مصر همچنان در آتش اختلاف های سیاسی می سوزد
پروسه طولانی پوست اندازی یک انقلاب
دیپلماسی ایرانی: مصر این روزها، درگیرهای شدید را تجربه می کند. از عملیات های انتحاری گرفته تا برخورد با نیروهای نظامی. انتخابات همه پرسی مصر نیز با آشوب برگزار شد. گزارش های منتشر شده حکایت از درصد بالایی از آرا مثبت به قانون تدوین شده توسط نظامیان دارد. اما تحلیلگران سیاسی بر این باورند قانونی که توسط نظامیان نوشته و همه پرسی اش نیز توسط آنها انجام شود، فاقد مولفه های دموکراسی است. مخالفان حکومت و طرفداران اخوان بر این باورند که السیسی به نتیجه این رفراندوم چشم دوخته تا شرایط را برای حضور در عرصه انتخابات ریاست جمهوری محک بزند. این یعنی بازگشت نظامیان به عرصه قدرت و در دست گرفتن حکومت مصر. موضوعی که سال پیش موجب بروز جنبش های مردمی در مصر شده و آنان خواهان تغییر در ساختارهای سیاسی و تغییر مسیر آن از حکومت اشراف و نظامیان به سمت مردم و نهادهای دموکراسی بودند. به نظر می رسد که دولت جدید نیز با فراموش کردن مردمی که برکناری مرسی را در میدان التحریر فریاد زدند دقیقا همان اشتباهات را تکرار می کند.طرفداران محمد مرسی همچنان سودای بازگشت وی به قدرت را در سر دارند.با توجه به تشدید بحران های مصر و درگیری هایی که میان مخالفان و نیروهای نظامی صورت گرفته و همچنین عملیات انتحاری که منجر به کشته شدن 30 نفر شده، با جعفر قناد باشی کارشناس مسائل شمال آفریقا به گفت و گو پرداختیم که در ادامه می آید:
سه سال از قیام مردمی که به امید ایجاد اصلاحات سیاسی در کشور برپا رخ داد، می گذرد. اما اعتراضات گروه های رقیب حاکی از اختلافات عمیق سیاسی در مصر است. در همین حال عملیات های انتحاری که گفته شده از سوی پیکارجویان القاعده صورت می گیرد، شدت گرفته و شاهد کشته شدن افراد زیادی هستیم. بر این اساس چه آینده و چشم اندازی را می توان برای مصر متصور شد؟
دو تحلیل عمده در این باره وجود دارد. یکی اینکه عده ای متعقدند انقلاب مصر از مسیر اصلی خارج نشده و آنچه در حال روی دادن است، توسط نظامیان ادامه پیدا خواهد کرد. اجتماعاتی که روز گذشته در میدان التحریر مصر در دفاع از نظامیان برگزار شد، این امید را در بخشی از جامعه مصر ایجاد کرد که نظامیان بتوانند با قانون اساسی متفاوت از زمان مبارک و ویژگی های مثبتی که دارد، انقلاب مصر را به سرانجام برساند. جریان تمرد مصر که مخالف حکومت اخوان بوده و همچنین حزب النور سلفی های مورد حمایت عربستان از این دست هستند. این تحلیل عمدتا میان محافل غربی و ارتجاعی منطقه مورد قبول است. تحلیل دیگر براین باور است که انقلاب اصلی مصر متوقف نشده و آنچه اکنون اتفاق افتاده، برخورد با مانع نظامی و حکومت نظامی که طبیعتا با توجه به قوت و پتانسیل انقلاب اصیل این مانع هم از سر راه برداشته خواهد شد، است. کما اینکه در ایران زمانی که شریف امامی رفت و ازهاری بر سر کار آمد، حکومت نظامی به شدت اجرا شد اما مردم از این حکومت نظامی عبور کرده و به خواسته هایشان رسیدند. برخی معتقدند اکنون دوران تعمیق انقلاب در مصر است از این رو نیاز به فداکارها و چنین مناقشاتی است، چرا که این رویدادها منافع بسیار زیاد غرب و داخل را نشانه رفته است. آنچه تحت عنوان کودتای نظامی عمل می کند به دلیل عدم فروپاشی کامل رژیم و حضور باقی مانده های آن است که به صورت کودتای نظامی ظاهر شده و اکنون در برابر انقلابی قرار دارد که به قوت خود ادامه می هد. نشانه های این قوت نیز حضور فداکارانه و ایثارگرایانه جوانانی بود که روزگذشته قربانی دادند. نزدیک به 30 نفر کشته شده که این علامت زنده ماندن انقلاب اصیلی است که سعی در برچیده شدن بقایای رژیم مبارک داشته و خواهان ایجاد ساختار سیاسی جدید مبتنی بر خواست اولیه مردم مصر است.
