بیست و هفتمین بخش از سلسله یادداشتهای جدید سرکیس نعوم:
اگر ایران نبود، در لبنان هم جنگ میشد
دیپلماسی ایرانی: برای ششمین سال است که دیپلماسی ایرانی یادداشت های سرکیس نعوم را که در پی دیدارش با مقام های فعلی و سابق امریکایی نوشته است، منتشر می کند. امسال نیز بر اساس همان رویه دیپلماسی ایرانی تلاش دارد این یادداشت ها را ترجمه و منتشر کند. با این تفاوت که از لحاظ زمانی تلاش می شود نزدیک تر به زمان انتشار آن در روزنامه مرجع یعنی روزنامه النهار باشد و کاربردی ترین آنها در این جا انتخاب و منتشر شود. اهمیت این یادداشت ها در این است که به روز هستند و مطابق با تحولات جاری در منطقه تهیه شده اند و در آنها نکاتی مشاهده می شود که برای خوانندگان می تواند جذاب باشند. در این جا قسمت بیست و هفتم آن را می خوانید: رئیس یهودی مرکز مطالعات نیویورک که بر قضایای مختلف خاورمیانه از جمله درگیری فلسطینی – اسرائیلی متمرکز است، درباره موضع ایجابی من درباره اوباما گفت: «آن چه می گویی صحیح است. جمهوری خواهان واقعا نقش بدی داشته اند. می خواستند مانع از هر گونه دستاوردی از سوی او بشوند. اما بیش از اینها دستاورد داشت و این مساله سبب خشم آنها شد و خشمشان هم هنوز ادامه دارد. روزی تاریخ امریکا قضاوت خواهد کرد که او یکی از بهترین روسای جمهوری امریکا بوده است. آدمی بافرهنگ، باشخصیت و بااعتماد به نفس و کاریزماتیک که وقتی تصمیمی را می گیرد بر خلاف آن چه بعضی ها می گویند تردید نمی کند. مواضع سلبی او نسبت به سوریه و خودداری از حمله به اسد برای این بود که می خواست او را پای میز مذاکره بکشاند تا به حل سیاسی امور بپردازد. نبود سیاستی ویژه سوریه نزد او یا منطقه نتیجه سیاستی است که اتخاذ کرده نه این که حیثیتش را بر باد داده باشد. او منکر نمی شود که هر گونه دخالتی را رد می کند. لازم بود مواضعش را روشن تر توضیح می داد و به جای مداخله گزینه های دیگری را مطرح می کرد. اما این کار را نکرد. مردد هم نبود. البته شاید در موضوع فلسطین Dishonest امانت دار نبود.»
پرسیدم: نظرت درباره آینده فلسطین چیست؟ جواب داد: «بگذار به تو بگویم هیچ تصمیمی برای راه حل دو کشور اتخاذ نشده است، و در وضعیت فعلی منطقه نیز نه اسرائیل و نه امریکا تصمیمی برای انجام آن ندارند. شاید زمان آن گذشته باشد. در چنین وضعیتی اگر فلسطینی ها خواستار راه حل دو دولتی هستند باید راه حل معقول و قابل اعتمادی پیشنهاد دهند و واقعا اگر صادق هستند به اسرائیلی ها و کل جهان بگویند که این پیشنهادشان است، لازم است که میزان تاثیرگذاری و سطح پیشنهادشان و این که چقدر ایجابی باشد را تدوین کنند. این که حکومت خودگردان فلسطینی تهدید به قفل کردن مذاکرات یا انحلال آن می کند، راه حل نیست. این کارها کسی را نمی ترساند. بلکه این که می گویند مذاکرات برای همیشه قفل می شود و هیچ راه حلی برای آن ندارند مثل این است که علنا به همه دنیا بگویند همه فلسطین برای اسرائیل است، مثل این است که بگویند: "می خواهیم شهروندان کشور اسرائیلی باشیم یا به معنای دیگر شهروندان آن باشیم." به نظر من اگر چنین کاری کنند، بهتر از این است که بگویند مذاکره نمی کنند. برای این که در این صورت بعید نیست یهودی بودن اسرائیل را تهدید کنند. در این صورت حکومت اسرائیل مجبور است به افکار عمومی فشار بیاورد که به نوعی به راه حل دولتی به طور جدی تن دهند. در این صورت امریکا بدون اسرائیل نمی تواند ادامه دهد. امریکا نمی تواند این را هم بپذیرد که اسرائیلی ها آینده ای با تشکیل یک کشور داشته باشند، چرا که بعد از سال ها و مدتی طولانی همین فلسطینی های امروز اعتراض خواهند کرد و یهودیت اسرائیل را زیر سوال خواهند برد و همه چیز را تغییر خواهند داد. اسرائیلی ها عادت به رفتن به پناهگاه و اردوگاه ندارند. آیا حاضرند جایشان را فردا روزی با فلسطینی ها عوض کنند و جای آنها به اردوگاه ها بروند؟ بعید می دانم.»
