تنش مسکو و آنکارا چه زیانهایی دارد؟
روسیه و ترکیه؛ بحران نظام جهانی
نویسنده: حسین زمانلو، کارشناس ارشد علوم سیاسی دانشگاه حاجت تپه آنکارا
دیپلماسی ایرانی: از ۲۴ نوامبر که جنگنده سوخو24 روسیه با ورود به حریم هوایی ترکیه توسط ناوگان هوایی این کشور هدف قرار گرفت و سقوط کرد، تقریبا سه هفته می گذرد. در این دو هفته سعی دو طرف مبنی بر کاهش التهابات بین دو کشور ثمربخش نبوده است. رویداد اخیر تبدیل به یکی از مهمترین چالش های دو کشور طی سال های اخیر شده است. البته که اگر تنها و تنها دو کشور یا چند متغیر محدود در این مساله مطرح بودند، شاید می توانستند مساله را به راحتی حل کنند، اما شرایط به غایت پیچیده به نظر می رسد. امروز با پیشرفت فناوری های ارتباطی و تاثیر مستقیم آن بر جوامع کمتر توسعه یافته، شاهدیم که ساختارهای اجتماعی غیرقابل رویت در متن اجتماعات خاورمیانه شکل گرفته است. از نتایج عینی این ساختارها، بهار عربی و اتفاقاتی است که طی سال های گذشته در منطقه مِنا(خاورمیانه و شمال آفریقا) اتفاق افتاده است. دولت-ملت های برساخته استعمار، حین و پس از جنگ اول جهانی، تحت تاثیر این تغییرات شگرف به طریقی در وضعیت حاکمیت سیاسی لرزان و حتی خلاء حاکمیتی قرار گرفتند. افغانستان، عراق، لیبی و سوریه از جمله مناطقی هستند که حیات و جغرافیای سیاسی متزلزلی را شاهد بوده اند. در چنین شرایطی برای تحلیل روابط بین الملل به خصوص در مورد پیش آمده بین روسیه و ترکیه، تحلیلگران نمی توانند از ارزش هایی که آنها را در بر گرفته اند رها شده، سپس بررسی و تحلیل و تفسیر کنند. مهمترین این ارزش ها ملی گرایی است، که رسانه ها و دولت ها به اندازه کافی از این فاکتور بهره می برند اما از این منظر، وضعیت پیش آمده را بررسی نمی کنند. منتهی دولت-ملت ها برساختهِ ساختارِ تکاملی اجتماعی در غرب و اندیشه غربی بوده و نوع نگاه به این مفهوم، در کل علمی و به طرز اثبات گرایانه آن تقلیل یافته است. به خصوص در کتب رئالیستی روابط بین الملل، که روابط بین دولت ها بوده، این تئوریها خصلتی اثبات گرایانه یافته است. دولت ها به مثابه یک بازیگر از پیش تعیین شده با وزن مشخص تعریف شده و به عنوان نمود خارجی ارگانیزم و دینامیزم روابط درون اجتماعی تعریف نشده اند، آنچنان که مقوله انسان و نقش و عملکرد اجتماعی آن در جامعه به محاق رفته است. در نقد این رویکرد دو رویکرد انتقادی و فرا اثبات گرایی موجود است. از منظر فرا اثبات گرایی، خاورمیانه آبستن یک نوع آنارشی جدید است. این آنارشی در شرایطی است که رسانه ها به جد در تشکیل این شرایط تاثیر مهمی دارند. در ضمن بعد از چند سال آرامش در روابط بین الملل پس از جنگ سرد، انگار قطبی شدن فضا در این وانفسای رکود اقتصاد جهانی یک امکانی برای شکل گیری محرکه های اقتصادی جدید است. در هر حال جوامع از این منظر به مثابه بازیگران موثر و نه قدرتمند می توانند ظاهر شوند. این نیز بدون مشارکت در فرایندهای سیاسی داخلی ممکن نخواهد شد. شرایط ایجاد شده به گونه ای است که جوامع در پندارشان به ترور، به خشونت، به تجاوز و تعدی به حقوق، خو کرده اند، این درحالی است که اگر از منظر انتقادی به این مسایل خاورمیانه نظر شود، جامعه و دولت نیز نقد و خشونت در روابط بین الملل نیز پس از نقد روابط درونی قدرت در