عقاب هایی که کاغذی از کار در آمدند

حضور کشتی های ایرانی در دریای کارائیب و احتمالات رویارویی ایران و امریکا

۲۳ خرداد ۱۳۹۹ | ۱۲:۰۰ کد : ۱۹۹۲۲۳۴ آمریکا انتخاب سردبیر
علی شهبازی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: بنابر درخواست مادارو ایران حدود یکصد و هفتاد و پنج هزار تن بنزین را در قالب پنج نفتکش از بندرعباس بارگیری کرده و به سمت کاراکاس روانه می‌کند. زمانی می‌توان به حساسیت این موضوع پی‌ بُرد که بدانیم تهران و کاراکاس علی‌رغم اینکه عضو سازمان اوپک هستند و جزء صادرکنندگان نفت محسوب می‌شوند اما تحت شدیدترین تحریم‌های آمریکا قرار دارند، لذا ارسال این محموله می‌تواند نوعی دور زدن تحریم و بنابر دید رهبران آمریکا و اروپا نقض قوانین ناشی از تحریم محسوب شود. 
حضور کشتی های ایرانی در دریای کارائیب و احتمالات رویارویی ایران و امریکا

نویسنده: علی شهبازی، کارشناس ارشد مسائل سیاسی و بین الملل

دیپلماسی ایرانی: 

بخش اول: موضوع گزارش

مسئله حضور نفتکش‌های ایرانی در دریای کارائیب بسیار وسیع است و می‌تواند از جنبه‌های متنوعی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد، بدین منظور در این بررسی مختصر تمرکز را بر آن نهادیم که این موضوع را از جنبه آثار و عواقب نظامی و سیاسی آن مورد بررسی قرار دهیم.

بخش دوم: گزارش و تحلیل

نیکولاس مادارو، رئیس جمهوری کشور ونزوئلا به دلیل بحران اقتصادی کشورش به شدت به سوخت‌های تصفیه شده نیازمند است. بر این اساس از سازمان‌ملل، روسیه، کوبا و ایران درخواست کمک کرده است. این کشور یکی از بزرگترین صادرکنندگان نفت در جهان است، اما به دلیل سال‌ها تحریم اقتصادی و بی‌ثباتی اکنون دچار فروپاشی شده، و برای ادامه حیات کم‌جان صنایع پالایشگاهی‌اش همان‌طور که گفته شد نیازمند سوخت‌های تصفیه شده مانند بنزین است. 

بنابر درخواست مادارو ایران حدود یکصد و هفتاد و پنج هزار تن بنزین را در قالب پنج نفتکش از بندرعباس بارگیری کرده و به سمت کاراکاس روانه می‌کند. زمانی می‌توان به حساسیت این موضوع پی‌ بُرد که بدانیم تهران و کاراکاس علی‌رغم اینکه عضو سازمان اوپک هستند و جزء صادرکنندگان نفت محسوب می‌شوند اما تحت شدیدترین تحریم‌های آمریکا قرار دارند، لذا ارسال این محموله می‌تواند نوعی دور زدن تحریم و بنابر دید رهبران آمریکا و اروپا نقض قوانین ناشی از تحریم محسوب شود. 

در امتداد این موضوع واکنش‌های متعددی در ایران رخ‌ داده است. محمد جواد ظریف در پیامی به آنتونیو گوترش در پی عکس العمل آمریکائیان به این موضوع به شدت هشدار داده است. همچنین عباس عراقچی با فراخواندن سفیر سوئیس که به عنوان کشور ثالث، حافظ منافع واشنگتن در تهران است نسبت به عواقب ایجاد مزاحمت برای نفتکش‌های ایرانی توسط آمریکا هشدار داد . همچنین با رصد و پیگیری رسانه‌های غربی مانند نیویورک تامیز، واشنگتن پست، فارن پالسی و.. می‌توان دریافت که بازتاب هشدارهای سپاه پاسداران مبنی بر ایجاد مزاحمت برای نفتکش‌ها در خبرگزاری نور نیز بسیار مدنظر آن‌ها قرار گرفته است . 

این نفتکش‌ها به تعداد پنج فروند به ارزش 45.5 میلیون دلار بنزین حمل می‌کنند و می‌توانند جانی تازه به صنایع پالایشگاهی ونزوئلا ببخشند. نام این نفتکش‌ها Clavel, the Forest, the Faxon, the Fortune, و Petunia است . مسیر دقیق آن‌ها بنابر اطلاعات منتشره بدین صورت است که؛ ابتدا در بندرعباس (پالایشگاه خلیج‌فارس و بندرشهید رجایی ) بارگیری را انجام داده‌اند، سپس به جنوب شبه جزیره عربستان، بعد از آن به کانال سوئز، دریای مدیترانه، تنگه جبل‌الطارق، دریای آتلانتیک شمالی (دریای اطلس) و در نهایت دریای کارائیب خواهند رفت. مقامات آمریکایی اعلام کرده‌اند که ایران در ازای این محموله‌ها درصدد است مقدار زیادی طلا دریافت کند.

