نظم آینده باید ارزش های غیر غربی را به رسمیت بشناسد
بازتاب بحران کرونا بر نظم بین الملل لیبرال
نویسنده:احمد آدینه وند(دانشجوی دکترای روابط بین الملل)
دیپلماسی ایرانی: شیوع ویروس کرونا در جهان را بعد از حادثه یازده سپتامبر و بحران اقتصادی 2008 سومین بحران از حیث گستره و عمق تاثیرگذاری در هزاره سوم قلمداد می کنند. برخی پا را از این هم فراتر نهاده و آن را با سقوط دیوار برلین در پایان جنگ سرد و سقوط اقتصادی بزرگ در 1929 مقایسه می کنند که علاوه بر به چالش کشیدن کارآمدی، شایستگی و صلاحیت دولت ها باعث تحولاتی عمیق در سیاست و اقتصاد جهان خواهد شد و نظم جهانی را از خود متاثر خواهد ساخت. با آنکه بحران کرونا در نگاه اول یک بحران بهداشتی به نظر می رسد اما نمی توان بر تاثیرات ژئوپلیتیک آن چشم پوشید. پاندمی کرونا به ویژه تاثیرات شگرفی در دو عرصه حیات بین المللی یعنی اقتصاد و امنیت بین المللی به دنبال داشته است. امری که نمود اصلی خود را در شکل گیری نظم آینده جهانی بروز خواهد داد.
کرونا به طرز شگفت آوری ترمز رشد اقتصادی جهان را کشید. پیش بینی می شود بسیاری از کشورها حتی امریکا و چین برای مدتی نامعین در پشت سد رکود اقتصادی متوقف بمانند و بسیاری از شاخص های اقتصادی خط سیر نزولی خود را ادامه دهند. حتی برخی از اقتصاددانان از احتمال شروع یک بحران اقتصادی جهانی سخن به میان آوردند. در عرصه امنیت بین المللی کرونا علاوه بر تهدیدات زیستی و بیولوژیک در حوزه سخت امنیت موجب افزایش بدبینی، تنش و خودیاری کشورها و عطف توجه آنها به لزوم اتکاء به توانمندی های داخلی در مواجهه با سایر کشورها شده و نقش سازمان ها و سازوکارهای امنیت جمعی را با علامت سوال مواجه می کند.
دیدگاه موافقان نظم لیبرال
نظم لیبرال که حامیانش از فردای فروپاشی شوروی پایان تاریخ با سیطره و چیرگی لیبرالیسم را به عنوان سرنوشت محتوم بشر بشارت دادند اکنون با رقبای جدی در عرصه بین الملل مواجه شده که مشروعیت و کارآمدی آن را به چالش کشیده اند برخی منتقدان نظم لیبرال ادعا می کنند پاندمی کرونا روند افول نظم لیبرال را که از سال 1945 در کنار سوسیالیسم شوروی ارکان نظم مسلط روابط بین الملل را تشکیل می دادند سرعت بخشیده است. اما این موضوع با ناخرسندی حامیان نظام بین المللی لیبرالیستی که همچنان بر قوت و توان تبیین آن در مواجهه با تحولات بین الملل تاکید دارند مواجه شده است.
جوزف نای، اندیشمند سرشناس امریکایی می گوید که بحران کرونا یک نقطه عطف ژئوپلیتیک نیست و نباید درباره آثار بین المللی آن اغراق کنیم و آن را آغازی بر پایان دوران جهانی سازی لیبرال به رهبری امریکا که نظم غالب در تمام سالیان پس از جنگ جهانی دوم بوده است بدانیم، زیرا کرونا از ظرفیت تحول آفرینی مانند جنگ های بزرگ جهانی برخوردار نیست و نهایتا می تواند با آنفلوانزای اسپانیایی در سالیان 1917-1918 مقایسه شود که برغم تلفات انسانی فراوان تغییرات ژئوپلیتیک چندانی را به دنبال نداشت. لذا بازار آزاد، نهادهای بین المللی، امنیت جمعی، اجتماعی دموکراتیک، حاکمیت مشترک و حاکمیت قانون و تغییر مترقیانه به عنوان مهمترین جنبه های آرمان لیبرال همچنان از مقبولیت و تقاضای جهانی برخوردار خواهند بود. امریکا به عنوان حامی نظم لیبرال همچنان قدرت اول جهان در دوران پسا کرونا باقی خواهد ماند. او معتقد است کرونا نمی تواند نقش نهادهای بین المللی و کشورهای متحد و سیاست درهای باز مهاجرتی را که باعث می شود امریکا استعدادهای درخشان را از سراسر جهان جذب کند را در قدرت این کشور کم کند. موضوعی که به نظر می رسد تنها به مدد سیاست های عوام گرایانه ترامپ ممکن است کمرنگ شود.
