میراثی که هنوز بوی ایران می دهد
آزادی شهرهای قره باغ و خط بطلانی بر ادعاهای ناسیونالیستی
نویسنده: نادر صدیقی، نویسنده و پژوهشگر
دیپلماسی ایرانی: ایران هیچگاه اشغال سرزمینهای جمهوری آذربایجان توسط ارمنستان را به رسمیت نشناخته و بهرغم غفلت قفقازی وزارت امور خارجه در این ۳۰سال، همواره موضع اصولی کشور علیه اشغالگری مورد تاکید قرار گرفته است.
سال گذشته نیز رهبری در ایام نبرد رهاییبخشی سرزمینی برای اعاده تمامیت ارضی، فرصت نورانی هفدهم ربیعالاول را مغتنم شمردند تا اینبار بهنحو قاطعتر و واضحتر از هر زمان دیگر وضوح بیشتری بر اصل تمامیت ارضی بخشند و بر ضرورت رفع اشغال از "همه سرزمینهای تصرفشده" تاکید کنند.
این یک ضربه قاطع بود بر ماشین نفرتپراکنی علیه ایران که در آن روزها در یک قلمروی وسیع تبلیغاتی سعی در مخدوش کردن چهره ایران در منظر افکارعمومی مسلمانان منطقه و همسانسازی ایران با جنایات جنگی اشغالگران و آوارهسازی صدها هزار خویشاوند دینی و تباری ایرانیان در آنسوی ارس را داشت.
تبریک سالگرد رهایی سرزمینی همسایه میتواند نقطه پایانی باشد بر همافزایی شوم همه اشکال ناسیونالیست افراطی که در دوسوی قضیه، هرکدام به شیوه خود در تنور منازعات هویتی میدمند تا فرصت لحظه حاضر برای همگرایی شش کشوری یا همان "فرمت۳+۳" (ایران، ترکیه، روسیه و سه جمهوری قفقاز) به هرز رود.
سربازان رهاییبخش شهرها و روستاهای اشغالشده، لحظه آزادی را با صدای اذان پیوند زدند. تلویزیون جمهوری آذربایجان ضمن پخش اذان مسجد آزادشده شهر شوشا سرودی توحیدی پخش کرد و مجری خبر گفت: "آزادیات مبارک شوشا که ۲۸سال در حسرت صدای اذان بودی. برگزاری نماز وحدت بعد از ۲۸سال در شوشای آزادشده نشان اجابت دعای آذربایجانی ها بود".
آزادی شهر بزرگ آغدام نیز با برافراشتن ندای اذان از گلوی زخمی مناره مسجد جامع نمادینه شد و پایان عصر اشغالگری و تخریب و هتک حرمت حدود ۶۵مسجد قرهباغی را صلا داد.
پیشنهاد میکنم رئیسجمهوری در نخستین سفر خارجی خود برود در مسجد ویرانشده زنگیلان در آنسوی ارس نماز بخواند و در بازدید مسجد ویرانشده ساعتلو یادمان معمار مسجد را بخواند: آنگاه درست درلحظه خوانش نام معمار کربلایی صفیخان قرهباغی در زیر اسامی پنج تن در خواهد یافت که این یک سفر "خارجی" نیست.
رئیسجمهوری سپس به ویرانشهر آغدام برود که اشغالگران جزتلی از خاک و آجر و سیمان در آن شهر باقی نگذاشتهاند و در مسجدی ویرانه که همان کربلایی قرهباغی آن را معماری کرده حروف زخمی "یا علیابنموسیالرضا" را بخواند و چند آجر آنسوتر، یادگار نوشته شوم سرباز اشغالگر در توصیف موهن مناره را ببیند، اما نخواهد که برایش ترجمه کنند.
این یک ننگ ابدی است بر دامن آن نوع ناسیونالیسم افراطی و ایران-شاهی که در همه آن ۲۸سال اشغال شهرهای قرهباغی و نسلکشی فرهنگی اشغالگران در تخریب طالبانی تئاترها، موزهها و مساجد را به زیور "منافعملی و راهبردی" آراسته و نفرت خود از آزادی آن شهرها را از طریق "اسرائیلی نمایاندن" آن امر رهاییبخش پوشش دادند.
اتحاد ناسیونالیسمی که پژوهشگری فاضل و فرهخیته آن را به دلیل تجرید و منتزع ساختن هویت ملی از جایگاه اسلام و جغرافیای اسلامی منطقه آن را "ناسیونالیسم بیجاساز ایرانی" نامیده با ناسیونالیسم آوارهساز مسلمانان سرزمینهای قرهباغی درآنسوی ارس صحنه عبرتآموز تاریخ معاصر بود که هنوز هم با استمداد از رانتهای اتاقفکرهای تفرقه در پیش چشمان ما استمرار دارد.
اکنون بهآسانی میتوان فهمید که ناسیونالیسم بیجاساز ایرانی در جریان یک اتحاد اعلام شده با ناسیونالیسم آوارهساز مسلمانان سرزمینهای قرهباغی چگونه ناسیونالیسم افراطی رقیب در جلوههای تجزیهطلبانه واسرائیلی آن را تقویت میکند.
بازتعریف هویت ایرانی بهمثابه "نه غزه نه لبنان" اکنون در مرحله "نه قرهباغ" اکنون از طریق جنگی زرگری جعل دشمنی در صفوف مسلمانان را در دستور کار تروریسم نرم خود علیه شوق بازگشت آوارگان به شهرها و روستاهای آزادشده قرهباغی را در دستور کار خود قرار داده است./راهبرد
نظر شما :