فرصت طلایی چین برای تهاجم به تایوان و نمایش قدرت جهانی!

افول اقتصادی و  رستاخیز نظامی و هژمونیک

۱۳ آبان ۱۴۰۱ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۱۵۶۰۴ آسیا و آفریقا انتخاب سردبیر
نویسنده خبر: اسلام ذوالقدرپور
اسلام ذوالقدرپور در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: چین به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی جهان که تمام دروازه‌های اقتصاد و تجارت جهانی را بر روی خود گشوده می‌بیند، در حوزه سیاسی و نظامی با سد محکمی مواجه شده است. سد محکمی که از همسایه بزرگ خود هند شروع شده به ایالات متحده امریکا تنها دولت مدعی ابرقدرتی جهان کشیده می‌شود. در چنین بستری از رقیبان و دشمنان است که چین بزرگ حتی قادر به بازی مستقل و شفاف در رویدادهای مهمی مانند تهاجم روسیه به اوکراین ۲۰۲۲ نیز نیست. 
افول اقتصادی و  رستاخیز نظامی و هژمونیک

دیپلماسی ایرانی: سیاستگذاری خارجی در عصر کنونی به یکی از پیچیده‌ترین حوزه‌های سیاستگذاری عمومی بدل شده که می‌توان آن را بنیان سایر سیاست‌ها نامید. پیچیدگی سیاستگذاری خارجی حتی سیاستگذاری اقتصادی که زمانی بنیان و زیربنای سیاستگذاری عمومی محسوب می‌شد را نیز پشت سر نهاده است. 

سیاستگذاری خارجی چنان پیچیده و متکثر نشان می‌دهد که مصداقی است بر این شوخی بروکرات‌ها یا دیوانسالاران که می‌گویند" نوشتن استراتژی در دولت، مانند تزئین درخت کریسمس است. هر کسی فرصت پیدا می‌کند موضوع مورد علاقه خود را به آن اضافه کند".

رستاخیر سیاستگذاری خارجی و دیپلماسی را می‌توان مؤلفه اصلی چند دهه اخیر به‌خصوص پس از جنگ دوم جهانی و سپس فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی برشمرد که نظام جهانی را بر اساس نظم نوین و استانداردهای سیاست قدرت ایالات متحده امریکا، منافع راهبردی و اصول دیپلماسی آمریکایی تعریف می‌کرد.

در چنین شرایطی بود که دیگر بازیگران نظام جهانی مجبور بودند تا با رستاخیز دیپلماسی آمریکایی هماهنگ شده و سیاستگذاری خارجی خود را با استانداردها و برخی اهداف سیاستگذاری خارجی ایالات متحده آمریکا سازگار کنند. قدرت‌های بزرگ جهان مانند: روسیه، چین، هند، برزیل، پاکستان، آلمان، فرانسه و اتحادیه اروپا ازجمله بازیگرانی بودند که با خیزش سیاستگذاری خارجی آمریکایی، همراهی داشته و مجبور به پذیرش برتری ایالات متحده بودند.

با وجود سلطه نسبی امریکا بر سیاستگذاری خارجی و دیپلماسی جهانی، طی سه دهه اخیر برخی بازیگران مانند روسیه، چین و ایران به تقابل با سیاست‌های جهانی امریکا پرداخته و البته تاوان سنگینی نیز برای چنین تقابلی پرداخت نمودند.

جمهوری خلق چین را می‌توان اصلی‌ترین رقیب و بازیگر مبارزه با سیاست خارجی سلطه‌گرای ایالات متحده قلمداد نمود که توان رقابت و مقابله در ابعاد سیاسی، اقتصادی، نظامی و ... با نظام سلطه امریکایی را دارد.

اما اکنون در حالی که تنها 2 ماه به انتهای سال 2022 مانده است، شرایط نظام جهانی به گونه‌ای است که چین را در یک بزنگاه تاریخی قرار داده است. بزنگاهی که به بحران تایوان مرتبط بوده و با تهاجم نظامی چین به تایوان یا عدم چنین تهاجمی بستگی شدید دارد.

