خاورمیانه چشم به انتخابات ایران دوخته است
روحانی، امید صلح و دموکراسی در خاورمیانه
نویسنده: سامان صفرزائی
دیپلماسی ایرانی: «بهترین روزگاران بود و بدترین روزگاران بود، عصر خردورزی بود و عصر حماقت، دوران ایمان بود و دوران شکاکی، فصل روشنایی بود و فصل تاریکی، بهار امید و زمستان یاس، همه چیز پشت سر داشتیم و هیچ چیز پشت سر نداشتیم، همه به سوی بهشت می رفتیم و همه خلاف جهت آن می رفتیم.» داستان دو شهر - چارلز دیکنز
اوضاع خاورمیانه در شش سالی که از تحولات بهار عرب می گذرد هرگز تا این حد شوم و مایوس کننده نبوده است، آخرین ضربه چماق بر تن نحیف دموکراسی در خاورمیانه یک ماه پیش نواخته شد. نتایج رفراندوم 16 آوریل (27 فرروردین) در ترکیه نه تنها برای مردم این کشور، که برای تمام خاورمیانه و غرب یاس آلود و ویران کننده بود. اردوغان نه تنها توانست با محدود کردن قدرت رسانه ای و کارزارهای مخالفان خود و اذیت و آزار و ارعاب آن ها، کمپین آن ها پیش از انتخابات را تضعیف کند که در عین حال با پول های فراوان که به صورت غیرقانونی خرج می شد، و همزمان استفاده از ابزار پوپولیستی، با آرایی به شدت شکننده رفراندومی را پیروز شود که وی را به رهبر مستبدتر تبدیل می کند و ترکیه را به زمانه ای تاریک فرو می برد. اتفاق مخوف این است که ادعاهایی جدی در خصوص تقلب سازمان یافته در این انتخابات به نفع اردوغان مطرح می شود. این همان رهبری است که یک دهه پیش امید بسیاری بود تا به الگویی درخشان برای امکان برقراری دموکراسی در خاورمیانه بدل شود. اما حالا همه چیز فرو ریخته است، اردوغان و حزب وی، آک پارتی (عدالت و توسعه) که روزی روزگاری برای مردمان خاورمیانه معمار دموکراسی و امنیت محسوب می شدند حالا همه چیز را بلعیده اند و طوری رفتار می کنند که می فهمیم آینده ترکیه از این هم تاریک تر خواهد شد. بنا بر آماری که 2 آوریل وزارت کشور ترکیه منتشر کرد، از زمان کودتای تیرماه گذشته که به شدت خشن و هولناک بود 113 هزار و 260 نفر بازداشت شده اند و از این میان 47 هزار و 115 تن محاکمه شده اند. دموکراسی در ترکیه کلک اش کنده شده است، همچون بره ای که در قربانگاه خونش رو به آسمان جهیده و بر خاک نشسته است، دموکراسی ترکیه تحت حکمرانی اردوغان تنها قربانی نیست، امنیت هم به شدت از نفس افتاده است. در سال 2016، 18 مورد عملیات بمب گذاری بزرگ در شهرهای همسایه غربی ما رخ داده که 400 کشته و 1900 زخمی بر جا گذاشته است.
ما به خوبی تیتر مقاله ای که رانیا ابوزید سپتامبر 2011، هفت ماه پس از پیروزی دموکراسی خواهان مصر بر حسنی مبارک، به بهانه سفر اردوغان به قاهره در هفته نامه تایم منتشر کرد را به خاطر داریم " چرا از اردوغان همچون یک راک استار استقبال شد؟" هفت ماه پس از پیروزی مصری ها بر حسنی مبارک، هزاران نفر در قاهره به استقبال او آمدند تا سخنرانی او برای آزادی و دموکراسی را با تمام وجود بشنوند. ابوزید آن موقع نوشته بود:" نخست وزیر ترکیه در خیابان های عربی به مانند یک قهرمان است."
مصری هایی که به استقبال "قهرمان" آن روز و "مستبد" امروز به خیابان ها آمدند، چنان عمیق و مایوسانه زوال امیدهای خود در فضای سیاسی مصر پس از کودتای 2013 ژنرال عبدالفتاح سیسی را پی می گیرند که به سختی فرصتی برای سوگ به خاطر خنجری که "راک استار سابق" بر پشت امیدواران مصر و خاورمیانه زد پیدا می کنند. تخمین زده می شود که از سال 2015 تا امروز 40 هزار نفر به دلایل سیاسی توسط دولت ژنرال سیسی تحت تغقیب قضایی قرار گرفته اند، نه فقط اخوان المسلمین بلکه بسیاری دیگر از گروه های سیاسی مخالف زیر ضرب قرار دارند. حزب سوسیالیست" نان و آزادی" ادعا کرده است نیروهای امنیتی مانع از ثبت رسمی آن شده اند. علا عبدالفتاح، مشهورترین فعال سیاسی مصر به 5 سال زندان محکوم و فعالیت جنبش "ششم آوریل" از اصلی ترین گروه های حاضر در تظاهرات علیه حسنی مبارک ممنوع اعلام شده است. تنها در نیمه اول سال 2016، 303 مورد نقض آزادی بیان رخ داده است، چه به صورت بازداشت و یا به صورت سانسور.
