کشورهایی که دستور کار سیاست خارجی دولت امریکا را تعیین کنند

بایدن سردرگم در تعامل با ایران و اسرائیل

۱۰ اسفند ۱۴۰۱ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۱۸۰۱۶ اخبار اصلی خاورمیانه
جهان اکنون با ایرانی طرف است که انگیزه های نیرومندی برای پیشبرد غنی سازی دارد و یک وجهه (منفی) بین المللی که هزینه دیپلماتیک حمله را پایین می آورد. همچنین یک دشمن منطقه ای – یعنی اسرائیل – که قصد خود برای بکارگیری زور را آشکار کرده و اجماعی داخلی را هم فراهم ساخته است. همچنین دولتی در آمریکا که به رغم روابط تنش آلودش با اسرائیل، حمایت از عملیات نظامی ترکیبی علیه ایران را کاملا روشن ساخته است و نیز ارتش ایالات متحده که توانایی انهدام زیرساخت های هسته ای ایران را دارد. این تحولات، چیزی بیش از یک گمانه زنی صِرف بر سر این است که آمریکا در حال ورود به مرحله ای است هم آغوش ریسک.
بایدن سردرگم در تعامل با ایران و اسرائیل

نویسنده ها: آرون دیوید میلر Aaron David Miller و استیون سیمون Steven Simon

دیپلماسی ایرانی: جو بایدن در این دو سال آغازین ریاست جمهوری اش بسیار خوش اقبال بود که برایش در خاورمیانه یک گرفتاری پایدار فراهم نشد؛ منطقه ای که در آن، ایده های خوب و بد سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا، اغلب بی نتیجه می مانند. با این حال، در 2023 و پس از آن، بایدن با دشوار بیشتری برای حذر از خاورمیانه روبه رو خواهد بود. دو اولویت نخست سیاست خارجی آمریکا، همچنان جنگ روسیه در اوکراین و خیزش چین است اما شاید به زودی، دستش بطور کامل توسط قدرت های کوچکتر منطقه ای  بسته شود، دولت هایی که مشتاق پی جویی علائق خود هستند و تمایلی به بازی در چارچوب قواعد آمریکا ندارند.

جهان عرب، با پنج کشور سوریه، عراق، لبنان، یمن و لیبی که هرکدام حدی از ناکارآمدی را دارند، همچنان به عنوان سرچشمه ناپایداری باقی خواهد ماند. دو کشور ثروتمند خلیج فارس یعنی عربستان سعودی و امارات عربی متحده، از این قاعده مستثنی هستند. این دو با استقلال بیشتری از واشنگتن حرکت می کنند، هرچند بر حمایت آمریکا پافشاری دارند.

اما در واقع دو قدرت غیرعربی منطقه، یعنی ایران و اسرائیل (یکی دشمن اول منطقه ای آمریکا و دیگری نزدیکترین دوستش)، هستند که چه بسا دستور کار دو سال آینده دولت آمریکا را تعیین می کنند و پیامدهای این ماجرا هم چندان نشاط آور نیست. با بازگشت بنیامین نتانیاهو به قدرت، دولت آمریکا اکنون با راستگراترین دولت تاریخ اسرائیل روبه روست؛ دولتی که احتمالا موجب یک اوج گیری جدی تنش – اگر نگوییم انفجار – بر سر مسئله فلسطین و برنامه هسته ای ایران خواهد شد. این ائتلاف، مصمم است که سیستم دمکراتیک اسرائیل را دگرگون کند، جامعه را در راستای خطوط انحصارگرایانه یهودی چرخش دهد، به تنش با شهروندان عرب اسرائیل دامن بزند و سنگ قبر امید دفن شده یک کشور فلسطینی را هم بگذارد.

به آسانی می توان تصور کرد که هر تحریکی می تواند به ناآرامی گسترده تری بینجامد که گروه های فلسطینی از آن بهره برداری خواهند کرد. تشکیلات خودگردان فلسطینی توان و چه بسا اراده کمک به کنترل ناآرامی ها از دست داده و این وضعیت، تنها تندروهای اسرائیلی و فلسطینی را ترغیب می کند که در چرخه خودساخته ای از خشونت و تروریسم درگیر شوند. این ماجرا به بروز دشواری هایی هم در شورای امنیت سازمان ملل برای دولت بایدن خواهد انجامید. جمهوریخواهان به دولت فشار می آورند که بی محابا از اسرائیل حمایت کند حال آنکه شمار روزافزونی از پیشروهای دمکرات از او می خواهند که منتقدِ اقدامات اسرائیل علیه فلسطینی ها باشد. متحدان اروپایی آمریکا و همچنین کشورهای امضاکننده پیمان ابراهیم خواهان محدودکردن نتانیاهو خواهند شد.

