تغییر روند در غرب آسیا؟
اقتصاد، پاشنه آشیل ایران در منطقه
نویسنده: نجمیه پوراسمعیلی، کارشناس مسائل خاورمیانه، پژوهشگرمؤسسه مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران
دیپلماسی ایرانی: ایران یکی از قطبهای قدرت و یکی از بازیگران اصلی در منطقه غرب آسیاست. این کشور یکی از اضلاع ساختار قدرت مثلثی (سهگانه)، متشکل از جمهوری اسلامی ایران، عربستان و ترکیه را تشکیل میدهد. فشارهای اقتصادی فزایندهای که به دلیل تحریمها بهویژه در چند سال اخیر بر جمهوری اسلامی ایران، تحمیلشده، سبب شده است که با تضعیف بیشازپیش وضعیت اقتصادی ایران، از میان ابزارها یا بازوهای چندگانه قدرت، آنچه بیش از همه از سوی ایران جلوهگر و برجسته شده، قدرت نظامی باشد. البته این امر درنتیجه ظهور داعش و برجسته شدن مسئله امنیت نظامی در منطقه نیز بوده است. توجه به مسائل امنیتی و نظامی مختص ایران نبوده و از سوی دو قطب دیگر قدرت در منطقه یعنی ترکیه، بهواسطه مداخله نظامی در عراق و سوریه و عربستان، بهواسطه مداخله در یمن نیز مطرح بوده است. اما تفاوت این دو کشور با ایران در آن است که آنها بر خلاف ایران با تحریمهای حداکثری، مشابه آنچه بر ایران میگذرد، مواجه نیستند و اقتصاد آنها تحت فشار نیست. اما با مرور رویدادها و اتفاقاتی که در سطح منطقه بهویژه از سوی دو قطب دیگر منطقهای در جریان است، مسیر ذهنی، نگارنده را به این سو هدایت میکند که گویا آهسته و پیوسته شیفت و تغییری از مسائل امنیتی- نظامی بهسوی مسائل اقتصادی در منطقه در جریان است.
ازجمله این رویدادها میتوان به موارد ذیل اشاره کرد؛
• عادیسازی روابط کشورها با اسرائیل (غیرامنیتی کردن اسرائیل و تبدیل آن به یک کشور شریک)؛
• گفتگوی رسمی (تلفنی) میان رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه و «اسحاق هرتسوگ»، رئیسجمهور اسرائیل حول مسائل اقتصادی، انرژی، گردشگری، فناوری و ثبات و امنیت در خاورمیانه؛
• عادیسازی روابط ترکیه با اعضای ائتلاف سابق تحریمکننده قطر یعنی عربستان، مصر، بحرین و امارات؛
• مطرحشدن طرحهایی مانند «طرح سرزمین جدید شام مثل اتحادیه اروپا» میان عراق، مصر و اردن و پروژه خط لوله انتقال نفت دقوم میان عربستان و عمان؛
• افزایش مناسبات اقتصادی عربستان با کشورهایی که با ایران روابط نزدیک داشتهاند، یعنی قطر، عراق و عمان.