نکته حائز اهمیت آن است که در 17 می 2020 بنابر گزارش های واصله چهار کشتی جنگی آمریکایی در دریای کارائیب مستقر شده‌اند و حتی پیش از آن نیز نیروهای ارتش آمریکا برای مبارزه با قاچاق در این منطقه مستقر بودند، این موضوع همان‌طور که توسط فرماندهان نظامی آمریکائیان مورد اشاره قرار گرفته زمینه مداخله اِحتمالی نیروهای آمریکایی در مسیر نفتکش‌ها را فراهم کرده است. 
پیش از این نیز هواپیمایی ماهان پروازهای متعددی به کاراکاس داشته است. این موضوع حساسیت‌های آمریکائیان را دوچندان کرده و زمینه را برای سخت‌گیری در مسئله نفتکش‌ها بیشتر می‌کند و آن را به معادله سیاسی نظامی پیچیده‌تری تبدیل خواهد کرد.

دلیل حساسیت ونزوئلا برای ایالات متحده نیز در چهار جنبه نهفته است. نخست در موقعیت جغرافیای ویژه‌ آن در دریای کارائیب است. اگر به نقشه این منطقه نگاهی بیاندازیم درخواهیم یافت که به نوعی به لحاظ جغرافیایی، ونزوئلا شبیه به منطقه دیدبانی برای حوزه دریای کارائیب محسوب می‌شود، مضاف بر اینکه به مرزهای جنوبی ایالات‌متحده نیز نزدیک است. دوم، مربوط به سبقه سوسیالیستی این کشور و مبارزه آن با امپریالیسم آمریکاست که به نوعی بازمانده‌ای از دوران رقابت‌های دوران جنگ سرد و دو بلوک غرب و شرق بود. سومین جنبه مربوط به تلاش‌های آمریکا برای بی‌ثبات سازی این کشور از سال 2018 توسط حمایت از یکی از رهبران غرب‌گرای مخالف مادرو به نام خوان گوایدو بود، در واقع آمریکا هزینه‌های سیاسی زیادی را برای سرنگونی دولت مادارو انجام داده است که یکی از آنها حمایت از گوایدو برای برکنار کردن مادور بود. در این مبارزه سیاسی که به آشوب و درگیری نیز کشیده شد روسیه، چین، ایران، کوبا و ارتش ونزوئلا به حمایت از مادارو پرداخته و توانستند گوایدو که مورد حمایت آمریکا و اروپا بود را ناکام بگذارند. در واقع برگ برنده مادارو در این مبارزه حمایت ارتش از وی بود. مشخصه مشترک ونزوئلا با برخی از دولت‌های خاورمیانه در عمیق بودن جایگاه ارتش در معادلات سیاسی داخلی آن است، چنانکه در اغلب سخنرانی‌های مادارو در پست سر او تصاویر سیمون‌بولیوار و هوگو چاوز نصب شده است. لذا در این جنبه می‌توان ونزوئلا را با مصر و سودان در خاورمیانه و شمال آفریقا مقایسه کرد، و هم بدین خاطر بود که حمایت ارتش از مادارو به نوعی تمام کننده محسوب شد و شکست گوایدو را در پی داشت. چهارمین جنبه، جایگاه ونزوئلا در میان بزرگترین صادرکنندگان نفت در جهان است. اگرچه این کشور اکنون با بحران عمیق اقتصادی روبه‌رو است، اما در صورت رفع این بحران و دستیابی به وضعیت نسبی از شکوفایی اقتصادی می‌تواند به یکی از قطب‌های بلامنازع در صنعت نفت در جهان تبدیل شود.

بر این اساس معامله ایران و ونزوئلا می‌تواند نه تنها ضربه مهلکی بر حیثیت آمریکا  وارد کند، بلکه می‌تواند رویه‌ای جدید را به سایر کشورهای تحت تحریم برای «دور زدن تحریم‌های آمریکا» بیاموزاند و ابزار تحریم و فشار که بارها و علیه واحدهای سیاسی زیادی بکار رفته است را بکلی بلااثر کند . 

اما در امتداد موضوع اعزام نفتکش‌ها مقامات آمریکایی برنامه روشنی را برای مقابله با حضور نفتکش‌های ایرانی در دریای کارائیب اعلام نکرده‌اند. بطور مشخص سه نهاد در آمریکا به این موضوع واکنش نشان داده‌ است و صرفاً نسبت به دورزدن تحریم‌ها و همکاری با ایران هشدار داده‌اند. این نهادها عبارتند از؛ نخست، وزارت خزانه‌داری آمریکا، دوم وزارت خارجه این کشور و سوم گارد ساحلی آمریکا که نسبت به ورود نفتکش‌ها به دریای کارائیب هشدار جدی داده است. حتی مقامات پنتاگون نیز از اظهار نظر درباره رفتارهای اِحتمالی آمریکا در برابر این موضوع سرباز زده‌اند. با این حال برخی از متخصصان و منابع ذیل این اظهارات را به رسانه‌ها اعلام کرده‌اند . 
-      یک مقام ناشناس اعلام کرده است؛ «آمریکا از 14 مِی در حال بررسی یک پاسخ درخور برای موضوع نفتکش‌هاست»
-    برخی از متخصصان اعلام کرده‌اند این موضوع از اهمیت خاصی برخوردار نبوده و صرفاً در صورت تکرار شدن آن آمریکا می‌بایست بر موضوع مداخله تمرکز کند
-    چند مقام آمریکایی نیز از گفتگو درباره واکنش‌های احتمالی آمریکا در موضوع مداخله سرباز زده و صرفاً آن را نگران کننده عنوان کرده‌اند
-    آدام فالر  (فرمانده نیروهای نظامی در جنوب آمریکا)، طی یک سخنرانی در دانشگاه بین المللی فلوریدا صرفاً بر آن تاکید کرد که آمریکا موضوع را رصد می‌کند
-    جان کروز ، از اعضای سابق پنتاگون در دانشگاه فلوریدا گفته است که نگرانی وی درباره ایران بسیار محدود است. او گفته است نباید از ایران یک بوگیمان  بسازیم .