جامعه، تعدیل خواهد شد. مثال انتخابات فرانسه و مبارزه مردم با راست گرایان افراطی در این راستا قابل بررسی است، چرا که بعد از حملات پاریس خیلی ها منتظر ظهور راست گرایی افراطی در فرانسه بودند، اما مردم هوشیارانه از ترس عدم امنیت به انتخاب غیرمنطقی نرفتند. مثال دیگر آن در ترکیه است که عدم امنیت و شرایط خاص اقتصادی، رفتار رای دهندگان را بیشتر به سمت انتخاب گروه های کمتر آزادی خواه و بیشتر راست و محافظه کار سوق داده است، تفاوت این دو در فرهنگ انتقادی و نهادینه شده در جوامع است. به هر حال هر چیزی که اجتماعی باشد، تاریخی نیز هست و همین جهان امروزی ساخته زمان و مکان است و در احاطه فناوری. سیستم موجود بین المللی نیز برساخته دولت های قدرتمند با جوامع قدرتمند است؛ منتها در نظریه های کلاسیک، تئوری های روابط بین الملل درصدد حل مشکل هستند، نه در راستای پیشرفت و توسعه همکاری های بین المللی. در هر حال برای شناخت وضعیت موجود ما چند رویکرد شناختی می توانیم داشته باشیم:
الف- رویکرد فنی:
اینکه کنترل وضعیت موجود از طرف کدام بازیگران انجام می گیرد؟ این یک مورد فنی است که: چه مقدار ادوات و تجهیزات نظامی در شرق مدیترانه جابجا می شود و چه تعداد نیروی نظامی با چه قابلیت هایی به منطقه هجوم آورده اند و منطقه را تبدیل به دینامیتی در حال انفجار کرده اند. به صورت تجربی اگر رفتارهای قدرت های بزرگ را بنگریم: آمریکا حضورش را عادی سازی کرده است، چرا که در عراق و افغانستان در عصر پسا جنگ سرد و شروع هزاره سوم، حضور پیدا کرده است، روسیه نیز انگار درصدد تولدی دوباره است منتها نه با سوسیالیزم جهانی بلکه با ناسیونالیزم روسی درصدد احیای دوران تزاری و سودای رسیدن به آب های گرم جنوب را در سر دارد. امروز، ترکیهِ حزب عدالت و توسعه و به خصوص شخص اردوغان نیز، به عنوان میراثدار امپراطوری عثمانی درصدد بازگشت به فاکتورهای چند سده پیش خود است. ایران نیز درصدد تعریفی جدید از ماهیت دولت-ملت بر آمده و به عنوان محوریت جهان شیعه و مبارزه با تروریزم و اسرائیل سعی در حضوری موثر در منطقه دارد. اما امکانات و محذورات این بازیگران تا چه اندازه به آنها اجازه خواهد داد که برنامه های خود را به پیش ببرند، امری است قابل محاسبه و قابل پیش بینی، از جمله میزان بودجه های اختصاصی به مسایل نظامی، خرید های نظامی، تولیدات نظامی، ارتش و نیروی هوایی و میزان درآمد ناخالص ملی و همچنین رشد اقتصادی و میزان بیکاری و مدل توسعه، همه و همه قابل پیش بینی و محاسبه گری است، منتهی آن هنگام که در رفتارهای رهبران آن کشورها نگاه سیستمی را نبینیم، همچون پوتین و اردوغان که هر دو دارای یک شخصیت اقتدارگرا و کاریزما در سیاست داخلی و حتی منطقه ای هستند، ما نوع برخورد ها و شرایط را نمی توانیم به طور دقیق پیش بینی کنیم. این در حالی است که کمتر از یک سال گذشته رابطه دو رهبر در حد بسیار بالا و عالی رسیده بود و امروز نیز این وضعیت به سمت افزایش تنش ها می رود. از نقطه نظر کنترل شرایط، هر کدام از این بازیگران کارت هایی برای بازی دارند که فقط تیتروار به آنها می پردازم:
-
سازمان پ ک ک
-
کردهای عراق
-
داعش
-
القاعده
-
مخالفین اسد
-
حزب الله لبنان
-
ترکمن های سوریه
-
کرد های سوریه
-
گروه های تجزیه طلب در کشور های منطقه و ....
