آرمان های "انقلاب کردستان" کجاست؟
خروش سلیمانیه
دیپلماسی ایرانی: تظاهرات دامنه دار دانشجویان سلیمانیه و خشونت بی سابقه نیروهای امنیتی، زلزله سیاسی بزرگی در اقلیم کردستان ایجاد کرده است.
موج همدردی با این دانشجویان که با مطالبات اقتصادی و اعتراض علیه فساد و تبعیض و ناکارامدی به خیابان آمده اند، در حال بالا گرفتن است و حکومت به وضوح در موقعیت دشواری قرار گرفته است.
شورش دانشجویان در کنار پرونده آوارگان بلاروس که بخش اعظم آنها را کردهای گریزان از اقلیم کردستان تشکیل می دهند، دو موضوعی هستند که آشکارا کفایت و اقتدار حکمروایی حکومت اقلیم کردستان را زیر سوال برده اند.
پرسش اصلی این است، منطقه ای که در دو دهه گذشته درآمدهای هنگفتی از بودجه عراق و فروش مستقل نفت و گمرکات مرزی کسب کرده، چرا باید در فراهم کردن حداقل های یک زندگی آسوده و کسب رضایت شهروندانش ناکام بماند؟
کاهش مشارکت شدید در انتخابات های اخیر، زنگ خطر بزرگی را به صدا در آورده است: آمال ابتدای سده مبنی بر تبدیل کردستان به یک مرکز سرمایه گذاری جدید در خاورمیانه نظیر دوبی به باد رفته به لحاظ سیاسی هم آرمان استقلال با برگزاری رفراندوم ناکام عملا به قهقرا رفت.
این تحولات منفی عمدتا پیامدهای تحولی بزرگترند: شخصی شدن مداوم و فزاینده سیاست و اقتصاد و ناکامی در ساختن نهادهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی که بتواند گنجایش نیازها و مطالبات طبقه متوسط رو به رشد را داشته باشد.
رهبران چریکی دیروز به سرمایه داران بزرگی تبدیل شده و شکاف طبقاتی عظیمی آنها و خانواده ها و ملازمانشان را از عامه مردم جدا می کند.
انحصارات اقتصادی به انحصارات سیاسی انجامیده و احزاب عمده مانند شرکت های اقتصادی روز به روز شخصی تر و خانوادگی تر می شوند. آخرین نسخه این روند، خانوادگی و انحصاری کردن نهادهای امنیتی است که در کردستان در قالب دو سرویس اطلاعاتی وجود دارند.
اعتراضات اخیر سلیمانیه درست پس از یک پوست اندازی از این دست در ساختار قدرت اتحادیه میهنی رخ داده است. پسران طالبانی در یک سودای سیاسی با حزب دمکرات، ابتدا با خشونت دست پسر عموهای قدرتمندشان از دستگاه امنیتی کوتاه و سپس آنها را از حزب اخراج کردند.
هم اعتراضات اخیر و هم خشونت های نسبتا بی سابقه نیروهای امنیتی، یحتمل نمی تواند بی ارتباط با جراحی فوق در سلسله مراتب قدرت باشد.
یعنی جدای از وجود زمینه کلی برای نارضایتی ها، بخشی از منازعه قدرت با ابتکار محذوفان اتحادیه میهنی به کف خیابان آمده است. حمله معترضان به دفتر جنبش تغییر و ممانعت از شرکت رهبر جنبش نسل نو از سویی مبین گذار معترضان از اپوزیسیون کنونی در هر شکلی است و از سوی دیگر می تواند نشانه ورود جریان محذوف اتحادیه میهنی به سیاست خیابانی و اقدام به تشکیل جریان سیاسی دیگری است.
در این صورت ممکن است لاهور شیخ جنگی که در صفوف اتحادیه میهنی از قسمی محبوبیت هم برخوردار است با تشکیل یک جریان اپوزیسیون، مواضع سرسختانه تری نسبت به احزاب حاکم اتخاذ و در انتخابات آینده، رقبایش را در استان سلیمانیه پشت سر بگذارد.
در صورت تحقق این فرضیه، جمع کردن حزب آشفته اتحادیه میهنی و دشواره تمرکز قدرت در سلیمانیه بیش از پیش دور از دسترس می شود و معضل دوپارگی حاکمیت در اقلیم هم ادامه می یابد.
در حالی بازی ها و دوئل های سیاسی بر سر قدرت و ثروت میان حاکمان و متمولان ادامه دارد، زیر پوست جامعه هم شاهد رخدادها و تحولات ویژه خود است.
سناریوی "مسموم شدن" آخرین پرده این بازی ها بود که با بی اعتنایی مطلق افکار عمومی روبه رو شد و در عوض چند روز پس از آن موج اعتراضات مردمی تازه فضای سیاسی را در نوردید.
همین مقایسه خود بیانگر شکاف عمیق میان دنیای سیاستمداران و واقعیت های اجتماعی است. رهبران بدون آنکه بمیرند، "مسموم" می شوند و مردم هم بدون آنکه نتیجه ای بگیرند، تظاهرات می کنند.
بدون بازگشت سیاست و اقتصاد به توده مردم و رفع انحصارات موجود، نمی توان بهبودی کارساز در اوضاع و خروج از این چرخه معیوب را انتظار داشت.
گذشت زمان بیرحم ترین بازیگر میدان تحولات است. خیلی زود دیر می شود و فرصت ها مثل برق و باد از دست می روند. اتحادیه میهنی حزبی است که در بدایت کار برای گرفتن مجوز از افکار عمومی و نمایش برندی جدید، ناچار بود خود را آلترناتیو انقلابی خانواده گرایی حاکم بر جنبش بارزانی بخواند، در حالیکه امروز خود به ورطه مبتذل ترین نسخه خانواده سالاری افتاده است. این طنز تاریح است که "انقلاب نوین مردم کردستان" که قرار بود بدیلی مترقی و سوسیال دمکرات عرضه کند، اکنون در مرحله تاریخی "جنگ تاج و تخت میان پسر عموها" قرار گرفته است!
نظر شما :