از سردار کرمانی تا دانشمند قزوینی

نگاهی به تهاجمات آمریکا از شهادت سردار سلیمانی تا تحریم دکتر صالحی

۱۴ بهمن ۱۳۹۸ | ۱۸:۰۰ کد : ۱۹۸۹۳۰۴ اخبار اصلی خاورمیانه
محمد مهدی قزوینی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: اگر مِدادُ العُلماءِ اَفضَل مِن دماءِ الشُهَداء است، تخریب وجهه جهانی و شهادت دانشمندان هسته ای ایران در این مبارزه تمام عیار برای بقای وطن، کمتر از مظلومیت شهید سلیمانی نیست. منتها سیاست آنقدر پیچیده است که راهبران قدرت هسته ای ایران از خاصیت فراجناحی امثال قاسم سلیمانی خارج می شوند و هجمه های سخیف سیاسی باعث کاهش جایگاه علمی و ملّی آنان می شود.
نگاهی به تهاجمات آمریکا از شهادت سردار سلیمانی تا تحریم دکتر صالحی

نویسنده: محمد مهدی قزوینی، کارشناس ارشد مطالعات منطقه ای

دیپلماسی ایرانی: من با برجام مخالفم ولی در مقابل بیگانه سرباز یک جبهه واحدم. تحریم دکتر علی اکبر صالحی یک اتفاق منفرد در سیاست مهار ایران به حساب نمی آید. در این مسیر آمریکا و ساختار جهانی برساخته او، دست به دومینوی تاکتیکی زده اند. برجسته ترین این اعمال، به شهادت رساندن سردار قاسم سلیمانی بود. نگاشتن تحلیل های کوتاه و مقطعی را ظلم به مقام او می دانم چرا که تقلیل گرایی در تحلیل جانفشانی های وی، تعدّی به سرمایه ای است که برای ایران فراچنگ آورده است. فقط می پرسم آیا آمریکا بدون تعریف یک فرآیند، دست به خون سردار سلیمانی آلود و سایر برنامه های آمریکا در فضایی مجزا در جریان اند؟ ابداً اینطور نیست. برای اجرای یک سیاست موفق، اجرای هماهنگ زنجیره ای از کنش ها می تواند تابلوی استراتژی تألیف شده را ترسیم کند. فرآیند مذکور با عمل نکردن دولت اوباما به تمامی تعهداتش آغاز شد و در خروج از برجام به غایت رسید در حالیکه دموکرات ها از آن به دروغ بهره بردند تا تشدید سیاست مهار ایران را به گردن لمپنیسم ترامپ بیندازند. دگردیسی این فرآیند به کالبد امور استراتژیک با تروریستی خواندن سپاه پاسداران کلید خورد و در قتل سردار سپاه قدس به نقطه غیرقابل بازگشت رسید. اگر چرایی تمام این سیاست های مهار کننده را جستجو کنیم به راحتی می فهمیم تحریم دکتر صالحی نیز از جنس همان تخاصمات است. نکته ای که بارها برای بدنام کردن ایران بر زبان دیپلمات های بی رحم و بی دین آمریکایی جاری شده است: بستن مسیر ایران در نیل به جایگاه هژمونی در خاورمیانه! این همان چیزی است که برای رسیدن به آن باید سپاه قدس و تمامی شاخه های فعالیت آن از بن ارّه شوند، خلع سلاح موشکی ایران باید یک سیاست بلند مدت باشد، توانمندی هسته ای ایران باید به طورکامل برچیده شود و تمام اینها در یک بستر اقتصادی تا ابد ضعیف به مسیر قهقرایی خویش ادامه دهند. دلیل آن هم واضح است زیرا در صورت وجود قدرتی که مرشایمر آن را قدرت تخریب و ایذاء (hurt and destroy) می خواند با یک توان هسته ای برتر می شود به بیشینه سازی امنیت یک کشور رسید و آنگاه درون یک بستر اقتصادی روان، رسیدن به تفوق سیاسی و تضمین بقا (survival) یک کشور محقق شده است.

فارغ از شدت و ضعف عملیات دشمن در مسیر اجرای سیاست مهار، ماهیت برخوردهای نرم و سخت دشمن با منابع و نمادهای تولید آن قدرت ملی یکسان است. تحریم دکتر صالحی از جنس همان ترور سردار سلیمانی است. به همان دلیل که شهدای هسته ای هیچ تفاوتی با شهدای سپاه قدس ندارند. همانطور که سپاه قدس برای مقابله با تروریسم عظیم سلفی در مسیل خون جهاد می کند، سازمان انرژی اتمی هم بیشترین شهدای ترور را در دوران ثبات جمهوری اسلامی تقدیم میهن کرده است. کراهت بیگانه از سپاه نیست یا کارهای خود را محدود به تقابل با نظامیان نکرده است. بیگانه نمی خواهد امنیت ایران بیشینه شود و نمی گذارد بقای ایران در مقابل نیات تهاجمی غیرقابل اطمینان بیگانگان تضمین شود. 