عدالت و توسعهِ محافظه کار، با نفوذ در جریان حاکم و تقریبا راستِ کردهای شمال عراق، کریدوری امن برای انتقال انرژی و دیواری سیاسی بین کردهای منطقه تدارک دیده است. ورود مستشاران نظامی به موصل به عنوان درخواست دولت عراق و دولت کرد شمال عراق از ترکیه نیز هم در راستای مقابله به مثل با حضور نیرو های ایران، هم به منظور نمایش تبلغیاتی پس از آرایش نظامی روسیه در مدیترانه انجام گرفته است. در این زمینه پ.ک.ک نیز در همکاری با متفقین علیه داعش سعی در ابراز خود به عنوان بازیگری مهم است، اما این بار پ.ک.ک نه در خاک ترکیه که خارج از این مرز ها سعی در تحقق خواسته های خود دارد، چرا که فرایند صلح در ترکیه تحت تاثیر اتفاقات اخیر در منطقه قرار گرفته است. همچنین عدالت و توسعه سعی در ایجاد شکاف بین کردهای ترکیه دارد، زیرا قشر محافظه کار و اسلامی کردها در جریان سیاست داخلی تمایل به عدالت و توسعه دارند. داعش نیز نمونه ای از سازمان های بسیار پیچیده در عصر جدید است، با استفاده از فناوری های ارتباطی هر لحظه سعی در نوگرایی در تاتیک های خود دارد. همچنین قابلیت تعامل و بازیگری در هر بازی و با هر قدرتی را نیز داراست، به ویژه در بحث فروش انرژی ارزان و ایجاد رعب و ناامنی در راستای تقویت ملی گرایی در سایر کشورها، فاکتور مهمی در منطقه است. در میدان اصلی سوریه، مخالفین اسد قرار دارند که ترکیه، قطر وعربستان به شدت از آنان حمایت می کنند و به هر صورتی با تزریق منابع مالی و حمایت های مستقیم و غیرمستقیم سعی در براندازی حکومت اسد دارند. در واقع می توان گفت وضعیتی بدون کنترل و هژمونی در منطقه وجود دارد.
ب- رویکرد تفسیری:
از منظر فهم شرایط فعلی باید به مسایل دیگری بپردازیم، از جمله اینکه اقتصاد سیاسی این تحولات بر چه عناصری مبتنی است. فاکتورهای مهم اقتصادی در این صف بندی ها کدامند؟ نگاه رئالیستی به روابط بین الملل نشان می دهد توازن قدرت در سطح جهان و منطقه در حال تغییر است. تغییر در ساختارِ نظام سرمایه داری، به خصوص در رویکردها به جغرافیای سیاسی و اقتصادی، به ویژه ژئوپولیتیک خاورمیانه که خیلی مستعد تغییر بوده، در حال انجام است. سوریه بستر این تحولات خواهد بود. پروژه خاورمیانه بزرگ را در این راستا می توان در نظر گرفت. البته هر سی، چهل سال این تغییر استراتژیک در روابط بین قدرت های جهانی دیده می شود. ورود نظامی چین به موارد امنیتی در آفریقا را نیز می توان به این موارد اضافه کرد. بحث انرژی و انتقال آن به اروپا و ترکیه جهت مصرف، از اهرم های فشاری است که در شرایط فعلی خاورمیانه اهمیت زیادی دارد. نزدیک 70 درصد از گاز ترکیه توسط روسیه تامین می شود و نزدیک 20 درصد گاز را نیز ایران تامین می کند. خب اینجا اگر فرض را بر این بگیریم که کشورهای منطقه در وضعیت دموکراتیکی باشند و سعی در تامین منافع ملی داشته باشند، باید در راستای حل مسایل بین یکدیگر اقدام کند. در حالی که مساله انرژی و خط حامل آن از ترکیه به اروپا نقش مهمی در فرایند اقتصاد های توسعه و در حال توسعه اروپا و خاورمیانه دارد. ترکیه نیز مصرف کننده اصلی است، احتمال اینکه روسیه و ایران از اهرم گاز علیه ترکیه استفاده کنند نیز زیاد است. کسری بودجه ایران و نیاز به نقدینگی در ساختار اقتصادی باعث خواهد شد در این زمستان نتواند به خوبی از این اهرم علیه ترکیه استفاده کند، اما روسیه در مساله تامین نیاز گازِ مازاد بر قراردادهای طرفین در خصوص ترکیه، فشار محتملی را وارد خواهد کرد، زیرا در گذشته هر وقت کمبود گاز بوجود آمده دوست شمالی ترکیه به داد این کشور رسیده است، اما عکس روسیه، ایران در اکثر موارد در گذشته از سیاست چماق و هویج گازی بر ترکیه استفاده کرده است. در هر حال بحث کنترل منابع انرژی برای ادامه توسعه کشور های در حال توسعه و توسعه یافته کماکان از مسایل مهم بازی خاورمیانه