آیا مسکو در مخمصه ای استراتژیک گرفتار شد؟
اوکراین،میدان تغییر دکترین امریکا در برابر روسیه
دیپلماسی ایرانی: اوکراین همه را متعجب کرده است.تحلیل ها در خصوص حوادث جاری در این کشور که با سرعتی پیش بینی ناپذیر ساختار سیاسی در این کشور را دچار دگرگونی کرد ،بسیار است. درشرایطی که النهار در تحلیل این اتفاقات تاکید دارد که دوران جنگ سرد با همه معیارها و دلایلش باز گشته است،برخی هم در مخالفت با اتفاق های رخ داده ادعا می کنند که اوکراین نه انقلاب که هرج و مرج سیاسی را تجربه می کند. علاوه بر این استعداد اوکراین برای تجریه شدن، به دلیل دو قطبی بودن جامعه آن_ ساکنان شرقی خواهان وابستگی به روسیه و ساکنان غربی خواهان پیوستن به اروپا هستند_ شرایط را برای یک نزاع داخلی فراهم می آورده است .
به نظر میرسد که این کشور به صحنه جدال میان شرق و غرب تبدیل شده است. غرب با مسلح کردن مخالفان زمینه را برای به راه افتادن جنگ داخلی فراهم کرده است و درهمین حال مسکو در جبهه دیگری ایستاده و از به مسلخ کشیده شدن اوکراین که آن را جزئی جدایی ناپذیر از محیط پیرامونی حیاتی روسیه می داند، اجتناب دارد و آن را خطی دفاعی که به هیچ وجه امکان کوتاه آمدن از آن در رویارویی با غرب نیست، می داند.چرایی شکل گیری تحولات اخیر در اوکراین وآینده سیاسی این کشور البته دو قطب روسیه وامریکا در این سرنوشت را با بهرام امیراحمدیان کارشاسان مسایل روسیه در میان گذاشتیم:
طی روزهای اخیر شاهد بحرانی تر شدن اوضاع در اوکراین بودیم. برخی اتفاقات کنونی را تعبیر به انقلاب رنگی _ آبی _ و تکرار تاریخ می کنند. آیا می توان نام انقلاب را به این تحولات داد؟
تحولات اوکراین ریشه ای است. از سویی تعدادی از روشنفکران، تکنوکرات ها و احزاب سیاسی علاقه مند به ایجاد سیستم باز و ارتباط با اتحادیه اروپا برای مبادلات اقتصادی و تجاری و فرهنگی و از سویی دیگر عده ای خواهان محیط بسته و وابسته به روسیه هستند. نیروهای طرفدار دولت، نمادگراها بوده که سال ها با روسیه ارتباط داشته و از نظر فرهنگ دارای نمادهای مذهبی و دینی مسحیت ارتودکس بوده و به زبان روسی صحبت می کنند. اما در مقابل آنها عده ای خواهان تحرک و بیرون رفتن از این سیستم بسته هستند. در حال حاضر کشور دو قطبی شده و این از زمان انقلاب رنگی در سال 2005 تا به امروز ادامه داشته است. از این رو تصور می کنم تحولات سیاسی به سمت باز شدن سیستم و ارتباط بیشتر با جهان سرمایه داری پیش برود. به همین دلیل فکر نمی کنم انقلابی آنگونه که تصور می کنیم روی دهد. شاید بتوان گفت تحولات سیاسی به صورت اصلاحاتی در بیاید و سیستم بسته اوکراین از روسیه به سیستم باز اروپا حرکت کند.
