تندروها در هر دو کشور مننقد بودند
نقش رهبران چین و آمریکا در ایجاد روابط دیپلماتیک دهه هفتاد میلادی
نویسنده: ماجد کیاست
دیپلماسی ایرانی: چین کمونیست و آمریکا برای سالیان متوالی روابطی تیره و تار را تجربه کردند به گونه ای که حتی مسافرت اتباع آمریکا به چین با محدودیت بسیار از طرف دولت ایالات متحده روبه رو بود، تجارت، کشتیرانی، پرداخت ها و هر نوع ارتباط اقتصادی با محدودیت ها و ممنوعیت های فراوانی همراه شده بود.
هر چند جسته و گریخته تلاش هایی از دو طرف برای یافتن مسیرهای عادی سازی روابط و کاهش تنش برداشته می شد که در این بین نقش چوئن لای از طرف چین برجسته است. اما به هر جهت چون تصمیمات کلیدی در ورای توان و قدرت این افراد بود و رهبران اصلی طرفین تمایلی در بهبود روابط نداشتند، کار خاصی که نشان دهنده پیشرفت و چشم انداز امیدوار کننده ای باشد به نظر نمی رسید. تا اینکه ریچارد نیکسون، رئیس جمهوری و نفر اول ایالات متحده در ابتدای دهه هفتاد میلادی تصمیم قطعی مبنی بر گذر از تخاصمات گرفت همزمان تلاش های چوئن لای برای اقناع شخص اول چین یعنی مائو تسه تونگ، به ثمر نشست. برای درک اهمیت تلاش های چو در این راه کافی است به این دو جمله بیان شده در دست نوشته های جناب سریع القلم بسنده کرد: "چوئن لای بدون آن که با مائو درگیر شود و اعتماد او را از دست بدهد به آرامی و قدم به قدم، با حوصله در داخل منظومه جهان بینی مائو سیر می کرد." و "چوئن لای در شرایطی که مدیریت و بدنه حزب کمونیست چین عمومأ همه شعارهای ضد آمریکایی می دادند، توانست نوعی اقناع ایجاد کند."
اما با اینکه این تلاشها به صورت مستمر در حال انجام بود و زمانی در حدود پانزده سال از سال 1955 تا 1970 به درازا کشید، تا هنگامی که رهبر چین مائو تسه تونگ اقناع نشد و اجازه عبور از این مسیر را صادر نکرد، عملا راه دیپلماسی بسته بود.
اولین بار ایده تغییر در روابط دو طرف توسط نیکسون عنوان شد. در کتاب خاطرات نیکسون اینگونه به این موضوع اشاره شده: "اولین بار که ایده با اهمیت ارتباط بین ایالات متحده و چین کمونیست را عنوان کردم در مقاله در نشریه Foreign Affairs به سال 1967 بود. در مقدمه مقاله به صورت غیر مستقیم به موضوع چین اشاره کرده بودم: ما به دنبال دنیایی آزاد می گردیم . . . دنیایی که هیچ کس از بزرگ و کوچک در بند حصارهای خشم آلود نباشد."
اولین قدم جدی توسط ریچارد نیکسون در فوریه 1970 طی گزارش سالانه سیاست خارجی به کنگره برداشته شد که در آن اشاره شده بود: "چینی ها مردمانی بزرگند که نمی بایست خارج از اجتماع جهانی قرار گیرند . . . در حقیقت علاقه مندی ما به ایجاد صلح و ثبات و آرامش در آسیا و جهان است. بر همین اساس مایل هستم در جهت امتحان کردن ارتباط با چین قدم بردارم."
رهبران چین پیامی که در این گزارش بود را به درستی درک کردند و بلافاصله پیشنهاد انتقال گفت وگوهایی که تا آن زمان در ورشو می شد و حاصل چندانی نداشت را به پکن دادند.
اینجا اثرگذاری پیام بلند پایه ترین مقام ایالات متحده را به وضوح می بینیم به طور قطع بیان اراده در این سطح تصمیم گیری نتایج ملموسی دارد. چنانچه در همان زمان سهولت و کاهش محدودیت مسافرت به چین به همراه کاهش قابل توجه کنترل های تجاری از طرف آمریکا اعمال شد.
در این حین و با توجه به سیگنال های مثبت آمریکا نیاز به اتخاذ تصمیماتی در سطح بالای رهبری چین به خصوص شخص مائو احساس می شد. هرچند چوئن لای به عنوان مقام رسمی مسئول تنظیم ظرافت کار به نحوی بود که در عین رسمیت بخشیدن به اقدامات، اراده بالاترینچ مقام سیاست گذار چین را هم در این خصوص به عنوان نشانه تایید این اقدام نمایان کند. لذا در پیغامی که چوئن لای در 9 دسامبر همان سال از طریق یحیی خان، رئیس جمهوری پاکستان به ایالات متده ارسال کرده بود کلماتش را به این صورت به پایان رسانده بود. "این اولین بار است که پیشنهادی از طرف یکی از سران (مائو)، از طریق یکی از سران (یحیی خان)، به یکی از سران (نیکسون) داده می شود."
