تاملی در تغییر موضع ابوظبی نسبت به تهران
استراتژی جدید امارات در قبال ایران؛ بیطرفی یا اتحاد؟
نویسنده: فاطمه سیاحی، کارشناس مسائل منطقه
دیپلماسی ایرانی: هشتم مرداد ماه ششمین نشست بینالمللی مشترک میان گارد ساحلی ایران و امارات متحدهٔ عربی برگزار شد. برگزاری این نشست بعد از شش سال و با حضور فرماندهان مرزبانی دو کشور، آن هم در شرایط کنونی منطقه بسیار بحثبرانگیز و قابلتأمل بود. بلافاصله بعد از این نشست و گمانهزنیها در خصوص تمایل اماراتیها به ازسرگیری روابط با ایران، گام دیگری در جهت تایید این حدس برداشته شد. طی دیدار و مذاکرهٔ بین حاکمان دبی و رئیس شورای بازرگانان ایرانی اعلام شد که امارات ویزای ایرانیها را تمدید و حسابهای بانکی آنها را باز خواهد کرد؛ بدین ترتیب ایرانیهایی که خواهان سرمایهگذاری بودند میتوانند با امارات تجارت داشته باشند.
در این مدت هشدار حوثیها به شیخنشینهای اماراتی مبنی بر پایان دادن به اشغال یمن، از یک سو؛ و اظهارات مشاور سابق حاکم ابوظبی مبنی بر اتمام جنگ یمن برای امارات، از سوی دیگر، امکان نزدیک شدن امارات به ایران و گسترش گفت وگوهای امنیتی – اقتصادی بین دو کشور را افزایش داد. نشست محرمانهٔ محمد بن زاید و محمد بن راشد، حاکمان ابوظبی و دبی نیز بسیار حائزاهمیت بود؛ که به نقل از خبرگزاری آناتولی، گفته میشود این دو حاکم بر مسئله لزوم بازنگری کامل در سیاست خارجی امارات تاکید کردهاند. محمد بن راشد آل مکتوم، حاکم دبی نیز اعتقاد داشته که نباید به اقدام نظامی علیه ایران دل بست؛ چرا که حتی بعد از ساقط شدن پهباد پیشرفته امریکایی توسط ایران، ترامپ با آنها دنبال مذاکره بود!
سرانجام وزیر مشاور امور خارجه امارات، برای اولین بار موضع رسمی این کشور را اعلام کرد. انور قرقاش با تاکید بر موضع مشترک ابوظبی و ریاض در خصوص ایران، تصریح کرد: رویکرد ما اجتناب از مواجهه و مقدم داشتن تلاش های سیاسی بر آن است. باوجود اینها، اما برخی صاحبنظران با دیدهٔ تردید به این چرخش سیاست اماراتیها نگاه میکنند. این چرخش ناگهانی بود، اما در شرایط بحرانی رخ داد و نیازمند بررسی دقیقتر است. برخی گمان میکنند که نزدیکی حاکمان ابوظبی به تهران، نقشهٔ ترامپ برای کاهش محدود فشارها علیه ایران است و دلیل این گمان را روابط بسیار نزدیکش با خلیفه آل نهیان میدانند. این در حالی است که ترامپ در اتخاذ اقدامات یک جانبهاش، بهای چندانی به روابط شخصی خود و حتی ائتلافهای سیاسی کشورش نمیدهد؛ برای او اولویت منافع امریکاست نه متحدان. نمونه بارز این ادعا واکنشش نسبت به توقیف کشتی انگلیسی توسط ایران بود که لندن را به تنهایی مسئول حفظ امنیت کشتیرانیاش در خلیجفارس دانست.
از این رو حتی اگر چنین گمانی درست باشد، نشانگر انتخاب آگاهانهٔ اماراتیهاست. چراکه در صورت وقوع جنگ در این زمان، کمکی از جانب دولتِ درگیر در انتخاباتِ ترامپ، دریافت نخواهد کرد. پس براساس محاسبهٔ هزینه فایده هم که باشد، ترک تخاصم با ایران اکنون بهترین راه ممکن است. در پاسخ به سایر تردیدها و شکها باید گفت که چرخش ناگهانی سیاستهای امارات در نگاه اول تعجببرانگیز است؛ چرا که برخلاف راهبردهای شریک مهم امارات، ایالات متحده امریکاست. ولی این چرخش در شرایطی انجام میشود که هم حاکمان اماراتی نسبت به امنیت خود و منطقه به طور جدی احساس خطر کردهاند و هم شرایط داخلی آمریکا برای درگیری دولت ترامپ با ایران مساعد نیست.
حالا با نگاهی فراتر، شاید دلایل تغییر سیاست این کشور در خصوص ایران بهتر تبیین شود. در ادامه با طرح چند سوال و پاسخ به آنها، موضوع تغییر استراتژی توسط امارات را بررسی خواهیم کرد:
- پیشزمینههای تغییر استراتژی امارات در قبال ایران کدامند؟
قدرتنمایی اخیر ایران در خلیجفارس را میتوان اولین عامل دانست. ایرانیها ابتدا پهباد گلوبال هاوک امریکایی را ساقط، و چند روز بعد از آن، نفتکش استینا ایمپرو انگلیسی را متوقف کردند. امریکاییها به جز مواضع کلامی، عملاً هیچ پاسخی که آغارگر جنگ باشد ندادند. این عملکرد، شیوخ اماراتی را که بسیار هم به توان نظامی آمریکا دل خوش کردهبودند، متوجه خطر رویارویی کرد. آنها این عدم تلافی امریکا را از جانب ضعف ارزیابی کردهاند و حالا از تبعات یک جنگ همه جانبه در منطقه بیم دارند. تحلیل فارین پالسی از تغییر سیاست اماراتی ها مکمل این بحث خواهد بود؛ این تحلیل آمریکا را در حال خروج از خلیجفارس میداند و معتقد است اکنون مقامات ابوظبی تصمیم گرفتهاند که مستقلاً در مورد امنیت منطقهشان بعد از شش سال با تهران به گفت وگو بنشینند.
