ترس ترامپ از سبیل کابینه/ چرا بولتون حتی دونالد ترامپ را نگران کرده است؟
وقتی موضوع ایران پیش آمد ترامپ درمورد بولتون گفت: «اگر به جان بود تا حالا ما چهار تا جنگ راه انداخته بودیم.» گفته می شود که بولتون گفته است دوست دارد نیروی عظیم ارتش آمریکا را علیه کوبا، ایران، کره شمالی و ونزوئلا به کار بگیرد. این ها احتمالا «چهار جنگی» است که ترامپ اشاره کرده است.
گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: حتی دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا که آمادگی بخشش جنایتکاران جنگی را دارد از جان بولتون می هراسد. ترامپ با سپردن یک کرسی در کابینه اش به او تردیدهای زیادی داشت (البته بیشتر به این خاطر که سبیل پرپشت بولتون با سلیقه ترامپ جور درنمی آید). بولتون و ژنرال اچ. آر مک مستر هر دو نامزدهای ترامپ برای سمت مشاور امنیت ملی بودند. ترامپ با مک مستر کنار آمد که البته یک سال بیشتر طول نکشید. بولتون که ترامپ او را «سبیل» صدا می زند، به آرامی توانست این پست حساس را از آن خود کند. مشاور امنیت ملی، مشاور اصلی رئیس جمهور آمریکا در سیاست خارجی است و معمولا حتی از وزیر امور خارجه نیز اهمیت بیشتری دارد. بولتون گوش ترامپ است. از این رو ترامپ که در سیاست سازی هایش غیرقابل پیش بینی است، خطرناک ترین مرد جهان را در کنار خود دارد که زیر گوشش پچ پچ می کند.
وقتی موضوع ایران پیش آمد ترامپ درمورد بولتون گفت: «اگر به جان بود تا حالا ما چهار تا جنگ راه انداخته بودیم.» گفته می شود که بولتون گفته است دوست دارد نیروی عظیم ارتش آمریکا را علیه کوبا، ایران، کره شمالی و ونزوئلا به کار بگیرد. این ها احتمالا «چهار جنگی» است که ترامپ اشاره کرده است. البته این جنگ ها به جنگ هایی افزوده می شد که آمریکا همچنان فعالانه در افغانستان و همچنین در عراق و سوریه در آنها درگیر است. ایالات متحده در حال حاضر بیش از 100 پایگاه نظامی – که بسیاری از آنها در حال عملیات های فعال هستند- در گوشه و کنار جهان دارد.
تهاجمی بودن معمول نیروی نظامی آمریکا بولتون را راضی نمی کند: او خواهان تشدید تهاجمی بودن آمریکاست.
ستیزه جو و افراطی
بولتون یکی از مثال های شاخص یک باز جنگی است. چنین کسانی در پی آن هستند که دیگران را به جنگ بفرستند. خودشان تمایلی ندارند به جنگ بروند. بولتون با زیرکی در سال 1970 وارد گارد ملی شد. او در یکی از کتاب های تجدید دیدار دانشگاه ییل نوشت: «اعتراف می کنم که هیچ تمایلی به مردن در یک شالیزار برنج در جنوب شرق آسیا ندارم. از نظر من جنگ در ویتنام پیشاپیش شکست خورده است.» زمانی که بولتون این تصمیم شخصی را می گرفت، قهرمانان او – نیکسون و کیسینجر- بمباران وحشیانه و غیرقانونی خود علیه کامبوج و لائوس را شروع کرده بودند. در بازه زمانی بین تصمیم بولتون مبنی بر نرفتن به جنگ ویتنام و عقب نشینی آمریکا از سایگون 3304 سرباز آمریکایی و نیز تعداد بی شماری از مردم ویتنام، کامبوج و لائوس کشته شده بودند.
بولتون دربخش عمده ای از عمر خود در دولت به سختی علیه طرف خوب تاریخ تلاش کرده است. یکی از اجزای کلیدی کار بولتون کمک به لاپوشانی نقش دولت ریگان در حمایت از کنتراها در قضیه ایران-کنتراست. بعد از آنکه ساندینیست های چپگرا در سال 1970 در نیکارگونه به قدرت رسیدند، اول دولت کارتر و بعد دولت ریگان به ارتش و الیگارشی این کشور برای شکل گیری یک نیروی ضد انقلاب در برابر کنتراها کمک کردند. کنتراها که توسط آمریکا آموزش دیده بودند از بی رحمانه ترین روش ها علیه مردم عادی برای تضعیف دولت ساندینست ها استفاده کردند. وقتی کنگره آمریکا – زیر فشار افکار عمومی- به حمایت مالی علنی آمریکا از کنتراها پایان داد، دولت ریگان به طور غیرقانونی مبادرت به فروش سلاح به ایران کرد و سود حاصل از آن را صرف حمایت از کنتراها کرد. این قضیه رسوایی ایران- کنترا نام گرفت. بولتون برای سد کردن تلاش های سناتور جان کری برای تحقیقات پیرامون قاچاق مواد مخدر و فروش تسلیحات به نفع کنتراها در نیکاراگونه مبارزه کرد. او از تحویل دادن مدارک مربوط به موضوع ایران- کنترا به سناتور پیتر رودینو خودداری کرد. بولتون به سختی برای دولت کار کرد و به قول سخنگوی کاخ سفید مارلین فیتزواتر زبانی معمولا «ستیزه جو و افراطی» داشت.