با توجه به برخی مؤلفه‌‌های نابسامانی سیاستگذاری و دیپلماسی نظام جهانی، بزنگاه تاریخی دولت چین برای افول یا خیزش جهانی با ابزار تهاجم نظامی به تایوان در چند محور قابل بررسی است:

یکم - ابرقدرت اقتصادی و ضعف سیاسی و نظامی: چین به عنوان بزرگ‌ترین کشور جهان که مترادف با پرجمعیت‌ترین کشور و دومین اقتصاد بزرگ جهان است، دارای چشم انداز ابرقدرت جهانی است.

با وجود تمام ظرفیت‌های بالفعل و بالقوه چین برای رسیدن به اهداف چشم‌انداز ابرقدرت جهانی، این کشور تاکنون تنها در حوزه اقتصادی توانسته مرزهای ابرقدرتی را باز کند و بر این حوزه مسلط شود. چین در سایر حوزه‌ها به‌خصوص حوزه نظامی و دیلماسی جهانی از شرایط لازم برای دستیابی به ابرقدرتی برخوردار نیست و قادر نبوده است تا زنجیره شکل‌گیری یک ابرقدرت هژمونیک جهانی را تکمیل کند.  

چین به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی جهان که تمام دروازه‌های اقتصاد و تجارت جهانی را بر روی خود گشوده می‌بیند، در حوزه سیاسی و نظامی با سد محکمی مواجه شده است. سد محکمی که از همسایه بزرگ خود هند شروع شده به ایالات متحده امریکا تنها دولت مدعی ابرقدرتی جهان کشیده می‌شود. در چنین بستری از رقیبان و دشمنان است که چین بزرگ حتی قادر به بازی مستقل و شفاف در رویدادهای مهمی مانند تهاجم روسیه به اوکراین 2022 نیز نیست. 

ضعف و ناتوانی سیاسی و نظامی چین که حتی با سازمان‌های مهم جهانی مانند سازمان شانگهای و بریکس نیز پوشش داده نشده است، در نهایت می‌تواند به زوال و فروپاشی قدرت اقتصادی این کشور نیز منجر شود. 

دوم - وحشت از رستاخیز یک ابرقدرت: اگر چه بازستانی مناطقی مانند هنگ کنگ و ماکائو را می‌توان در حوزه دیپلماسی و قدرت سیاسی چین نیز تفسیر کرد اما واقعیت آن است که این مناطق دارای آرمان‌ها و اهداف استقلال‌طلبانه نبوده و در اوج برتری اقتصادی چین به این کشور بازگردانده شدند.

بازستانی دو منطقه خودمختار هنگ کنگ و ماکائو به چین که مطابق برخی توافقات پیشین بوده است را تنها می‌توان در چارچوب رستاخیر اقتصادی چین تحلیل کرد. اما ماجرای تهدید تایوان از سوی چین و احتمال حمله نظامی ارتش سرخ برای الحاق این کشور به چین بزرگ را نمی‌توان با الگوی خیزش اقتصادی چین امکان‌پذیر دانست.

در شرایطی که جهان از تهاجم نظامی روسیه به اوکراین و پیامدهای اقتصادی آن در وضعیتی بحرانی و به شدت آنارشیک فرو رفته است، تهاجم نظامی چین به تایوان می‌تواند بنیان الگوی نظم جهانی غربی و امریکایی را نابود کرده و استانداردهای سیاستگذاری خارجی غربی را از بین ببرد.

در حالی که جهان به‌ویژه اروپا و ایالات متحده آمریکا به شدت درگیر تهاجم روسیه به اوکراین بوده و در حال مقابله با روسیه در مرزهای اروپای متحد و ناتو هستند، سیاستگذاران خارجی امریکا همچنان جمهوری خلق چین را به عنوان تهدید اصلی استراتژیک خود معرفی می‌کنند. آخرین نسخه از استراتژی دفاع ملی ایالات متحده که به تازگی از سوی پنتاگون منتشر شده به صراحت از دو دشمن و تهدید اصلی امریکا نام می‌برد؛ روسیه به عنوان یک تهدید حاد و چین به عنوان تهدید اصلی منافع حیاتی آمریکا. 

لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا در زمینه تهدید بزرگ چین می‌گوید: «چین تنها رقیبی است که هم قصد دارد نظم بین‌المللی را تغییر دهد و هم به طور فزاینده‌ای قدرت انجام این کار را دارد.»1

جدیدترین گزارش استراتژی دفاعی ایالات متحده امریکا نشان می‌دهد که این کشور در حالی که درگیر بحران جنگ اوکراین و توازن وحشت اتمی روسیه (آرماگدون هسته‌ای) است، اما از تهدید حیاتی چین غافل نیست و از حمله احتمالی چین به تایوان و تغییر بنیادی نظم جهانی وحشت دارد. نظم بین‌المللی که اساس قدرت غرب و ایالات متحده امریکا بوده و تغییر آن به سود سایر قدرت‌های بزرگ مانند: چین، روسیه، هند، ایران و ... مترادف با زوال و فروپاشی استانداردهای جهانی آمریکا و سرنگونی این ابرقدرت پیر است. 

سوم - بهترین فرصت برای تهاجم به تایوان: اکنون که جهان در بحران آنارشی عمیق پیامد تهاجم روسیه به اوکراین فرو رفته و قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای و جهانی درگیر این بحران هستند، بهترین و بلکه آخرین فرصت طلایی چین برای حمله به تایوان و الحاق آن به خاک خود، شکل گرفته است.

برخی مؤلفه‌‌هایی که بازه زمانی دو ماه آخر سال 2022 و نیمه اول سال 2023 را فرصت طلایی تهاجم چین به تایوان نشان می‌دهند، را می‌توان چنین برشمرد:

1- تقویت و تثبیت جایگاه رهبری مطلق "شی جین پینگ" بر حزب کمونیست چین و نظام سیاسی و اداری این کشور.

2- تضعیف و افول مشروعیت داخلی و بین‌المللی دولت جو بایدن.

3- سرگرم بودن افکار عمومی جهان به‌خصوص اروپا به بحران جنگ اوکراین به عنوان بحران نزدیک یا بحران در خانه و بی‌میلی به بحران تایوان به عنوان بجران دور از خانه.

4- نابسامانی اقتصاد جهانی و عدم توانایی غرب برای یک چالش بزرگ اقتصادی جدید با چین.

5- شکست توان ائتلاف‌سازی ایالات متحده برای مقابله با تهاجم چین به تایوان بر اساس وضع موجود پس از تهاجم روسیه با اوکراین که برخی متحدین امریکا حاضر به همراهی با سیاست‌های امریکا نیستند.

6- تهاجم سیاسی و دیپلماتیک ایالات متحده آمریکا به منافع راهبردی چین طی چند ماه اخیر به‌ویژه سفر خانم نانسی پلوسی، رئیس مجلس امریکا، برخی دیگر نمایندگان این کشور و حتی هئیت‌های سیاسی کشورهای فرانسه، آلمان و ژاپن به تایوان که پرستیژ جهانی چین را به چالش کشیده است.

7- مشخص شدن نتیجه جنگ اوکراین و شکست احتمالی تهاجم روسیه، سبب کاهش فراگیر مشروعیت حمله به تایوان در داخل چین خواهد شد.

8- عدم حمله نظامی چین به تایوان پس از این همه تبلیغات رسانه‌ای، رزمایش‌های بزرگ نظامی و ...، شکستی بزرگ برای چین و یک پیروزی بزرگ بدون جنگ برای تایوان محسوب می شود.

9- تهاجم نظامی به تایوان برای برخی متحدین این کشور مانند کره شمالی، سوریه، روسیه و ایران دارای منافع راهبردی و روزنه گریز از بحران‌های داخلی و .. باشد که به برتری ائتلاف چینی منجر می‌شود.
   
10- ورود چین به دوره بحرانی به‌خصوص رکود و کاهش شدید رشد اقتصاد همراه با تغییرات شدید اقلیمی که سبب شد تا دولت چین امسال مجبور به صدور اولین هشدار خشکسالی شدید ملی خود شود2، می‌تواند توان اعمال اقتدار و پرستیژ چین در سال‌های آینده را به شدت کاهش داده و در مقابل ایالات متحده و تایوان تضعیف کند. 

و...

با توجه به مؤلفه‌های ذکر شده و شرایط نابسامان اروپا و امریکا در مقابل تهاجم روسیه به اوکراین که با افزایش بی‌سابقه هزینه‌های حکمرانی این دولت‌های غربی، نارضایتی و اعتراض شدید شهروندان‌شان همراه شده است، 4 و حداکثر 6 ماه آینده را می‌توان بهترین و آخرین فرصت طلایی چین برای یک حمله نظامی به تایوان و الحاق آن به خاک اصلی چین محسوب کرد.