در این حالت چنانکه مقامات آمریکایی موضوع «واکنش‌های احتمالی» را مسکوت گذاشته‌اند لازم است چند اِحتمال مختصر را بر اساس شواهد موجود مرور کنیم تا بتوانیم به برداشتی از آینده احتمالی پیش‌رو برسیم.

-    سناریوی اول: برخی کارشناسان تکرار واقعه توقیف نفتکش گریس 1 ایران در جبل الطارق توسط بریتانیا را یادآور شده‌اند . در سال 2019 نیروی دریایی بریتانیا به ظن آنکه نفتکش ایرانی در حال ارسال نفت به سوریه است، و نیز چون سوریه تحت تحریم اتحادیه اروپا قرار داشت این نفتکش را توقیف می‌کنند. اما بعد از مدتی علی‌رغم مخالفت‌های شدید آمریکا نفتکش به ایران بازگردانده شد. لذا بر طبق این سناریو آمریکا به توقیف محموله و جلوگیری از تحویل از آن به ونزوئلا خواهد پرداخت .

-    سناریوی دوم: نوعی بی توجهی موقت است. بدان معنا که در صورت تبدیل شدن این مبادلات به روندی همیشگی، آمریکا مداخله خواهد کرد. لذا در این مورد هیچ واکنشی در عمل رخ نخواهد داد.

-    سناریوی سوم: درگیری محدود. شواهد نشان می‌دهد ایران و آمریکا در سال 2019 به خصوص در اواخر آن، تنش‌های بسیاری را از سر گذرانده‌اند. همچنین اراده جنگ در هر دو طرف وجود ندارد، به طور مثال انتخاب مصطفی الکاظمی به عنوان نخست وزیر عراق، انتخابات پیش‌رو در ایران و آمریکا، توقف حملات موشکی ایران به منافع آمریکا در عراق، مبادله زندانیان (به طور مثال مایکل وایت، پزشک ایرانی)، کاهش اختلال در شبکه تجاری در خلیج فارس، تمدید معافیت‌های واردات برق از ایران پس از انتخاب الکاظمی به عنوان نخست‌وزیر توسط آمریکا  و نیز اعلام بانک مرکزی ایران مبنی بر اینکه برخی از پول‌های بلوکه شده ایران در کشورهای ثالث با اجازه آمریکا به ایران تحویل داده شده است ، همگی نشان از این دارد که هر دو کشور اراده ای برای جنگ مستقیم وجود ندارند، حتی به طور موقت. بدین خاطر اگر تقابل نظامی نیز صورت گیرد، براساس این سناریو و شواهد آن بدون شک درگیری بسیار محدود و شاید غیرمستقیم باشد. 

تا بدین جای گزارش همچنان یک پرسش باقی مانده است، و آن اینکه «بواقع واکنش آمریکا در پس از حضور نفتکش‌های ایرانی در دریای کارائیب چه خواهد بود؟» در ادامه این گزارش به بررسی منطق استراتژی آمریکا در برابر ایران خواهیم پرداخت تا بتوانیم از درون این منطق‌کاوی به پیش‌بینی تقریبی درباره واکنش آمریکا در برابر این موضوع دست پیدا کنیم.

بخش سوم: واکاوی منطق استراتژی آمریکا در برابر ایران

در این بخش از گزارش هدف آن است با مرور رفتار سیاست خارجی آمریکا در برابر ایران، به منطق ثابت حاکم بر دولت ترامپ در قبال ایران پی‌ببریم. البته ناگفته پیداست که در این بخش در صدد تقویت بُعد نظری گزارش نیز هستیم، و این کار را با پیش‌فرض گرفتن این موضوع انجام دادیم که؛ «یک منطق کلی بر رفتار دولت ترامپ در سیاست خارجی‌اش در قِبال ایران حاکم است».

