سودمندی یا ناسودمندی خاورمیانه به عنوان یک سازه در سیاستگذاری
هویت خاورمیانه ای وجود ندارند
دیپلماسی ایرانی: دکتر ناصر هادیان استاد دانشگاه و و تحلیلگر مسائل سیاست خارجی در همایش سیاست خارجی اعتدال گرا که در مرکز مطالعات و امور بین الملل وزارت امور خارجه برگزار شد، به بیان دیدگاه های خود پیرامون هویت سازی خاورمیانه و توجه به مفهوم nation state پرداخت. متن سخنرای به شرح زیر است:
به نظرم خاورمیانه پیش از این سازه ای مفید بوده است. اما مروز آن را سازه ای مفید نه در مقام تدبیر فهمی، نه در مقام سیاستگذاری و نه در مقام ساختن هویت نمی بینم. اما ریشه خاورمیانه دور، نزیک و میانه چیست. ریشه اش از اینجا نشات می گیرد که عده ای در اروپا نشسته و نگاهشان به غرب بود. هر کسی که به آنها نزدیک بود، خاور نزدیک، آنهایی که دور بودند، خاورمیانه و آنهایی که دورتر بودند، خاور دور نامگذاری شد. منطقش هم منطق جغرافیایی بوده و هنوز هم استفاده می شود. چندسالی است که بحثی را طرح می کنند که از حیز انتفاع خارج شده و دیگر مفید نیست. مفید نبودن هم در مقام تدبیر فهمی است. سازه هایی که در علوم اجتماعی می سازیم کمک به توصیف و توضیح چیزی می کند تا آن را بفهمیم. اما اکنون می بنییم که در مقام تدبیر فهمی مفید نیست و نمی تواند چیزی را توصیف کند تا بتوان در یک تئوری آن را به کار ببریم. دیگر نه به کمک توصیف، نه تبیین و نه به کمک فهم می آید.
می خواهم این پرسش را مطرح کنم که آیا هویت خاورمیانه ای داریم؟ کسی می آید بگوید که من خاورمیانه ای هستم؟ مثل کسی که بگوید من اروپایی هستم. من ندیدم جایی اشاره ای شود که ما خاورمیانه ای هستیم. کسی سعی و تلاش نکرده هویت خاورمیانه ای ساخته شود. البته فراموش نشود که همه هویت ها ساختنی است. یعنی هویت امری کشف شدنی نیست. هویت را می سازیم و بنابراین حول هر چیزی می توان هویت را ساخت. با وجود اینکه حول هر چیزی که می توانیم هویت را بسازیم، اما تلاشی نشده که هویت خاورمیانه ای ساخته شود. حداقل با توجه به اینکه یک امر سیال و ساختنی است اما این تلاش صورت نگرفته است.
اول اینکه ما ( خاورمیانه ) نه بازار منطقه ای و نه پول واحد داریم. اگر اینها بود می توانست به هویت خاورمیانه ای کمک کند. دوم نه قوانین منطقه ای و نه سازمان های منطقه ای داریم مانند EU. سوم همچنین نه پارلمان مشترک و نه دادگاه مشترک و نه بخش ارجرایی مشترک داریم. این موارد حتی به هم نزدیک هم نیست. کسی هم بحث ایجاد پارلمان در خاورمیانه را نمی کند. چهارم آنکه قومیت ها و نژاد های واحد در این منطقه وجود ندارد. البته می توانند بگویند در هیچ کجایی وجود ندارد. البته این هم چیزی نیست که وحدتی به ما بدهد. دین واحدی هم ندارد. شاید بگوییم اکثریت مسلمان هستند ولی در آن ادیان دیگر هم هست. برخی می گویند دیکتاتوری یک مولفه مشترک است که اگر به صورت فیزیکی هم نمی بینیم. بعضی ها دارند، بعضی ندارند. این نیز به ما وحدت نمی دهد. تهدید مشترک هم نداریم. یعنی تهدیداتمان نیز متفاوت است. اینکه بگوییم یک تهدید مشترک وجود دارد که همه ما دور هم جمع می کند و هویتی علیه تهدید مشترک درست می کند، نیست. تنها چیزی که موقعی فکر می شد مشترک می شود، جغرافیا بود. این جغرافیا نیز دچار قبض و بسط شده است. موقعی می بینید افغانستان و پاکستان همه جزو خاورمیانه می شوند اما ترکیه از خاورمیانه جدا می شود. جغرافیا هم تحت عنوان خاورمیانه جدید، بزرگ و نو دچار قبض و بسط می شود. پس این جغرافیا نیز واحد نیست. پس عناصری که بتوان پیرامون آن هویت ساخت، نیست. می گویم اینها مشکلی نیست و در سیاست گذاری، ما سیاستگذاری خاورمیانه ای داریم. ایران و آمریکا را مثال می زنم. ببینیم اینها سیاست های خاورمیانه ای دارند یا نه. هرچقدر فکر کردم که فهرست سیاست خارجی آمریکا را پیدا کنم نتوانستم. در مقام سیاست گذاری نه تدوین و طراحی سیاست و نه در اعمال سیاست، نمی بینم. می گویند عبور امن نفت از خلیج فارس، که باز بر می گردد به خلیج فارس. تامین امنیت اسرائیل به اسرائیل مربوط می شود.
