تلاش برای انزوا و یکجانبهگرایی در سیاستگذاری خارجی ایران
هراس آفرینی از لیاخوف یا اولیانوف روسی، از روسیه تزاری تا روسیه پوتینی!
دیپلماسی ایرانی: سیاستگذاری عمومی در عصر کنونی که پسامدرن نامیده میشود اما در واقع عصر آشوبناکی نظام بینالملل است، درگیر رهبران یا سیاستگذارانی است که خود در دام افکار عمومی و فضای مجازی گرفتار هستند! در حالی که رهبران و سیاستگذاران ارشد در عصر کنونی برای حفظ قدرت و تضمین بقای حکمرانی خویش، سیاستگذاری عمومی کشورهای خود بهخصوص سیاستگذاری خارجی و روابط بینالملل را دارایی خاص خود قلمداد کرده و سیاستگذاری را به ابزار سلطه خویش بدل ساختهاند، افکار عمومی با بهرهگیری از فضای مجازی و تحلیلگران منتقد، سیاستها و سیاستگذاریها را مورد نقد و بلکه تردید قرار داده و به چالشی برای سیاستگذار بدل میسازند.
سیاستگذاری خارجی در عصر آشوبناک کنونی که به سوی سلطه آنارشی جهانگیر حرکت میکنند، دارای جلوهها و مؤلفههای خصومتساز و خشونتآفرین شده است که برخی قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی را در آستانه بجران جهانی و جنگ قرار داده است. در چنین شرایطی است که افکار عمومی به عنوان یکی از مؤلفههای اصلی سیاستگذاری عمومی در تحولات داخلی و خارجی هر بازیگری ایفای نقش میکند.
به صراحت میتوان ادعا کرد که سیاستگذاری عمومی بهخصوص سیاستگذاری خارجی بر پایه افکار عمومی بنیان نهاده شده است. نقش افکار عمومی بهویژه در کشورهایی با سیاستگذاری خارجی خاص و اقتدارگرا مانند قدرتهای بزرگ جهانی و منطقهای ازجمله ایالات متحده آمریکا، روسیه، ایران و ... بارزتر است. به گونهای که هانس جی مورگنتا در اثر معروف خود "سیاست میان ملتها" میگوید: «سیاست خارجی آمریکا و از طریق آن میزان قدرت آمریکا در امور بینالملل تا حد مشخصی وابسته به حالت افکار عمومی آمریکا است.»1 نقش افکار عمومی در موفقیت اجرای یک سیاستگذاری از سایر ابزارها و اهرمهای موجود در اختیار سیاستگذار، برتر و مهمتر است. لازمه موفقیت یک سیاستگذاری حتی سیاستگذاری خارجی را میتوان موافقت، همراهی و همدلی افکار عمومی با سیاستگذاری و سیاستگذار قلمداد کرد.
اکنون در ماههای پایانی سال 1400 و در حالی که دولت سیزدهم به ریاست سید ابراهیم رئیسی به شدت درگیر سیاستگذاری خارجی منعطف و مصالحهجوی خود برای رفع و لغو تحریمهای شکننده علیه ایران است، افکار عمومی ایران توسط برخی افراد و گروههای خاص علیه این سیاستگذاری تحریک میشوند! فشار بر افکار عمومی و فشار افکار عمومی بر دولت سیزدهم با موجهایی از تحلیل و انتقاد عجیب و جناحی تقویت می شود که سیاستگذاری خارجی را به میدان تسویه حساب جناحی، محفلی و شخصی برخی مدعیان کارشناسی و تحلیلگری بدل کرده است. تحریک افکار عمومی علیه سیاستگذاری عمومی دولت سیزدهم بهخصوص سیاستگذاری خارجی و سیاست منعطف و مصالحهجویانه این دولت را میتوان در محورهای زیر مورد بررسی قرار داد:
یکم - فشار از سوی مدعیان ضد شرق گرایی: سفر رئیس جمهوری ایران، سید ابراهیم رئیسی، به روسیه و دیدار وی با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری این کشور از سوی برخی کارشناسان داخلی و خارجی مورد حمله و نکوهش قرار گرفته است. حمله به دولت سیزدهم و شخص سید ابراهیم رئیسی برای در پیش گرفتن رویکرد نگاه به شرق و بازکردن چتر دیپلماسی ایران برای قدرتهای بزرگ غیر غربی است.
تعامل ایران با همسایگان خود و کشورهای بزرگی مانند روسیه و چین که از آن به عنوان راهبرد نگاه به شرق نام برده میشود، تنها بخشی از راهبرد سیاستگذاری خارجی ایران است که بر توسعه روابط و تعامل با همه کشورهای جهان استوار است.
