برخی جملات احساسی کمکی به حفظ منافع ملی و بهبود وضعیت کشور نمیکند
لزوم اتخاذ مواضعی هماهنگ مبتنی و بر منافع ملی برای مذاکره با امریکا
دیپلماسی ایرانی – بعد از آن که محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان در سفر تابستان سال گذشته خود به مقر سازمان ملل در نیویورک مسئله تبادل زندانیان ایرانی و آمریکایی را به منظور محک زدن واکنش کاخ سفید بعد از تلاش های ترامپ برای انجام مذاکرات با تهران به خصوص با اعزام آبه شینزو، نخست وزیر ژاپن به ایران مطرح کرد، شاهد عدم استقبال واشنگتن از این پیشنهاد رئیس دستگاه دیپلماسی بودیم. چرا که واشنگتن در آن زمان انتظار داشت تهران یک طرفه تمام اتباع آمریکایی بازداشت شده در ایران به اتهامات عمدتا امنیتی را بدون هیچ پیش شرطی برای نشان دادن حسن نیت دیپلماتیک آزاد کند که نهایتا چنین نشد.
اما طی ماه های اخیر شاهد تغییرات گسترده ای در شرایط داخلی آمریکا هستیم. همین تغییر شرایط اکنون کاخ سفید را به جایی رسانده است که دونالد ترامپ به واسطه تبعات منفی شیوع کرونا بر اقتصاد و معیشت داخلی در ایالات متحده و نیز اعتراضات گسترده بعد از قتل جرج فلوید، آن هم در ماه های منتهی به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سوم نوامبر نیاز مبرمی به گرفتن برگ برنده های دیپلماتیک، ولو کوچکی در قالب آزادی اتباع خود در دیگر کشورها مانند ایران دارد. از این رو بعد از مبادله مسعود سلیمانی و ژائو وانگ اکنون تبادل مجید طاهری و مایکل وایت و پیش از آن بازگشت سیروس عسگری به کشور نیز سبب شده تا ترامپ از آن به عنوان یک برگ برنده استفاده کرده و در ادامه حتی رئیس جمهوری ایالات متحده در قالب دو توئیت مجددا مسئله مذاکره با ایران را پیش بکشد. همین مواضع دونالد ترامپ برخی واکنش ها، مواضع و اظهارنظرهای متنوع و گاه تند مقامات و مسئولین داخلی کشور را پیرامون مسئله احتمال ایجاد بستر مذاکره جمهوری اسلامی ایران با ایالات متحده آمریکا به همراه داشته است.
ولی ناگفته پیداست که هم دولت حسن روحانی و هم دولت دونالد ترامپ در مواجهه با اقتضائات ساختار هیات حاکمه در ایالات متحده آمریکا و ایران پیرامون «مذاکره» با موانع جدی روبه رو هستند. به عبارت دیگر، هم در ایالات متحده آمریکا و هم در ایران گروه های ذی نفوذ و مخالفان بسیار جدی برای شکل گیری گفت وگو میان تهران و واشنگتن وجود دارد. همین واقعیت اساسا انجام مذاکرات را غیر ممکن و یا حداقل بسیار سخت و پیچیده کرده است. آن هم در شرایطی که دونالد ترامپ در دومین توئیت خود صراحتا بعد از تشکر از ایران عنوان می کند که تهران نباید مذاکره با آمریکا را به بعد از انتخابات موکول کند چرا که در شرایط کنونی میتواند توافق بهتری را با واشنگتن به دست آورد.
این در حالی است که روسای جمهور ایالات متحده آمریکا پیش از هرگونه موضع گیری در خصوص به کارگیری کلمات، جملات و عبارات وسواس ویژه ای به خرج می دهند و همواره از نوعی ابهام و کلی گویی دیپلماتیک به خصوص در پرونده های حساسی مانند ایران استفاده می کنند. لذا این میران از شفافیت و صراحت کلام از سوی ترامپ نشان می دهد که وی اکنون در یک وضعیت بسیار بغرنجی قرار دارد که میتوان به راحتی از وی امتیازات مدنظر خود را گرفت.
