آسیای مرکزی، جنگ در اوکراین و موضوع مهاجرت
مهاجرانی که برای روسیه می جنگند
نویسنده: خسرو کارخیران خوزانی، کارشناس ارشد مطالعات آلمان (دانشگاه تهران) و دکتری روابط بین الملل دانشگاه (اصفهان)
دیپلماسی ایرانی: موضوع مهاجرت برای پیدا کردن کار از کشورهای آسیای مرکزی به روسیه در حال حاظر و بخصوص با شروع جنگ میان روسیه و اوکراین به یک پدیده جدید اجتماعی در افکار عمومی در منطقه تبدیل شده است.
با وجود اینکه فرایند مهاجرت در حوزه اوراسیا موضوعی جدید نیست، اما بخشی از فرایند مهاجرت های گسترده در سطح جهانی با مختصات خاص خود به حساب می آید. تا اوایل دهه هفتاد میلادی آسیای مرکزی منطقه ای مهاجرت خیز برای اتباع روسیه (اتحاد شوروی) به شمار می رفت، اما پس از آن تا دهه نود میلادی به دلیل کاهش شدید آمار جمعیت در روسیه (اتحاد شوروی)، جریان مهاجرت بکلی برعکس شده بطوریکه مهاجرت روس تبارها از آسیای مرکزی به سمت روسیه آغاز شد بطوریکه در اوایل دهه نود میلادی و پس از مسجل شدن استقلال کشورهای آسیای مرکزی به بالاترین رشد خود رسید (Abaschin, 2017:4).
مهاجرت از آسیای مرکزی به روسیه برای کار قدیمی ترین نوع مهاجرت در این منطقه بوده است. این نوع از مهاجرت در انطباق کامل با نظریه های کارکرد استعمار در کشورهای مستعمره داشته بطوریکه این نوع مهاجرت ها بصورت شبکه ای متصل و مشترک از زبان مشترک مهاجرین منطقه (روسی)، و همچنین یکسان بودن قوانین مهاجرت در روسیه برای پذیرش مهاجران کشورهای این منطقه به روسیه عمل می کنند.
زمانی که تاجیکها، ازبکها، قرقیزها، قزاقها و ترکنمها در روسیه به دنبال کار می گردند بواسطه مشترکات زبانی، حقوقی، مذهبی به سرعت در جامعه بصورت نیروی کار ارزان جذب شده که خود برای کارفرمایان روسی مقرون به صرفه است. هزاران نفر از کشورهای آسیای مرکزی به دلیل بیکاری کشورهای خود را ترک کرده بطوریکه مهاجرت به بخشی از زندگی با استفاده از نیروی کار در کشورهای آسیای مرکزی تبدیل شده است. در فدراسیون روسیه و تا پیش از شروع جنگ با اوکراین بر طبق آمار در منطقه مسکو و سن پترزبورگ حدود یازده میلیون نفر مهاجر از کشورهای قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان زندگی می کردند (Bhavan,2018:2).
در این میان در آسیای مرکزی که چالش های اقتصادی و امنیتی که از بدو استقلال این کشورها در یکدیگر تنیده شده اند با شروع جنگ در اوکراین وارد کیفیت جدید شده و می توانند ثبات شکننده این کشورها را در شرایطی که رژیم طالبان در افغانستان در قدرت است به شکلی خطرناک تهدید کند.
همچنین پیش بینی می شود پس از پایان جنگ میان روسیه و اوکراین چالش های ناشناخته جدیدی نیز در برابر این کشورها سر برخواهد آورد (Omelicheva, 2022:13). خارج شدن کشورهای آسیای مرکزی از تعادل اقتصادی و امنیتی به موازات خود زمینه های ناآرامی در نواحی غربی چین تا حوزه دریای خزر، و در مجموعه منطقه قفقاز(شمالی و جنوبی) بصورت مهاجرت های گسترده، افراط گرایی قومی و مذهبی و تغییر مرزهای شناخته شده به همراه خواهد داشت.