در چنین شرایطی منتقدین روابط ایران با روسیه و چین با تحریک افکار عمومی به احتمال نفوذ دولتهای چین و روسیه در ایران و تسلط این دو دولت بر ایران، فضا را به سود سیاستهای غربی و آمریکایی در انزوای ایران تغییر میدهند. این کارشناسان و مدعیان تحلیلگر فراموش کردهاند که ایران در انزوا و گرفتار در گرداب بحرانهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ... حتی از سوی کشورهای کوچک و ضعیفی مانند: افغانستان، بحرین، آذربایجان، امارات متحده و رقیبان منطقهای همانند ترکیه نیز مورد تهدید و نفوذ قرار میگیرد.
ایران طی یک دهه اخیر به شدت از سوی دولت ترکیه در معادلات منطقهای مورد تهدید و تهاجم قرار داشته است، اما هیچکدام از این کارشناسان و مدعیان حاضر به تحلیل و اعلام هشدار نسبت به زیادهخواهی و قدرتطلبی دولت اردوغان نبودهاند اما اکنون در مقابل روابط ایران و روسیه با اعلام هشدار، استعمار ایران را پیشبینی میکنند!
طرح مسائلی پیرامون نفوذ و سلطه دولتهای چین و روسیه بر ارکان نظام و حکمرانی ایران، تبدیل ایران به مستعمره روسیه و چین تاکنون هیچ مؤلفه باورپذیری نداشته است. بسیاری از کسانی که مدعی مخالفت با شعار "مرگ بر آمریکا و ..." در سیاستگذاری خارجی و سپهر سیاسی و اجتماعی ایران هستند، خود از حامیان شعار مرگ بر چین یا مرگ بر روسیه شدهاند! این طیف از مخالفان تحرک دیپلماتیک دولت سیزدهم، چنان تندروی میکنند که فراموش کردهاند: «افکار عمومی، ضمانت اجرای مهمی محسوب میشود و توازن منافع ضمانتی بنیادی خواهد بود، آنگاه دولتها اختلافات خود را به نحوی عقلانی، صلحآمیز و بدون دغلکاری سیاسی حل و فصل خواهند کرد.»2 بنابراین برای حل اختلاف و رفع دغلکاری دولتهای آمریکا، فرانسه، انگلیس، چین و روسیه نیاز به همراهی و همدلی افکار عمومی با دستگاه دیپلماسی ایران برای شکستن محاصره سیاسی و دیپلماتیک ایران است.
شعار مرگ بر شوروی که تا اواسط دهه 1360 در مراسمهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی در مدارس و دانشگاههای ایرانی در دستورکار مسئولین قرار داشت، شعاری بود که بیشتر بر مؤلفههای اختلاف ایدئولوژیک اسلام و کمونیسم استوار بود و در نهایت به قربانی شدن ایران در تحولات مهمی مانند جنگ 8 ساله ایران و عراق با حمایت همهجانبه سیاسی، تسلیحاتی و اطلاعاتی شوروی از عراق منجر شد.
دوم - فشار از سوی مدعیان ضد غربگرایی و تعامل با آمریکا: طیف دیگری که فشار بر سیاستگذاری خارجی ایران را در دستورکار خود دارند، مدعیان ضدیت با غرب بهخصوص آمریکا هستند که هر گونه مذاکره و تعامل با آمریکا را امری بیهوده و ناپسند میدانند.
طیفی از کارشناسان، تحلیلگران و شخصیتهای خاص که در مقابل رویکرد دولت سیزدهم برای برتری دیپلماسی بر مصالحهجویی جویی، موضعی تند داشته و دولت آیت الله رئیسی را به سادهلوحی و اشتباه در مذاکره با آمریکا متهم کرده، خواهان معذرت خواهی و پس گرفتن سخنان دکتر امیرعبدالهیان پیرامون احتمال مذاکره با آمریکا در فرآیند مذاکرات رفع تحریمهای برجام شدهاند.3
این طیف از مدعیان افراطی مقابله با آمریکا و نفی هر گونه تعامل و مذاکره با آمریکا به مانند طیف افراطی ضد شرقگرایی، تمام مشکلات و بحرانهای ایران و بلکه جهان را پیامد سیاستهای دولت آمریکا دانسته اما از درک نقش سایر قدرتهای غربی مانند انگلیس و فرانسه در مشکلات ایران عاجز بوده یا از نقش انگلیس، فرانسه و ... چشمپوشی میکنند!
این گروه از مخالفین دیپلماسی دولت سیزدهم که از درک قواعد دیپلماسی خصومتآمیز میان ایران و ایالات متحده آمریکا عاجز هستند، خود را حامی دولت انقلابی ابراهیم رئیسی قلمداد و انقلابیگری را در حفظ و افزایش تنش با آمریکا خلاصه میکنند، در حالی که این رویکرد آنان میتواند به شکست و زوال دولت سیزدهم و بلکه فروپاشی نظام جمهوری اسلامی نیز منجر شود.