در سال 2015 سیزده عملیات و در سال 2016 هشت عملیات تروریستی موفق در مصر رخ داده است، در کمتر از 5 ماهی که از سال 2017 می گذرد شش عملیات مرگبار به وقوع پیوسته است.
این وضعیت کنونی دو کشوری است که هر دو از امیدهای بزرگ خاورمیانه برای برقراری صلح، خردورزی و امنیت و مبارزه با خشونت و استبداد به حساب می آیند. در رابطه با لیبی و سوریه چه می توان گفت؟ یا عراق؟ این دو کشور به راستی در خلا هولناک قدرت فائقه و حاکمیت دولت مرکزی، یادآور بدترین روزگاران قرن بیستم شده اند، حالتی وحشتناک مانند جنگ داخلی اسپانیا، کامبوج یا جنگ داخلی لبنان بر این کشورها مستولی است، هر دو کار خود را با تظاهرات برای دموکراسی آغاز کردند و هر دو بر این ویرانه ها فرود آمده اند. تقریبا برای هیچ یک هیچ چشم انداز کوتاه مدت یا حتی میان مدتی از برقراری سر سوزنی ثبات و امنیت سیاسی و اجتماعی متصور نیست، نخبگان این کشور فاعلیت خود برای حل و فصل این بحران های خونبار را از دست داده اند و بازیگران قدرتمند جهانی و منطقه ای نیز از یافتن راه حلی که پاسخگوی این همه جنون و خون باشد بازمانده اند. هر نوع خشونتی در این کشورها رخ داده است و دیگر رسانه ها چیزی برای تکان دادن مخاطبان دنیا در آستین ندارند. جسد آلان کردی روی ماسه های مدیترانه را دیده ایم، سربازانی که قلب حریف را از سینه بیرون کشیدند و خوردند، زنانی که از حلب بچه هایشان را بغل کردند و تا مجارستان پیاده روی کردند و کتک خوردند. همه این ها را دیده ایم، آمار و ارقام کشته شدگان جنگ سوریه دیگر تبدیل به اعدادی ملال آور شده اند، اما به هر حال باید یادآوری کرد این رقم دیگر 200 هزار نفر مشهور نیست، اینک به 400 هزار نفر رسیده است.
سلطنت های نفتی در خلیج فارس هم کماکان به مانند عادت معهود به هیچ کس یارای نفس کشیدن سیاسی نمی دهند. خاندان سعودی مثل همیشه تمام قدرت و ثروت را در اختیار دارند و به بدوی ترین شکل ممکن بر مردم خود حکومت می کنند، ساختار سیاسی این کشور نمونه ای وحشتناک تر از ساختار سیاسی ایران و عثمانی در قرن نوزدهم میلادی است.
خیمه شب بازی های عجیبی، تحت عنوان اصلاحات، گهگاهی در کویت رخ می دهد، آمریکای شمالی و اروپای غربی برای مرهم ندادن بر وجدان معذب خود با دلسردی از آن استقبال می کنند، اما همه می دانند همه چیز مثل سابق است. حاکمان امارات و قطر حتی به همین خیمه شب بازی ها هم تن نمی دهند، سعودی نیز که نه تنها هیولای ضد دموکراسی و علیه ساده ترین تعاریف انسان آزاد است حالا به اژدهایی بدنهاد برای به خاک و خون کشیدن خاورمیانه بدل شده است.
با بمباران بی امان، یمن را به سرزمینی سوخته بدل کرده است، کشوری نگون بخت که در انتظار بدترین قحطی و فاجعه انسانی یکصد سال اخیر است. ملک سلمان پادشاهی که یادآوری پادشاهان نیمه دیوانه دوران کهن است همراه محمد بن سلمان، فرزندی که از کشتن سیر نمی شود تمام قدرت سعودی را در اختیار دارند و از مسیر باطل خود عقب نمی روند.
اردن و مراکش که فریبکارانه از نسیم بهار عرب گریخته بودند، وعده های دروغینی برای اصلاحات دادند که هرگز عملی نشد، همان تمامیت خواهی که تا قبل از سال 2011 برقرار بود بعد از آن هم ادامه پیدا کرد.