نظام امنیت دسته جمعی که پس از فروپاشی نظام وستفالیایی به دنبال جنگ جهانی اول به ابتکار ویلسون، رئیس جمهوری امریکا به عنوان رکنی اساسی در نظم لیبرال جهانی مطرح شد همچنان مهمترین و به صرفه ترین گزینه کشورها برای تامین امنیت خود باقی خواهد ماند و به آن برخی چشم اندازهای لیبرال در تامین غذا، آب، محافظت از محیط زیست و سلامتی انسان را نیز می توان افزود.
از سوی دیگر بی فایدگی قدرت نظامی کشورها و زرادخانه های موشکی و تسلیحاتی آنها در مواجهه با بحران کرونا، ضرورت همبستگی بین المللی و مساعی جمعی ملت ها و دولت ها برای گذار از چنین تهدید جمعی را روشن ساخت. در نظم لیبرال فعلی ملت ها با زنجیره های گسترده و جهانی تامین کالاها و خدمات به یکدیگر متصل شده اند و هرچند دولت محوری و خودیاری دولت ها در شرایط کرونا ممکن است تهدیدی برای این همبستگی ها تلقی شود اما ضرورت و سودمندی این همکاری ها در دوران پساکرونا نیز همچنان گزینه ای پر طرفدار در میان کشورهای جهان خواهد بود و گسستن این شبکه هزینه بسیاری را بر ساختار اقتصادی جهانی تحمیل خواهد کرد.
بین الملل گرایان لیبرال در این دیدگاه اتفاق نظر دارند که دموکراسی ها در قیاس با حکومت های اقتدارگرا مایلند در درون یک نظام بین المللی باز و قانون محور عمل کنند و برای سود متقابل همکاری کنند. لذا نهادها و قواعد بین دولت ها همکاری و توافق جمعی را تسهیل و تقویت می کنند. راهکار بین المللی و لزوم مشارکت جهانی با ابتکاراتی نظیر طرح مارشال می تواند نقش مهمی در موفقیت جامعه بشری در برخورد با بحران کرونا و بحران های مشابه داشته باشد و از جمله درس های مهم این بیماری برای آینده کشورها و تعاملات بین المللی است. آنها یادآور می شوند علی رغم اشاره به نظام سرمایه داری و نئولیبرالیسم به عنوان متهم اول تخریب طبیعت و آسیب رساندن به چرخه طبیعت به مثابه یکی از علل بروز بیمارهای همه گیر از جمله پاندمی کرونا، بازسازی این چرخه نیازمند سرمایه گذاری و دانش فزاینده ای است که صرفا از عهده نظام سرمایه داری بر می آید.
منتقدان دیدگاه لیبرال
منتقدان نظام لیبرال تاکید دارند؛ جهان پس از دهه 1990 و اوایل هزاره جدید که متاثر از خوش بینی به شکل گیری نظم لیبرال بود و به سوی همکاری و محوریت نهادهای بین المللی در حرکت بود اما از اواسط دهه اول قرن بیست و یکم سویه های رئالیستی خود را نشان داد که مسابقات تسلیحاتی و توسل بیش از انتظار به تسلیحات مهمترین نمودهای آن بودند. برخی رخدادهای بین المللی نظیر کاهش اهمیت و جایگاه غرب به عنوان محور نظام بین الملل لیبرال در عرصه جهانی را نشانه ای دال بر افول این نظم تلقی می کنند به نحوی که در کنفرانس مونیخ 2020، کشورها از غرب زدایی در نظام بین الملل و تغییر نظم غرب پایه سخن به میان آوردند.
پاندمی کرونا روند مذکور را تشدید کرد خصوصا که به دلیل عملکرد قابل توجه دولت هایی نظیر سنگاپور و کره جنوبی و نیز چین به رغم اشتباهات اولیه، در کنار عملکرد سوال برانگیز آمریکا و کشورهای اروپایی در برخورد با پاندمی کرونا شاهد انتقال توجه و قدرت از غرب به شرق خواهیم بود.