بازگشت نتانیاهو، همچنین به معنی تشدید فوریت مسئله هسته ای ایران است. اکنون مجموع شرایط نسبت به هر زمانی در گذشته، برای نتانیاهو برای برخورد با چالش ایران مناسب تر است. چشم انداز بازگشت به توافق هسته ای در حال حاضر بسیار دور به نظر می رسد. برخورد خشونت بار اعتراضات بی سابقه در ایران، در ترکیب با ارسال پهپادهای ایرانی برای بکارگیری در جنگ علیه اوکراین، عناد ضدایرانی را در واشنگتن تقویت کرده است. با توجه به مخالفت کنگره، این محل بحث است که آیا اصلا دولت آمریکا می تواند بر سر مسئله هسته ای با ایران به توافقی برسد چرا که بسیاری معتقدند که توافق مستلزم گشایش در تحریم ها در زمانی است که حاکمیت ایران بسیاری از استانداردهای حقوق بشری را رعایت نمی کند و به ولادیمیر پوتین هم برای کشتار اوکراینی ها کمک می کند. اسرائیل هم روز به روز از انباشت اورانیوم غنی شده ایران، عصبی تر می شود. اکنون نوعی اجماع در اسرائیل برای حمله به سایت های هسته ای ایران شکل گرفته و هیچ کارشناسی هم در اصالت اطلاعاتی تردید نمی کند که می گوید آمریکا و اسرائیل در حال طراحی نوعی حمله به ایران هستند.

اکنون این سوال پیش می آید: چه نوع حمله ای؟ تنها آمریکاست که از توانایی انهدام سانتریفیوژهایی که عمیقا در دل زمین دفن شده اند برخوردار است بی آنکه نیاز به استقرار نیرو در روی زمین باشد. تنها آمریکاست که از توانایی یک کارزار هوایی مستمر برای انهدام دفاع هوایی و مراکز فرماندهی و کنترل ایران، حمله به اهداف تعیین شده، ارزیابی خسارت بمباران ها و ادامه حملات تا زمانی که جز آوار بر جا نماند، برخوردار است.

طرح های عملیاتی انجام این حملات، در دوران باراک اوباما آماده شد و در این سالها به خوبی توسعه یافته است. اسرائیل هم البته می تواند به این حملات ملحق شود؛ از زیردریایی هایش اهداف زمینی را با موشک بزند، در حملات هوایی با آمریکا همراه شود، به شراکت اطلاعاتی بپردازد و عملیات خرابکاری و تروری را اجرا کند که واکنش ایران را فلج می کند.

بنابراین، جهان اکنون با ایرانی طرف است که انگیزه های نیرومندی برای پیشبرد غنی سازی دارد و یک وجهه (منفی) بین المللی که هزینه دیپلماتیک حمله را پایین می آورد. همچنین یک دشمن منطقه ای – یعنی اسرائیل – که قصد خود برای بکارگیری زور را آشکار کرده و اجماعی داخلی را هم فراهم ساخته است. همچنین دولتی در آمریکا که به رغم روابط تنش آلودش با اسرائیل، حمایت از عملیات نظامی ترکیبی علیه ایران را کاملا روشن ساخته است و نیز ارتش ایالات متحده که توانایی انهدام زیرساخت های هسته ای ایران را دارد. این تحولات، چیزی بیش از یک گمانه زنی صِرف بر سر این است که آمریکا در حال ورود به مرحله ای است هم آغوش ریسک.

البته، باید پرسید که این ماجرا، تا چه حدی می تواند یک نمایش باشد. منظور آمریکا شاید بیشتر این باشد که همراهی اش را نشان دهد و همزمان هم این پیام را منتقل کند که اسرائیل نمی تواند به تنهایی موفق شود. شاید هم بحث حمله نظامی در واشنگتن و اورشلیم با این هدف باشد که ایران را به بازگشت به توافق هسته ای و تاخیر انداختن غنی سازی سطح جنگ افزاری ترغیب کند. شاید هم گردبادی که حاکمیت ایران را در خود گرفته است و محدودیت خودخواسته ای که بر سطح غنی سازی اعمال می کند، آن را به سمت مصالحه سوق دهد.

برداشت میانه این است که دولت بایدن نباید در انتظار خبرهای خیلی خوبی از خاورمیانه در سال جاری و پس از آن باشد. توانایی واشنگتن برای شکل دادن به رخدادها، چه رسد به کنترل آنها، در دو چالش اصلی پیش روی در خاورمیانه محدود است: چالش اول پرهیز از انفجاری تازه میان اسرائیلی ها و فلسطینی هاست و دومی کشیدن ترمز برنامه هسته ای ایران. گزینه های بایدن میان بد و بدتر است.

این احساس وجود دارد که در هر دو زمینه، آمریکا در وضعیتی است که نمی داند دقیقا چه باید بکند. در مسئله هسته ای، اگر به یک بازدارندگی تهاجمی تر و تهدید معتبری به جنگ – در صورت از حد گذشتن ایران – رو آورد، شاید زمان بخرد اما آن زمان هم سرانجام به سر می رسد.  

منبع: فارن پالسی / تحریریه دیپلماسی ایرانی/11

کلید واژه ها: پرونده هسته ای ایران ایران و امریکا ایران و اسرائیل ایران و امریکا و اسرائیل حمله امریکا حمله امریکا به ایران احتمال جنگ امریکا با ایران احتمال جنگ با ایران ایران و اسرائیل و امریکا دولت بایدن دولت نتانیاهو


( ۶ )

نظر شما :