وقوع این رویدادها اولاً عمدتاً مبتنی بر مسائل اقتصادی است و ثانیاً شیفت تدریجی از مسائل امنیتی-نظامی بهسوی مسائل اقتصادی در سطح منطقه را در آینده نه چندان دور نشان میدهد. وقوع این وضعیت میتواند تحت تأثیر عواملی نظیر خروج آمریکا از منطقه، افزایش ارتباطات کشورهای منطقه غرب آسیا با چین و ناموفق ماندن تمرکز بیشازحد بر مسائل امنیتی باشد. این شیفت و یا تغییرِ اولویت را میتوان بر اساس معیارهای زیر مورد ارزیابی قرار داد؛
معیارهای ارزیابی | مسائل امنیتی-نظامی | مسائل اقتصادی |
مبنای محاسبه و سنجش | ارزشها و هنجارهای متناقض و تضادآفرین هویتی- مذهبی | منافع مادی (دلار و طلا) |
نوع بازی | بازی با حاصل جمع جبری صفر | بازی با حاصل جمع جبری مثبت |
نتایج بازی | برد یکی باخت دیگری | برد-برد |
الگوی رابطهای | دشمنی (بدبینانه) رقابتی- دشمنی (خوشبینانه) |
همکاری جویانه (خوشبینانه) رقابتی-همکاری جویانه (بدبینانه) |
میزان غلظت آنارشی در منطقه | افزایشی | کاهشی |
بنابراین بر اساس معیارهای ارزیابی بیانشده در جدول، نتایج حاصله در نوع بازی بر حسب اولویت یافتن مسائل اقتصادی، برای بازیگران مطلوبتر است. به نظر میرسد که دو رقیب منطقهای ایران یعنی ترکیه و عربستان به دنبال آن هستند که با تغییر اولویت مسائل از امنیتی- نظامی به مسائل اقتصادی و با فراهم ساختن متحدان بیشتر و شبکه گستردهای از روابط با کشورها در سطح منطقه، از طریق پیوند زدن مسائل اقتصادی خود با کشورهای دیگر، چینش و نظمی نوین را در منطقه ایجاد کنند که ماهیت آن بیش از آنکه بر اساس هویتهای متناقض و متضاد مبتنی بر ارزش و هنجار شناخته شود، مبتنی بر منافع مشترک مادی باشد، بهگونهای که بتوانند در نهایت غلظت آنارشی را حداقل در زیرسیستم منطقهای خود کاهش دهند. البته این بدان معنی نیست که برای مثال ترکیه از عراق و سوریه و یا عربستان از یمن بهصورت کامل عقبنشینی کنند. بلکه صرفاً جای اولویتها تغییر میکند و شیفت بهسوی مسیر متفاوت خواهند داشت و یا به شکل واضحتر مباحث اقتصادی بهاندازه مباحث نظامی دارای وزن و اهمیت میشود.
اما اگر چنین اتفاقی رخ دهد، چه اتفاقی برای جایگاه و موقعیت ایران در منطقه رخ میدهد؟ در پاسخ باید گفت زمانی که ایران تمرکز خود را بر مسائل نظامی گذاشته و به دلیل تحریمها با مشکلات اقتصادی بیشماری روبه روست، بنابراین ناگزیر در مسیری متفاوت از دیگر قطبهای منطقه حرکت میکند. در این صورت اقدامات ایران که ناشی از تمرکز بیش از اندازه بر مسائل نظامی و امنیتی است، میتواند از سوی دیگر قطبها و بازیگران منطقه نه تنها ضربه زننده به امنیت منطقه بلکه ضربه زننده به منافع اقتصادی همه کشورهای منطقه تفسیر شود و ایران را بازیگری ناسازگار، نامتعارف و بر هم زننده نظم جلوه دهند. در این صورت این کشورها تلاش میکنند تا در مجامع بینالمللی بر ایران و بازوها و ابزارهای قدرت آن در منطقه، یعنی حزبالله، انصارالله، حشد الشعبی و.... فشار بیشتری وارد آورند تا در نهایت «ابزارهای قدرت ایران» را از این کشور بگیرند و به دنبال منزوی کردن ایران در منطقه باشند. در واقع در این مسیر، کشورها و قطبهای قدرت به دنبال آن هستند که با پیوند زدن منافع مادی کشورها در سطح منطقه همه مسائل در سطح منطقه را بهگونهای حل نمایند تا جمهوری اسلامی ایران را به مسئله و مشکله اصلی در سطح منطقه تبدیل کنند.
در این صورت تصمیمگیران و سیاستگذاران جمهوری اسلامی ایران باید آگاه باشند که رفع نکردن تحریمها و مشکلات اقتصادی کشور، به عبارتی دور ماندن از بهرههای اقتصادی و تأکید بیش از اندازه بر مسائل نظامی- امنیتی از طریق باز کردن صحنه بازیهای جدید مثلاً در افغانستان، نمیتواند نفع بلندمدتی را نصیب ایران کند و قطعاً بازیگری مثبت و نظمساز ایران در سطح منطقه را تضعیف خواهد کرد.
نظر شما :