چارچوب نظری:
تغییرات ساختاری در نظام سرمایه داری و اقتصاد جهانی موضوع مهاجرت را اساسا تغییر داده بطوریکه تحقیقات در مورد این موضوع وارد مرحله جدیدی شده است. این تغییرات را می توان در حوزه هایی مانند مهاجرت در راستای یکسان سازی فرهنگی، مهاجرت برای وارد ساختن زنان در فرایند های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ، مهاجرت ها در راستای گسترش آزادی های فرا ملی و همچنین آزادی های قومی و آزادی های مذهبی. این موارد در حقیقت تصویری از موضوع مهاجرت و توسعه جوامع در آغاز قرن بیست و یکم را تشکیل می دهد (Han, 2018:3).
در تعریف دیگر مهاجرت به عنوان تغییر و یا ترک محل سکونت دائمی یک فرد در درون یک کشور و یا به خارج از کشور محل سکونت دائمی اطلاق می شود. در نهایت تمامی تعاریف کلاسیک پاسخ به سوالات چرایی مهاجرت و اینکه برای چه منظور انسان ها از یک مبدا مشخص (وطن اصلی) به یک مکان دیگر در داخل و یا در خارج از کشور موطن خود مهاجرت می کنند (Haug, 2000:16).
در دهه های اخیر نظریه های مرتبط با موضوع مهاجرت و تداوم آن در علوم سیاسی و اجتماعی توسعه قابل توجه داشته است. موضوع مهاجرت موضوعی که در سه سطح مختلف مورد بررسی قرار می گیرد، بطوریکه به وضوح می توان به تفاوت میان نظریه های خرد که بیشتر به دلایل شخصی موضوع مهاجرت می پردازد با نظریه های کلان که به ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موضوع مهاجرت که در رابطه ای متقابل قرار دارند می پردازد و همچنین به نظریه هایی که به موضوع مهاجرت از نگاه نهادها و سازمان های ملی و بین المللی نگاه می کنند پی برد (Faist, 1997:196).
در چارچوب نظریه خرد در موضوع مهاجرت پایه اصلی بر تصمیمات و خواسته های شخصی مانند رفاه بیشتر، دستمزد بالاتر، بدست آوردن آزادی های شخصی، تحصیل و... مورد نظر هستند. بنابراین در این سطح منافع شخصی در فرایند مهاجرت نقش تعیین کننده داشته در حالیکه در در سطح کلان موضوع مهاجرت مسائلی ماند ناهمگونی های فرهنگی، اجتماعی، قومی در سطح یک منطقه که باعث بروز بحران های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی می شوند مورد توجه قرار می گیرند.
در نظریه کلان همچنین بالا رفتن آمار بیکاری در یک منطقه گسترده، شیوع بیماری های واگیردار مانند وبا، covid19 ، وقوع بلاهای طبیعی مانند سیل و زلزله، بی خانمانی گسترده و اعتیاد موضوعاتی هستند که در چارچوب نظریه های کلان مهاجرت مورد بهث و تحقیق قرار می گیرند و فرایند مهاجرت بر اساس خواسته ها و منافع جمعی مهاجرین نقش تعیین کننده در امر مهاجرت را دارد.
در سطح سوم موضوع مهاجرت به نقش و تاثیر نهادها و سازمان های فراملی که در حوزه مهاجرت نقش آفرینی می کنند پرداخته می شود. در حالیکه در سطوح خرد و کلان نقش مهاجرین در موضوع مهاجرت برجسته می شود، اما نقش و تاثیر سازمان ها و دولت های در گیر در امر مهاجرت مورد توجه قرار ندارند.
تغییر سیاست ها و ساختارهای پذیرش مهاجرین، تغییر شرایط کار کردن برای مهاجرین در کشورهای مقصد، ارائه ندادن خدمات آموزشی و بهداشتی به مهاجرین در کشورهای مقصد و.. همه از مسائلی هستند که در سطح سوم موضوع مهاجرت به آنها پرداخته می شود (Kivisto/Faist, 2010:23).
در رابطه با موضوع این پژوهش می توان ادعا کرد که موضوع مهاجرت از آسیای مرکزی به روسیه با هر سه سطح نظریه تشریح شده در انطباق کامل قرار دارد. همچنین باید یادآور شد که مهاجرت از آسیای مرکزی به روسیه را نباید و نمی توان به صورت خطی مستقیم از آسیای مرکزی به سمت روسیه تصور کرد بلکه این موضوع دارای دینامیزم های پیچیده در حال رفت و برگشت است.