شما می گوید عده ای معتقدند انقلاب ادامه دارد و در حال حاضر با یک مانع نظامی برخورد کرده است با این وجود چرا در رفراندوم قانون اساسی که برگزار شد، تعداد افرادی که به قانون تدوین شدن نظامیان رای مثبت دادند 90 درصد بود. این رقم بیشتر از افرادی بود که به قانون اخوان حدود 60 درصد رای آری دادنده بودند؟
اگر مقایسه ای صورت بگیرد، می بینیم که نظامیان درعرصه برپایی یک نظام جدید موفق تر هستند و مقبولیت بیشتری دارند اما اگر همه پرسی قانون اساسی اخوان را با همه پرسی نظامیان مورد تجزیه و تحلیل بر اساس اعتبار صندوق های رای، نوع رای دادن مردم و فضاسازی های صورت گرفته، قرار دهیم، بهتر به واقعیت می رسیم. از آن دست واقعیت هایی که ظاهرش به یک گونه و باطنش نیاز به بینش عمیق دارد. جامعه اسلامی مصر همواره طی چند دهه گذشته از ورود به عرصه سیاسی ابا داشته و بسیاری از مذهبیون مصر نیز این را مثبت نمی دانستند. جماعت اخوان و المسلمین نیز جماعت سیاسی نیست. حزب عدالت و توسعه به عنوان شاخه سیاسی اخوان بعد از مبارک ایجاد شد. اخوان جماعت خیریه ای است که اقداماتی در راستای کمک به مردم، فعالیت های اقتصادی و فرهنگی انجام می دهد و آنهایی که اخوان را قبول دارند نیز در همین حد می پذیرند. جامعه مصر هم مانند جامعه ایران بود. در جامعه ایران بسیاری از مردم معتقد به کارهای سیاسی نبودند، کما اینکه هنوز هم ریشه های این مساله دیده می شود، به همین دلیل حضرت امام با فرمایشاتشان که حضور در انتخابات واجب شرعی است، این بخش از جامعه که از حضور در عرصه سیاسی ابا داشتند را به پای صندوق رای آوردند تا در عرصه سیاسی نقش آفرینی کنند. در مصر نیز آقای مرسی در ابتدا با فضاسازی منفی رو به رو بود. زمانی که سعی داشت قانون اساسی که هیچ حزبی را ممنوع نمی کرد به تصویر برساند، قدرت رسانه ها در دست نظامیان بود که تبلیغات بسیار منفی علیه قانون اساسی مرسی صورت گرفت. به گونه ای که هنوز این تصور که محدودیت های قانون اساسی مرسی بیشتر از قانون اساسی نظامیان است، وجود دارد. اما اگر دو متن قانون اساسی مرسی و نظامیان را مقایسه کنید، می بینید که آزادی احزاب در قانون اساسی مرسی بسیار بیشتر از نظامیان است. احزاب در قانون اساسی نظامیان بسیار محدوتر هستند و این جدای از محدودیت های ویژه ای است که برای گروه های اسلامگرا در نظر گرفته شده است. به طور کلی در قانون اساسی نظامیان گروه های اسلامگرا ممنوع هستند. در مورد حقوق افراد، زنان و کودکان هم اینگونه است. از این رو قانون اساسی مرسی، یک قانون اساسی لیبرال بود. اما آنقدر این تصویر را درست کردند که قانون اساسی مرسی محدود است، که حتی تحلیلگران هم بر این اعتقاد هستند قانون مرسی، قانونی محدود، افراطی، تنگ نظرانه و جزمی است. در حالی که به هیچ وجه اینگونه نیست. اما در مقابل قانون اساسی نظامیان امتیازهای ویژه ای به نظامیان می دهد که مغایر با اصول دموکراسی است. در این قانون احزاب اسلامی ممنوع هستند که این نیز خلاف دموکراسی است. همچنین باید حضور مردم بر سر صندوق های رای قانون اساسی نظامیان