اگرچه در میان بیشتر جامعه این گونه تلقی می شود که مذاکره با ایالات متحده آمریکا می تواند به بهبود وضعیت معیشتی و اقتصادی کشور کمک کند، اما در آن صورت ما شاهد نگاه متفاوتی از سوی سیاسیون و نخبگان هستیم و این خوش بینی افکار عمومی داخلی در سطوح تصمیم گیر کشور وجود ندارد. خصوصاً که عملکرد دولت دونالد ترامپ بعد از خروج از برجام با اعمال مجدد تحریم ها، به کارگیری سیاست فشار حداکثری، تلاش برای ایجاد اختلال در روابط جمهوری اسلامی با کشورهای منطقه، کوشش برای انزوای ایران در جهان و از همه مهمتر ترور سردار سلیمانی سبب شده است که اکنون گسل سیاسی و تنش دو طرف به بیشترین حد ممکن برسد.
همین مسئله سبب شد که حتی بخشی از طیف اصلاحطلبان و معتدلین نزدیک به دولت که تا پیش از این چندان نسبت به انجام مذاکره با ایالات متحده بی میل نبودند اکنون نسبت به گفت وگو با کاخ سفید به شدت تردید داشته باشند و مخالف ایجاد بستره مذاکره با آمریکا هستند. اما با این وجود وجود واکنش ها و مواضع نخبگان سیاسی و مسئولین داخلی در ۴۸ ساعت گذشته نسبت به مذاکره با آمریکا بسیار محتاطانه و در عین حال متنوع، متشتت، غیرکارشناسی، متناقض، مغایر با واقعیات، عدم مطابقت با منافع ملی و گاه متضاد بوده است.
در این راستا محمدجواد ظریف، رئیس دستگاه سیاست خارجی کشور در پاسخ به دونالد ترامپ عنوان می کند که هرگونه پیش شرط برای مذاکره با ایران باید در سایه تصحیح اشتباهات واشنگتن باشد و به نحوی انجام مذاکره احتمالی را به رفتار آتی آمریکایی ها گره زد. در ادامه آقای حسام الدین آشنا، رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک و معاون رئیس جمهور در یک توئیت سطحی و بدون درک واقعیات عنوان می کند که ترامپ در انتخابات سوم نوامبر شکست خواهد خورد و ما این را میدانیم. بنابراین ترامپ باید امتیاز بیشتری نسبت به اوباما به ایران بدهد. این یک موضع کاملا ناآگانه، آن هم از سوی فردی است که ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک را یدک می کشد. فردی که مشاور رئیس جمهور است باید دقت بیشتری در استفاده از کلمات، عبارات و جملات داشته باشد و اگر بنا به موضع گیری در خصوص برخی مسائل حساس و مهم است باید این موضع گیری بر اساس یک خروجی پروسه و روندی کارشناسی شده در سایه گفت وگو و رایزنی با صاحب نظران و تحلیلگران امر از تمامی جریان های سیاسی صورت گرفته باشد تا بتوان بر مبنای آن یک استراتژی و راهبرد تعریف کرد. لذا در مجموع میتوان گفت که موضع گیری آقای آشنا یک موضع گیری عوامانه بود. همین دو توئیت آقای ظریف و آشنا به عنوان اعضای دولت نشان می دهد که هیچ گونه هماهنگی، ذیل وجود اتاق فکر و تبادل نظر در خصوص این مسئله مهم صورت نگرفته است تا بتوان به یک اجماع و نظر واحدی در واکنش به سخنان دونالد ترامپ مبنی بر مذاکره دو طرف بعد از تبادل زندانیان دست پیدا کرد.
در آن سو نیز جریان اصولگرا که اکنون اکثر قریب به اتفاق کرسی های مجلس یازدهم را نیز در اختیار دارد مواضعی ناپخته، سطحی و مغایر با منافع ملی را در پیش گرفته است. در این راستا محسن پیرهادی از اعضای هیئت رئیسه مجلس و همچنین از نزدیکان محمد باقر قالیباف، رئیس کنونی مجلس شورای اسلامی در یک توئیت و در واکنش به سخنان دونالد ترامپ با یک ادبیات کاملا رادیکال نوشت: «ترامپ گفته تا انتخابات، صبر نکنیم و الآن، امکان مذاکره بهتری هست! اولاً غلط میکند کسی با قاتل حاج قاسم، مذاکره کند. یادمان نمیرود ما با آمریکا، پدرکشتگی داریم. ثانیاً آمریکا "لا اله الّا الله" هم بگوید، ما قبول نداریم؛ چه رسد به حالا که دست از فساد و خونریزی برنمی دارد». این دست موضعگیریها، آن هم از طرف کسی که خود را نزدیک به محمد باقر قالیباف می داند و اکنون به عنوان عضو هیئت رئیسه مجلس در سمت قانون گذار فعالیت دارد نباید صورت گیرد.