برای تحلیل رفتار دولت ترامپ در سیاست خارجی با ایران، از دو جنبه به گزارش و تحلیل می ‌پردازیم. نخست، از طریق مرور تاریخچه‌ای مختصر از تحولات فی ما بین ایران و آمریکا از آغاز دولت ترامپ در 2016، و دوم، از طریق تحلیل زبان بدن در کنفرانس خبری کابینه ترامپ در 8 ژانویه 2020. ایضاً آنچه از درون این تحلیل بدست خواهیم آورد منطق حاکم بر رفتار دولت آمریکاست و از آن منطق برای پیش‌بینی رفتار و موضع این کشور در برابر نفتکش‌های ایرانی در دریای کارائیب و واکنش‌های احتمالی آن استفاده خواهیم کرد.

گاه‌شمار تقابل‌های دولت ترامپ با جمهوری اسلامی ایران؛

-    خروج از برجام توسط آمریکا در مِی 2018: «برنامه جامع اقدام مشترک» که از رایزنی‌ها و مذاکرات مفصل 5+1 با ایران از سال 2013 آغاز شده بود و در سال 2015 منجر به توافق‌نامه بین‌المللی در زمینه فعالیت‌های هسته‌ای گردید، با روی‌کار آمدن ترامپ در 2016 و تهدیدات مکرر وی به زیرپای نهادن تعهدات این توافق‌نامه، سرانجام در سال 2018 اعلام کرد بطور یک‌جانبه از این توافق خارج شده است.

-    درج سپاه در سازمان لیست سازمان‌های تروریستی توسط آمریکا در آپریل 2019: در برابر این اقدام، جمهوری اسلامی ایران نیز ارتش آمریکا را جزو سازمان‌های تروریستی مدنظر خود تعریف کرد

-    مِی 2019 ناوهواپیمابر آبراهام لینکن وارد خلیج فارس شد: این ناو یک‌بار دیگر در زمان حمله جرج‌بوش (پسر) به عراق وارد خلیج فارس شده بود. جان بولتون در آن زمان اظهار کرده بود که «هدف آمریکا از ارسال نیرو به خلیج فارس، نه حمله، بلکه دفاع است».

-    تحریم سنگین صنایع فولاد و معدن ایران: آمریکا نه تنها از ماه مِی 2019 صنعت فولاد و معدن ایران را تحریم کرد بلکه در چند نوبت تحریم‌های وسیع‌تری که از ماه آگوست همین سال بکار بست.

-    12 مِی 2019 تخریب تانکرهای اماراتی: در این تاریخ چند تانکر نفتی در بندر فُجیره امارات مورد حمله قرار گرفته و تخریب می‌شوند. در حالی که امارات و عربستان در شوک ترس از ناامن شدن خلیج فارس فرو رفته‌اند، آمریکا، اسرائیل و دولت‌های متکی به خلیجی‌ها ایران را مقصر اعلام می‌کنند.

-    14 مِی 2019 حمله به آرامکو: در این تاریخ خطوط نفتی شرکت آرامکو توسط نیروهای حوثی یمن مورد حمله پهبادی قرار گرفته و خسارت عظیمی بر رتبه اقتصادی و برند این شرکت وارد می‌شود. آمریکا مجدداً ایران را مقصر تسلیح کردن و تهییج حوثی‌ها در حمله به تاسیسات آرامکو معرفی می‌کند.

-    19 مِی 2019 اِثبات موشک در نزدیکی سفارت آمریکا: در واکنش به این واقعه ترامپ دست به یک رشته توییت علیه ایران می‌زند. بعنوان مثال می‌نویسد: «هرگز آمریکا را تهدید نکن»، «در صورت آغاز جنگ ایران باید بداند که این پایان‌ش خواهد بود».

-    20 جوئن 2019، ساقط کردن پهباد آمریکایی: در این تاریخ ایران یک پهباد آمریکایی را که در حال گشت‌زنی در اطراف مرزهای جنوبی ایران بود، ساقط کرد. ترامپ در رشته توئیتی می‌گوید؛ «تا لحظات آخر قصد حمله داشته اما منصرف شده است». حتی در یکی از مصاحبه‌هایش از ایران تَشکر کرد که هواپیمای سرنشین‌داری که نزدیک پهباد در حال پرواز بوده را هدف قرار نداده است.

-    حملات هوایی به نیروهای نیابتی ایران در دسامبر 2019: در این تاریخ ارتش آمریکا مستقر در عراق علیه نیروهای نیابتی در عراق و سوریه یه رشته حملات هوایی را انجام می‌دهد.

-    10 ژانویه جان بولتون از کاخ سفید اخراج می‌شود: در این تاریخ بولتون از دفترش در کاخ سفید اخراج می‌شود و دلیل آن را مواضع اشتباه و گاه جنگ‌طلبانه در برابر ایران عنوان کرده‌اند.

-    6 نوامبر و کاهش تدریجی تعهدات برجامی ایران: در این تاریخ و در پاسخ به خروج آمریکا از برجام ایران اعلام می‌کند که بطور تدریجی تعهدات مربوط به خودش در برجام را کاهش داده است.

-    3 ژانویه 2020 ترور سردار سلیمانی: در این تاریخ سردار قاسم سلیمانی توسط نیروهای آمریکایی مستقر در عراق ترور می‌شود. ترامپ در یک رشته توییت اعلام می‌کند که «خودش مستقیماً دستور این ترور را صادر کرده است».

