آینده مبهم افغانستان، جامعه چند قطبی و تداوم جنگ داخلی
تهدیدات امنیتی تشکیل حکومت طالبان برای ایران، در کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت جدی است
دیپلماسی ایرانی – با فرار اشرف غنی، سقوط کابل و ورود نیروهای طالبان به ارگ ریاست جمهوری، افغانستان از صبح یکشنبه به صدر اخبار رسانه های منطقه ای و جهان بدل شده است. در این بین بسیاری وضعیت آشفته، هرج و مرج و ناامنی بی سابقه در کابل، پایتخت این کشور را بسیار نگران کننده ارزیابی می کنند. البته در کنار آن شاهد تلاشهایی از جانب برخی سیاسیون باقی مانده در افغانستان هستیم تا به این وضعیت سر و سامان دهند. مهمترین آن تشکیل شورای سه نفره متشکل از عبدالله عبدالله، حامد کرزی و گلبدین حکمتیار است. به موازات رصد تحولات کابل، سوالی که ذهن را درگیر میکند این است که آیا طالبان قادر به تشکیل حکومت خواهد بود؟ در صورت تشکیل حکومت طالبانی، افغانستان به سمت دو یا چند قطبی شدن پیش نخواهد رفت؟ اساسا آینده افغانستان و مردم این کشور با بازگشت طالبان به قدرت چه سمت وسویی پیدا خواهد کرد؟ در این راستا دیپلماسی ایرانی برای پاسخ به سوالات فوق و بررسی تحولات این روزهای افغانستان، گفتوگویی را با دکتر عبدالمحمد طاهری، کاردار، اولین مستشار و رایزن فرهنگی وزارت امور خارجه ایران در وزارت معارف افغانستان، کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا و تحلیلگر ویژه حوزه افغانستان و پاکستان انجام داده است که در ادامه می خوانید:
از صبح یکشنبه با ورود نیروهای طالبان به کابل و فرار اشرف غنی از افغانستان، شاهد هرج و مرج و ناآرامی در پایتخت افغانستان هستیم که اوج آن در فرودگاه کابل جریان دارد. حال در این شرایط آیا طالبان قادر به تشکیل حکومت خواهد بود؟ در صورت تشکیل حکومت طالبانی، افغانستان به سمت دو یا چند قطبی شدن پیش نخواهد رفت؟
من در پاسخ به این سوال مهم شما یقین دارم که در صورت تشکیل حکومت طالبانی، افغانستان از هم اکنون باید خود را آماده یک فضای دو یا چند قطبی کند. البته من ذهن خوانندگان دیپلماسی ایرانی را به مجموعه مصاحبه هایم با شما ارجاع می دهم که در آنجا بارها بیم و هشدار وقوع جنگ داخلی تمام عیار و سقوط دولت کابل را داده بودم که متاسفانه این اتفاق به دلیل بی کفایتی دولتمردان در این کشور روی داد. با این حال لازم می دانم برای تبیین بهتر پرسش شما به دو نکته مهم اشاره کنم؛ نخست این که ما در آینده قطعاً شاهد تداوم و حتی تشدید جنگ داخلی در افغانستان خواهیم بود.
اما طالبان در بیانیه دوشنبه خود پس از تصرف کابل و ارگ ریاست جمهوری خود عنوان کرد که دیگر جنگ در افغانستان تمام شده است؟
بله این تعریف و قرائت طالبان از افغانستان است. در حالی که واقعیت های میدانی، سیاسی، امنیتی و اجتماعی در افغانستان چیز دیگری می گوید. چون طالبانی که امروز کابل را تصرف کرده است و داعیه تشکیل حکومت دارد، نه تنها نماینده واقعی کل جامعه پشتون زبان افغانستان که حدود ۴۰ درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهد، نیست، بلکه در خوشبینانه ترین سناریو طالبان امروز تنها از حمایت ۱۰ تا ۱۵ درصد کل جمعیت افغانستان برخوردار است. بنابراین این طالبان برای تشکیل قدرت و حکومت و مدیریت شرایط با مشکلات عدیده ای روبه رو است. یعنی ما باید در آینده شاهد روی کار آمدن جریان های جهادی در مقابل طالبان و تداوم و تشدید جنگ داخلی در افغانستان باشیم. نکته مهمتر به اختلافات داخلی درون طالبان باز می گردد که شک نداشته باشید در آینده روی خواهد داد. چون طالبانی که امروز در کابل حضور دارد حتی نماینده کل طالبان در افغانستان نیست. به هر حال طیف متنوعی از جریان های فکری در درون طالبان وجود دارد که در آینده احتمالاً خواست، عملکرد و دیدگاه متفاوتی از دیگر جریان های طالبانی در افغانستان خواهند داشت و این یعنی سرآغاز جنگ درون طالبانی است، به ویژه که در صورت تشکیل حکومت همین جریان طالبان اختلافات جدی هم بر سر تقسیم قدرت پیدا خواهند کرد. شما به وضعیت طالبان در چند روز و چند ماه آینده نگاه نکنید، بگذارید زمان بیشتری از روی کار امدن طالبان بگذرد خواهید دید که چگونه شاهد تداوم و تشدید جنگ داخلی در افغانستان خواهیم بود. از طرف دیگر تنها جریان های درون طالبان نیست که میتوانند به اختلافات در افغانستان دامن بزنند، چرا که جریانهای فراطالبانی مانند طالبان پاکستان، داعش، القاعده و ... نیز قطعاً چالش های بیشتری را در آینده برای طالبان ایجاد خواهند کرد. لذا صحنه تحولات در افغانستان پیچیدهتر و بغرنج تر از امروز خواهد شد.
