برای ایران، شرق جایگزین اتحادیه اروپا می شود؟ (بخش دوم)
آسیایی شدن و جایگاه ایران در «جهان پسا غرب»
نویسندگان این مطلب: انوشیروان احتشامی و گودت بهجت
دیپلماسی ایرانی: ژئوپلیتیک، انرژی، مفهوم نقش و ایدئولوژی از عوامل اصلی در چرخش ایران به سمت شرق بوده و اتفاقاتی مانند اعمال فشارها و تحریم ها توسط غرب از سال 1979 و در چندین موج در دهه های 1980 و 1990 و 2010 این روند را تشدید کرده اند. مساله کنایه آمیز این است که چرخش ایالات متحده به سوی ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای در دهه 1970 و در زمان محمدرضا پهلوی بود که شعله جاه طلبی های تبدیل شدن به یک قدرت اقتصادی و نظامی آسیایی را در ایران روشن کرد. سقوط شاه این جاه طلبی را از بین نبرده و ایران از دهه 1980 به توسعه مشارکت های انرژی، نظامی، سرمایه گذاری و تجاری با کشورهای آسیایی متعهدانه تر عمل کرده است. با این حال، این اقدامات در بسیاری موارد واکنش به انزوای تحمیلی از سوی غرب و البته درک سران ایران از نقشی بوده که این کشور می تواند در آسیا بازی کند. ظهور اقتصادهای آسیایی که به طور فزاینده مرفه و تشنه انرژی بوده اند، موجبات آغاز روابط از اوایل دهه 1990 را فراهم آورد.
چالش های ژئوپلیتیک
آمریکا و رهبران کشورهای مسلمان سنی از بیش از 40 کشور در ماه مه 2017 برای یک سری اجلاس های دو و چند جانبه در عربستان سعودی گردهم آمدند. جمهوری اسلامی نه تنها حضور نداشت، که اساسا هدف مباحثات بود. ملک سلمان سعودی گفت که «ایران نمایان گر نوک نیزه تروریسم جهانی است» و ایالات متحده از یک همکاری جدید آمریکایی-سعودی سخن گفت که با یک توافق تسلیحاتی 110 میلیارد دلاری برای مقابله با «نفوذ بدخیم ایران» تقویت شد. با توجه به این تحولات و روابط پرتنش ایران-عربستان، توافق هسته ای (برجام) در ایجاد صلح شکست خورده بود. در حالی که نوای جنگ سرد منطقه ای بین ایران و کشورهای عربی در ماه مه 2017 منعکس شده بود، دیگر کشورهای عربی حول عربستان جسورتر، فعال تر و قاطع تر در نتیجه اظهارات رئیس جمهوری آمریکا درباره مجازات ایران به خاطر سیاست های منطقه ای آن، گردهم آمدند. از دیدگاه ترامپ، «تا زمانی که ایران تصمیم می گرفت به شریکی برای صلح تبدیل شود» همه کشورها باید برای انزوای آن باهم همکاری می کردند. ترامپ ایران را به دلیل «بی ثباتی در منطقه، تامین بودجه تسلیحاتی، آموزش نیروهای شبه نظامی که خرابی و آشفتگی به بار می آوردند»، مقصر می دانست.
از دیدگاه ترامپ، برجام از فشارهای بین المللی علیه ایران کاسته و به این کشور جسارت بخشیده و گستره نفوذ منطقه ای آن را گسترش داده بود. این استدلال با ارزیابی نزدیک ترین متحدان منطقه ای ایالات متحده یعنی عربستان و اسرائیل منطبق بوده است. شرایط متشنج منطقه به شدت به پیام بازدارندگی ایران آسیب زد و با دشوار شدن سرمایه گذاری روی برجام برای رئیس جمهوری حسن روحانی برای گشودن صفحه ای مثبت و جدید در روابط همسایگی، نیروهای این کشور سیاست های منطقه ای را در سوریه، عراق، لبنان، یمن و در گفت و گو با حماس با شدت بیشتری پیش بردند. روابط میان ایران و کشورهای سنی منطقه بدتر شد و برای دوره ای، به دشمنی آشکار و قطع روابط دیپلماتیک ریاض-تهران انجامید.
با این حال، ایران همچنان وجهه یک کشور انقلابی با مجموعه ای منحصر به فرد از ارزش های بین المللی را حفظ کرده که از مهم ترین آنها می توان به پیروزی «مستضعفان» به عنوان نقطه مقابل «قدرت های جهان خوار»، نفرت از «موجودیت صهیونیسم»، آزادسازی جهان اسلام از مداخلات خارجی و احیای کنترل بر امور داخلی اشاره کرد. بیان جهان بینی با چنین عباراتی بی شک ایران را از سایر مسلمانان جدا کرده است. این ارزش ها در یک روایت ضدهژمونیک گنجانده شده که ایالات متحده را به عنوان منبع اصلی شرارت در جهان اسلام معرفی می کند و ایران را در خط مقدم مبارزه برای رهایی مسلمانان از چنگال اقتصادی و فرهنگی این «امپراتوری شیطانی» قرار می دهد. از آنجا که ایران در صدد است سرنوشت خود را به عنوان پیشوای مسلمانان جهان تحقق بخشد، می توان نقش این کشور را از نظر تعامل ایدئولوژی و ژئوپلیتیک/ منافع ملی در پیشبرد روابط بین المللی درک کرد. این امر عامل اصلی اقدامات عملی در مقاطع حساس بوده و حالا هم به شکل گیری گفتمان بین المللی درباره جهت گیری بین المللی ایران و اولویت های اقتصادی آینده آن انجامیده است.
در حقیقت، چرخش ایران به سمت سرق به نوعی با تغییرات گسترده تر در توازن جهانی قدرت و ظهور آسیا به عنوان قطب اقتصاد جهانی همزمان بوده است. از دیدگاه بسیاری در ایران، نظم کنونی حاکم در جهان، نظم «جهانی پسا غرب» است که در آن دیگر نه غرب و نه شرق برتر نیستند. با این حال، چین در این نظم جدید یک نقش مرکزی دارد و ایران می تواند از آن سود ببرد. از این رو، ایران به رغم فشارهای فزاینده از جانب آمریکا، سعی دارد در تغییر شکل نظم اوراسیا و تعامل با نیروهایی که بر «جهان پسا غرب» سلطه دارند، جایگاهی ویژه داشته باشد.
جهان پسا غرب مفهومی است که به مطالعات بین المللی سازی تدریجی (آسیایی شدن) فعالیت اقتصادی و تغییر سریع مرکز ثقل اقتصادی جهان به سمت شرق مربوط می شود. اگرچه درست است که کشورهای بریکس و به ویژه برزیل، چین، هند و روسیه از مشکلات ساختاری و مسائل حاکمیتی عمیق رنج می برند که مانع از ادعای برتری جهانی آنها می شود، اما شکی نیست که این کشورها تغییراتی در مرکز ثقل اقتصاد جهانی ایجاد کرده و سبب شده اند ناظران روابط بین الملل کاهش نسبی نقش، صدا و نفوذ قدرت های مسلط غربی در جهان امروز به نفع قدرت های نوظهور را به رسمیت بشناسند. (این مطلب ادامه دارد.)
منبع: موسسه مطالعات سیاسی بین الملل ایتالیا / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
نظر شما :