیت سوء استفاده می کنند (۶)

ضعف فرهنگی در تعاملات ایران و عراق

۰۶ تیر ۱۴۰۲ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۲۰۲۶۵ خاورمیانه انتخاب سردبیر
نویسنده خبر: سید علی موسوی خلخالی
علی موسوی خلخالی می نویسد: نتیجه این رفتارها و عدم تلاش های ما اکنون به اینجا رسیده است که می بینیم در فلیمی که در شبکه های اجتماعی منتشر شد، شهروند بسیار ساده عراقی از ایران می خواهد که آب دجله و فرات را باز کند تا کشاورزی در عراق نابود نشود. هنگامی که مجری به او می گوید آیا می دانی سرچشمه دجله و فرات کجاست؟ پاسخ می دهد: معلوم است ایران. مجری می گوید: ایران نیست ترکیه است. او همچنان اصرار می کند: نه ایران است! این نشان می دهد که در زمینه فرهنگی ضعیف عمل کرده ایم تا آنجا که بدیهیات جغرافیایی نیز نزد افکار عمومی تحریف می شوند. 
ضعف فرهنگی در تعاملات ایران و عراق

دیپلماسی ایرانی: به رغم اشتراکات بسیار فرهنگی و رفت و آمدهای فراوانی که به ویژه طی دو دهه اخیر میان ایران و عراق به وجود آمده، همکاری های فرهنگی ایران و عراق بسیار پایین و ضعیف است. سینمای ایران در عراق شناخته شده نیست و کمتر کسی درباره هنر ایرانی اطلاعاتی دارد. عموما آنچه از هنر اعم از شنیداری و دیداری، در عراق مطرح است هنر عربی یا غربی است و کمتر چیزی درباره هنر ایرانی شنیده می شود. آثار فرهنگی، ادبی و تاریخ ایرانی به عربی ترجمه نشده و بسیاری از شهروندان اهل مطالعه و فرهنگی، سراغی از ادبیات و تاریخ ایران نمی گیرند. ارتباطات مردم نیز عموما به ایام زیارتی و دینی محدود می شود و در طول مدت اربعین انصافا عراقی ها میزبان بی نظیری برای زوار حسینی هستند.

اما کیست که نداند فرهنگ ایرانی غنی است و حتی از خیلی از فرهنگ های منطقه کهن تر و غنی تر است؟ کیست که نداند علوم انسانی در ایران نسبت به اکثر کشورهای منطقه و غرب آسیا پیشرفته تر، عمیق تر و غنی تر است؟ اهل فکری که ایران به جامعه جهانی عرضه داشته است قابل مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر منطقه نیست. اما با این وجود و در حالی که دو کشور طولانی ترین مرز زمینی را نسبت به دیگر همسایگانشان با هم دارند، ارتباطات فرهنگی آنها به اندازه مرزهای طولانیشان گسترده و شگرف نیست.  

به جرات می توان گفت بیشترین ارتباطات فرهنگی میان طلاب حوزه های دینی قم و نجف اشرف است که به هر مناسبت و هر ترتیبی پنجره گفت وگو و تبادل اندیشه و نظر را برای یکدیگر باز می کنند. آنها دائما با هم در تماس هستند و نجف اشرف و کربلای معلی و قم و مشهد را خانه دوم خود می دانند. اما جدای از این دو، سطح روابط فرهنگی دو کشور در سطح مطلوبی نیست. و این واقعیتی است که باید برای رفع کمبودهای آن بیش از پیش تلاش کرد.

عقبه فاصله فرهنگی دو کشور

از زمان استقلال عراق تا ابتدای هزاره سوم ارتباطات فرهنگی ایران و عراق به اماکن زیارتی محدود بود. 

البته روشن است که نبود زبان مشترک یکی از دلایل افتراق دو کشور به حساب می آید، تفوق زبان عربی بر زبان فارسی در عراق که زبان اصلی و رسمی همه عراقی هاست و پشتوانه ای که این زبان در فراتر از مرزهای عراق دارد، همچنین تغذیه ای که همواره از خواستگاه های فرهنگ و ادب عربی در مصر و لبنان و سوریه و عربستان می شده، همواره به گونه ای بوده که عرصه برای ظهور زبان فارسی و فرهنگ ایرانی مهیا نبوده است. 

افزون بر زبان اما باید به اندیشه های ملی گرایانه موجود در این دو کشور طی این سال ها نیز توجه کرد. از ابتدای دهه پنجاه تا پایان دهه هشتاد میلادی نفرت قومی میان مردم دو کشور به شدت تقویت می شد؛ تا آنجا که در دهه هشتاد و در زمان زمامداری حزب بعث ایرانی بودن یا ایران دوست بودن یا سفر به شهرهای ایرانی یا حتی از این فراتر، شیعه بودن مصادف بود با جاسوس ایران بودن و شدیدترین برخوردها در انتظار چنین افرادی بود. 

در زمان حاکمیت حزب بعث اندیشه های نفرت پراکنی از ایران بسیار قوی بود. صدام حسین خود شخصا ضد ایرانی بود و نفرت عجیبی از ایران داشت. برای همین حزب تحت امر او همه تلاش خود را کرد تا نفرت در ضمیر عراقی ها نهادینه شود. تا آنجا که حتی مسئولیت بدی وضع آب و هوا را هم متوجه ایرانی ها می کردند. حزب بعث تلقین می کرد در مجاورت ایران بودن باعث ترویج اندیشه های ضد اسلامی (به واسطه اعتقادات شیعی متضاد یا مغایر با بسیاری از اعتقادات اهل تسنن) می شود و عراق را از جامعه عربی (که خواستگاه خود را در آنجا می دانست و برای آن تبلیغ می کرد) دور و جدا می کند! در این رابطه حزب بعث به شدت تبلیغات دروغ انجام می داد و این تبلیغات را در قالب اعتقاد برتر و ایدئولوژی بر مردم عراق تحمیل و در ذهنشان تلقین می کرد، تا آنجا که شهروندان را وادار می کرد اصل و نسب خود را اگر به ایران برسد منکر شوند، از آن ابراز انزجار کنند و آن را به فراموشی بسپارند و عرب بودن خود را دائما تقویت کنند.

