ترامپ، نماینده تغییر اولویت های آمریکا است
دموکراسی شکننده آمریکایی
دیپلماسی ایرانی: تلاش ها برای صادر کردن دموکارسی لیبرال از نوع آمریکایی به دیگر کشورها با این واقعیت رو به رو شده که کارایی چنین سیستم های حکومت مداری بیش از هر چیز بسته به ایستارها و عاداتی است که کمتر از آنچه مردم آمریکا فکر می کنند در دیگر کشورها وجود دارد و اشاعه آنها هم زمان زیادی می برد. این واقعیتی است که در بعضی کشورها مانند عراق با آن مواجه شده ایم. اشاعه ایستارهای مربوطه نه تنها دشوار است، بلکه احتمال مواجه شدن آنها با شکست هم زیاد است. این واقعیتی است که آمریکا در داخل باید با آن مواجه شود.
یکی از مهم ترین ایستارهایی که وجود آن به دموکراسی کارایی می بخشد احترام به نتایج انتخابات های مختلف، حتی به ناامیدکننده ترین نتایج و واگذاری مسالمت آمیز قدرت به مخالفی است که مردم وی را برگزیده اند. این احترام موید اولویت مردم و روند دموکراتیک بر هر حزب، ایدئولوژی یا مجموعه ای از اولویت های سیاسی است.
با نگاه به گوشه گوشه جهان شاهد دموکراسی های صوری زیادی خواهیم بود که چنین نگاهی در آن وجود ندارد. بسیار شایع است که بازندگان شمارش آراء را رد کرده و آن را قبول نداشته باشند. آنها به برکناری از قدرت و ایفای نقش مخالف در چارچوب های قانونی و مسالمت آمیز بسنده نمی کنند. ممکن است نتیجه نهایی نوعی ترتیبات تقسیم قدرت باشد که در بعضی جاها مانند افغانستان و کنیا جواب داده و در بعضی جاها مانند زیمباوه جواب نداده است. این امکان هم وجود دارد که امتناع از به رسمیت شناختن مشروعیت طرف مقابل، سیستم سیاسی را به اندازه ای ناکارآمد کند که اقدام نظامی ضروری شود. بنگلادش تجربه ای این چنین داشته است. سناریوی دیگر این است که امتناع از پذیرش نیروهای برنده به اندازه ای باشد که جنگ داخلی به راه بیفتد و مداخله نظامی خارجی ضرورت پیدا کند. این نمونه در ساحل عاج اتفاق افتاد.
پذیرش نتایج انتخابات از سوی بازندگان در آمریکا چه از سوی دموکرات ها و چه از سوی جمهوری خواهان یکی دیگر از مثال هایی است که تجربه های دیده شده در کشورهای مختلف را به یاد می آورد. به طور مثال می توان سخنرانی تاثیرگذار مک کین در 2008 در مورد پذیرش نتایج انتخابات را به عنوان یک الگو در نظر گرفت. پذیرش نتایج از سوی الگور در 2000 نیز مثال دیگری است، اگر چه وی در سطح ملی پیروز انتخابات شده بود و تنها در شمارش آراء الکتورال فلوریدا و با رای دادگاه انتخابات را واگذار کرد.
اما متاسفانه اکنون و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 2016 دونالد ترامپ روزانه در میان اظهارات عجیب و غریب خود این ادعا را هم مطرح می کند که اگر وی در نوامبر در انتخابات شکست بخورد، تقلب در انتخابات صورت گرفته است. چنین اظهاراتی می تواند عواقبی را به دنبال انتخابات به وجود آورد که مناسب آمریکا نیست و بیشتر یادآور بنگلادش و کنیا خواهد بود.
این عواقب دیگر مربوط به بحث تقلب در انتخابات نخواهد بود، بلکه مربوط به خشم بازندگان می شود. نقائص و بی عدالتی هایی که در انتخابات آمریکا رخ می دهند اساسا از نوعی دیگر هستند: تضییع حق مشروع رای دهندگان واجد شرایط به دلیل عدم وجود حوزه انتخابیه به اندازه کفایت در محله ها یا نیاز به مدارک شناسایی زیاد یا مانند تجربه فلوریدا طراحی نادرست برگه های رای به گونه ای که منتهی به ابطال بخشی از آراء شد.
موضع عدم پذیرش پیروزی طرف مقابل از سوی دوانلد ترامپ و دیگر اظهارات وی ریشه درطرز تفکری دارد که ورای ترامپ وجود داشته و دارد. ریشه های آن در دیگر رفتارهای حزب جمهوری خواه نیز دیده می شود. منشاء این قبیل رفتارها زمانی روشن می شود که درک کنیم بحث بر سر موردی همچون دعوی تقلب در انتخبات نیست، بلکه موضوع اصلی مجموعه ای از اولویت ها است که در آن اهمیت بیش از اندازه ای برای رهبر، حزب، ایدئولوژی و سیاسیتی قائل می شوند که بر دیگری پیروز شده و حتی به گونه ای با حزب پیروز رفتار می شود که گویا از کل منافع و ارزش های آمریکا هم مهم تر است.
همین موضع را پیشتر از سوی میچ مک کونل هم در اوایل دوره اول ریاست جمهوری اوباما شاهد بودیم. وی اعلام کرد که اولویت وی این است که هر کاری بکند تا اوباما برای دوره دوم به کاخ سفید راه پیدا نکند. به عبارتی پایین کشیدن دولت حزب مقابل از قدرت به جای تلاش در راستای منافع ملی تبدیل به اولویت شده بود. اوباما به طور ویژه هدف چنین اولویت های اشتباهی قرار گرفت و همین رویکردها باعث شد سخنان نامربوطی که ترامپ هم به آنها اشاره کرد در مورد ملیت اوباما مطرح شود. اکنون ترامپ همین رویه را علیه هیلاری کلینتون هم به راه انداخته است.
منبع: نشنال اینترست / ترجمه: تحریریه دیپلماسی ایرانی / 25
انتشار اولیه: پنج شنبه 21 مرداد 1395 / انتشار مجدد: چهارشنبه 2 شهریور 1395
نظر شما :