من در مقام قیاس افراد نیستم. اصولاً افراد در فردیت خویش موضوعیت ندارند. اگر سردار سلیمانی برجستگی دارد به دلیل نامی است که از ایران با خویش همراه کرده است. سرمایه او از آبرو و اقتدار این ملت است. سرمایه ای که او گرفت و چند برابر تحویل داد و رفت. در آن سو، درگیری هایی که بر سر تأیید و تکذیب برجام کردیم، سرمایه سوزی بود. صد اسف که حال می بینیم سردار و دانشمند برای دشمن فرقی ندارند. آنها اگر مناسب ببینند حاضرند به همان وقاحت که سلیمانی را کشتند صالحی را نیز به شهریاری و علیمحمدی ملحق کنند. وقتی تصمیم گرفتم بر خلاف منش سیاسی خود، در خصوص دکتر صالحی قلم بزنم ابتدا به این مردمی بودن و سود رسانی به ریشه های ملی به عنوان خصیصه مشترک صالحی و سلیمانی جلب شدم. سردار سلیمانی بیش از هرجا با مردم کرمان مأنوس بود و با آبرویی که کسب کرده بود نماینده واقعی دیار خویش در ابلاغ خواست های مردمی بود. درست همین خصائص در صالحی برای مردم قزوین وجود دارد. او که متولد قزوین نیست و تحصیل کرده MIT آمریکاست اما همچون پدرش دلبسته ریشه های خویش در خاک قزوین است. ریشه هایی که نام حاج ملاصالح قزوینی را در خود محاط ساخته است. سردار سلیمانی بزرگ شده کرمان بود و برای مردمش کار می کرد و صالحی بزرگ شده قزوین نیست اما اینجا ریشه در خاک است. اگر بگوییم دکتر صالحی پدر توسعه آموزش عالی قزوین است حرف چندان گزافی نگفته ایم. همانطور که مزار پدرش درون مسجد بزرگی که برای مردم جنوب شهر بنا کرد یادآور مدرسه علمیه و مسجد عظیمی است که جدش حاج ملاصالح در مقابل بازار قزوین بنیاد نهاده، نهال دانشگاه هایی هم که علی اکبر صالحی در قزوین آبیاری کرد یادآور تلاشهای علمی و دینی خاندانی است که اساس دفاع از مکتب امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را در تمامی جغرافیای تشّیع از همین قزوین با خون مطهّر خویش تأسیس کردند. 

اگر مِدادُ العُلماءِ اَفضَل مِن دماءِ الشُهَداء است، تخریب وجهه جهانی و شهادت دانشمندان هسته ای ایران در این مبارزه تمام عیار برای بقای وطن، کمتر از مظلومیت شهید سلیمانی نیست. منتها سیاست آنقدر پیچیده است که راهبران قدرت هسته ای ایران از خاصیت فراجناحی امثال قاسم سلیمانی خارج می شوند و هجمه های سخیف سیاسی باعث کاهش جایگاه علمی و ملّی آنان می شود. من منتقد فرآیند مذاکرات هسته ای بوده ام هرچند به قول دکترصالحی دقیقامنطبق بر سیاستها و راهبری های نظام بوده باشد. لیکن بسیار غیر قابل قبول می دانم که وقتی راهبر قدرت راهبردی هسته ای کشور می خواهد مورد تقدیر و اجلال برخی از مسئولان شهرش قرار گیرد، نهادهای سیاسی اعلام کنند ما قول تأمین نمی توانیم بدهیم! من نمی دانم این تهدیدها با کدام معیار شرع سازگارست؟! در حالیکه دیانت دکتر صالحی از جنس همان دین محوری ها و عبادات شهید سلیمانی بوده است. قطعاً داشتن تدیّن اصیل و دیانت ریشه دار خانوادگی گوهریست که در مسئولین ممکن است به آسانی یافت نشود. مگر می شود در مقام علمی شهید شهریاری و دکتر صالحی بود و این همه مقید به دیانت ماند؟ خدا رحمت کند عموی دکتر صالحی به کرات برای من از عبادات وی تعریف می کرد. از تلاوت روزانه قرآن او تا عشق وی به انجام حج و عمره را با افتخار بازگو می کرد. خود آن مرحوم هم که عمری را برای دفاع از تشیع خرج امیرالمومنین کرده بود و به شهادت آثارش مفتخر به شاگردی شیخ آقابزرگ تهرانی، صاحب الذریعه، بود. نمی دانم تهدیدگران و حتی تقدیرگران دکترصالحی چه نسبتی با تقیدات و عبادات وی دارند.

اگر سردار سلیمانی را شهید زنده ای از جنس باکری و کاظمی می خواندیم، گزافه نیست صالحی را در زمره وَمِنهُم مَن یَنتَظِر از جنس شهریاری و علیمحمدی بشماریم. پرچم سازمان انرژی هسته ای به همان خونباری پرچم سپاه قدسی است که سالار بی دست آن، به شلیک مستقیم دشمن بیرق را به نسل های آینده واگذار کرد در حالی که دشمن هنوز بعد سالها جرات نکرده است به انهدام مغز دانشمندان هسته ای اعتراف کند. ما فرزندان یک ملتیم. قومیت و هویت ما در تعارض نیستند. چه سلیمانی از کرمان باشیم چه صالحی از قزوین، همه یک گوشه از خاک این تنها کشور باقی از هزاران سال پیش را در مشت گرفته ایم تا به خون و آبروی خویش برای بقای آن خشت بسازیم. چه شهید سلیمانی انفجار مظلومیت و میهن پرستی ما باشد چه دکتر صالحی آرام به تربیت شاگرد بپردازد، کار ما ایستادگی در مقابل زورگویی بیگانه است حتی اگر برای یکی موشک مستقیم به کار بگیرد و برای دیگری زر ورق های حقوقی به دور نیات تهاجمی خویش بپیچاند.  

کلید واژه ها: تهاجمات امریکا برجام تحریم شهادت سردار سلیمانی دکتر صالحی علی اکبر صالحی


( ۶ )

نظر شما :