پیرو نکته شما سوالی که ذهن را درگیر می کند این است که اگر طالبان امروز نماینده ۱۰ تا ۱۵ درصد از جامعه افغانستان است چگونه توانسته در مدتی کوتاه بر کل خاک این کشور تسلط پیدا کند؟
این نکته متاثر از قدرت طالبان نیست، بلکه در وهله اول به دلیل فساد، خیانت های داخلی، منطقه ای و فرامنطقه ای و هم چنین بی عرضگی دولتمردان کابل در کنترل و مدیریت اوضاع باز می گردد. زمانی که سیاستمداران و دولتمردان با فساد به دنبال ثروت اندوزی بودند و هیچ گونه توجهی به وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم خود نداشتند و به تبعش شاهد شکل گیری گسل شدید بین حاکمیت و دولت با ملت هستیم بدیهی است که در این شرایط هر جریانی، چه طالبان و چه غیر طالبان که بخواهد در برابر این سیستم فاسد قرار بگیرد، می تواند دولت را ساقط کند. چون سیستم و دولت از حمایت مردمی برخوردار نیست. پس این سیطره امروز طالبان بر کابل و کل افغانستان به معنای قدرت گیری طالبان نخواهد بود. ضمن اینکه ارتش افغانستان در کنار پلیس و نیروهای امنیتی هم به دلیل همین فساد دیگر، نه تمایل و نه توانی برای تقابل با نیروهای طالبان نداشتند، به ویژه که در سایه فساد گسترده دولتمردان کابل نیروهای ارتش و پلیس چندین ماه است که حقوق نگرفتند و در امرار معاش خود با مشکلات عدیده ای مواجه بودند. به هر حال اکثر نیروهای پلیس و ارتش افغانستان صرفاً برای امرار معاش وارد حوزه نظامی و امنیتی شده اند، زمانی هم که پول نداشته باشند قطعاً دلیلی هم برای جنگیدن و کشته شدن برای حفاظت از یک سیستم و دولت فاسد ندارند. پیرو همین نکته و طبق اخبار واصله بیشتر مناطق افغانستان که بدون درگیری در اختیار طالبان قرار گرفتند از طریق دادن رشوه به نیروهای ارتش و پلیس صورت گرفته است. نکته مهمتر این است که نحوه جنگ طالبان طی این سال ها هم سبب شده است که صحنه تحولات افغانستان تغییر پیدا کند. به هر حال نباید فراموش کنیم که طالبان طی سال های اخیر با خوی وحشی گری و سبوعیت خود به شکل ناجوانمردانه ای صحنه امنیتی و نظامی افغانستان را به سمت عملیاتهای انتحاری برده است و در این بین بیشتر قربانیان از جامعه غیرنظامی و به خصوص کودکان و زنان بوده است. نباید هیچ گاه فراموش کنیم که طالبان با این عملیات های انتخاری چه جنایاتی را علیه مردم و ملت افغانستان آفرید. کافی است که عکس های دردناک انفجار مدرسه دخترانه سیدالشهدا را در ذهن مرور کنید تا ببینید طالبان از چه ذات ددمنشانه و تروریستی برخوردار است. در سایه این نکته طالبان با هدف ناامن سازی در مناطق افغانستان ذیل همین عملیاتهای انتحاری و کشته گیری از غیر نظامیان به دنبال تشدید گسل بین ملت و دولت افغانستان بوده است. چراکه مسئله امنیت مهمترین خواسته مردم افغانستان از دولتمردان بود که هیچ گاه هم برآورده نشد. این نکته در کنار فساد و گسل طبقاتی دست به دست هم داد که در فاصله چند ماه طالبان کل افغانستان را تصرف کند و خود را به کابل برساند. در کنار آن دولت و حاکمان فاسد کابل به دلیل اختلافات سیاسی طی این سالها عملاً مدیریت و اداره ولسوالی ها در افغانستان را رها کردند و آن را به ریش سفیدانی سپردند که در عمل سمپات های طالبان بودند.