مورد تحلیل واقع شود. نظامیان دو روز متوالی را برای همه پرسی قانون اساسی در نظر گرفتند در حالی که هیچ گاه در تاریخ مصر دو روز برای همه پرسی وجود نداشت. از طرفی هر کسی اجازه داشت علاوه بر حوزه رای خودش در حوزه دیگری هم رای بدهد. نیمه شب میان دو روز برگزاری همه پرسی قطارهایی که به قاهره یا شهرهای دیگر می رفت، مملو از جمعیتی بود که به آنها پول و ماموریت داده شده بود که به صندوق هایی بروند که جلوی دوربین خبرنگار بود. روشن تر اینکه همه پرسی که توسط نظامیان برگزار شود، در نزد هیچ اهل سیاستی اعتباری ندارد. کسانی که علنا رییس جمهور قانونی را کنار گذاشته و زندانی کردند و به هیچ بهانه قانونی اجازه دفاع کردن از خودش را ندادند. به خودشان اجازه می دهند که در صندوق آرا هم دست ببرند. بنابراین آنهایی که اعتبار برای این آرا، قائلند و آن را اعلام می کنند، جزو اهالی دموکراسی نیستند. نزد دموکراسی خواهان جهان در هر جایی صندوق آرایی که نظامیان پر کرده و شمارش آن نزد نظامیان صورت گرفته باشد، به هیچ وجه اعتبار ندارد.
مخالفان بر این عقده اند که السیسی شخصیت خود را به پای بذر رفراندوم گذاشته تا گندم ریاست جمهوری را از این بذر درو کند. اگر او ردای ریاست جمهوری را بر تن کند، مصر جز در سایه سرکوب مخالفان، هیچ گاه به آرامش نمی رسد و البته این نوع آرامش هم بیشتر از این که آرامش واقعی باشد، آتش زیر خاکستر خواهد بود. چنانچه آقای السیسی رییس جمهور شود، آیا بحران کنونی کاهش خواهد یافت؟
در مورد بحران کنونی تضادهای بسیار عمده ای وجود دارد که به دست نظامیان حل ناشدنی است. در مصر دیکتاتوری گذشته به صورت جدید رو به روی کسانی قرار گرفته که مخالف دیکتاتوری هستند. همچنین اشراف گذشته که بخشی عظیمی از آنها در نیروهای نظامی نمود پیدا می کنند، و متاسفانه قدرت نظامی و مالی دارند، رو به روی کسانی قرار گرفته اند که معتقدند باید عدالت اجتماعی و اقتصادی در مصر برقرار شود. یعنی تضاد میان عدالت خواهان با اشراف و طبقات مرفه جامعه. از سوی دیگر تضاد میان افرادی که مخالف قوانین غربی و سیاست های آن بوده با طرفداران قدرت های غربی و ارتش که مورد حمایت غرب است، وجود دارد. از آن فراتر تضاد میان افکار عمومی که مخالف ارتجاع منطقه بوده و افرادی که آشکارا از ارتجاع منطقه تبعیت می کنند. اینها تضادهای بسیار بزرگی است. عموما جامعه مصر ضد اسرائیل است و آقای مبارک و انور نیز با این مشروعیت که قهرمان جنگ با اسرائیل بودند، حکومت کردند. اما اکنون نظامیان در ماجرای اسرائیل بسیار مماشات کردند و نشانه اش از میان بردن کانال های بسیاری بود که اکنون محدودیت های بسیار زیادی برای در رفت و آمدهای فلسطینیان و حماس ایجاد کرده است. این تضادهاحل ناشدنی است. جامعه مصر، جامعه بسیار بزرگی بوده و فراتر از سطح خیابان و سطح رسمی است که در رسانه ها منعکس می شود. این جامعه، جامعه ای است که مقاومت می کند و نشانه اش دو ماه گذشته و حضور مردم در خیابان های قاهره بوده که علامت زنده ماندن حرکتی است که می خواهد موانع سرراه انقلاب برداشته شود.