بعد از سقوط حزب بعث

بعد از سقوط حزب بعث و رفت و آمدهای شهروندان دو کشور به شهرهای یکدیگر سبب شد تا نگاه عراقی ها نسبت به ایران بسیار تغییر یابد. پیشرفت و توسعه شهرهای ایرانی در مقایسه با شهرهای عراقی و توسعه فرهنگی و اقتصادی در مقایسه با وضعیت آن موقع عراق، به ویژه دوره خونین تروریسم، سبب شد تا نگاه شهروندان عراقی نسبت به ایران به شدت تغییر کند. تا آنجا که وقتی الحشد الشعبی با فتوای آیت الله سیستانی تشکیل شد و شهید سلیمانی در عراق برای مبارزه با تروریسم به عراقی ها کمک می کرد، جایگاه ایران و شخص شهید سلیمانی در عراق بسیار ارتقا یافت تا آنجا که عراقی ها از جان و دل شهید سلیمانی را دوست می داشتند. 

البته چنین نگاهی نزد جوامع اهل تسنن نبود. همچنان نگاه اکثریت اهل تسنن عراق به کشورهای عربی معطوف بود و آرزوهای خود را در میان آنان جست و جو می کردند، به عبارتی آن کینه و نفرت دوران حزب بعث همچنان در ضمیرشان وجود داشت. آنها سقوط حزب بعث و به قدرت رسیدن شیعیان را حاصل تلاش های ایران قلمداد می کردند و برای همین احساسات ضد ایرانی نزد آنها بسیار تقویت شد. اینها کسانی بودند که گمان می کردند صدام حسین به آنها در عراق شخصیت داده و آنها را بالاتر از هر طایفه ای در عراق قرار داده و شهروند درجه یک از آنها در برابر دیگر اقوام و طوایف ساخته است. برای همین شیعیان را شهروندان درجه دو می دیدند که به کمک ایرانی ها بالا آمده اند و به قدرت رسیده اند. از این رو نسبت به ایرانی ها در دل کینه داشتند. از آنجا که در دوره صدام حسین این طیف توانسته بودند از امکانات و جایگاه ویژه ای برخوردار باشند، به واسطه آن توانایی تاثیرگذاری بر لایه های زیرین جامعه عراق را تا اندازه ای همچنان داشتند.

با اعلام شکست داعش توسط ایران، فعالیت های ضد ایرانی در عراق آغاز شد. این بار ان جی او های غربی به ویژه امریکایی فضایی ضد شیعی به وجود آوردند تا هیمنه شیعیان شکسته شود و به دنبال آن نفوذ ایران در عراق تضعیف شود. از این رو اقدام به نفرت پراکنی در میان شهروندان عادی عراقی کردند و ضمن بزرگ نمایی در کمبودها و نقصان های خدماتی و اجتماعی عراق تلاش کردند تا انگشت اتهام را به سمت سیاستمداران شیعه عراقی و حامی اصلی آنها یعنی ایران متوجه کنند. در این میان عده ای نیز برای بهره برداری سیاسی از این موج بر آن سوار شدند تا به مقاصد سیاسی خود برسند. در حالی که ان جی اوهای وابسته به امریکا و انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی به شدت در حال نفرت پراکنی علیه ایران بودند، ما هیچ فعالیت فرهنگی در خور توجهی را از سوی جوامع فرهنگی ایرانی شاهد نبودیم تا این دشمنی ها را خنثی کند. 

نتیجه این رفتارها و عدم تلاش های ما اکنون به اینجا رسیده است که می بینیم در فلیمی که در شبکه های اجتماعی منتشر شد، شهروند بسیار ساده عراقی از ایران می خواهد که آب دجله و فرات را باز کند تا کشاورزی در عراق نابود نشود. هنگامی که مجری به او می گوید آیا می دانی سرچشمه دجله و فرات کجاست؟ پاسخ می دهد: معلوم است ایران. مجری می گوید: ایران نیست ترکیه است. او همچنان اصرار می کند: نه ایران است! این نشان می دهد که در زمینه فرهنگی ضعیف عمل کرده ایم تا آنجا که بدیهیات جغرافیایی نیز نزد افکار عمومی تحریف می شوند. 

روزنامه نگار، مترجم و سردبیر دیپلماسی ایرانی.

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: عراق ایران و عراق تبادلات فرهنگی همکاری های فرهنگی مردم ایران مردم عراق اربعین اربعین حسینی حزب بعث شیعیان اهل تسنن


( ۲ )

نظر شما :

دلسوز ایران ۰۶ تیر ۱۴۰۲ | ۱۰:۲۲
آقای خلخالی مقاله شما در باره بندر فاو هم نوعی خوش بینانه و ساده لوحی است ،شما گاهی مقالات طرف همزبانان و هم نژادان میگیرید با وجود اینکه ایرانی هستید از اعراب کشاورز بی سواد عراقی چه انتظاری دارید، در همین ایران هستند مانند این کشاورز عراقی ،مسله ضعف فرهنگی نیست تبلیغات گمراه کننده ترکیه و کشورهای عربی علیه ایران است که تمام مردم منطقه درگیر خود کرده