بسیاری از مهاجرت ها در چارچوب زمانی مشخص و محدود در رفت و آمد بوده و در برخی موارد بسیاری از مهاجرین پس از سال ها اقامت در روسیه و بدست آوردن توان مالی برای همیشه به کشورهای خود در آسیای مرکزی باز می گردند. بطور مثال در سال های 2009 و 2014 خیل عظیمی از مهاجرین بواسطه بحران های اقتصادی در روسیه به کشورهای خود بازگشتند. در این میان و با گسترش بحران میان روسیه و اوکراین شاهد بازگشت گسترده مهاجرین از روسیه به کشورهای آسیای مرکزی به همراه تمامی تبعات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی خواهیم بود که موضوع این پژوهش است (Arystanbek, 2022:5).
انحلال نظام سیاسی اتحاد شوروی در سال 1991 نقطه شروع تحولات عظیمی در حوزه های ژئوپلیتیکی، اجتماعی و اقتصادی در منطقه اوراسیا و آسیای مرکزی شد. در حوزه اجتماعی به جای یک کشور چند قومیتی با جمعیتی نزدیک به سیصد میلیون نفر پانزده جمهوری با شرایط کاملا متضاد قومی، مذهبی، فرهنگی، زبانی از روسیه تا حوزه دریای بالتیک، قفقاز جنوبی تا آسیای مرکزی وارد صحنه جهانی شدند. در نتیجه ایجاد مرزهای جغرافیایی شکل جدیدی از مهاجرت میان کشورهای تازه تاسیس بوجود آمد.
آسیای مرکزی از پایان قرن نوزدهم تا اوایل دهه هفتاد قرن بیستم منطقه ای برای پذیرش مهاجرین با مشخصه های مختلف به شمار می رفت. مهاجرین جویای کار، مهاجرین رانده شده از مناطق مختلف روسیه و همچنین فراریان و اسرای جنگی آزاد شده در نتیجه جنگ های جهانی اول و دوم از جمله مهاجرینی بودند که به آسیای مرکزی روانه شده بطوریکه در برخی از شهرها اکثریت جمعیت را به خود اختصاص می دادند. از اواسط دهه هفتاد میلادی موج مهاجرت به آسیای مرکزی کاهش یافت و به موازات آن مهاجرت از آسیای مرکزی به روسیه وارد مرحله جدیدی شد (Polian, 2013). دلایل این موضوع را می توان در نابرابری های اجتماعی در کشورهای آسیای مرکزی، کاهش جمعیت شهرهای بزرگ در روسیه به دلیل مهاجرت از روسیه به کشورهای اروپایی، ملی گرایی شدید نخبگان بومی در کشورهای آسیای مرکزی که خود دلیل مهاجرت روس تبارهای ساکن این کشورها به روسیه شد.
در دهه هشتاد میلادی و پیش از انحلال قطعی اتحاد شوروی دولت تلاش کرد که روند مهاجرت از آسیای مرکزی به روسیه را برای جایگزین کردن در صنایع و همچنین در ارتش سرعت بخشیده که با انحلال نظام اتحاد شوروی به کلی متوقف شد.
با استقلال کشورهای آسیای مرکزی و آزاد شدن این کشورهای از قید سیاست های قومی مرحله جدیدی از قومگرایی در این کشورها آغاز شد، بطوریکه بسیاری از اقلیت های قومی ساکن در این کشورها با تبعیض در حوزه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی روبه رو شده که خود موجب برخوردهای خونین در ازبکستان (دره فرغانه)، تاجیکستان، قرقیزستان میان اقلیت های قومی و اکثریت حاکم در این کشورها شد. در این میان جنگ داخلی در تاجیکستان در میان سال های 1992- 1997 روند مهاجرت از آسیای مرکزی به سمت روسیه را تشدید کرد. همچنین در نتیجه سیاست ملی گرایی دولت های جدید استقلال یافته در آسیای مرکزی هزاران نفر از آسیای مرکزی به کشورهای مادری خود مهاجرت کردند. برای نمونه آلمانی تبارها به آلمان، اوکراینی تبارها به اوکراین، تاتارها به شبه جزیره کریمه، یهودیان به اسرائیل و مهاجرین از قفقاز شمالی به فدراسیون روسیه مهاجرت کردند (Haug, 2000:16).
