عربها و ترکها میخواهند خاورمیانه جدیدی بسازند
غربت منطقهای، انزوای جهانی
نویسنده: صادق ملکی، کارشناس و تحلیلگر ارشد سیاسی
دیپلماسی ایرانی: ایران همچنان در اسارت و درگیر یک غربت تاریخی است. ما نه تنها نتوانسته ایم از این غربت تاریخی خارج شویم، بلکه با انزوای جهانی نیز مواجه شدیم. اگر به هوش نباشیم امتزاج این دو می تواند فاجعه ای برای این سرزمین کهن به بار آورد. آری ما به عنوان ایران، در خاورمیانه تنهائیم. این تنهایی از تاریخ دیروز تا امروز تداوم داشته و بخش مهمی از نگاه ما به جغرافیای دورتر از نقاط پیرامونی، حاصل این غربت تاریخی بوده است. ما به عنوان ایران با هویت غالب شیعی از قبل و بعد از انقلاب تلاش داشته ایم از این غربت تاریخی خارج شویم. گفتگوی آیت الله بروجردی و شیخ شلتوت فارغ از هدف نزدیکی نحله های اسلامی، به هدف خروج از این تنهایی و فشارهای ناشی از آن بود. پس از انقلاب دفاع از فلسطین نیز اگرچه برخاسته از نگاه آرمانی انقلاب اسلامی بود، اما در بخش مهمی ادامه حرکت بروجردی در شرایط جدید برای خروج از انزوا و پذیرش بود. در واقع این رویکرد ایران راهبردی دوسویه هم در حمایت از مهمترین مسئله جهان یا امت اسلامی بود و هم تلاش داشت خود را به جهان اسلام قبولانده و آشتی تاریخی را تحقق بخشد. از این منظر می توان گفت دفاع از فلسطین، دفاع از ایران و کمک برای پذیرش ایران در جهان اسلام و بطور مشخص جغرافیای خاورمیانه بود.
امروز بواسطه برخی از اشتباهات و تقابل رقبای منطقه ای و دشمنان خارجی که در بسیاری از آنها خویش نیز سهیمیم، این غربت تاریخی با انزوای جهانی گره خورده است و ما همچنان نه تنها سرنوشت امروز مردم و کشور، بلکه آینده ایران را نیز با خطر جدی مواجه کرده ایم. خواسته و نخواسته ما وارد تور هلال شیعی یا احیای قدرت صفوی که تا دیروز یک اتهام بود شده ایم. بازی بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای بگونه ای نتیجه داده است که در میدان عمل ما به نقطه صفر تاریخی و اتهامات گذشته بازگشته ایم. نگاهی به صحنه های بحرانی منطقه و صف بندی های آن روشن می کند که خطوط تماس نقاط بحرانی بیش از هرچیزی نماینده یک جنگ ژئوپلتیکی است که آبشخور آن تعلقات مذهبی است. غرب و بطور مشخص امریکا با راهبردهای چند وجهی و پیچیده بگونه ای مقدمات این وضعیت را با صبری استراتژیک چیدمان کرده است که بازیگران منطقه ای هر یک در مراحل این بازی در توهم پیروزی از درک واقعی میدانی تحولات غافل می شوند.