خواهد بود. بحث روابط تجاری بین ترکیه، ایران و روسیه نیز از مهمترین زوایای این تنش ها است. اینکه ترکیه در تحریم ها کمک اقتصادی برای ایران بود، خیلی از کالاهای اساسی را بدون در نظر گرفتن تحریم های غرب به ایران انتقال داده و البته که در قبال این سود های فراوانی نیز کرده است، اما اینک در راستای رفع تحریم ها این نقش را ایران در قبال روسیه و تحریم های آن می تواند ایفا کند. اما روابط اقتصادی ایران و ترکیه به طور قابل توجهی مهم و حیاتی است که در اثر تنش های اخیر می تواند کاهش یابد. هرچند با وجود موافقتنامه تجارت ترجیحی کالاها، این دو کشور هنوز نتوانسته اند سطح مبادلات اقتصادی خود را افزایش دهند. شرایط و زیرساخت های حقوقی متزلزل ایران در حوزه سرمایه گزاری و عدم شناخت کافی فعالین اقتصادی دو کشور از همدیگر همراه با تنش های غیرضروری در منطقه از مواردی است که این کاهش را رقم زده است. ورود غرب و اروپا به جای ترکیه در بازار ایران نیز از مواردی است که بازیگران دیگر تاثیرگذار، خیلی دوست دارند تا در دوران پساتحریم، روابط دو همسایه شکر آب شود. در این صورت ضرر و زیان ناشی از التهابات به حساب چه کسی است؟ به طور حتم در بلند مدت به ضرر منافع ملی دو کشور خواهد بود. ترکیه نزدیک 30 میلیارد دلار از محل تنش با روسیه ضرر دیده است. ایران در جریان این وضعیت از انتقال تجارب ترکیه در زمینه توسعه به ایران محروم خواهد ماند و بخش خصوصی دو کشور در این شرایط زیان خواهند دید.
برگردیم به سیاست داخلی و شرایط منطقه را از آن منظر نگاه کنیم. از چند وجه باید به این شرایط نگاه کرد:
-
به لحاظ تغییر ماهیت تئوری های سیاسی حاکمیت و دولت، شاهد هستیم مفاهیم رایج سیاسی در جریان وضعیت بحران خاورمیانه و شمال آفریقا طی این چند سال در حال از هم پاشی است. این در مساله لیبی و سپس سوریه خیلی مشهود است. سوریه اکنون به لحاظ حاکمیت سرزمینی فاقد قدرت است. مناطق و مرزهای هوایی سوریه عملا تقسیم به دو (روسیه و آمریکا)بعضی اوقات سه و چهار(فرانسه، ناتو، ترکیه، بریتانیا) شده، جغرافیای سیاسی نیز عملا تحت حاکمیت چندین سازمان مسلحانه و سیاسی قرار گرفته است.این در مورد عراق نیز تقریبا صادق است، حضور استراتژیک ایران در مناطق شیعه نشین، داعش در مناطق سنی و جدایی منطقه شمالی کردستان عراق، نشان از عدم وجود حاکمیت قاطع و قدرتمند در عراق است.
-
رقابت های سیاسی داخلی در کشورهای منطقه به خصوص روسیه و ترکیه و احتمالا ایران، به طور مستقیم در سیاست خارجی نمود پیدا می کند و خواهد کرد، شرایط اقتصادی و تحریم های اتحادیه اروپا علیه روسیه منجر به کاهش مقبولیت و مشروعیت پوتین شده بود که با رودررویی در مقابل اردوغان، محرک خوبی برای ناسیونالیزم روسی شده و باعث شده پوتین نزد اذهان عمومی روسیه جایگاه ممتازی بیابد. از این طرف پیروزی اردوغان در دموکراسی ترکیه با استفاده از شرایط خاص تهدید و ارعاب و عدم امنیت از جنس تروریزم و کاهش رونق اقتصادی، نمی تواند در بلند مدت برنامه های بلند پروازانه حزب و شخص اردوغان را تحقق بخشد، خود وی و اعضای ارشد حزب نیز در جریان این واقعیت هستند. به خصوص اینکه بدنه مدیران ارشد حزب نیز پیروزی حزب را پیش بینی نمی کردند، در چنین وضعیتی برای نزدیک کردن ملی گرایان محافظه کار، ملی گرایان متمایل به چپ (ملی گرایان در حزب جمهوری خلق ) و ملی گرایان افراطی به یکدیگر چه از نوع محافظه کار آن، سقوط جت سوخو24 بهانه ای خوب برای همراهی همه با اردوغان شده است. انتخابات آینده مجلس نمایندگان و خبرگان ایران نیز در این راستا قابل تحلیل است. نزدیکی جناح میانه رو و تقریبا اصلاح طلب حاکمیت به غرب در جریان حل بحران هسته ای، باعث شده، جناحِ تندرو و به اصطلاح اصولگرا تمایل خود به روسیه را پنهان نکرده در این شرایط سعی در نزدیکی به روسیه داشته باشند.