- چرا همکاری برای امارات بهتر است؟
مهمترین دلایل تغییر استراتژی که ماهیتاً ریشه در ترس اماراتیها دارد، را میتوان حول سه محور ذکر کرد:
1) تهدیدات امنیتی. اولین احتمال در روند درگیری، بسته شدن تنگهٔ هرمز خواهد بود که صادرات نفت امارات را با چالش جدی مواجه خواهد کرد. علاوه براین تاسیسات مهم امارات و نزدیک به ایران، نظیر فرودگاههای بینالمللی در تیررس خواهند بود.
2) ضرر اقتصادی. قطعاً تبعات ناامنی و جنگ به نمایشگاههای بازرگانی، پارکهای تجاری و صنعت گردشگری این کشور خواهد رسید و به خروج سرمایه خواهد انجامید. بنادر نیز نقشی حیاتی در اقتصاد این کشور دارند و انفجار هر کدامشان، امارات را حسابی تکان خواهد داد؛ همانند بحرانی که بعد از انفجار بندر الفجیره رخ داد. گفتنی است که بزرگترین پایانهٔ حمل و نقل دریایی خلیج فارس متعلق به امارات است.
3) مخالفت افکار عمومی. خطر هر ناامنی یا جنگی زندگی عامهٔ مردم را تهدید خواهد کرد؛ بدیهی است که مردم خواهان چنین تنشهایی نباشند و با اقدامات جنگطلبانه مخالفت کنند. حتی افراد برجسته و نخبگان علمی – فرهنگی کشورهای عربی سال هاست تعامل و همکاری دولتهایشان با ایران را لازم میدانند و برای توصیف این سیاست از عبارت "عَقلیه الکُبَار" یا اندیشهٔ بزرگان استفاده میکنند.
- استراتژی حکام اماراتی، بیطرفی است یا اتحاد؟
بیشک این برههٔ زمانی برای منطقه خلیجفارس حساس و مهم خواهد بود. چراکه میزان همگراییهای احتمالی آینده در منطقه را مشخص خواهد کرد و توانایی کشورهای خلیجفارس در ایجاد صلح و ثبات را محک خواهد زد. تا اینجای کار تلاشهای یک ماههٔ سیاسیون امارات نشان داد که آنها بعد از سالها جنگِ بینتیجه و هزینهبَر در یمن، واقعیات و تبعات یک جنگ بزرگتر را خوب درک میکنند. به نظر میرسد تلاشهای دیپلماتیک امارات در ابتدای برقراری روابط با تهران، روی استراتژی بیطرفی در درگیریهای منطقه استوار باشد. نشانهٔ اتخاذ این استراتژی نیز میتواند خروج امارات از یمن در آیندهای نزدیک باشد. چنانچه امارات متحدهٔ عربی همراستا با کشورهای عربی متحد با ایران پیش برود و عملاً در سطوح بالاتر برای کاهش تنشها و مهیاکردن زمینههای گفت وگو بین ریاض و تهران گام بردارد، میتوان به همکاری و ثبات در منطقه امیدوار شد. البته بر سر تحقق چنین هدفی موانعی بر اثر تضاد منافع قدرتهای بزرگ با این پیشامد وجود دارد؛ ولی این حقیقت که پیشرفت و امنیت خاورمیانهایها در گرو همکاری و اتحادشان است، انکارناپذیر خواهد بود. در این مسیر، اهداف بزرگ ارادههای بزرگتر میطلبند.
- آیا عربستان سعودی به این گفت وگوها اضافه خواهد شد؟
مسئله هماهنگی یا عدم هماهنگی بین ریاض و ابوظبی در گرایش به سمت گفت وگو با ایران، موضوع چالشیِ بسیاری از رسانههای منطقه در چند روز اخیر بود. تحلیلها متفاوت بود اما طبق اظهارات انور قرقاش میتوان احتمال داد که اکنون مقامات اماراتی، ریاض را در جریان دقیق روند مذاکرات میگذارند و برای همراه کردن سعودیها تلاش خواهند کرد. حالا شیوهٔ تعامل و مدیریت مذاکرات توسط تهران و اوضاع متحدین ریاض در خارج از منطقه، تصمیم نهایی پیوستن یا عدم پیوستن سعودیها به مذاکرات منطقهای را مشخص خواهد کرد. اما در حال حاضر به نظر می رسد آنها هنوز تصمیمی نگرفتهاند؛ در یادداشتی از حسین مصطفی در پایگاه تحلیلی عربی 21 مصر، نشانهٔ چنین احتمالی را مییابیم. وی در این تحلیل ابتدا به این نکته اشاره میکند که حوثیها بعد از دریافت پاسخهای مثبت امارات مبنی بر خروج نیروهایشان از خاک یمن، حملات به این کشور را متوقف کردند؛ درحالیکه ادامهٔ حملات مشابه به عربستان را همچنان در دستور کار خود دارند. این اقدام را نیز میتوان به عنوان فشار نیروهای متحد ایران علیه ریاض و وارد کردنش به گفت وگوهای منطقهای ارزیابی کرد.
نظر شما :