در همین ۴۸ ساعت که از تصرف کابل می گذرد شاهد شکل گیری طیفی از سیاستمداران افغانی بودیم که در یک سر آن فراریانی چون عطا محمد نور، اسماعیل خان، عبدالرشید دوستم، احمد مسعود، پسر احمد شاه مسعود و مهمتر از همه اشرف غنی و ... حضور دارد، در میانه این طیف کسانی چون عبدالله عبدالله، حامد کرزی و گلبدین حکمتیار قرار دارند که با ماندن در کابل به دنبال مدیریت هرج و مرج در افغانستان هستند و در منتهی الیه این طیف کسانی چون امرالله صالح، معاون اول رئیس جمهوری قرار دارد که ضمن ماندن در افغانستان به صراحت عنوان داشته است به هیچ وجه تعاملی با طالبان نخواهد داشت و به دنبال تقابل با آن ها از هر طریق ممکن خواهد بود. ارزیابی شما از بدنه سیاسیون افغانستان در تعامل و یا تقابل با طالبان چه خواهد بود؟
یقین داشته باشید هر سیاستمداری که اکنون در افغانستان مانده است باید بیم جان خود را داشته باشد. البته این مهم در چند روز، چند هفته و یا حتی چند ماه آینده روی نمی دهد. یعنی بعید است که به این زودی ها این افراد توسط طالبان محاکمه و اعدام شوند، هر چند که احتمال آن هم کم نیست، اما به دلیل شرایط نابه سامان فعلی دست طالبان برای این مهم بسته است. با این وجود حتی اگر در کوتاه مدت اتفاقی برای آنان روی ندهد و محاکمه و اعدام نشوند، یقین بدانید در میان مدت و طولانی مدت اگر طالبان سیطره بیشتری بر افغانستان پیدا کند و به قول خودش امارت اسلامیش را بنا نماید آن زمان تک تک این سیاستمداران یا محاکمه و اعدام خواهند شد و یا در یک حادثه تروریستی و بدون مسئولیتپذیری طالبان از صحنه تحولات افغانستان حذف می شوند، به خصوص سیاستمدارانی که از عقبه مردمی و حمایت قابل توجهی برخوردارند. در این بین روی سخن من با حامد کرزی است که قطعاً بیم حذف فیزیکی وی از هر شیوه و راهی وجود دارد. البته کسانی چون امرالله صالح هم که بنای برای همکاری و تعامل با طالبان ندارند یا در درگیری کشته خواهند شد و یا نهایتاً دستگیر، محاکمه و اعدام می شوند. اما در صورت تسلیم این افراد (اگر از افغانستان خارج نشوند)، مطمئن باشید حذف آنها هم در اولویت خواهد بود. در این بین گلبدین حکمتیار هم از بدنه طالبان بوده است که نهایتاً به دولتمردان و سیستم کابل پیوست. بنابراین طالبان نگاه گذشته را به گلبدین حکمتیار ندارد. در سایه این نکته اگر به هر دلیلی طالبان، حکمتیار را گزینه ای همگن و همسو با سیاستها و برنامه هایش تصور نکند دیگر دلیلی برای حذف نکردن او هم ندارد.
به باور شما شورای سه نفره متشکل از عبدالله عبدالله، حامد کرزی و گلبدین حکمتیار می توانند نقشی در کاهش هرج و مرج این روزهای کابل داشته باشد؟
در یک بستر واقعبینانه من به تاثیر گذاری این شورا چندان خوشبین نیستم. چون اگر چه این افراد با نگاهی مصلحانه وارد شده اند، اما به دلیل آن که دایره نفوذ و تاثیرگذاری این افراد و بردار سیاسی آنان در صحنه تحولات افغانستان، به خصوص کابل کمرنگ شده است، قادر به مدیریت اوضاع نخواهند بود. به ویژه که ما طی همین دو روزی که از تصرف کابل می گذرد شاهد محدودیت جدی آنان توسط طالبان هستیم، حتی اخباری در خصوص جدایی محافظان شخصی این افراد توسط طالبان به گوش می رسد. ضمن اینکه طالبان خود تلاش دارد مدیریت هرج و مرج در کابل را به دست بگیرد تا امتیازی برای این شورا و افراد آن شکل نگیرد. پس مطمئن باشید بعد از کاهش این هرج و مرج ها این افراد (عبدالله عبدالله، حامد کرزی و گلبدین حکمتیار) هم از صحنه سیاسی افغانستان کنار گذاشته میشوند.