شاهد بودیم که در ابتدا رییس جمهور اوکراین اقدام به ارایه امتیازهایی به مخالفان کرد اما مخالفان نبپذیرفتند. آیا هدف مخالفان دگرگونی ساختار حکومتی است یا تنها مساله پیوستن به یورو؟
یانکوویچ نمایندگی افکار روسی _ روسفیل _ را دارد. یانکوویچ بندر سواستوپل را برای بهره برداری ناوگان نظامی روسی به این کشور واگذار و قرارداد آن را به مدت 27 سال تمدید کرد. در مقابل نیز مقداری پول دریافت کرد که این برای ملی گرایان خوشایند نبود. زیرا نمی خواهند کشورشان تحت سلطه یا بخشی از آن به حاکمیت روسیه واگذار شود. موضوعی که بعدا شدت گرفت. در همین حال عدم امضای معاهده تجارت آزاد با اروپا و دریافت حدود 14 میلیارد دلار از روسیه موجب خدشه دار شدن نیروهای اپوزیسیون و ملی گراها شد. نکته اینجاست که یانکوویچ بدون اینکه امتیازی از روس ها بگیرد به آنها امتیاز داده است. در همین حال زمانی که می خواست به مخالفان امتیازهایی بدهد، دیر شده بود. زیرا او همواره کشور را وابسته به روسیه معرفی می کرد. یانکوویچ نتوانست از موقعیت ژئوپولیتیک اوکراین برای پیشبرد اهداف ملی بهره ببرد . حال نیروهایی که تمایل و گرایش به روسیه دارند نیز در اقلیت قرار گرفته اند.
برخی بر این عقیده اند که اتفاقی که در اوکراین به وجود آمده، به نوعی دخالت های روسیه بوده که می خواهد با ایجاد چنین شرایطی وزنه و اهرم فشاری برای مذاکره با اروپا بر سر مساله سوریه داشته باشد. تا چه حد این گمانه مورد تایید است؟
وجه مشترک اوکراین و سوریه وجود پایگاه های دریایی ناوگان نظامی روسیه است. هم در بندر طرطوس در سوریه و هم در بندر اوکراین. نکته اینجاست دریای سیاه پایگاه تمامی کشورهای عضو ناتو به غیر از اوکراین است. از این رو روسیه خواهان استفاده از این انحصار است. شاید مابه ازای سوریه، اوکراین است. اما تا پیش از اینکه مساله سوریه مطرح شود، مسایل اوکراین وجود داشت. درواقع اوضاع اوکراین آتش زیر خاکستر بوده که اکنون سربرآورده است. از طرفی به نظر می رسد تحولات اوکراین آغاز تحولاتی در روسیه باشد. زیرا اکنون روسیه در داخل با چالش هایی روبه رو است. در حال حاضر مخالفان داخل روسیه نسبت به برگزاری المپیک سوچی انتقاد کردند. آنها می گویند 50 میلیارد دلار صرف شده تنها برای تبلیغات است زیرا این المپیک در بخش های توسعه نیافته روسیه که نیاز به بودجه دارند، برگزار می شود. به همین دلیل روسیه برای فرافکنی مسایل داخلی و مخالفان خود، دست به مانورهایی در صحنه بین المللی می زند که از توانش هم خارج بوده و پتانسیل آن را نیز ندارد. سقوط اوکراین نیز این مساله را بارزتر خواهد کرد.
روسیه به نوعی به صورت تلویحی آمریکا را به عنوان کشور مداخله گر در اوکراین خطاب قرار می دهد، آیا صحنه اوکراین محل رویارویی روسیه و آمریکاست؟ زیرا چنانچه اوکراین به غرب بپیوندد، آمریکا بهتر می تواند با این کشور مناسابات سیاسی و اقتصادی برقرار کند.
کشمکش از زمان دور سوم ریاست جمهوری پوتین شروع شد. در حال حاضر پوتین مواضع تندی علیه امپرالیسم می گیرد که روسیه را به سمت جنگ سرد می کشاند. جدایی اوکراین از مدار روسیه، این کشور را به انزوا خواهد برد. پیوستن اوکراین و در آینده گرجستان به ناتو، ضربه سختی به روسیه می زند. به همین دلیل روسیه در یک مخمصه ژئواستراتژیک قرار خواهد گرفت. روسیه توان حل تمامی مسایل را نخواهد داشت. روسیه هم با مسایل داخلی و هم مسایل بین المللی مواجه است. این ها متاثر از افراط و تفریط ها در عرصه بین المللی است. در دوره های قبل کشورهای بلوک شرق به سرعت به اتحادیه اروپا پیوستند و در آینده نیز اوکراین و بعدها گرجستان نیز خواهند پیوست که این دو آخرین سنگرهای روسیه بوده که اگر به اسرانجام برسد، روسیه را در انزوا قرار خواهد داد.