-    6 ژانویه 2020 آمریکا اعلام می‌کند که به دنبال دست یافتن به توافق هسته‌ای جدید با ایران است

-    8 ژانویه پایگاه ارتش آمریکا در عین اَلاسد توسط سپاه مورد حمله موشکی قرار می‌گیرد: این حملات در واکنش به ترور سردار سلیمانی، حدود 2 صبح انجام گرفت.

-     عصر هشتم ژانویه به وقت تهران: ترامپ در واکنش به بمباران عین اَلاسد در مقابل رسان‌ ها از پذیرفتن صلح با آغوشِ باز در برابر ایران سخن گفت و تَلفات بمباران عین اَلاسد را کاملاً رد کرد .

تحلیل زبان بدن ترامپ در بیانیه 8 ژانویه؛

دلیل اینکه بخش جداگانه‌ای را برای تحلیل بیانیه ترامپ در نظر گرفتیم حاصل‌خیزی آن بلحاظ محتوا بود. محتواهایی که می‌تواند ما را در درک منطق استراتژی آمریکا در برابر ایران کمک کند. در ادامه نکات حائر اهمیت این گزارش را درج و شرح خواهیم داد. این نکات شامل تحلیل زبان بدن ترامپ و کابینه حاضر شده در برابر دوربین‌های خبری است، بواقع زبان بدن می‌تواند تصمیمات واقعی که در اتاق فکر ترامپ و بین مشاوران ارشد وی رد و بدل می‌شود را «در رفتار فیزیکی بدن» متجلی سازد. هم بر این مبناست که زبان بدن می‌تواند در فهم منطق استراتژی آمریکا در برابر ایران بسیار کمک کننده باشد.

-    نخستین نکته قابل توجه در این بیانیه تأخیر زیاد ترامپ در حضور به موقع برای اعلام بیانیه‌اش بود. این نشان از نوعی آشفتگی و فراهم نبودن برنامه‌ها و دیدگاه‌هایی است که می‌بایست در بیانیه قرائت مُی‌شد.

-    دومین نکته تکانه‌های صوتی در گفتار ترامپ است که از همان ابتدای قرائت بیانیه‌اش واضح بود. این تکانش نشان از نوعی اضطراب است و فرضیه پریشانی و دست پاچگی کابینه در مواجه نظامی با ایران را نشان می‌دهد. جالب توجه است که این تکانش در تمامی لحظات بیانیه وجود ندارد و نشان از استرس درباره موضوعات خاصی در بیانیه دارد، بطور مثال موضوعاتی همچون «تلفات نیروهای آمریکایی در عین اَلاسد» یا «تروریست خواندن سردار سلیمانی» است. زمانی که اخبار ناشی از تلفات بایکود شد، رسانه‌ها گمانه‌های ناشی از پنهان‌کاری ترامپ را تقویت کردند. این موضوع موید تکانش اضطرابی است که در سخنان وی مشهود بود، زیرا این تکانش ناشی از تلاش درونی ترامپ برای اِنکار واقعیت ناشی از تلفات و خسارات سنگین عین اَلاسد است .

-    مارک ملی  نظامی کهنه کار دولت ترامپ که از سوی سنا به عنوان رئیس ستاد مشترک ارتش معرفی شده بود در هشتم ژانویه در سمت چپ ترامپ قرار گرفته و زبان بدن قابل توجهی را به نمایش گذاشته بود. مشخصه زبان بدن او تنفس عمیق بود، ناشی از ضربان بالای قلب (بخاطر استرس حاکم بر کابینه)، و همچنین حرکت مرتب چشم‌هاست. این مورد نیز فرضیه ترس کابینه ترامپ از حمله سپاه به عین اَلاسد و تبعات آن را تقویت می‌کند.

-    نکته دیگر در بیانیه مربوط به زمانی است که ترامپ خطاب به ایران می‌گوید «کمپ ترور و قتل و سرکوب شما دیگر قابل تحمل نیست و اجازه داده نخواهد شد تا ادامه پیدا کند». زبان بدن ترامپ حین اِدای این کلمات توأم با «پلک زدن تند چشم» بود، این حالت نشان دهنده بار عصبی بالایی است که این موضوع برای وی ایجاد کرده است. 

-    مارک ملی از افرادی است که در بین کابینه مستقر در برابر دوربین‌ها خویشتن‌داری کمتری از خود نشان داد. اگرچه او یک فرمانده نظامی است اما بنظر می‌رسد با این سِمت به جبران و مقابله با ترس‌های خود پرداخته است، زیرا از خویشتن‌داری کافی بعنوان یک مقام ارشد نظامی برخوردار نیست. مضاف بر آنکه او در رشته هنر در سیاست تحصیل کرده و بنظر می‌رسد شخصیتی درون‌گرا، آرمان‌خواه و اِنتزاعی داشته باشد و در برابر شرایط بحرانی غیرقابل پیش‌بینی هیجان قابل توجهی از خود نشان بدهد. بدین خاطر در بین کابینه مستقر در برابر دوربین‌ها، ملی بیشترین تجلی از ترس کابینه از حمله موشکی سپاه را به نمایش می‌گذارد. علاوه بر حرکت سریع چشمان او در حین سخنرانی ترامپ، بعد از شیفت ترامپ از موضوع ترور سردار سلیمانی و سیاست‌های ایران در منطقه به مسائل اقتصادی در آمریکا، به تنظیم مجدد فضای دیافراگمی خود این‌بار اما با وسعت بیشتری می‌پردازد. زیرا در دقایق قبل که ترامپ درباره ترور سردار سلیمانی و ایران صحبت می‌کرد دیافراگم وی در حالت انقباض (ناشی از استرس) قرار داشت. لذا می‌توان مارک را یک نظامی لطیف معرفی کرد که نمی‌تواند از خشونت بدرستی بعنوان ابزار استفاده کند.