استفان والت، استاد برجسته آمریکایی روابط بین الملل، به جنبه دیگری از تضعیف نظم لیبرال توجه می دهد و می گوید ویروس کرونا به تقویت جایگاه دولت ها و رشد ناسیونالیسم دامن خواهد زد. در پی شکل گیری شرایط اضطراری ناشی از همه گیری این ویروس دولت ها دست به اتخاذ تصمیماتی در جهت کنترل مرزها خواهند زد که از حمایت شهروندان آنها برخوردار است و موجب رنگ باختن جهانی شدن و تضعیف بازار آزاد خواهد شد. پیامدهای کوتاه مدت این بحران به شکل نزاع ملی گراها و مخالفین جهانی شدن با حامیان جریان جهانی شدن، نگاه پرخاشگرایانه نسبت به چین و صدمات اقتصادی و فروپاشی اجتماعی، همچنین شدت گیری رقابت میان قدرت های بزرگ و جدایی استراتژیک کشورها بروز و ظهور خواهد یافت.
منافع ملی بر وابستگی متقابل کشورها اولویت خواهد یافت، مشروع سازی نظام های اقتدارگرا، رقابت روزافزون قدرت های بزرگ و بی ثباتی و نزاع های گسترده در داخل و خارج از مرزهای کشورها از دیگر نتایج شیوع ویروس کرونا است.
هنری کیسینجر پیامد بحران کرونا را تضعیف روابط بین ملت ها و فروپاشی نظم های منطقه ای و بین المللی می داند. اتحادیه اروپا همزمان با قدرت گرفتن ملی گرایان افراطی با شیوع کرونا به سوی واگرایی بیش از پیش سوق خواهد یافت. الگوی موفق و کارآمد اقتدارگرایی چینی در نیل به رشد اقتصادی و رشد ناسیونالیسم، در کنار پاندمی کرونا، از دیگر تهدیدات نظم لیبرال غربی و وابستگی متقابل کشورها قلمداد می شود.
برخلاف لیبرال ها که برای سال های متمادی بر مزیت همکاری و وابستگی متقابل کشورها در برابر بحران های بین المللی تاکید داشتند، این نظر رئالیست ها مبنی بر خود یاری کشورها در حفظ منافع خود است که رنگ تحقق یافته زیرا علی رغم آن که بحران کرونا یک بحران همه گیر بین المللی است و کشورهای بسیاری در جهان با آن دست و پنجه نرم می کنند اما راه حل را در درون مرزهای ملی خود و اتکا بر توانمندی های داخلی خود می دانند و امیدی به همبستگی بین المللی ندارند.
عملکرد موفق برخی نظام های اقتدارگرا نظیر چین و روسیه در مهار کرونا در مقابل دموکراسی های مردد و ناتوان از تصمیم گیری های موثر در درگیری با این بیماری، امتیاز قابل توجهی در انظار ملت های جهان به آنها داده و لحن آنها را در مقابل سیاست های ترویج گرایانه دموکراسی و حقوق بشر کشورهای غربی و نهادهای تاسیس شده بر مبنای آمال لیبرال، تهاجمی کرده است.
دوگانه چین و آمریکا
ناهماهنگی و ناهمسازی آمریکا و چین در هشدار به موقع در خصوص بیماری و عدم شفاف سازی از طریق دستکاری و پنهانکاری در آمار مبتلایان و جانباختگان و سپس روی آوری به پروپاگانادای سیاسی در متهم کردن یکدیگر به نقش آفرینی عمدی در تولید و سرایت ویروس کرونا بیش از هرچیز به قدرت نرم و وجهه آمریکا و چین لطمه زد. به اعتقاد ریچارد هاس این بحران وخیم تر شدن روابط امریکا و چین را به همراه خواهد داشت. به دنبال پاندمی کرونا در حال سیر به حالت نه جنگ و نه صلح حاصل از گسترش بی اعتمادی بین چین و امریکا و تقسیم جهان به دو اردوگاه موافقان چین و امریکا هستیم. و احتمالا به سرعت شاهد خواهیم بود که رقابت های اقتصادی دو کشور رنگ و بوی تنش های نظامی و امنیتی به خود می گیرند.