سقوط صدام از منظری عامل تغییرات ژئوپلتیک به نفع شیعیان و ایران شد، اما بحران سوریه و یمن، جنگ های نیابتی، صف بندی و فراز و نشیب های میدان های نبرد نشان داد که نباید در مرحله گذر نه ایران و نه هیچ یک از بازیگران منطقه ای ادعای پیروزی نمایند. البته در نگاه اول به شرایط امروز خاورمیانه می توان گفت هم ایرانیان، هم ترک ها و هم عرب ها به رهبری سعودی ها در توری بازی می کنند که برنده نهایی آن غرب و بطور خاص اسرائیل است، اما همه ماجرا این نیست. بنظر می رسد با نگاه به لایه های عمیقتر با مد نظر قرار دادن تحولاتی چون تغییرات ژئوپلتیکی حاصل از ظهور کردها بر خاورمیانه، علل و چگونگی رقابت های مسیرهای انتقال انرژی و ... می بایست در منطقه با توجه به غربت تاریخی و انزوای جهانی نگران جدی خطرات بالاتری برای ایران بود. توجه نماییم تصویری از خود داشته و یا می سازیم و تصویری را دیگران از ما می سازند و یا دارند. تصویر ما می تواند تبلور یک آرزو و تصویر دیگران حاصل یک سیاست گذاری هدفمند باشد که در نقطه نهایی تصویر دیگران است که عامل تنظیم روابط می گردد. امروز دشمنان منطقه ای و جهانی ایران سعی دارند از غربت تاریخی ایران و انزوای جهانی پلی ساخته و با دمیدن بر ایران هراسی در نقطه ایده آل ایرانی نماند و اگر ماند، ایران فردا، ایران امروز نباشد.
برای خروج از این شرایط چه باید کرد؟ ایرانیان مبتکر شطرنج استاد شرایط سخت و پیچیده اند. با تکیه برسه اصل عزت، حکمت و مصلحت نباید شرایط ایران را به بن بست گزینه های آخر رساند. اگر هوشیار نباشیم و احساس را بر عقلانیت غلبه دهیم، شاید حتی فرصت جام زهر و برجام نیز تکرار نگردد. جهان و به ویژه خاورمیانه در حال تغییر است. باید تغییر و تحولات و خطرات مترتب از این تغییرات را درک راهبردی کنیم. دنیا، نقاط پیرامونی، فلسطینی ها و حتی شیعیان عراقی و در این میان سعودی ها و... تغییر کرده و یا در حال تغییر بوده و می روند که خود را با شرایط تطبیق دهند. اگر ما تغییر نکنیم، خود بسترساز برآیند سیاستی خواهیم شد که از نتایج پیوند غربت تاریخی ما با انزوای جهانی خواهد بود. ما به عنوان ایران باید و باید تغییر کنیم و اگر تغییر نکنیم، تغییرمان خواهند داد. در تغییرات خود خواسته تا حدودی مدیریت با ماست، اما تغییر بر سر اجبار، فاجعه آفرین خواهد شد. ما باید باور کنیم خاورمیانه تنها متعلق به ما نیست. ما باید ظرفیت های خود را شناخته همسان آن گام برداریم. ما باید واقعیت وهابیت سعودی و آنان واقعیت شیعی ما را بپذیرند. ما باید چرایی رویکرد و تغییرات سیاست ترک ها و سعودی ها به اسلام، به پان ترکسیم و پان عربیسم و ظرفیت سازی ها خاص هریک این راهبردها و خطرات و نتایج کلان هریک از آنها بر ایران را درک کرده و با توجه به ملاحظات و منافع خود ضمن ظرفیت سازی، راهبردهای خاص خود و جایگزین داشته باشیم.
ریاض و آنکارا در شیبی آرام از اسلام وهابی و عثمانی به سوی تقویت عربیت و ترکیت گام بر می دارند. با محوریت قرار دادن زبان و فرهنگ مشترک متکی بر ترک گرایی و عرب گرایی توسط ترکیه و عربستان و ایجاد ظرفیت سازی در شاخص های مختلف، علویان، شیعیان نه تنها از فشار داخلی خارج می شوند، بلکه با جذب و قرار گرفتن در مدار قدرت می تواند در خدمت سیاست خارجی آنکارا و ریاض قرار بگیرند. خطرات این دو رویکرد ترکیه و عربستان نیز کمتر از خطرات رویکرد مذهبی آنان نبوده و باز در این مسیر، نقطه کانونی برخورد می تواند تضعیف ایران باشد. در این راستا نگاهی به تحولات عراق چون نزدیکی جریان حکمت، صدر، العبادی به سعودی و توجه برخی از جناح های شیعیان عراقی به خوزستان از یک سو و از سوی دیگر مورد توجه قرار دادن سرمایه گذاری ترکیه در مناطق آذری ایران و تلاش برای جذب و حضور سرمایه های آذری در شرق ترکیه و... بسیار محل تعمق است.