همه چیز فرو ریخته است، این سن تئاتر خاورمیانه امروز است، رهبران ترکیه و مصر که امید اصلاحات و امنیت بودند خائنانی بزرگ از کار در آمدند، رهبران لیبی و سوریه و عراق تا زانو در خون فرو رفته اند و با یاس به دنبال راه حلی برای پایان دادن به جنگ های داخلی هستند، شیخ نشین های خلیج فارس استبداد خود را حفظ و تقویت کرده اند و برای قتل عام مردم یمن از سومالی و سودان مزدور استخدام کرده اند. بحرین روز به روز از اصلاحات دور و به خودکامگی اسفباری نزدیک می شود، داعش در تمام کشورها می غرد و خون می ریزد.
از قضا به طور شورانگیز ایران امروز، تحت ریاست جمهوری حسن روحانی، به تنها کشور خاورمیانه بدل شده است که از سال 2013 (1392) تا امروز روند پیشرفت دموکراسی و امنیت در پیش گرفته است. در حالی که روسای جمهور و نخست وزیران و پادشاهان تمام کشورهای خاورمیانه در 4 سال گذشته کشورهای خود را به لبه تاریکی بردند، حالا فقط ایران، رئیس جمهورش و جواد ظریف وزیر خارجه هستند که عملگرایانه حرف از صلح و همزیستی مسالمت آمیز می زنند. هر چند آقای روحانی در تمام وعده های خود برای گشایش سیاسی موفق نبوده اما می تواند ادعا کند وضعیت همه چیز را بهبود بخشیده است، آزادی زنان، آزادی روزنامه نگاران، آزادی سازمان های مردم نهاد، آزادی گفتگو میان احزاب مخالف، آزادی اینترنت، تمام این ها نسبت به پیش از سال 2013 بهبود پیدا کرده است، تقریبا هیچ عملیات تروریستی علیه شهروندان و غیرنظامی ها رخ نداده است و نهادهای مسئول کشور با هماهنگی توانسته اند ارکستری بسیار موفق برای نواختن سمفونی امنیت برگزار کنند. رشد اقتصادی ایران بهبود یافته است و در همین دوران انتخابات می توان دید که جوانان ایرانی بسیار پرشورتر از جوانان ترکیه، مصر، عراق و عربستان به دنبال برقراری شرایط زیباتر و صلح آمیز تری برای زندگی هستند. به شکل دراماتیکی ما جای ترکیه 2011 را گرفته ایم و روحانی و ظریف به راک استارهای صلح و دموکراسی در خاورمیانه بدل شده اند. بیم و امید برای انتخاب دوباره روحانی تنها متعلق به جامعه مدنی ایران نیست، به باور من بسیاری از فعالین سیاسی و مدنی در پایتخت ها و کلان شهرهای خاورمیانه به این دل بسته اند که با انتخاب دوباره حسن روحانی به عنوان کاندیدای جریان اصلاح طلب ایران، تنها ستاره روشن در آسمان خاورمیانه به تاریکی نگراید.
به نظر ایران در موقعیتی تاریخی قرار گرفته است، نتایج انتخابات ما امسال نه فقط برای آینده سیاسی کشور ما بلکه برای کل خاورمیانه تعیین کننده است. در حال حاضر ایران تنها کشوری است که اصلاحات و امنیت در آن ممکن است. خاورمیانه احتیاج به نمونه ای دارد که بتواند ادعا کند هنوز در این اقلیم جستجوی خوشبختی و دموکراسی و همزمان اجتناب از فواره خون ممکن است. ایران تنها مورد الهام بخش موجود است، حسن روحانی و جواد ظریف تنها رهبران در خاورمیانه هستند که با صدای بلند صحبت از همزیستی مسالمت آمیز و انتخابات آزاد و آزادی بیان می کنند و این احساس قدرتمند وجود دارد که به این مفاهیم باور دارند و از سر فریبکاری چنین نمی گویند و همچون اردوغان و سیسی به این باورها خیانت نمی کنند.
مردمان خاورمیانه از خود می پرسند آیا این وضعیت امیدبخش برقرار خواهد ماند؟ آیا مردم ایران در وضعیتی چنین نفسگیر، اسیر نوعی رومانتیسم می شوند و با بی اعتنایی نسبت به آینده، اجازه می دهند دولت میانه روها از قدرت کنار رود، یا با نشاط و خردورزی دوباره رای دهندگان که تاکنون بارها، غافلگیرانه، روند تحولات سیاسی را زیر و زبر کرده اند، امید به اصلاحات پایدار و آرام در خاورمیانه را زنده نگه می دارند.
التهاب خاورمیانه نسبت به ایران، درست شبیه به هیجانی است که اروپا در چند هفته اخیر نسبت به انتخابات فرانسه تجربه کرد. انتخاباتی که نه تنها به آینده فرانسه جهت می داد که آینده اروپا را نیز به لرزه در می آورد. روحانی در جای ماکرون نشسته است، بی تردید مانند او برای جوانان اروپایی جذاب و جوان نیست؛ اما به آخرین امید جوانان خاورمیانه برای انتخاب رئیس جمهوری طرفدار آزادی و توسعه سیاسی از طریق روندی صلح آمیز تبدیل شده است.
نظر شما :