پرسیدم: آیا این موضوع را با فلسطینی ها هم مطرح کرده ای؟ جواب داد: «چند بار با محمود عباس، رئیس حکومت خودگران فلسطینی مطرح کردم. اما جواب نداد. با یاسر عرفات، رئیس حکومت خودگردان فلسطینی نیز در حضور اعضای حکومتش مطرح کردم. افرادش عصبانی شدند و از او خواستند که مرا بیرون کند، نسبت به مواضعم شک کردند در حالی که قبل از این مرا دوست خودشان می دانستند. عرفات آنها را نگه داشت و گفت: "من به او اعتماد دارم. او دوست ما و طرفدار ماست." اما قطعا جوانان فلسطینی در سرزمین های فلسطینی هستند و روزی به این راه ایمان خواهند آورد و درک خواهند کرد که این تنها راه رسیدن به کشورشان است.»
پس از آن به سراغ مسئول یکی از قدیمی ترین مراکز مطالعاتی امریکا که به اعتقاد بسیاری بهترین مرکز مطالعاتی در جهان است، رفتم. در ابتدای دیدارمان پرسید: «از لبنان چه خبر؟» جواب دادم: «لبنان 15 سال جنگ را گذراند در حالی که همه کشورهای منطقه در ثبات بودند. حالا که منطقه ملتهب است انتظار داری حالش چگونه باشد؟ به اعتقاد من کشور لبنان وارد راهی شده است که کاملا شکست می خورد. رئیس جمهور که نداریم. دولت علیل است و مجلس نمایندگان قفل. بیشتر نهادهای کشور میان طایفه ها و پیروان مذاهب تقسیم شده و فساد طغیان کرده است. فکر نمی کنم راه حلی برای مشکلات لبنان وجود داشته باشد بدون این که راه حلی برای بحران – جنگ سوریه یافت شود. همیشه به ما می گویند: خدایتان را شکر کنید برای این که جنگ تا حالا به کشورتان نرسیده است، یادشان رفته 15 سال در جنگ زندگی کردیم. یادشان می رود ما هر روز در معرض فروپاشی هستیم برای این که عوامل بسیاری برای درگرفتن جنگ طایفه ای و مذهبی وجود دارد. آن چه باعث شده است تا کنون جنگ داخلی در نگیرد مخالفت ایران و حزب الله از وقوع هر گونه جنگی در لبنان است، به دلایل بسیار که می دانی از جمله این که درگیر سوریه هستند همچنین اکثر اهل تسنن در لبنان نمی خواهند جنگ شود برای این که طرفداران اصلی جنگ داخلی امکانات ورود به چنین جنگی را ندارند. البته دو عامل وجود دارد که تلاش می کند لبنان را در راستای تغییرات منطقه ای وارد جنگ داخلی کند، یکی گروه های تندرویی است که در اردوگاه های فلسطینی در لبنان مستقر هستند و دیگری پناهندگان سوریه موجود در کشورمان.»
پرسید: «نظر لبنانی ها و منطقه به اوباما چیست؟» جواب دادم: «امیدشان را به او دست داده اند، به ویژه بعد از آن که بهار عربی آغاز شد. دیگر برای همه روشن است که او هیچ طرح و اسراتژی ای برای سوریه یا منطقه ندارد. نمی خواهد هم از کسی بشنود که نیروی نظامی زمینی به منطقه بفرستد، مگر این که به متحدان عربی و غیرعرب (سنی) فشار بیاید که مواضع مخالفان را یکپارچه کنند. شاید چنین چیزی قبل از این که داعش و امثال داعش به وجود می آمدند، امکان پذیر بود، اما الآن سخت است که بتوان میان آنها یکپارچگی ایجاد کرد.»
نظر شما :