صف بندی های مختلف در منطقه نیز بسیار شکننده و حساس شده است. ما چند محور را می توانیم در این صف بندی ها مشاهده کنیم: صف بندی حول محور ابقای بشار اسد در سوریه با رودررویی روسیه و آمریکا و حامیان این دو، صف بندی مذهبی حول شیعه با محوریت ایران، عراق و سوریه و لبنان با حمایت مستقیم روسیه، در طرف دیگر سنی ها با محوریت ترکیه، عربستان و قطر همراه با مخالفان بشار اسد با کاتالیزوری حزب کردستان عراق (بارزانی) که این مساله باعث فاصله سیاسی کردهای عراق و ترکیه از یکدیگر خواهد شد. صف بندی دیگر نیز در شرف تشکیل است که آن هم حول محور کشورهای ترک زبان در خط شمالی ایران با محوریت ترکیه است، که استارت این حرکت را در حاشیه های دیدار آقایان جهانگیری معاون اول رئیس جمهور با رئیس جمهور ترکیه اردوغان در ترکمنستان می توان مشاهده کرد. به هر حال کشور ثالث ترکمنستان کشوری است که با ترکیه قراردادهای استراتژیکی دارد و هم روابط حسنه فرهنگی- اقتصادی دارد، مقداری از گاز خود را نیز از طریق خزر و آذربایجان به ترکیه می فروشد، روابط موثر نزدیک این دو کشور، باید منجر به سوءبرداشت های دیپلماتیک در رابطه با کشورمان می شد، که این اتفاق در روزهای آینده در بهبود روابط دو کشور نقش منفی بازی خواهد کرد.
ج- رویکرد رهایی بخش:
این رویکرد در واقع رویکرد ارزشی، هنجاری و انتقادی در روابط بین الملل است. جایی است که انسان ها و جوامع نه فقط به مثابه بازیگران داخلی سیاست که در نهایت به عنوان فاکتور های تاثیرگذار در سیاست بین الملل نقش آفرینی خواهند کرد. شرایطی که با گسترش آگاهی های فرامرزی و منطقه ای حتی جهانی جوامع، تحلیل رویکردهای مختلف بازیگران توسط طبقات مختلف کشور های ذینفع، سیاست های داخلی را به سمت کاهش مناقشات و ایجاد روابط حسنه خواهد برد. نمونه قابل ذکر و ملموس نتایج حضور مردم و انتخابات سال 84 و سال 92 در ایران بوده که در اولی منجر به بروز و افزایش تنش های مختلف با جهان و در دیگری منجر به کاهش تنش ها و حل اختلافات با جهان شده است، در این طرف نیز انتخاب پوتین وحزب اردوغان نیز در راستای افزایش تنش در منطقه و سیستم بین المللی عمل کرده است. حتی در این زمینه می توان به حضور جمهوری خواهان و دموکرات ها در آمریکا اشاره کرد، جایی که مردم امریکا با انتخاب جمهوری خواهان به حاکمیت، فیتیله های جنگ در خاورمیانه را روشن کردند. البته نباید نقش سرویس های اطلاعاتی و جاسوسی قدرت های ذی نفع را در هدایت کشور ها به سمت تنش نادیده گرفت. منتها امروز در مقایسه با گذشته مردمان جوامع بهتر و دقیق تر می توانند زندگی مسالمت آمیز در صلح و دوستی را در آینده ای نزدیک و دور پیش بینی کرده و برای رفتن بدان سمت با یکدیگر همکاری کنند..
در پایان و جمع بندی شاید بهتر باشد به جای ارائه فرمول کامل و تمام شده شرایط در منطقه، از امید به کاهش تنش ها و افزایش ارتباطات اقتصادی بین مردمان منطقه سخن گفت. ارتباطاتی که اگر بتواند افزایش یابد، شرایط تنش و التهابات را به کناری خواهد نهاد و کشورهای منطقه را همچون ساختار اتحادیه اروپایی گردهم خواهد آورد.
انتشار اولیه: شنبه 28 آذر 1394 / انتشار مجدد: یکشنبه 13 دی 1394
نظر شما :