"شمال" سقوط از شمال می وزد
تکرار تجربه شوروی و انگلیس برای امریکا در افغانستان
دیپلماسی ایرانی: عبارت فوق تیتر روزنامه هشت صبح کابل درباره پیشروی طالبان در شمال افغانستان و سقوط پی در پی ولسوالی های این ناحیه است. مقصود از "شمال" باد شمال و نسیم است. طرفه اینکه این اصطلاح به فتح شین، در زبان کردی هم مانند فارسی دری به دقیقا با همین سیاق و معنا بکار می رود.
مشابهت های جوامع و کشورهای غرب آسیا و خاورمیانه البته بیشتر از مشابهت در ساختارهای زبانی و خلق و خوی اجتماعی و فرهنگ سیاسی و نهادهای اقتصادی است. تقدیر تلخ محکوم شدن به تکرار تاریخ، یکی از شباهت های ملت ها و کشورهای این منطقه است که خود محصول اشتراک در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی پیشگفته است. گویی در اینجا تاریخ نه روایت پیشرفت است و نه مسیری خطی دارد. روند تاریخ دایره ای کج و کوله است که هر از گاهی چرخ می خورد و دوباره به جای اول باز می گردد. حوادث بزرگ در بازه های زمانی عینا تکرار می شوند و قهقهرا و نومیدی را باز به رخ می کشند.
حدود 30 سال قبل پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان، نسیم سقوط از شمال وزید و به کابل رسید و حکومت دکتر نجیب الله را با خود برد. حکومت نجیب یکی دو سال پس از خروج ارتش سرخ هم در برابر حملات مجاهدین مقاومت کرد. اما درست زمانی که مستحکم به نظر می رسید، در ولایات شمالی منقسم و با پیوستن ژنرال دوستم به مخالفان، منهزم شد. هرچند ممکن است سرنوشت حکومت فعلی دقیقا این نباشد، اما شواهد و قرائن موید فراوان به نگرانی ها دامن زده است. آن زمان نبرد اصلی میان ارتش سرخ و مجاهدان تسلیح شده توسط آمریکا و پاکستان بود که با شکست شوروی به پایان رسید. اکنون هم توافق صلح میان آمریکا و طالبان، در حقیقت مهر تاییدی بر ناکامی واشنگتن در طولاتی ترین جنگ آمریکا در سده جاری است.
نقل است هنگام حمله ناگهانی شوروی به افغانستان، مرزبانان افغان که روحشان از ماجرا بی خبر بود، هاج و واج از طلایه داران ارتش سرخ می پرسند، چرا میله های مرزی را خراب می کنید؟ آنها هم می گویند وقتی برگشتیم، دوباره درستشان می کنیم! رفتن، اما به اندازه آمدن شکوهمند و آمیخته با غرور نبود. شوروی ها ناچار شدند دهات دو طرف بزرگراه سالنگ را با خاک یکسان کنند تا واحدهای در حال عقب نشینی شان توسط نیروهای احمدشاه مسعود لت و کوب نشود. واپسین دغدغه رهبری اصلاح طلب وقت شوروی این بود که صحنه مانند سایگون 1975 و پشت بام سفارت آمریکا نشود و حداقلی از آبرو و وجاهت باقی بماند.
گویا اکنون در پایگاه هوایی بگرام وضعی مشابه فوریه 1989 برقرار است. آمریکایی ها با عجله در حال خروجند و از "تانک تا قلم" را با خود می برند و پشت سرشان کوهی از زباله های آهنی برجای گذاشته و کار و کاسبی سمساری های بگرام را حسابی رونق انداخته اند. تنها تفاوت این است که آمریکایی ها پس از بیست سال رفتند و شوروی ها بعد از ده سال و انگلیسی ها هم که در قرن نوزده آمدند، دیرتر. در تاریخ افغانستان، شاه شجاع درانی که برای رسیدن به سلطنت، انگلیسی ها را به کشور آورد، تمثیل خون و خیانت به شمار می رود.
شوربختانه اما شاه شجاع تنها نیست و سرنمون سنتی نیرومند در سیاست و تاریخ افغانستان است. کرزای، غنی، عبدالله و ...همه به نوعی شجاع الدین های درانی اند.
دگروال حسین خان پدر ببرک کارمل، رئیس جمهور اسبق از مخالفان سرسخت پسرش بود و با اشاره به آمدن کارمل روی تانک های ارتش سرخ به ارگ می گفت پسرم شاه شجاع شده، این شجاع چرا خودش را نمی کشد؟
صد البته اشتباه است اگر فکر بیندیشیم، رهبران جنبش مقاومت در این دایره جای نمی گیرند.
در میان طالب ها و فرماندهان مجاهدین هم کم نبودند و نیستند، عوامل سازمانهای استخباراتی کشورهای منطقه و شیخ نشین های عرب و شخصیتی مستقل و قائم به خود نظیر "آمر مسعود" بیشتر استثنایی بر این قاعده بود. به عبارت بهتر جمهوریت و امارت که اکنون روبروی هم سینه سپر کرده اند، هیچ کدام نه بری از نفوذ و رهنمود اجنبی اند و نه روح قومی و قبیله ای جامعه افغانستان.
طالبان در کنه عقاید سنتی و محافظه کارانه شان، یک جنبش پشتون نیرومندند و مخالفان هم تاجیک و ازبک و هزاره اند. اگر یک لایه دیگر برداشته شود، عصبیت های قبیله ای و طائفی خردتر خود را نشان می دهد.
رواج اصطلاحاتی چون ترک تباران و فارس تباران افغان، محصول این ساختار و قبله عوض کردن رهبران و سیاسیون فرصت طلب است.
درس تاریخ می گوید، سرنوشت افغانستان باید به دست مردم افغانستان نوشته شود نه خارجی ها و نه عوامل داخلی آنها. نخست مردم افغانستان باید به "ملت افغانستان" تبدیل شوند. به عبارت دیگر هم بساط تفرق قومی و قبیله ای جمع شود و هم فرش قرمز گشاده جلوی دخالت اجنبی. این تحول بدون ظهور نسلی از رهبران مستقل و ملی اندیش و فاقد خودمحوری و ناسیونالیسم قبیله ای ممکن نیست. اینها باید بتوانند این چرخه معیوب تاریخی را در هم بشکنند.
نظر شما :