-    یکی از بارزترین عملکردهای بدن هنگامی که فرد دچار استرس باشد خشکی دهان و گلو و تلاش برای تَر کردن آن بواسطه بُزاق دهان است. ترامپ در حین سخرانی یکی از مناطقی که در آن تاکید هیجانی و ترس زیادی از خود نشان داد زمان بر زبان آوردن نام سردار سلیمانی بود که در آن از شدت اضطراب واکنش طبیعی بدن او تر کردن گلو و دهان بود.

-    دو کنش بدنی ترامپ که نشان از تلاش درونی برای مقاومت در برابر ترس غالب شده بر او را دارد. یکی پاک کردن دهانش توسط زبان است، که در برابر دوربین‌ها عملی غیرمعمول بود (نشانه‌ای از تلاش برای حفظ کنترل نفس) و دوم اِدای جملات با حرکت نامتعارف لب و دهان.

بخش چهارم: پایان‌بندی

با توجه به مرور گاه شمار وقایع رخ‌داده بین ایران و آمریکا و ایضاً تحلیل زبان بدن سران ارشد کابینه ترامپ به راحتی می‌توان دریافت که ترامپ از رویارویی مستقیم در برابر ایران واهمه دارد. زیرا نتایج حاصل از آن را نمی‌تواند محاسبه و پیش‌بینی کند. همچنان که با بمباران پایگاه عین اَلاسد شاهد بودیم در بیانیه 8 ژانویه خود شخص ترامپ در پیکار شدید درونی، ترس و هیجان خود را در انظار عمومی درباره موضوع ایران پنهان کرده بود. اما چگونه می‌توان اقدام آمریکا ترور سردار سلیمانی را توجیه کرد؟ زیرا این عمل بنظر بسیاری نوعی اعلان جنگ آشکار محسوب می‌شد. در تحلیل نهایی می‌توان گفت منطق استراتژی آمریکا در برابر ایران «دست یافتن به توافق هسته‌ای جدید با هر ابزاری» بود. در گاه‌شمار شاهد بودیم که آمریکا از استفاده واقعی و زمینی از ابزار نظامی ترس و واهمه داشت، اما در رسانه‌ها بسیار آن را تبلیغ می‌کرد. اما منطق «دست یافتن به توافق به هر وسیله‌ای» ناشی از لبریز شدن کاسه صبر آن‌ها در برابر آستانه تحمل حکومت ایران بود. اما این منطق پس از ترور سردار عوض شد، در واقع ترور سردار منطق آمریکا را تغییر داد و اکنون «دست یافتن به توافق هسته‌ای جدید به هر وسیله‌ای» مدنظرشان نیست، زیرا این دریافتند که می‌تواند عواقب وخیم‌تری داشته باشد و کنترل وضعیت را از دست‌شان خارج کند. لذا ترور سردار نوعی قمار بود، برای آنکه با «تغییر مرز وضعیت جنگی در برابر ایران فشار شدیدی ایجاد کنند تا ایران به سمت توافق‌نامه هسته‌ای جدید متمایل شود»، اما چون این امر با پاسخ عین اَلاسد همراه شد، منطق پیش از ترور سردار شکست خورده و همچنان منطق سابق یعنی «توافق‌نامه هسته‌ای جدید به وسیله تحریم» را در دستور کار خود قرار داده‌اند.

باتوجه این منطق حاکم بر کابینه ترامپ پیش‌بینی می شود که آمریکا دریای کارائیب مداخله نظامی مستقیم نکند، و یا اگر قصد بر مداخله داشته باشد از طریق کشور یا نیروی ثالثی این کار را انجام دهد. هر چند که فرضیه مداخله اکنون بسیار ضعیف است، و تنها در صورت ارسال مداوم محموله‌های این‌چنینی تقویت خواهد شد. اساساً بخاطر این پیش‌بینی بود که عنوان این گزارش را «عقاب‌های کاغذی» نامیده‌ایم، زیرا در شرایط فعلی آمریکا قدرت مقابله نظامی با ایران را ندارد، و اگرهم دست به تبلیغ آن در شبکه رسانه‌ای خود بزند، در واقع در حال نمایش یک عقاب کاغذی است. عقابی که بوگیمان واقعی بوده و هرازگاهی برای تراساندن رقیب از آن استفاده می‌کند.    