18 دسامبر نویسنده آمریکایی ادگار اسنو با مائو مصاحبه ای داشت که در آن مصاحبه مائو تصریح کرده بود که "نخست وزیر چوئن لای ملاحظاتی بابت روابط دیپلماتیک با آمریکا دارد."
جالب است بدانیم با توجه به جایگاه مائو به عنوان قدرتمندترین فرد چین، نحوه بیان موضوع برای این ملاحظات می توانست مسیر آینده روابط چین و آمریکا را ترسیم کند و در صورت اعلام مخالفت، امکان پیشبرد اهداف مورد نظر چوئن لای وجود نداشت. مائو به جهت شخصیت منحصر بفردی که داشت مشورت پذیر نبود وتا موردی را به طور یقین شخصأ نمی پذیرفت امکان تصمیم سازی برای سایرین حتی نخست وزیر علی الخصوص در مورد سیاست خارجی وجود نداشت.
در مصاحبه مذکور، در جواب ادگار اسنو که پرسیده بود آیا نیکسون که نماینده جهان سرمایه داری است، نیز حق ورود به خاک چین را دارد؟ اینگونه پاسخ داده بود: "به او خوش آمد خواهم گفت چون مشکلات و مسائل میان چین و آمریکا با وجود او حل می شود و .... خوشحال خواهم شد با او(نیکسون) گفت و گو کنم چه در جایگاه رئیس جمهوری امریکا و چه به عنوان توریستی که قصد دیدار از چین را داشته باشد.ً
همین چند جمله کوتاه و نحوه بیان و مقطع زمانی آن چراغ سبزی برای نخست وزیر چین در پیگری ایجاد روابط دیپلماتیک و حل و فصل مشکلات فی مابین چین و آمریکا بود. بایست شرایط آن هنگام چین و آمریکا را نیز در نظر گرفت. عملا دو کشور در ویتنام و کامبوج رو در روی هم قرار گرفته بودند و مذاکره با ویتنام شمالی نتایج مطلوبی به بار نیاورده بود. همین چراغ سبز مائو کافی بود تا پیغامی از طرف چو ئن لای از طریق کانل رومانی به امریکا ارسال کند. در قسمتی از این پیغام آمده بود: "اگر ایالات متحده خواهان گفتوگو است و راه حلی در این زمینه دارد جمهوری خلق چین آمادگی دارد تا فرستاده ایالات متحده را در پکن بپذیرد. این پیغام به روئیت مائو و لین پیائو رسیده است."
دو نکته در این پیغام به وضوح مشاهده می شود یکی پذیرش نماینده آمریکا در پکن که تداعی مصاحبه مائو با ادگار اسنو بود و دوم اخذ تایید مائو به مثابه قطعی بودن تصمیم اتخاذ شده.
مورد جالبی که در این پیام به صورت ضمنی دیده می شود عاری بودن از مسائل طعنه آمیز بود و از همه مهمتر اینکه پکن جنگ ویتنام را به عنوان مانعی غیر قابل پذیرش برای ایجاد روابط حسنه دو طرفه چین و آمریکا در نظر نگرفته بود.
در این مقطع ابتدا تلاش های فراوانی از طرف تندروهای چین برای ایجاد مانع شکل گرفت چنانکه در پاسخ به پادرمیانی آمریکا در ماجرای لائوس که از طرف چین به عنوان تهدیدی علیه چین تلقی می شد روزنامه دولتی People Daily به تندی مطلبی علیه آمریکا و شخص نیکسون نوشت که در قسمتی از آن آمده بود: "با پراکندن آتش جنگ بر دروازه های چین، امپریالیسم آمریکا سعی در تهدید و ارعاب چین دارد. نیکسون در حقیقت چهره درنده خویی خویش را آشکار کرد و گستاخی را به منتها درجه رسانده است."
با پذیرش دعوت چین و هماهنگی دیدار نیکسون از آمریکا صدای مخالفان و تندرو ها از دو سو بلند شد. بسیاری از انتقادها در ایالات متحده از طرف محافظه کاران بود، جان اشمیتز، نماینده کنگره نیکسون را متهم کرد که "به وسیله کمونیست ها محاصره شده است." جورج والاس به نیکسون در مورد "پست و زبون شدن در مقابل چینی ها" هشدار داده بود. نیکسون به برگزاری جلسه ای محرمانه با دو حزب مجبور شد و در نهایت توانست اهمیت و ضرورت ارتباط با چین را تفهیم کند.
اما در چین انتقادها از چوئن لای بالا گرفته بود و او را به غرب زدگی متهم می کردند تا اینکه مائو با قاطعیت تمام و کاملا شفاف نظر خود در ارتباط با لزوم ارتباط با آمریکا را با توجه به خطر شوروی اعلام و از چوئن لای پشتیبانی کرد و حتی بعد از ورود نیکسون به چین و قبل از شروع هر نوع مذاکره ای، اولین جلسه را در محل کار خود با نیکسون و هیئت همراه او و حضور چوئن لای تشکیل داد تا عملا نشان دهد این اقدام از حمایت کامل او برخوردار است.
نظر شما :