دولت روسیه اعلام کرده که توافقات میان پارلمان و حتی برکناری رییس جمهور را قبول نداشته و یانکوویچ نیز همچنان خود را رییس جمهور قانونی می داند، با توجه به رویدادهای پیش آمده و انتخابات زودهنگامی که قرار است برگزار شود، آینده روابط اوکراین و روسیه چه خواهد شد؟
به نظر می رسد روسیه نفوذش را از دست داده است. حمایت های بیش از حد روسیه از یانکوویچ، رفت و آمدهای بیش از اندازه یانکوویچ به روسیه برای تصمیم گیری او را به عاملی دست نشانده از طرف روسیه تبدیل کرده است. این مساله سبب رویگردانی ملی گرایان شد. به همین دلیل روسیه ابزاری برای اعمال اراده خود در اوکراین ندارد. روسیه نیازمند اوکراین است نه اوکراین نیازمند روسیه. زیرا روسیه از خاک اوکراین برای صادرات نفت و گاز خود به اروپا بهره می برد. مشخص است که روسیه به دلیل از دست دادن امتیازات راضی به تغییرات نیست و نمی پذیرد. گرچه آقای اوباما گفته روسیه بازنده تحولات اوکراین نیست اما تحولات نشان می دهد که روسیه بازنده است.
گورباچف آخرین رییس جمهور جماهیر شوروی با اشاره به سیاست اصلاحات معروف خود در شوروی سابق موسوم به "پرسترویکا" عنوان کرده ریشه ناآرامی های اوکراین در عدم توفیق در اجرای این سیاست و اشکالات رویه های دموکراتیک، گفت وگو با مخالفان و مبارزه با فساد بود. درواقع به نوعی تشبیه زمانی میان اوکراین و شوروی سابق. آیا اوکراین در حال تجربه دوران شوروی آقای گورباچف است؟
گرچه تحولات در اوکراین از سال 2000 آغاز و در سال 2004-2005 انقلاب نارجی ها روی داد اما به نظر می رسد هنوز مدلی برای توسعه یافت نشده و بر روی آن کاری صورت نگرفته است. آنها فقط می خواهند به اتحادیه اروپا بپیوندند. اما این در حالی است که پیوستن به یک نظام پولی واحد، نیازمند اصلاحات اقتصادی است که در اوکراین انجام نشده است. صنایع بزرگ و بخش کشاورزی اوکراین در اقتصاد بر اساس همان روند بعد از فروپاشی بوده و تغییر ساختاری صورت نگرفته است. اوکراین جزو 15 کشور جمهوری شوروی بود اما کشورهای دیگر سوسیالیستی اروپای شرقی ساختار مستقل اقتصادی ایجاد کردند. مشکلاتی اقتصادی که در اوکراین به وجود آمده، آمادگی پیوستن به اتحادیه اروپا را ندارد. در حالی که اوکراین دارای صنعایع بزرگ، کشاورزی، فناوری هسته ای و هوا و فضا است. بنابراین دوره گذار از این اقتصاد به آن اقتصاد و ادغام در یورو برای اوکراین زیانبخش خواهد بود. البته ممکن است در آینده بهتر شود. آقای گورباچف درست می گوید. زمانی که در جمهوری شووری گلاس نوست و پروستریکا طرح های اقتصادی را مطرح کردند، جامعه آمادگی را نداشته و فروپاشی شوروی با شدت تمام صورت گرفت که روسیه را با یک دهه بحران بسیار شدید و تورم رو به رو کرد.