تغییر، سخت و تابوشکنی بسیار دشوار است. باید با تغییر خود، با منطقه و جهان از در آشتی در آمد. این کار امروز و فردا نیست، زیرا رقابت و دشمنی نیز کار یک شبه نبوده است. با نگاه و درک راهبردی از شرایط داخلی، منطقه ای و جهانی می توان در قبال تامین منافع متقابل با همه بازیگران منطقه ای و جهانی، با مذاکره به تصمیم سازهای رسید که توازن نقطه کانونی توافق باشد.
خاورمیانه با تمام جهان فرق دارد. اگر در حوزه آتلانتیک، امریکا و در اورآسیا، روسیه و در شرق دور، چین قدرت تمام کننده است، در خاورمیانه هیچ یک از قدرت های آن در ظرفیت قدرت تمام کننده قرار ندارند. فارغ از آن قدرت های فرا منطقه ای نیز اجازه شکل گیری به این روند را نخواهند داد. خاورمیانه نمی تواند یک ارباب یا قدرت فایق داشته باشد و شاید درک این نکته، راهنمایی برای رسیدن به مهمترین علل بحران و راهگشا برای رسیدن به توافق باشد.
نکته آنکه خاورمیانه خاستگاه و کانون جهان اسلام بوده و می باشد. در این کانون در طول تاریخ سه عنصر ایرانی، عرب و ترک بازیگران اصلی بوده اند. ماندگاری و تعریف این سه عنصر در قالب فرهنگی خاص خویش، خود چالشی جدی برای تحقق امت بوده است. عرب ها و ترک ها در قیاس با ایران اگرچه فاقد تاریخ با شکوه قبل از اسلام اند، اما همین ویژگی خاص اسلامی نیز خود برای این سه عنصر با توجه به شرایط در برگیرنده فرصت و تهدید بوده و می باشد. نگاه به تاریخ گذشته و بخصوص توجه به شرایط جاری نشان می دهد پروسه امت و امت سازی بیش از آنکه یک واقعیت میدانی باشد، یک رویای آرمانی بوده و نتوانسته است خروجی چندان موفقی تاکنون داشته باشد. مضاعف آنکه غالبا امت سازی ها، ابزار و وسیله ای برای تامین ملاحظات و منافع قومی- ملی بوده و بسیاری از کشورها و رهبران آنها بیش از آنکه در خدمت اسلام باشند، اسلام را به خدمت سیاست های خویش گرفته اند. در خاورمیانه و در عصر جدید بسیاری از دولت های ملی با طرح ادعای اسلامی تبلور این نگاه بوده اند. اگرچه اسلام گرایی همچنان وجهه غالب در خاورمیانه است اما در کنار آن جریانات سکولار و ملی گرا نیز می روند که به بازیگران اصلی تبدیل شوند. این دو جریان خصوصا جریان سکولار می تواند مورد حمایت جهانی نیز باشند.
سخن پایانی آنکه فصلی دیگر در خاورمیانه با تکیه بر ناسیونالیسم عرب و ترک با فرصت ها و تهدات خاص خود در حال ظهور و تقویت است که ما به عنوان ایران باید نسبت به آن شناخت داشته و خویش نیز برای خود رویکردی در اندازه های قامت این سرزمین کهن و مردم بزرگ آن تعریف کرده و ماندگار و قوی بمانیم. شکست حصر و غربت تاریخی و تلاش برای خروج از انزوای جهانی، هموارکننده اعتلای نام و موقعیت ایران و ایرانیان خواهد بود.
نظر شما :