هر چند که خود رئیس مجلس شورای اسلامی در واکنش به اظهار نظر رئیس جمهوری آمریکا با ذکر آیه ۳۵ سوره مبارکه محمد (ص) در توئیتش نوشت: «مبادا در مبارزه کوتاهی کنید و به کافران پیشنهاد سازش دهید. شما بالاترید چون خدا با شماست و مطمئن باشید نتیجه اعمالتان (مقاومت) را بیکموکاست به شما میدهد».
البته در این خصوص یادداشت مهدی محمدی در روزنامه وطنامروز به واسطه احتمال بهره گیری دولت از تبادل زندانیان ایرانی و آمریکایی برای پیگیری مذاکره نوشت: «مبادله زندانیان تا جایی که به آزادی هموطنانمان در آمریکا بینجامد لازم و قابل تقدیر است، اما باید مراقب بود که این مسئله به زیرساختی برای مذاکره امنیتی با آمریکا و یا مقدمه ای برای آغاز گفت وگو سیاسی با واشنگتن تبدیل نشود». حال در این میان سوال اساسی این است که به واقع نگرانی آقای محمدی و از نزدیکان آقای سعید جلیلی از ذکر چنین مطالبی چیست؟! چون اگر جمهوری اسلامی ایران در طول سالیان گذشته به واسطه توان موشکی و دفاعی افتخار آمیزش و نیز نفوذ منطقهای پررنگ در غرب آسیا امتیازاتی به دست آورده است باید آن را در برخی بزنگاه ها خرج کند که یکی از آنها همین مسئله گفت وگو با ایالات متحده آمریکاست و گرنه که توان موشکی و نفوذ منطقهای فینفسه نمیتواند به برتری ایران بینجامد. چرا که بی شک اگر توان موشکی و دفاعی کشور و نفوذ منطقه ما در غرب آسیا که به افزایش اقتدار جمهوری اسلامی ایران منجر شده است، نتواند در پای میز مذاکره سیاسی و چانه زنی دیپلماتیک به اهرمی برای امتیاز گیری بدل شود به هیچ دردی نمی خورد.
پس، نه انجام آزمایشات موشکی و نه پیگیری مذاکره با ایالات متحده آمریکا نمیتواند امری مذموم در نظر گرفته شود، مادامی که این دو مسئله بتوانند در طول همدیگر و به عنوان مکملی برای پیگیری منافع ملی استفاده شوند. لذا زمانی که توان موشکی بتواند به افزایش اقتدار کشور کمک کند و این افزایش اقتدار در پای میز مذاکره به امتیازگیری از طرف مقابل بینجامد قطعاً هر دو مسئله باید به صورت همزمان در دستور کار کشور باشد. اینجا فقط هماهنگی بین این دو بعد از فعالیت های کشور (موشکی و نظامی و سیاسی و دیپلماتیک) مهم است تا بتواند بیشترین منافع را در عین صرف کمترین هزینه برای ما در پی داشته باشد. نمیتوان با زبان موشک به گفت وگو و تعامل با دنیا و امتیازگیری پرداخت. باید توان داخلی در امتداد مذاکره به کار گرفته شود. اما متاسفانه برخی این واقعیت را انکار می کنند.
کما این که در ادامه همین نگاه ها امیر دریابان علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی در یک توئیت درباره احتمال مذاکره با آمریکا نوشت: «اوضاع ترامپ چه در تقابلهای بین المللی، چه در افتضاح مدیریت کرونا و چه در آتش افروزی نژادپرستانه در داخل آمریکا به قدری خراب است که تیمش چارهای جز تولید و نمایش موفقیتهای ساختگی برای او ندارد. تبادل زندانیان، نتیجه مذاکره نبوده و هیچ مذاکرهای هم در آینده انجام نخواهد شد». واقعا برای من جای تعجب بسیار است که دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور چنین سخنانی را مطرح می کند، آن هم در شرایطی که هم مقامات آمریکایی و هم مقامات وزارت امور خارجه کشورمان صراحتاً اعتراف کرده اند که مسئله آزادی مایکل وایت و مجید طاهری در سایه یک گفتوگو و مذاکره برای تبادل زندانیان ایرانی و آمریکایی صورت گرفته است. حتی دستگاه دیپلماسی سخنان آمریکایی ها در خصوص دیدار آقای ظریف و روانچی با بیل ریچاردسون، فرماندار سابق ایالات متحده را در این خصوص تایید کرده اند؛ حال چگونه آقای شمخانی ادعا میکند که تبادل زندانیان نتیجه مذاکره نبوده است؟!
