چرا اسلامآباد نقش محوری در منطقه ندارد؟
پاکستان، کشور دوگانگیها و تناقضات
علیرضا اکبری، کارشناس مسایل استراتژیک
دیپلماسی ایرانی: درباره موضوع "نقش روابط نظامی - امنیتی پاکستان-عربستان" بر موضوعات امنیتی غرب آسیا، انصافا دشوار است که جامع اما مختصر، اظهار نظر کرد اما رئوس و کلیاتی را می توان اشاره داشت: اصولا ساختار ها و سیاست های امنیتی (کلان-ملی) پاکستان تابع تنگناها و نیز مزیت های خاص این کشور است. کشوری که فاقد ریشه های تاریخی در تجمیع عوامل سه گانه "ملت - سرزمین – حاکمیت " بوده است، کشوری برآمده از اقتضائات ایدئولوژیک، در تنگنای سرزمینی. ایدئولوژی و توان بسیج کنندگی "افراد و اقوام " (با ایجاد حداقل امنیت و حفاظت توده ها و افراد در مقابل نیروهای مهاجم) همان قدر که عامل موجبه این کشور بوده، عامل مبقیه آن نیز هست. از این رو، نقش علماء دین (و مدارس دینی) و نیروهای نظانی- امنیتی، در اداره حکومت، پیوسته بی بدیل بوده است. دولت ها در پاکستان، یا نظامی بوده اند یا تحت کنترل شدید نظامیان. نظامیان در پیوندی وثیق با علماء و مدارس دینی قرار دارند .ایدئولوژی، مهمترین ملات پیوندهای سیاسی - در ابعاد داخلی و خارجی – ولو به ظاهر - تشکیل می دهد. (حتی در زمان حاکمیت دولت های شبه سکولار) در عین حال، دولت های حزبی یا پادگانی، نوعا در سیاست خارجی و امنیتی، پراگماتیست هستند. پاکستان در طول شکل گیری تاکنون، درگیر چند چالش و بحران امنیتی بوده است که این عوامل، در قواره اقتضائات گریزناپذیر و تنگناهای موقعیتی، حیات و هستی این کشور را تحت تاثیر جدی قرار داده اند. بحران ملت سازی، که هنوز پس از هفت دهه از تشکیل این کشور، تداوم دارد و بسیاری از معضلات سیاست و امنیت داخلی پاکستان را شامل می شود. بحران سرزمینی - حدود و ثغور - که هر دو بحران، موجب تفکیک و تجزیه پاکستان شرقی، از غربی شد و بحران مرزها، پیوسته عامل مهمی در تداوم تنش، درگیری و جنگ و مداخلات نظامی-امنیتی پاکستان با هند و افغانستان بوده و مناسبات اسلام آباد با تهران و پکن (دو همسایه قدرتمند پاکستان) را تحت تاثیر جدی قرار داده است. به دلیل تنگناهای مذکور، پاکستان -اگر چه سعی داشته است که در قواره یک کشور " سطح منطقه ای" _ Regional State level _ ظاهر شود، اما، با وجود همه تلاش ها و تمهیدات، هرگز به چنین سطحی ارتقاء نیافته، و این خود، یکی از معضلات سطح ملی این کشور است. (حتی بعد از ۱۹۹۸ ) به دلایل فوق، پاکستان پیوسته ناچار بوده است که به عنوان یک "بازیگر سایه " _ Shadow actor _ در مناسبات منطقه ای و بین المللی ظاهر شود. سایه سنگین و دایمی کشور قدرتمند منطقه ای هند، و دلهره دایمی اسلام آباد از مناطق شمالی، و ادعای تاریخی افغانستان راجع به خط دیوراند، پیوسته پاکستان را از دو تحت فشار شدید روانی- امنیتی قرار داده است. استراتژی سیاست خارجی و امنیت ملی پاکستان، دایما این واقعیت را پایش می کرده که روابط و مناسبات این کشور با ایران و چین، رمز بقاء و عامل تعادل امنیتی او محسوب می شود. از این رو، وضعیت مناسبات با این دو همسایه قدرتمند، از اولویت های اساسی سیاست خارجی پاکستان بوده است. البته، این اولویت، الزاما به معنای عدم ورود پاکستان، به عرصه چالشگری، رقابت یا حتی تنش، با این دو همسایه نبوده است. اگر بتوان به عنصری با عنوان "روحیه ملی" برای "دولت ها" قایل بود، در مورد پاکستان باید گفت که مجموعه ای از صفات متضاد، شاکله روانی دولت ها و دولتمردان پاکستان را سامان می دهد. افراط گرایی، در عین محافظه کاری، ایدئولوژیک عملگرا (پراگماتیست) و فرصت طلب و پرخاشجو.