*
اگر این نظر هانس جی مورگنتا را که میگوید: «دیپلماسی هنر مرتبط ساختن عناصر قدرت ملی به مؤثرترین شکل با آن گروه از ویژگیهای شرایط بینالمللی است که مستقیماً به منافع ملی مربوط میشوند»4 را بپذیریم، دیپلماسی دولت سیزدهم در حال حاضر درگیر اجرای هنر دیپلماسی خویش است که برای حفظ و تقویت منافع ملی، برخی عناصر انگشتشمار قدرت ملی ایران را با شرایط بینالمللی آشوبناک مرتبط ساخته است.
هنر دیپلماسی دولت آیت الله رئیسی در توجه دقیق و واقعگرایانه به شرایط بینالمللی و آشوبناکی عصر کنونی که همزمان به تقویت مناسبات و روابط با چین و روسیه و از سوی دیگر اعلام آمادگی برای مذاکره مستقیم با آمریکا در چارچوب مذاکرات رفع تحریمهای برجام متمرکز شده را میتوان مشاهده کرد.
منافع ملی ایران در شرایط کنونی بر داشتن روابط و تعامل بیشتر با قدرتهای بزرگ سیاسی و نظامی جهان مانند روسیه، چین و حتی دیدارهای سطح بالا با سران این دو کشور مانند دیدار اخیر سید ابراهیم رئیسی با ولادیمیر پوتین و از سوی دیگر باز کردن درهای مذاکره و تعامل با تنها ابرقدرت کنونی جهان یعنی آمریکا و رهایی از فشار دلالی همسایگان رقیب معطوف است.
**
شعار مرگ بر شوروی که زمانی از جلوههای سیاستگذاری خارجی ایران بود و سالها از رونق افتاده بود، بار دیگر توسط محافل افراطی ایرانی در قالب شعار "مرگ بر روسیه" و حتی "مرگ بر چین" در سپهر سیاسی ایران رونق یافته است. شعاری که اکنون مورد حمایت و بهرهبرداری چپگرایان سابق ایرانی قرار گرفته است.
در حالی که همه شهروندان ایران چشم انتظار احیای برجام، رفع و لغو تحریمهای ظالمانه علیه ایران در قالب توافق موقت یا توافق دائمی هستند، تحریک افکار عمومی و هراس آفرینی از تحولات مرزهای اوکراین و روسیه با احتمال سلطه سیاسی روسیه بر ایران در دستورکار مدعیان اصلاحطلبی قرار گرفته است.
در پیشینه تاریخی ایرانیان، روسیه تزاری و کلنل ولادیمیر لیاخوف را میتوان جستجو کرد که عامل تجزیه بخشهای بزرگی از ایران با دو قرارداد ننگین گلستان و ترکنمچای و به توپ بستن مجلس شورای ملی مشروطه ایران بودهاند. اما در حال حاضر چنین توانایی در روسیه پوتینی یا میخائیل اولیانوف مشاهده نمیشود که بتوانند منافع ایران را قربانی نیات و اهداف خود کنند.
***
شناسایی تهدید بحران بینالمللی از سوی دستگاه دیپلماسی ایران را میتوان از هنرهای یک سیستم کارآمد و توانمند برشمرد که در شرایط آشوبناک کنونی جهان به درستی بر باز کردن درهای تعامل، مذاکره و مصالحه با سایر بازیگران منطقهای و جهانی اصرار ورزیده و تا حدودی ایران را از تهدیدهای جهانی دور ساخته است.
در تقابل نامتوازن افکار عمومی درون ایران و حمله به دیپلماسی فعال دولت سیزدهم از سوی مدعیان منتقد و مدعیان طرفدار دولت، یک طرف به امید جنگ اوکراین هستند تا ایران از اقدام نظامی احتمالی آمریکا دور شود و طرف دیگر به دنبال معامله احتمالی روسیه و آمریکا برای حمله محدود و کوچک آمریکا به ایران هستند!
در چنین شرایطی است که سفر آیتالله رئیسی به روسیه و دیدار وی با ولادیمیر پوتین به عنوان یک اشتباه در افکار عمومی معرفی شده و از سوی دیگر اعلام آمادگی وزیر امور خارجه ایران برای مذاکره مستقیم با آمریکا در چارچوب رفع تحریمها نیز یک اشتباه و سادهلوحی قلمداد می شود تا افکار عمومی ایران به شدت تحریک و در آشوب فرو رود.
در حالی که تمام دولتهای همسایه ایران از عربستان و امارت متحده عربی تا پاکستان، ترکیه و ... به دنبال تقویت روابط با روسیه هستند و از سوی دیگر روابط خود با آمریکا را نیز حفظ کرده در فکر تقویت آن هستند، تحریک افکار عمومی ایران علیه دیپلماسی فعال با درهای باز برای مذاکره، تعامل و مصالحه دولت سیزدهم از سوی تندروهای منفعل ایرانی را میتوان یک اشتباه راهبردی قلمداد کرد که به جای درک و تحلیل مسایل، بحرانها و معادلات قدرت در صحنه جهانی و منطقهای پیرامون ایران، بر انزوا یا یکجانبهنگری در سیاستگذاری خارجی ایران اصرار دارند.
منابع:
نظر شما :