*

همه قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای و جهانی، زمانی برای طلوع و نمایش قدرت دارند و زمانی دیگر با بحران غروب و افول قدرت مواجه می‌شوند. این قدرت‌های بزرگ به تناوب با خیزش یا رستاخیز یک یا چند حوزه اثرگذار اقتدار جهانی مانند اقتصاد، دیپلماسی، نظامی و ... همراه شده و تعداد بسیار محدودی از آنها توان ابرقدرت شدن یافته‌اند.

یکی از این قدرت‌های بزرگ طی چند دهه اخیر را می‌توان جمهوری خلق چین دانست که اکنون بر دروازه‌های ابرقدرتی جهانی ایستاده و در جایگاهی بسیار حساس برای خود و نظام جهانی قرار دارد. بزنگاهی که تکلیف نظم جهانی و آینده قدرت جهانی را مشخص می‌کند.

آن‌گونه که لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا گفته که "چین تنها رقیبی است که هم قصد دارد نظم بین‌المللی را تغییر دهد و هم به طور فزاینده‌ای قدرت انجام این کار را دارد"، اکنون تنها قدرت بزرگ جهانی که می‌تواند استانداردهای غربی، آمریکایی و نظم سنتی و یک‌جانبه غربی را تهدید و سرنگون کند، چین است.

این سخنان وزیر دفاع امریکا پیرامون چین و توان تغییر نظم بین المللی را می‌توان جلوه‌ای از تلاش و نیت دولت امریکا برای حفظ وضعیت موجود در نظام جهانی برشمرد که تنها در راستای منافع غرب و امریکاست.

این سیاست و نیت دولت آمریکا که خود مؤلفه‌هایی از سیاست بازدارندگی دارد، توسط جمهوری خلق چین مورد تهدید قرار داد و این کشور می‌تواند نظم غربی و آمریکایی را با شکست سیاست بازدارندگی دچار فروپاشی کند، آن‌گونه که الکساندر جورج (اندیشمند آمریکایی علوم سیاسی اصالتاً ایرانی) و ریچارد اسموک معتقدند: «اگر توسعه طلبی نظامی بتواند وضعیت موجود را پیش از آنکه مدافع فرصت واکنش داشته باشد تغییر دهد، آنگاه بازدارندگی دچار شکست می‌شود.»3 چین در شرایط کنونی می‌تواند با توسعه طلبی نظامی خود در حمله به تایوان و همزمانی آن با اوج جنگ اوکراین، فرصت واکنش و بازسازی قدرت را از ایالات متحده سلب کره ضمن شکست سیاست بازدارندگی آمریکا، استانداردها و نظم غرب محور جهانی را تغییری بنیانی دهد.

** 

جمهوری خلق چین به عنوان دومین قدرت اقتصاد جهان که سودای ابرقدرت هژمونیک جهانی را دارد، در وضعیتی قرار گرفته است که برای رسیدن به چنین جایگاهی حداکثر شش ماه فرصت طلایی پیش روی دارد.

فرصت طلایی چین برای تحقق برتری جهانی خود، به گام اول این کشور در نمایش قدرت راهبردی‌اش وابستگی دارد که همان تهاجم به تایوان و الحاق آن به خاک سرزمین اصلی چین است. به صراحت می‌توان ادعا کرد که تمامی شرایط برای نمایش ابرقدرتی چین در نظام جهانی فراهم شده و این فرصت طلایی تنها تا 6 ماه آینده دوام خواهد داشت.

اگر در فرصت طلایی 6 ماه آینده چین به تایوان حمله نظامی نداشته و موفق به الحاق سرزمینی آن نشود، علاوه بر پایان چشم‌انداز ابرقدرتی چین در نظام جهانی، این کشور دچار بحران‌های داخلی و بلکه فروپاشی نیز می‌شود. عدم حمله نظامی چین به تایوان در فرصت طلایی موجود، خودتخریبی یا خودکشی چین محسوب می‌شود.  

با پایان یافتن این فرصت طلایی چین برای تهاجم به تایوان و طلوع ابرقدرت جدید جهانی، چین طی سال‌های آینده نه‌تنها قادر به حمله به تایوان نخواهد بود، بلکه در عرصه بین‌المللی نیز دچار زوال و فروپاشی اقتدار خواهد شد. چین اگر می‌خواهد نظم کنونی جهانی را تغییر دهد تنها 6 ماه فرصت طلایی برای آغاز کار و تهاجم به تایوان دارد.