از سویی در این شرایط در داخل آمریکا ترامپ با جوبایدن، رقیب انتخاباتی‌اش، رقابتی تنگاتنگ دارند. و نیز  افکار عمومی نسبت به ترامپ بدبین‌تر از گذشته شده است. براساس تمامی این موارد و منطق استراتژی کابینه ترامپ در برابر ایران می‌توان دریافت که ترامپ در مسئله نفتکش‌ها در منگه قرار گرفته است. زیرا چون این موضوع برای ترامپ و شهروندان آمریکایی تداعی کننده سال‌ها تقابل با ایران است بنابراین سکوت ترامپ می‌تواند بر علیه او باشد و وضعیت را در داخل آمریکا برای وی بدتر از آنچه که هست کند، و اگر هم اقدام نظامی کند (چه مستقیم و چه غیرمستقیم) بازهم متهم به تنش‌زایی در مرزهای آمریکا و تهدید امنیت آمریکائیان می‌شود. زیرا توجیه حمله به چند نفتکش که اسکورت نیز ندارند در مقابل منتقدان آمریکایی بسیار کار دشواریست. بنابراین در هر دو صورت او بخش قابل توجهی از اعتبار سیاسی‌اش را از دست خواهد داد، اما گزینه اقدام نظامی یا توقیف بسیار چالشی‌تر بوده و با وضعیت بغرنج ترامپ بنظر می‌رسد از اقدام به این گزینه کاملاً برحزر باشد.

بخش پنجم: راهبردها

در این بخش بعنوان تکمیل گزارش حاضر، راهبردهایی که بنظر نگارنده برای تضعیف دایره اقدامات تخریبی آمریکا کارآمد است را درج و مختصراً مرور خواهیم کرد.

-    استفاده از تاکتیک اغراق و قراردادن آمریکا در مقابل عمل انجام شده: یکی از اقداماتی که در سطح رسانه می‌توان در جهت خنثی کردن احتمال اقدام نظامی آمریکا علیه نفتکش‌ها انجام داد، قراردادن آمریکا در برابر عمل انجام شده است. یعنی چنانچه آثار و عواقب اقدام نظامی آمریکا را توام با تصویری اغراق‌آمیز از وی در زمینه قانون‌شکنی و نقض مقررات بین‌المللی و عدم توجه به حقوق بشر در رسانه‌ها بازنمایی شود، این عمل به گونه‌ای می‌تواند باعث کاهش احتمال اقدام نظامی شود. زیرا عواقب منفی اقدام نظامی را در افکار عمومی جهان بیشتر از آنچه که می‌تواند باشد می‌کند.  

-    هماهنگی رسانه‌ای با روسیه، ونزوئلا، کوبا و چین در راستای تصویرسازی باورپذیرتر: در این راهبرد سازمان‌ها و یا نخبگان رسانه‌ای ایران می‌بایست در پیوند و هماهنگی با نخبگان رسانه‌ای سایر دولت‌های همراه و هم مسیر در سیاست خارجی هدف رسانه‌ای واحدی را در زمینه نقض مقررات بین‌المللی توسط آمریکا دنبال کنند. این امر می‌تواند در باورپذیر کردن عدم توجه ایالات‌متحده به قوانین بین‌المللی نزد افکار عمومی جهان بسیار موثر باشد.

-    مکانیسم رسانه‌ای سازی جنگ: یکی از راهبردهایی که آمریکا پیش از هر حمله موثر و کارآمد انجام می‌دهد، رسانه‌ای سازی است. در منطق آمریکا افکار عمومی باید برای آغاز یک جنگ یا حمله آماده باشند. بدین خاطر سابقه نشان داده است که پیش از هر اقدام نظامی کوچک یا بزرگ، مانور رسانه‌ای وسیعی علیه آن موضوع یا هدف (که موضوع اقدام نظامی است) انجام می‌شود. ایضاً چون در زمینه نفتکش‌ها هیچ مانور رسانه‌ای برای اقدام نظامی انجام نشده است، لذا این تصور را تقویت می‌کند که احتمال اقدام نظامی صفر است.

-    توسعه مبادلات غیرنقدی: یکی از راهبردهای ضروری در این زمینه، تاکید بر توسعه مبادلات غیرنقدی است. اقتصاد ایران به دلیل حجم وسیع نقدینگی دچار تورم شده است و اغلب قیمت‌های موجود در بازار غیرواقعی هستند. لذا در صورتی که بازار توسط کالا تغذیه شود (و نه پول یا منابع نقدی)، این امر منجر به کاهش نقدینگی و ایجاد آثار مثبت پایدار اقتصادی برای ایران خواهد شد.

-    تشویق دولت در تمرکز بر مواد خام: از راهبردهای مهمی که می‌بایست در سطح رسانه تعقیب شود تشویق دولت جمهوری اسلامی ایران به تمرکز بر مواد و سوخت‌های پایه‌ای برای صنایع استراتژیک کشور است. در واقع در معاملات اقتصادی شبیه به آنچه امروز بین کاراکاس_تهران در حال انجام است، می‌بایست دو فاکتور «غیرنقدی بودن» و «استراتژیک بودن کالا» در معامله رعایت شود. این امر بخوبی در شرایط تحریم می‌تواند منجر به ایجاد ثبات نسبی در اقتصاد شود.