نکته مهم دیگر در خصوص توئیت آقای شمخانی این است که اگر ما تحلیل دبیر شورای عالی امنیت ملی را در خصوص این که اوضاع ترامپ چه در تقابلهای بین المللی، چه در افتضاح مدیریت کرونا و چه در آتش افروزی نژادپرستانه در داخل آمریکا به قدری خراب است که تیمش چارهای جز تولید و نمایش موفقیتهای ساختگی برای او ندارند، بپذیریم، اکنون بهترین فرصت برای امتیازگیری از دولت دونالد ترامپ است چرا که کاخ سفید در بدترین و ضعیف ترین وضعیت قرار دارد و تهران به راحتی می تواند امتیازات خود را از این دولت بگیرد. پس چرا نباید به سمت مذاکره با آمریکا پیش رویم؟! کما اینکه عکس این حالت نیز صدق می کند. اگر دولت دونالد ترامپ در وضعیتی متفاوت از امروز قرار داشت قطعاً هیچگونه نیازی برای گفت وگو و مذاکره با ایران را پیدا نمی کرد. اتفاقاً میل شدید ترامپ برای مذاکره با ایران از این نشان دارد که دولت او از هر گونه تلاش برای به دست آوردن برگ برنده دیپلماتیک استقبال می کند. این یک فرصت برای ایران است و باید از آن نهایت استفاده را ببریم.
البته در ادامه افرادی چون محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام هم به توئیت «دونالد ترامپ» که در آن از کشورمان خواسته بود با آمریکا مذاکره کند، واکنش نشان داد. وی نیز در حساب کاربری خود در توئیتر، نوشت: «ترامپ گفته است که اکنون بیایید با من مذاکره کنید. شما از باتلاق خودساخته هم که بیرون بیایید مذاکره با شما سم است. فعلاً که در باتلاق هستید».
گویا آقای محسن رضایی نیز فراموش کردهاند که به واسطه اعمال تحریمهای ایالات متحده آمریکا و به کارگیری سیاست فشار حداکثری اکنون کشور نیز با باتلاق چالش های اقتصادی و معیشتی مواجه است. لذا نمیتوان با برخی واکنش ها و مواضع هیجانی برخی واقعیت ها را در داخل کشور انکار کرد. از این رو شایسته آن است که هم اصلاح طلبان، هم معتدلین و هم اصولگرایان بر مبنای منافع ملی کشور و نیز در سایه واقعیات، مواضعی هماهنگ و منسجم را در قبال مذاکره با آمریکا پیش بگیرند تا یک صدای واحد از کشور شنیده شود. در این راستا باید هدف مشخص شود که ما به دنبال چه هدفی هستیم؟
من در مواضع آقای حسام الدین آشنا، محمد باقر قالیباف، محسن رضایی، محسن پیرهادی، علی مطهری و مهدی محمدی چیزی به عنوان هدف نمی بینم که ابتدا هدف مشخص شود و بعد برای رسیدن به این هدف، مسیر و ابزارهای لازم نیز تعریف شوند، فقط صرفاً برخی مواضع انقلابی و رادیکال در دستور کار قرار گرفته است. این چاره کار کشور نیست.
اگرچه پیرو فرموده های مقام معظم رهبری ایالات متحده آمریکا قابل اعتماد نیست و در این مدت کاخ سفید اقدامات بسیار زیادی در تقابل با جمهوری اسلامی ایران صورت داد که آخرین مورد آن به ترور سردار سلیمانی باز میگردد، اما به هر حال در افزایش تنش با آمریکا هیچگونه منفعت و سودی برای تهران وجود ندارد و این امر تنها به افزایش هزینه ها برای کشور، آن هم در شرایط نامساعد اقتصادی کنونی خواهد انجامید. پس بهترین راه تنشزدایی عزتمندانه است. در این راستا یک تقسیم کار و وظیفه میان مسئولین به شدت لازم است که هر فرد و مقامی بداند چه موضع و واکنشی را اتخاذ کند. اتخاذ مواضع متعدد، متناقض، متشتت، غیرکارشناسی و آمیخته با برخی جملات احساسی کمکی به حفظ منافع ملی و بهبود وضعیت کشور نمیکند. پس زمانی که یک مذاکره سیاسی کوچک میتواند به آزادی زندانیان ما در آمریکا بینجامد، چرا نباید این مذاکره برای دستیابی به منافع کلان تر اقتصادی صورت گیرد؟ اگر ما دغدغه مردم و آینده این کشور را داریم باید از این فرصتها برای افزایش امید جامعه استفاده کنیم.
نظر شما :