ایران امروز و نگاه بلند علی اکبر داور
گذاشتن همه تخم مرغ ها در سبد روسیه چقدر دوراندیشانه است؟
دیپلماسی ایرانی: داور در سرمقاله شماره 30 حمل 1302 مرد آزاد نوشت: "ایران تنها دو سال برای اصلاحات اساسی فرصت دارد اگر همسایه های محترم شمال و جنوب ما با هم کنار آمدند و شبیه عهدنامه 1907 معاهده ای بستند، استقلال ما دوباره در مهلکه خواهد افتاد."
داوری بنیانگذار دادگستری نوین ایران نه تنها پیشگویانه بود، بلکه حکایت از ذهنی دوراندیش داشت که برای امروز هم تازه است. مقصود وی فروپاشی قدرت روسیه تزاری بر اثر شکست در جنگ جهانی اول و انقلاب کمونیستی بود که موقتا توسعه طلبی ارضی و سیاسی آن را متوقف کرده و پس از یک قرن فشاری طاقت فرسا از گرده ایران برداشته شده بود.
فشار روس از بالا هنگامی که با طمع ورزی و توسعه طلبی انگلیس در پایین هم راستا می شد، موجب بهم فشردگی کشور تا سر حد خفگی و سلب عاملیت و نقض حاکمیت آن بود.
داور می دانست که "سکتە روس" موقتی است و با گذشت پنج سال از تحولات انقلابی در آستانه بهبودی است و چیزی به انقضای مهلت ایران برای برداشتن گام های اساسی و اصلاحی لازم نمانده است.
پیشگویی وی به حقیقت پیوست. روس ها در قالب شوروی خیزی بلندتر برداشته و 20 سال بعد به قدرتی جهانی تبدیل و مرزهای امپراتوری خود را تا مرکز اروپا گسترش دادند.
بدین سال اقبالی که داور نگران افول آن بود، هفتاد سال دیگر طول کشید که دوباره در آسمان سیاست ایران طلوع و فرصتی دیگر در اختیار آن قرار دهد. سال 1370 خورشیدی و فروپاشی شوروی را می گویم. زلزله ای سیاسی در یک چشم بهم زدن امپراتوری سرخ را نابود و آنچه را با زور در طول قرن نوزدهم در آسیای میانه و قفقاز گرفته بود، از آن ستاند و ایران از جبر همسایگی پهناورترین کشور و قدرتمندترین ارتش جهان نجات یافت.
این خوش یمنی با یک خوش اقبالی دیگر در بیست سال قبل از آن عجین شده بود: آذر 1350 و خروج نهایی شیر بی یال و دم و اشکم بریتانیا از شرق سوئز و مبسوط الید شدن ایران در خلیج فارس پس از قرن ها. این خوش اقبالی ها اما با تحولات انقلابی در ایران و جنگ هشت ساله مواجه شد و فرصت بهره برداری از آنها را با چالش مواجه کرد. به گونه ای که در خروج بریتانیا، این شیخ نشین ها و "دویله" های قبیله ای عرب بودند که دست پیش گرفتند و به قدرت ها و اقتصادهای نوظهور تبدیل شدند. در فروپاشی شوروی هم همین داستان به گونه ای دیگر تکرار شد: استان ها و ولایات شوروی همسایه با ایران در صبحدمی تاریخی با این ندا از مسکو مواجه شدند: مهمانی تمام شد و باید تشریف ببرید! بالاجبار نگاه های آنها در سخت ترین لحظات برای کمک متوجه ایران و ترکیه و غرب شد.
باز همه بار خود را بستند، غیر از ایران که با معضل فقدان نگاه راهبردی و ذهنیت امت گرا دست به گریبان بود و در ادامه کار به جایی رسید که همین کشورهای نواستقلال یافته از فرصت تحریم ایران و ناهمسنگی در روابط خارجی آن، برای خود کیسه ها دوختند!
می گویند شانس یک بار در خانه آدم را می زند. در حوزه بین المللی هم حداقل نیم قرن زمان لازم است، بخت ها و فرصت های خوب ظاهر شوند. چین چهل و پنج سال قبل فرصت رقابت استراتژیک آمریکا و شوروی را ربود و با بهبود روابط خود با غرب از رهگذر اصل دشمنِ دشمن من دوست من است، پایه های توسعه عظیم اقتصادی خود را ریخت.
این مقدمات را یادآور شدم تا بگویم معادلات قدرت در جهان امروز دوباره سرشار از فرصت شده است. آمریکا از اسب رهبری جهان افتاده اما هنوز بزرگترین قدرت عالم است. چین به چالشی مشابه آلمان بیسمارک در اواخر قرن نوزدهم تبدیل شده و اروپا و روسیه قدرت های متوسطی هستند که سعی می کنند در رقابت استراتژیک میان پکن و واشنگتن، زمینه و اعتماد به نفس خود را از دست ندهند.
قدرت های کوچک تری چون ترکیه و ژاپن و هند و برزیل و... در حال عرض اندام هستند. درست مشابه اواخر قرن نوزده که معلوم نیست یک نظم پایدار جدید از دل چه معادلاتی بیرون می آید.
در این جهان آشفته گذاشتن همه تخم مرغ ها در سبد روسیه چقدر دوراندیشانه است؟ روسیه ای که اخیرا از فرصت منازعات داخلی و منطقه ای برای ورود مجدد به قره باغ و قزاقستان استفاده کرده و باز همسایه ایران شده است، تهدید نیست؟ مخاطره افتادن در یک "بازی بزرگ" نوین مشابه آنچه در قرن نوزده میان بریتانیا و روسیه جریان داشت، در عدم پیگیری یک سیاست خارجی متوازن و چندجانبه گرا چقدر است؟
چین و آمریکا در چند دهه آتی بازیگران اصلی بین الملل هستند و نوع رابطه آنها با کشورهای کوچک تر تابعی از بازی اصلی جاری میان آنها خواهد بود. خلق فرصت در میانه این بازی از طریق درایت و زرنگی و امتیازگیری های محصول ارتباط با همه اقطاب قدرت و حاضر در میدان بودن ممکن است. واقعیت رئال پولتیک در جهان امروز، عین پدافند هوایی روسیه در سوریه است. برای حفظ اسد در قدرت با ایران همسوست، ولی وقتی پای اسرائیل به میان می آید، بی تردید کشور یهود را انتخاب می کند!
نظر شما :