در زمان صدارت ذوالفقار علی بوتو، هنگامی که انفجار اتمی هند، در بحبوحه مناقشه سرزمینی کشمیر، پاکستان را در بحران شدید قرار داده بود، نخست وزیر بوتو گفته بود: «اگر ملت پاکستان سی سال از علف بیابان تغذیه کند، باید به توان هسته ای، دسترسی یابد.» در حالی که معضل فقر، بزرگترین مشکل آنها بود. در همان زمان، که دولت و اوقاف عربستان سعودی، در حد بضاعت آن زمان، به مدارس دینی پاکستان کمک مالی می کردند، بوتو برای دریافت نخستین اعانه مالی، جهت پیگیری هدف هسته ای پاکستان، روزها در تهران منتظر ملاقات با محمدرضا پهلوی ماند، تا بالاخره با وساطت دربار و نخست وزیر وقت، موفق به دریافت بیست میلیون دلار، به عنوان کمک بلاعوض شد. این صرفا یک نمونه تاریخی بود، از آنچه در بالا اشاره شد.
پاکستان، برای پوشش ضعف های ساختاری خود، ناچار به ایفای نقش های چندگانه است. به عنوان نمونه، اتکای به قدرت مالی عربستان سعودی و نیز حصول فرصت شناوری، در مسیر موج اقدامات منطقه ای سعودی یکی از مهمترین رویکردهای سیاست منطقه ای اسلام آباد است. در عین حال، بهره گیری از فرصت، موازنه سازی منفی محتاطانه در سیسنم تابع شبه قاره، در فراگرد نقش منطقه ای که از ناحیه ایالات متحده بر عهده گرفته است، پاکستان را مجبور به رعایت خطوط قرمز امنیتی جمهوری اسلامی ایرانی در همین حوزه می کند. این خود نمونه ای از سیاست چند لایه و چند دوزه پاکستان، در حوزه مسایل امنیتی منطقه است. از دیگر نمونه های فرصت طلبی و جاه طلبی پاکستان، در عین ضعف مفرط در نظامات اجنماعی- اقتصادی و سیاست داخلی خود، موضوع و نحوه هسته ای شدن آنها است؛ نمونه ای تقریبا منحصر بفرد. استفاده فوق العاده زیرکانه و فرصت طلبانه، از امواج متضاد "رقابت و کشمکش منطقه ای - فرا منطقه ای" به منظور هسته ای شدن، اختلاف هند و پاکستان، در کنار اختلاف هند و چین، اختلاف هند و چین، در کنار اختلاف چین و روسیه و اختلاف چین و روسیه، در کنار رقابت ایالات متحده، با روسیه و چین، همه در حوزه آسیایی که به نحوی، شبه قاره را در مرکز خود داشت. نتیجه: هسته ای شدن پاکستان.