1. مهاجرت به روسیه برای یافتن کار:
جریان مهاجرت از آسیای مرکزی به روسیه پدیده ای مهم و قابل توجه است. با این وجود باید توجه داشت که موضوع مهاجرت در حوزه جغرافیایی اوراسیا پدیده ای تازه نیست اما این موضوع با شروع جنگ میان روسیه و اوکراین دارای مشخصه های جدیدی شده است. این مشخصه های را می توان در پدیده هایی مانند خارجی ستیزی در جامعه روسیه و منازعات فرهنگی مشاهده کرد. در این میان اقتصاد روسیه بواسطه جنگ در اوکراین به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بطوریکه هزاران نفر که به عنوان نیروی کار ارزان از کشورهای آسیای مرکزی به این کشور مهاجرت کرده بودند مجبور به بازگشت می شوند. این وضعیت باعث شده که در رسانه های خصوصی کشورهای آسیای مرکزی به حمایت و همبستگی با اوکراین و همچنین به دفاع از حقوق و سرنوشت مهاجرین پرداخته شود. تهدید به اعزام مهاجرین به خدمت سربازی (مهاجرینی که تقاضای تابعیت روسیه را کرده اند) از ترفندهایی برای بازگرداندن مهاجرین به کشورهای آسیای مرکزی به شمار می رود. با این حال بسیاری از مهاجرین برای بدست آوردن تابعیت روسیه برای اعزام به جبهه جنگ وارد ارتش روسیه شده اند.
تحریم های شدید غرب علیه روسیه نه تنها به اقتصاد این کشور ضربه زده، بلکه اقتصاد کشورهای آسیای مرکزی را که به نوعی وابسته به اقتصاد روسیه هستند تحت تاثیر قرار داده است. این موضوع می تواند اقتصادهای شکننده کشورهای آسیای مرکزی را بیش از پیش در بحران فرو برد بطوریکه خطر سیل مهاجرین جویای کار را به روسیه به همراه داشته باشد.
از سوی دیگر با بازگشت مهاجرین به کشورهای خود در آسیای مرکزی چالش هایی مانند افراطگرایی دینی، منازعات قومی و ملی را که در دهه نود میلادی منشا بسیاری از ناآرامی ها در کشورهای این منطقه بوده است دوباره فعال کرده و ثبات و امنیت کشورهای آسیای مرکزی را به خطر اندازد. همچنین با بازگشت مهاجرین به کشورهای خود در آسیای مرکزی دولت های اقتدارگرای حاکم در این کشورها که خود در وابستگی کامل به حمایت های سیاسی و امنیتی روسیه قرار دارند بیش از پیش با چالش مشروعیت اجتماعی روبه رو شده که خود می تواند بطور زنجیره ای چالش های دیگری را به همراه داشته باشد. در نتیجه تحریم های اقتصادی علیه روسیه و تاثیر این تحریم ها بر اقتصاد های وابسته کشورهای این منطقه خطر بی ثباتی سیاسی امنیت این کشورها را به شدت تهدید می کند و با وجود فساد گسترده در این کشورها و فقدان آینده ای روشن اقتصادی می تواند حتی در کوتاه مدت ناآرامی های اجتماعی را در این کشورها به همراه داشته باشد.
2. مهاجرت از آسیای مرکزی برای شرکت در جنگ برای کسب تابعیت:
با وجود آنکه بسیاری از مهاجرین با شروع جنگ اوکراین روسیه را به مقصد کشورهای خود در آسیای مرکزی ترک کرده اند، بسیاری دیگر از مهاجرین به عنوان سرباز ساده و برای اعزام به جبهه های جنگ با اوکراین وارد ارتش روسیه شده اند. بسیاری از این به اصطلاح مهاجرین سرباز نه برای درآمد مالی خوب بلکه بر اساس قول هایی که به آنها داده می شود و برای بدست آوردن تابعیت روسیه دست به این حرکت می زنند. به دلیل افزایش بدرفتاری و تعقیب مهاجرین بوسیله نهادهای امنیتی مانند پلیس مهاجرت از یک طرف و نیازهای مالی مهاجرین برای کسب درآمد پایدار از طرف دیگر به نظر می رسد که جنگ اوکراین فرصتی برای مهاجرین بوجود آورده است که با شرکت در جنگ تابعیت روسیه را بدست اورده تا شاید از این راه بتوانند پس از پایان جنگ در روسیه اقامت دائم بدست آورده و بدون دغدغه کار کنند(Schenk, C.2022). این موضوع اما در اکثر موارد با از دست دادن جان مهاجرین نتیجه ای معکوس و غم انگیز به همراه خواهد داشت.