مریکا در مقام سیاست گذاری در مصر یک نوعی، در بحرین به گونه ای دیگر و در سوریه به گونه ای دیگر رفتار می کند در هر کدام اینها یک سیاست متفاوتی را انجام می دهد. اینگونه نیست که یک سیاست واحدی را برای خاورمیانه در نظر گرفته باشد. هم در طراحی و هم در اجرا. ایران هم همینطور است. مگر سیاست ما در قبال تونس، مصر، بحرین و سوریه یکی بوده است. هر کدام را متفاوت عمل کرده ایم. رابطه ای که ما با لبنان و عراق داریم هر کدام متفاوت است. در مقام طراحی سیاست آنچه که مهم بوده nation state است.
چه در مقام تدبیر فهمی، چه در مقام هویت سازی و چه در مقام سیاستگذاری آنچه که هنوز مهم است nation state است. ما سراغ nation state ها می رویم و بر اساس آنها سیاست ها را تدوین می کنیم. پس با وجود بحث های جهانی شدن و جهانی سازی، هنوز آنچه که مهم است nation stateاست. موضوعات فرا nation state مانند پان عربیسم و کومونیزم و اسلامیسم و یا انقلابی گرایی، هیچ کدام نگرفت. هیچ کدام در مقام تبیین در مقام سیاست گذاری یا تدبیر فهمی مفید نشد. ممکن است جاهایی را بتوان با آن توضیح داد اما نتوانست قالب شود. امر قالب هنوز همان nation state است. nation state نیز مهمترین مفهومی است که خوب بررسی و فهم نشده است. وقتی در مورد nation state بحث می کنیم، بیشتر بحث ناسیونالیزم را بیان می کنیم و در ذهنمان ملی گرایی می آید. در حالی که اینگونه نیست. ملی گرایی فقط یک ایدئولوژی مانند بقیه ایدئولوژی ها است. آنهایی که اعتقاد به nation state دارند، حالا چه بخواهند توجیه تئوریک کنند، مخالف با ناسیونالیزم هستند. Nation state ظرفی است که پذیرفتیم و از این نسبت به بین سرزمین و دولت، برقرار است و لوازم خاصی و ملزومات خاصی دارد. Nation state در این باور و در این چارچوب پذیرفته می شود که جامعه و سرزمین را نمایندگی می کند. در اینجا حقوق شهروندی مهم است نه هیچ کدام از ایدئولوژی ها. یکی از لوازمش برابری حقوق افراد است. یعنی اگر ما nation state را پذیرفتیم، هرچند می توانیم بگوییم که افراد حقوق متفاوتی دارند، اما معمولا این ظرف به گونه ای طراحی شده که افراد حقوق برابری با هم با وجود جنسیتشان، مذهب، نژاد و قومیت دارند. پس nation state هم در مقام تدبیر فهمی، در مقام هویت سازی و هم در مقام سیاست گذاری هنوز مهمترین مفهومی که با آن سرکار و داریم و مهمترین واقعیتی است که با آن درگیر هستیم.
نظر شما :