در پی پاندمی کرونا ارکان قدرت آمریکا یعنی ثروت و قدرت این کشور، دموکراسی دیرپای ایالات متحده و توانایی اجماع سازی این کشور در سطح جهانی در محاق تردید فرو رفته اند. افول رهبری جهانی آمریکا ناشی از بی مهارتی و عدم شایستگی این کشور در مواجهه با پاندمی کرونا اذهان مردم سراسر جهان را به خود معطوف خواهد ساخت. پاتریک کاکبرن، کارشناس روابط بین الملل می گوید: آمریکا در لحظه چرنوبیل یعنی در محاق رفتن جایگاه چهانی این کشور قرار گرفته است که به افول شوروی پس از حادثه انفجار نیروگاه اتمی چرنوبیل اشاره دارد. در طول نیم قرن گذشته امریکا بر مبنای نیازها و اهداف خود نظم لیبرال را شکل داده و حامی و مروج آن بوده و هزینه آن را به مثابه موتور اقتصادی پرداخت کرده اما ترامپ با رویکرد رئالیستی اول امریکا از زیر بار الزامات این نظم شانه خانه کرده است.
در بحرانهای جهانی قبلی، مانند بحران مالی ۲۰۰۸ و همهگیر شدن ویروس ابولا در سال ۲۰۱۴، ایالات متحده نقش رهبر جهان را بر عهده گرفت. اما دولت کنونی از سمَت رهبری کنارهگیری کردهاست. این دولت آشکار بیان کردهاست که بیش از آیندهی بشریت، به عظمت آمریکا اهمیت میدهد. حتی اگر دولت ترامپ برنامه مشترکی برای رهبری جهانی در مبارزه با کرونا در پیش گیرد کمتر کسی دنباله روی رهبری خواهد بود که هرگز مسئولیتی قبول نمی کند و مدام به خودش اعتبار داده و تقصیر را گردن دیگران می اندازد.
در مقابل نقش منفعل آمریکا، همچنان که کیشور محبوبانی، دیپلمات سابق سنگاپوری اذعان دارد مهمترین ویژگی جهان پساکرونا عبور از جهانی شدن آمریکایی به جهانی شدن با مرکزیت چین خواهد بود. این امر روندهای بنیادین اقتصادی جهان را مخدوش نخواهد کرد. چین به دلیل تجربه ناگوار گذشته در انزوا از بقیه جهان در فاصله سال های 1842 تا 1949 که منجر به تحقیر و خواری این کشور در میان سایر همسایگان و قدرت های جهانی شد، تمایلی به کناره گیری از روندهای جهانی ندارد زیرا این کشور رشد و توسعه خود در دهه های اخیر را به همین تعامل جهانی که باز شدن درهای تکنولوژی و بازارهای جهانی را به روی این کشور به همراه داشته مدیون است. برخلاف اجماع واشنگتن اجماع پکن با صرفنظر از نوع رژیم های سیاسی حاکم بر کشورها امکان همکاری با آنها را در حوزه های اقتصادی مورد تاکید قرار می دهد و اقتدارگرا یا دموکراتیک بودن نوع رژیم ها را در این امر دخیل نمی داند. نظم جهانی فعلی نظمی غرب محور و در غیاب سایر قدرت های جهانی نظیر چین بود، اما نظم آینده لاجرم باید ارزش های غیر غربی را به رسمیت بشناسد زیرا توزیع قدرت جهانی برخلاف گذشته سهم عمده ای را به قدرت های غیر غربی خصوصا در شرق آسیا مانند چین داده است. چین علاوه بر مبارزه به ظاهر موفق با پاندمی کرونا در داخل کشور خود، با گسیل سیل کمک های بهداشتی بر مبنای اقتصاد نیرومندش درصدد تبدیل شدن به بدیل آمریکا در رهبری جهانی است.
اخیرا شی جی پینگ، رئیس جمهوری چین از جاده ابریشم بهداشتی سخن به میان آورده که حاکی از عزم این کشور برای بهره گیری از این بحران بهداشت جهانی در راستای تحکیم سیطره جهانی چین است که با نگرانی غربی ها همراه شده است و از آن بیم دارند که نظم آینده با محوریت چین و بدون سهمی بایسته برای رقبای غربی چین طرح ریزی شود.
نظر شما :