اگرچه کسی چون اشرف غنی با فرار خود مهر پایانی بر حیات سیاسیش زد، آیا به موازاتش افرادی نظیر عبدالرشید دوستم، عطا محمد نور و اسماعیل خان هم با اقدام مشابه خود دیگر از جایگاه و تاثیر گذاری لازن در صحنه تحولات افغانستان برخوردارند، به ویژه که در سایه نکته آغازین شما احتمال احیای جریان های جهادی علیه طالبان وجود دارد؟
کسانی مانند عبدالرشید دوستم، عطا محمد نور و اسماعیل خان دیگر از جایگاه و محبوبیت پیشین برخوردار نیستند، لذا وزنی در تحولات افغانستان نخواهند داشت. چون این افراد به دلیل عملکردشان طی سال های اخیر و فساد گسترده به فاصله خود با اطرافیانشان دامن زدند. بنابراین مردم هم دیگر رغبتی برای همکاری و همراهی با آنان ندارند. مضافا این افراد با کهولت سن دیگر توان قبلی را ندارند تا بخواهند جریان های جهادی را رهبری کنند. به همین دلیل است که من از قبل هم اعتقاد داشتم ادعای کسانی چون اسماعیل خان و عبدالرشید دوستم در تقابل با طالبان پیش از سقوط دولت کابل هم نمیتواند باعث شکست طالبان شود، کما اینکه چنین هم شد و در نهایت این افراد از افغانستان گریختند.
در این بین پیشتر مسئله حمایت جمهوری اسلامی ایران از طالبان را به طور مفصل با حضرتعالی بررسی کردیم، اما اکنون که طالبان قدرت را در دست گرفته ایران روی اسب بازنده شرط بندی کرده است یا خیر؟
من غیب گو نیستم، اما با توجه به بررسی و تحلیل شواهد و قرائن موجود و همچنین در سایه مشاهدات عینی خودم به دلیل سالها حضور در تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان مطمئنم که امارت اسلامی افغانستانِ طالبانی در کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت تهدیدات امنیتی جدی برای کشور ایجاد خواهد کرد. هر چند که به باور من این تهدیدات از هم اکنون نیز می تواند شکل بگیرد.
چطور؟
به هر حال در سایه تحولات افغانستان و قدرت گیری طالبان ما شاهد گسیل موج گسترده پناهجویان افغانی به مرزهای شرقی کشور هستیم. همین مسئله در کوتاه مدت دو تهدید جدی با خود به همراه دارد؛ اول دامن زدن به شیوع ویروس کرونا در استان های همجوار یعنی سیستان و بلوچستان و خراسان های جنوبی و رضوی که همین حالا هم با تمام توان درگیر بیماری کرونای دلتا هستند. به هر حال هیچکدام از آوارگان و پناهجویان افغانی واکسن نزده اند و اقدامات قرنطینه ای هم برای آنها وجود ندارد. لذا تداوم و تشدید حضور موج پناهجویان افغانی به مرزهای شرقی و شمال شرقی کشور یعنی تشدید هرچه بیشتر شیوع ویروس کرونا و افزایش میزان فوتی ها و مبتلایان در کشور، به خصوص استانهای مذکور. دومین تهدید به تهدیدات امنیتی باز می گردد. چون حالا که مرزهای شرقی ایران به روی این آوارگان و پناهجویان البته با نگاه انسانی جمهوری اسلامی ایران باز شده است و رصد دقیقی روی ورودی ها به مرزهای کشور نیست، چه تضمینی وجود دارد که در میان این آوارگان تروریست وارد خاک ایران نشوند؟ در کنار آن اکنون وضعیت اقتصادی و معیشتی جمهوری اسلامی ایران به هیچ وجه مناسب نیست و از آن طرف تحریمها هم فشارهای جدی را به اقتصاد ایران وارد کرده است. بنابراین اسکان و تغذیه این موج پناهجویان که خود به هزینه زیادی نیاز دارد، می تواند فشار مضاعفی بر ما تحمیل کند. مضافاً هزینه درمانی و دیگر هزینه های تحمیلی این موج پناهجویان هم می تواند فشارهایی را به استان های همجوار و در کل ایران ایجاد کند. البته من خُرده و گلایه ای به این آوارگان افغانی ندارم. این بندگان خدا قربانی فساد، ناکارآمدی، بی لیاقتی، بیتدبیری و خیانت دولتمردان خود و همچنین تزویر و نیرنگ بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای شده اند. کسی دوست ندارد کشور و خانه و کاشانه خود را ترک کند، اما چه می شود کرد که این بندگان خدا در این اوضاع مجبور شدند برای حفظ جان خود و خانواده شان ترک بلاد کنند. بنابراین نگاه ما به این موج آوارگان افغانی باید یک نگاه انسانی باشد، اما در عین حال نباید تهدیدات و تبعات منفی سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و امنیتی آن را از نظر دور داشت و هزینههای آن را نادیده گرفت.
نظر شما :