-    استراتژی لبه پرتگاه: یکی از استراتژی‌های رسانه‌ای مطلوب در شرایط فعلی، «تهدید مکرر به جنگ و تاکید بر ضرورت‌های بالقوه و موجود برای صلح است». این استراتژی بخاطر تاکید بر نقاط ضعف دشمن می‌تواند در مهار اقدامات نظامی وی عامل بازدارنده خوبی باشد. اگرچه آمریکا خود از این استراتژی در سطح رسانه بسیار استفاده کرده است. اما برای مورد به خصوص نفتکش‌ها، بنظر می‌رسد می‌تواند کارآمد باشد. 

-    بازنمایی قدرت بازدارندگی و ظرفیت‌های تهاجمی: در سطح رسانه از موضوعاتی که می‌بایست پیرامونش تولید محتوا صورت گیرد، «نشان دادن قدرت بازدارندگی ایران است». این امر نوعی پیامی پنهان برای آمریکا در دل خود دارد، و آن این است که «قدرت بازدارنده می‌تواند در شرایط مساعد به ظرفیت‌های تهاجمی نیز تبدیل شود». خود تصویرسازی درباره بازدارندگی احتمال این چرخش را بصورت پیش‌فرض در خود دارد و می‌تواند آثار مثبتی در زمینه مهار اقدامات مخرب آمریکا در سطح منطقه و جهان  را در پی داشته باشد، خصوصاً در زمینه مداخله در مسیر نفتکش‌های ایرانی.

-    تاکید بر تاسیس پایگاه نظامی در آمریکای لاتین: از سایر مواردی که می‌تواند منجر به کنترل رفتار مخرب آمریکا شود، تصویرسازی رسانه‌ای پیرامون اِحتمال تاسیس پایگاه نظامی در ونزوئلا در صورت تهدید شدن امنیت نفتکش‌هاست. اگر ایالات متحده در محاسبات سیاسی و نظامی خود این احتمال را وارد کند که در صورت مداخله، ایران به سمت تاسیس پایگاه نظامی خواهد رفت. قطعاً محاسبات خود را بدون مداخله نظامی و از ترس عواقب آن تنظیم می‌کند.

-    برقراری توازن قوا در آبراه‌های بین المللی: توازن قوا در آبراه‌ها بدان معناست که در صورت تهدید به مداخله یا اقدام به مداخله آمریکا، جمهوری اسلامی ایران می‌بایست با فراخواندن چین و روسیه بعنوان نیروهای توازن بخش در نظام بین‌المللی از اقدامات مخرب آمریکا (در آینده) جلوگیری کنند. این موضوع می‌تواند بصورت توافق‌نامه‌های سیاسی امنیتی با روسیه یا چین تنظیم شود. البته در این موارد روسیه موفق‌تر بوده و بیشتر مدنظر است.

-    تقویت تصویر ارگانیسم منطقه‌ای: از عملکردهای مهمی که در سطح رسانه و برای توجیه افکار عمومی جهان در جهت کاهش مداخلات آمریکا می‌تواند صورت گیرد، تقویت تصویر ارگانیسم منطقه‌ای است. بدان معنا که این «چنین تصویرسازی شود که فلان منطقه مشخص، بدون دخالت آمریکا می‌توانست این دستاوردها را داشته باشد که البته نافع جهانیان نیز است. اما باتوجه به مداخلات آمریکا در سال‌های متمادی دچار این آسیب‌ها شده است». در واقع در این استراتژی رسانه‌ای می‌بایست افکار عمومی را اینطور شکل دهد که «فلان منطقه مشخص بطور خودبنیاد و بدون مداخله آمریکا می‌تواند موفقیت‌های بیشتری کسب کند». به هر میزان که این تصویر مستندتر و علمی‌تر و مبتنی بر شواهد عینی باشد ضریب باور آن نیز افزایش پیدا می‌کند.

کلید واژه ها: ایران و ونزوئلا کشتی های ایرانی در دریای کارائیب نفت ونزوئلا تحریم شرکت نفت ونزوئلا توسط آمریکا ایران و امریکا


( ۵ )

نظر شما :

امیر ۲۳ خرداد ۱۳۹۹ | ۱۹:۵۹
جالب است این داستان که آمریکا میخواهد برای کشتی های ایرانی مانع ایجاد کند و عمل غیر قانونی در آبهای بین المللی انجام دهد از ابتدا یک تبلیغات داخلی بود چون میدانستند هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و بعدا می توانند ادعای قدرتمندی و عدم توان آمریکا را بکنند! تمام کسانی که در مسائل بین الملل مخصوصا کشتیرانی کمترین تخصصی داشتند می دانستند که این اتفاق نخواهد افتاد! دقت بفرمایید این نوشته در مورد سفر کشتی های ایرانی به ونزوئلا هم داخلی میباشد و نه ترجمه از یک منبع معتبر خارجی!