منابع:

1- روزنامه واشنگتن پست. 5 آبان 1401. به آدرس:   https://www.washingtonpost.com/politics/pentagon-despite-russias-war-china-still-top-threat-to-us/2022/10/27/55907120-560c-11ed-ac8b-08bbfab1c5a5_story.html

2- خبرگزاری رویترز. 28 مرداد 1401. به آدرس: https://www.reuters.com/world/china/china-issues-first-national-drought-alert-battles-save-crops-extreme-heatwave-2022-08-19/

3- جرویس ، رابرت . دولتمردان چگونه فکر می کنند- روانشناسی سیاست بین الملل. ترجمه عباس ملکی و همکاران. تهران. دانشگاه علامه طباطبایی. 1399. چاپ دوم. ص 326  

اسلام ذوالقدرپور

نویسنده خبر

 کارشناس ارشد مسائل سیاسی و بین الملل و دانشجوی دکترای سیاستگذاری عمومی

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: اسلام ذوالقدرپور چین تایوان چین و تایوان چین و امریکا امریکا و چین هنگ کنگ چین و هنگ کنگ حمله چین حمله چین به تایوان


( ۱۳ )

نظر شما :

ناشناس ۱۳ آبان ۱۴۰۱ | ۱۲:۵۹
با احترام به نوییتده ی محترم ... پاراگراف یکی مانده به آخر قابل درک نیست . یعنی چی که اگر این نشد پس حتما آن می شود . از یک کارشناس سیاسی اینگونه صفر تا صد سخن گفتن ، بعیده .
ابراهیم قدیمی ۱۴ آبان ۱۴۰۱ | ۰۶:۳۱
چین چندین بار به وضوح اعلام کرده که الحاق تایوان به چین با روشهای نظامی نخواهد بود ۔چین در شرایط فعلی فقط به عدم حضور نظامی امریکا در تایوان و شناسائی تایوان از ان چین فکر میکند۔و در اینده پس از الحاق یک کشور ودو سیستم اقتصادی۔۔امریکاتایوان را بعد از جنگ دوم از ژاپن تحویل گرفت وبه چین واگذار کرد۔در انزمان ملی گرایان در چین حاکم بودند۔پس از شکست ملی گرایان از انقلابیون چیان کایچک به فرمز گریخت و امریکا تایوان را بعنوان سرزمین چین برسمیت شناخت وحق وتو چین را به تایوان داد ۔با توجه به این تحولات بنظر میرسد امریکا خود باور دارد که یک چین موجود است ونه دو چین۔ وان سرزمین اصلی بعلاوه تایوان است۔یا تایوان بعلاوه سرزمین اصلی۔باتوجه به اینکه امروز سرزمین اصلی چین نماینده چین است تایوان متعلق به چین است۔جنگی لازم نیست۔ه
رضا میرزائی ۱۴ آبان ۱۴۰۱ | ۱۶:۴۰
با احترام ممکن است اما محتمل نیست. به زبان ساده چین به تایوان حمله نخواهد کرد، تقریبا از تمامی جنبه ها از فرهنگی گرفته تا اقتصادی و سیاسی پتانسیل ها معکوس با تحلیل فوق است. عقلانیت(اصلاحات) ، و تجربه روی آوری به بین الملل دو برگ بزرگ بازی چین بوده و خواهد بود. چین تازه در آستانه روی آوری دوم به نظام بین الملل است. چین تلاش شروع شده در تامین امنیت انرژی خود از طرق انرژهای تجدید پذیر به سادگی فدای چنین جنگی نخواهد کرد. چین بیش از جنگ به تولید هنجار یا ارزش دربین الملل نیاز دارد که ورود پر نقش به عرصه های تولید انرژی کم کربن در این راه برایش منافع خواهد داشت. چین بزرگترین خریدار ریسک بازارهای مالی امریکاست! چین با شروع جنگ نفوذش را در مناطق مختلف که به آن در آینده نیاز خواهد داشت (مثل افریقا) در خطر قرار خواهد داد... اشتباه نکنیم! چین روسیه نیست و اصولا الگوی سیاست خارجی متفاوت است... اصولا چینی ها عجله ای برای بازی قدرت سخت ندارند!