پارلمان اوکراین روز شنبه برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری این کشور را در 25 ماه مه تصویب کرد. در همین حال"یولیا تیموشنکو"، نخست وزیر سابق اوکراین تصمیم خود برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری این کشور را اعلام کرد. اما گزارش های رسیده حاکی از آن است وقتی که تیموشنکو در میدان استقلال در حال سخنرانی بود، گروه هایی از مخالفان حکومت اوکراین از تیموشنکو، گروه هایی نیز به نشانه اعتراض پس از حضور تیموشنکو در میدان استقلال ، این محل را ترک کردند. به گفته ناظران تیموشنکو دیگر محبوبیت سابق را در میان غربگرایان اوکراینی ندارد و گروه هایی او را به باند فساد گسترده در حاکمیت اوکراین مرتبط می دانند. از این رو آیا تیموشنکو گزینه نهایی برای پست ریاست جمهوری خواهد بود یا باز باید شاهد ادامه روند کنونی و احتمال درگیری میان مخالفان تیموشنکو و موافقانش باشیم؟
نمی توان پیش بینی کرد که چه اتفاقی می افتد. زیرا بستگی به معرفی نامزدها دارد که چه افرادی هستند. اکنون که قانون اساسی نیز به سال 2004 برگشته دیگر رییس جمهور آینده آن اختیاراتی که یانکوویچ در دست گرفته بود را ندارد. بنابراین رییس جمهور آینده اوکراین نمی توانند همانند یانکوویچ اعمال قدرت داشته باشد. قدرت در دست پارلمان خواهد بود. در مورد خانم تیموشنکو نیز باید گفت که خود او را به دلیل فساد دولتی و در دادگاهای که تشکیل شد، به 7 سال زندان محکوم کردند. اگر بحران کنونی و فشار اروپا نبود، او آزاد نمی شد. در یک کشور سوسیالیستی بیش از هر جای دیگری فساد صورت می گیرد به خصوص اگرآن کشور مانند اوکراین ثروتمند باشد. آنهایی که معترض بودند و خواهان آزادی تیموشنکو بودند. این بدان معنی که تیموشنکو به عنوان یک رهبر کاریزماتیک شناخته نخواهدشد.همانطور که انتظار می رفت پس از آزادی با استقبال رو به رو شود، اما دیدیم که هوادارانش کم شدند. زیرا در دوران خودش هم مورد حمایت قرار نگرفت. به نظرم رهبران جدیدی در این دوره خلق می شود.
برخی ناظران این گمانه را مطرح می کنند که با تمرکز بر رویایی غرب و مسکو در می یابیم که دوران جنگ سرد با همه معیارها و دلایلش باز گشته است و غرب شکست در سوریه را در اوکراین تلافی کرده است. تا چه این گمانه با واقعیت پیش آمده همخوانی دارد؟
در بحران سوریه، باید گفت که روسیه در در مقابل همه ایستاد. زمانی که صحبت از به کارگیری سلاح های شیمایی در سوریه شد، روسیه اعلام کرد که این سلاح ها تحت کنترل است. غرب نیز از این مفهوم را برداشت کرد که تمام سلاح های شیمایی سوریه در اختیار روسیه بوده و کلید حل معما در دست روسیه است و با شگرد خاصی این مساله را به روسیه محول کردند. از طرفی جنگ سرد را خود آقای پوتین شروع کرد. او در چند مورد از جمله در کنفرانس امنیتی مونیخ مواضع نظامی گری را مطرح کرد. حتی در مورد انفجارهای تروریستی که پیش آمد پوتین عربستان را مقصر دانست و اعلام کرد که جواب دندانشکنی با ابزارهای لازم به عربستان خواهد داد. غرب به دنبال جنگ سرد جدیدی نبوده و در تعامل با روسیه است. اعلام موضعی هم که از طرف آمریکا شده بدان معنا نیست که بگوییند جنگ سرد جدیدی شروع شده است. ولی تلویحا ممکن است غرب ضرب شستی به روسیه نشان داده که در همجواری اش راه های ارتباطی روسیه با جهان خارج را به نحوی محدود کند. شاید دکترین محاصره و در برگیری به جای رویارویی مستقیم نظامی برای نخستین بار توسط جرج کنان-از طراحان برجسته سیاست خارجی ایالات متحده در دو دهه نخست پس از جنگ جهانی دوم- برای مقابله با گسترش اتحاد شوروی پی ریزی شد، اکنون در حال به وقع پیوستن باشد. اینک از طریق اوکراین و سپس از طریق گرجستان و قفقاز و آسیای مرکزی.
انتشار اولیه: دوشنبه 5 اسفند 1392/ باز انتشار: شنبه 10 اسفند 1392
نظر شما :