چکش بولتون
افراطی و خارج از اعتدال بودن، خلق و خوی بولتون است. او در سال 1994 گفت که اگر ساختمان سازمان ملل در نیویورک «ده طبقه اش را هم از دست بدهد فرق زیادی نخواهد کرد.» چه سخنان وحشت انگیزی. بولتون با این کلمات زندگی کرده است. او سال ها از عمر خود را صرف تلاش برای تضعیف هر گونه پیمان کنترل تسلیحاتی آبرومندانه ای در چهارچوب سازمان ملل کرده و سال های زیادی را صرف تلاش برای ممانعت از این کرده که ایالات متحده مجبور به هر گونه پاسخگویی بین المللی شود. بولتون در سال 2000 «کلیسای کنترل تسلیحاتی» را به باد تمسخر گرفت؛ عبارتی نشانگر یک تمایل روشن در نگرش او نسبت به صلح و جمله ای که بخش های بزرگی از طبقه حاکم آمریکا نیز با آن متفق القول هستند.
این بولتون بود که دولت جرج دبیلو بوش را در سال 2001 به سمت خروج از پیمان موشک های ضد بالستیکی سال 1972 سوق داد، عملی که ارسال سیگنال های خصومت آمیز به مسکو تلقی شد. بار دیگر این بولتون بود که در سال 2003 بوش را برای بر هم زدن «چهارچوب توافق شده» سال 1994 بین ایالات متحده و کره شمالی تشویق کرد. وقتی اطلاعات آمریکا – که در مورد عراق اعتبار آن لطمه دیده بود - گفت که کره شمالی غنی سازی اورانیوم را شروع کرده، تمام گفتگوها با این کشور متوقف شد. بولتون بعدها نوشت «این چکشی بود که من برای خرد کرد چهارچوب توافق شده دنبالش بودم.» این بولتون بود که یک بار دیگر ترامپ را وادار به خروج از توافق اتمی با ایران کرد و ترسناک تر آنکه این بولتون بود که پیمان موشک های اتمی میان برد سال 1988 را از میان برداشت.
سابقه بولتون روشن است. کلمات او نه تنها در سخنانش بلکه در کتاب عمیقا روشنگرانه اش «تسلیم هرگز یک گزینه نیست» (2008) نیز به همین روشنی است. خطوط کلی دیدگاه بولتون هم در عملکرد و هم در سخنان او کاملا روشن است. نقطه ثقل تفکر او این است: اینکه قدرت آمریکا باید بدون کنترل باقی بماند و باید برای حصول اطمینان از همیشگی بودن سلطه آمریکا به کار گرفته شود. هر تسلیمی در برابر هر چند قطبی یا دو قطبی (چین و ایالات متحده) بی معناست. سلطه آمریکا مطلق است و همیشه باید چنین باشد. مقامات آمریکایی منتخب معدودی جرات مخالفت کردن با این دیدگاه غیرقابل قبول را دارند. آنها به پرچم سلام می دهند و بمب افکن ها را برای گسترش پرچم آمریکا در سراسر جهان گسیل می دارند.
چه چیزهایی بازدارنده این سلطه همیشگی و مطلق آمریکا است؟
1.سازمان ملل و هیچ پیمان و بدنه بین المللی نباید اجازه مداخله در اقدامات آمریکا را داشته باشند. سازمان ملل باید اظهارنظراتش راجع به آمریکا را اصلاح کند که یعنی سازمان ملل باید مطیع کاخ سفید باشد.
2.به اتحادیه اروپا که وانمود می کند برتر از ایالات متحده است نباید اجازه داده شود «رویه بی پایان جویدن دیپلماتیک» خود (آنگونه که بولتون در کتابش می نویسد) را داشته باشد. اتحادیه اروپا باید به سکوت کشانده شود.
3.دشمنان اصلی آمریکا – روسیه و چین – باید تضعیف شوند و از آسیب پذیری هایشان علیه خود آنها استفاده شود. در اینجا تحریم ها ابزاری موثر به شمار می روند، چرا که وارد جنگ شدن با آنها - حتی از نظر بولتون- خودکشی خواهد بود. سرنگون کردن متحدان عمده روسیه و چین – کشورهایی چون ونزوئلا و ایران- این کشورهای جاه طلب را تضعیف خواهد کرد.
4.عملی کردن سیاست تغییر رژیم در مورد کشورهایی چون ونزوئلا و ایران و نیز کوبا و کره شمالی نه تنها روسیه و چین را تضعیف خواهد کرد، بلکه این پیام قدرتمند را نیز ارسال خواهد کرد که هیچ کس یارای برابری و به چالش کشیدن ایالات متحده را ندارد.
بولتون دارای یک جهان بینی منسجم است. همتایان باز تندروی او – هم در میان جمهوریخواهان و هم دمکرات ها- شهامت و جسارت او را ندارند. آنها کاملا وانمود خواهند کرد که عمل گرا هستند و تنها به «اطلاعات» واکنش نشان می دهند. اما هیچ یک این جنگ های تهاجمی – چه علیه عراق یا ایران، افغانستان یا ونزوئلا- صرفا ناشی از عمل گرایی نیستند. بولتون دستور کار کاملی را در دست اجرا دارد. او نماینده یک روشنفکر جریان اصلی آمریکاست. جریان اصلی ایالات متحده سبک و سیاق بولتون است. بهنجار بودن آنها صرفا به این معناست که آنها فلسفه بولتون را نه چون خود او یک تکه و منسجم، بلکه تکه تکه و مجزا دنبال می کنند.
نویسنده: ویجی پراشاد (Vijay Prashad) روزنامه نگار و مدیر تری کانتینتال: موسسه تحقیقات اجتماعی
منبع: yon.ir/btSWO
نظر شما :