البته، حتی هسته ای شدن هم نتوانسته که وضعیت استراتژیک پاکستان را در سطح منطقه، چندان ارتقاء بخشد. این عمدتا ناشی از همان ضعف ها و تنگناهای ساختاری است که در ابتدا به ان اشاره شد. از دیگر مشکلات پاکستان، در سیاست خارجی، فقدان اعتبار و اعتماد لازم و کافی است. پاکستان، تقریبا در تمام پروژه های منطقه ای که وارد شده است، در نهایت بی اعتمادی و بی اعتباری خود را به اثبات رسانده است. بازی دوگانه سرویس امنیتی ارتش، با پدیده نیروهای عرب-افغان و مجاهدین و گروه های جهادی شبه قاره، در همه زمان ها و با همه طرف ها، اعم از عربستان، ایالات متحده و سران احزاب و گروه ها، و دولت های مستقر در کابل، و حتی خود گروه ها و سران آنها. (شرح این بند از فرصت محدود فعلی خارج است) بازی دو دوزه پاکستان در قضیه مبارزه با تروریسم، بازی چندگانه اسلام اباد در فرایند صلح افغانستان، رفتار غیرقابل اعتماد پاکستان در حوزه مسایل امنیتی مشترک با جمهوری اسلامی ایران به ویژه در افغانستان (اگر چه دو طرف به رقابت جدی اذعان داشته اند) اما انصافا طرف پاکستانی، در هیچ زمینه و مرحله ای، امکان کمترین اعتمادی را - فیمابین - باقی نگذاشت. در شرایط جدید و متحول منطقه، پاکستان نه تنها نگران موقعیت خود در مناسبات فرامنطقه ای است، بلکه حتی نگران آن است که از ناحیه افزایش وزن و نقش های امنیتی- راهبردی جمهوری اسلامی ایران، در یک زمان و در چندین جبهه، دچار افزایش چالش ها و بحران های امنیتی- سیاسی، و اقتصادی شود. روابط منطقه ای و فرامنطقه ای جمهوری اسلامی ایران، پیوسته می توانسته که کشتی بی ثبات نظام امنیتی پاکستان را هم از ناحیه بحران کشمیر، هم از ناحیه بحران شمال غرب و حوزه افغانستان، و بی ثبات تر و متلاطم کند و مهم تر از همه، از دست دادن فرصت ایفای نقش "پاره سنگ موازنه ساز امنیتی" در مناسبات امنیتی منطقه را از پاکستان سلب کند. البته، جمهوری اسلامی ایران، هرگز از نقاط ضعف پاکستان بهره برداری نکرده است، و با وجود رویه پراگماتیستی پاکستان، جمهوری اسلامی ایران رویکرد تعهد اخلاقی، در مناسبات فیمابین را پپیشه داشته است. (نمونه های بسیاری موجود است که فرصت طرح آنها نیست.) بنابراین، چنانچه اخیرا شاهد حضور برخی مقامات عالی رتبه امنیتی جمهوری اسلامی ایران، در صحنه مناسبات با پاکستان بوده ایم، به نظر می رسد، عمدتا به دلیل ایجاد اطمینان خاطر به همسایه شرقی ، در خصوص حفظ ضرورت های حسن همجواری و نیز انذار طرف مقابل از بعض رفتارهای احتمالا غیرقابل بخشش، هم در عرصه معادلات امنیتی دوجانبه، و هم در حوزه مسایل کلان تر منطقه ای بوده است. رفتارهایی که بعضا در ادوار گذشته نیز شاهد آن بوده ایم، و ثمری بجز بی اعتباری بیشتر برای عامل آن، نداشنه است. در عین حال، توجه طرف پاکستانی به فرصت های امنیتی، سیاسی و اقتصادی، ناشی از هماهنگی و همراستایی اسلام آباد، با روند های سازنده و مثبت منطقه ای، که جمهوری اسلامی ایران، در فرایند تحولات راهبردی، پس از حل وفصل معضل پرونده هسته ای، در پیش خواهد گرفت، نکته دیگری است که می تواند در این تحول اخیر، به آن اشاره داشت.
از این رو، سفر راحیل شریفبه ریاض و تحویل گرفتن او، در حد یک رئیس دولت، توسط شاه عربستان، ضمن اینکه می تواند یک ملاقات توجیهی باشد، در عین حال، می تواند نشانه ای از دغدغه دو طرف، از یک موضوع مشترک باشد. موضوعی که، عمدتا جنبه امنیتی داشته و نیاز به یک اقدام مشترک و ضروری دارد. موضوعی که چنانچه به فوریت به آن رسیدگی نشود، ممکن است فرصت سوزی هایی را دنبال داشته باشد. نیاز دوجانبه به همکاری هایی امنیتی، تنها در صورتی سازنده خواهد بود که در چارچوب صلح و ثبات و منافع عموم منطقه تعریف شود.
نظر شما :