با طولانی شدن جنگ و فرار قابل توجه سربازان روسی از جبهه ها ورود مهاجرین به عنوان جایگزین سربازان فراری روسی تنها در جهت منافع ارتش روسیه بوده و سرانجامی برای مهاجرین نخواهد داشت. باید توجه داشت که در روسیه بار خدمت سربازی اجباری تنها بر دوش اقشار ضعیف جامعه و نیز بر دوش جمهوری های فقیری مانند اینگوش، داغستان و یا چچن بوده که به موازات خود منبعی برای تامین نیازهای مالی خانواده های فقیر را به همراه داشته است.
موضوع حضور سربازان آسیایی تبار، قفقاز تبار از سال 2014 در شبه جزیره کریمه و همچنین با شروع جنگ در دونباس در شرق اوکراین موضوعی پوشیده نیست. این واقعیت که از منطقه مسکو و سن پترزبورگ نسبتا سربازان کمتری در میدان های جنگ کشته شده اند نشان دهنده حضور مهاجرین از آسیای مرکزی به عنوان سرباز و همچنین سربازانی از مناطق مختلف قفقاز شمالی دارد که به اوکراین اعزام شده اند.
3. مهاجرت و یا فرار سربازان و خانواده های آنها از روسیه به آسیای مرکزی:
جنگ روسیه با اوکراین باعث به راه افتادن سیل مهاجرت شهروندان روسیه به آسیای مرکزی شده است و این مهاجرت ها دارای دلایل خاص خود هستند که عبارتند از: مخالفت با جنگ، مهاجرت به دلیل تنگ شدن فضای سیاسی و محدودیت های شدید برای فعالیت نهاد های اجتماعی و مدنی، از میان رفتن آینده اقتصادی و شغلی، و یا ترس از ادامه جنگ و اعلام فرمان همگانی برای اعزام به جبهه های جنگ.
از سوی دیگر مهاجرت گسترده از روسیه به کشورهای آسیای مرکزی موقعیتی مناسب برای این کشورها بوجود آورده است تا بتوانند از توان مالی، علمی و فنی مهاجرین روس در صنایع و اقتصاد به خوبی بهره برداری کنند. این موضوع زمانی اهمیت پیدا می کند که با اعلام استقلال کشورهای آسیای مرکزی بسیاری از روس تبارهای ساکن این کشورها که عمدتا نقش مهمی در صنایع و همچنین در ساختارهای علمی و مالی این کشوره بر عهده داشتند از این کشورها مهاجرت کنند و اکنون با اوج گیری جنگ در اوکراین این منظقه شاهد بازگشت مهاجرین روسی است. با این وجود حضور مهاجرین روس در کشورهای آسیای مرکزی باعث بروز بی اعتمادی به جا مانده از دوران گذشته می شود.
با این حال با ورود مهاجرین روس که به دلایل مختلف و از جمله مخالفت با جنگ به آسیای مرکزی مهاجرت می کنند چالشی جدید میان روس تبارهای ساکن کشورهای این منطقه که از حمله روسیه به اوکراین حمایت می کنند و مهاجرین روس که به دلیل مخالفت با جنگ اوکراین روسیه را ترک می کنند قابل رویت است. این چالش بخصوص در ماه های اخیر در قزاقستان که بیش از سی درصد جمعیت را روس تبارها تشکیل داده اند بصورت برخوردهای فیزیکی مشاهده شده است. برای نمونه پس از اعلام اعزام سربازان ذخیره به جنگ ده ها هزار نفر از شهروندان روسیه که شامل مشمولان فراری همراه با خانواده هایشان از روسیه به قزاقستان و ازبکستان فرار و یا مهاجرت کرده اند (ZDF, 2022).
منابع داخلی:
- رشیدف، بختیار(1385)، "سیاست روسیه در آسیای مرکزی"، ماهنامه ایراس"، شماره 14.
-فاطمی نژاد، سید احمد و هاشمی، محمد رضا (1395)، "روسیه و آسیای مرکزی، زمینه سازی برای جامعه بین المللی و منطقه ای"، مطالعات اوراسیای مرکزی، دوره نهم، شماره 2، پائیز و زمستان 1395، صص.324-326.
نظر شما :