پیروزی اخوان در نخستین انتخابات دموکراتیک مصر خشم آل سعود را برانگیخت و شاهد بودیم که عربستان نخستین کشوری بود که از عزل محمد مرسی از قدرت به حکم ارتش، ابراز شادمانی کرد. همچنین انفجار اخیر در مصر نشانه های حضور القاعده با حمایت های عربستان را تداعی می کند. با این اوصاف آیا می توان گفت که ریاض از اخوان المسلمین در حال انتقام گیری است؟
شاید. درواقع ریاض در حال کمک به نظامیان است. عربستان این تصور را ایجاد می کند که اخوان در صحنه خشونت هاست و این اقدامات را به اخوان نسبت می دهند.این مساله به نوعی انتقام گیری است تا این تصور را به وجود بیاورند که فضا، فضای امنیتی بوده و گروه های سیاسی نباید در صحنه ظاهر شوند. درواقع نیت، آلوده کردن فضا برای توقف اقدامات گروه های اخوان و گروه های سیاسی که مخالف نظامیان هستند، است. حتی گفته شده عملیات صورت گرفته با رایزنی پلیس امنیت بوده است. در حال حاضر اقدام مشترکی توسط گروه های افراطی سلفی با پلیس مصر انجام می گیرد برای اینکه فضا به گونه ای شود تا امکان برگزاری تظاهرات آرام و سیاسی مخالفان فراهم نشود.
امریکا بر خلاف عربستان سعودی واکنش چندان مثبتی به عملکرد ارتش در مصر نشان نداد.گرچه در ابتدا آمریکا نسبت به برکناری مبارک مواضعی در حمایت از مخالفان داشت، اما به مرور مواضع خودش را تعدیل کرده و به نوعی سعی کرد از صحنه سیاسی مصر بیرون رفته و خود را بی طرف نشان دهد؛ گرچه در پنهان این مساله متصور نیست. با این وجود نقش آمریکا در قانون اساسی و آینده مصر چیست؟
در ابتدا آمریکای ها از آقای مبارک حمایت کردند اما دوباره سعی کردند که بر موج ایجاد شده سوار شوند. آنها در همان ابتدا حرکت های زیگزاکی و مواضع متناقضی از خود نشان داده و در نهایت شواهد امر حاکی از این بود که آمریکایی ها آماده این رویداد نبوده و تصور چنین وضعیتی را نداشتند. با این حال مواضع متناقض آنها منجر به این شد که سوار بر موج شوند و در ظاهر آن را همراهی کنند. اکنون حساسیت و جایگاه مصر و اهمیت آن از نظر استراتژیک بر منطقه و اسرائیل، آمریکا را بر آن داشته که احتیاط بیشتری داشته باشد. اما برای مطالعه خط مشی آمریکا در قبال مصر باید اقدامات علمی آنها را مدنظر داشت نه اظهارات آنها را. زیرا اظهارات آنها تبلیغاتی است اما در عرصه عمل کاهش ترتیب اثر در حکومت نظامی نداشته و بعضا موجب تقویت نیز شده اند. حتی زمانی که همه پرسی برگزار شد، آمریکا سعی داشت آن را به نوعی مثبت و آن را حرکت به سمت دموکراسی تلقی کند. در حالی که همه می دانند، قانون اساسی که نظامی ها نوشته و به خود امتیازهای ویژه بدهند، در هیچ فرهنگ دموکراسی پذیرفتنی نبوده و هیچ نشانه ای از دموکراسی ندارد، بکله نشانه دیکتاتوری است. آمریکا به دلیل افکار عمومی هوشمندی که در خاورمیانه وجود دارد، در عرصه لفظی دچار یک نوع نفاق، درویی و وارونه سازی واقعیت ها در مواضعش شده است.
ارتش مصر یک بار با کمک به برکناری حسنی مبارک و بار دیگر در جریان اتفاق های 30 ژوئن با مداخله خود ساختاری سیاسی را تغییر داد. تغییر رفتار های ارتش نشات گرفته از چیست؟ آیا به دنبال سهم خواهی در ساختار حکومتی- سیاسی مصر است؟
ارتش مصر در راستای حفظ امتیازهای اقتصادی، صنعتی که در عرصه صنعت و تجارت وجود دارد، است. دوم اینکه ادامه حکومت آنها منوط به سلسله رویکردهای جدید است که البته نمی تواند پاسخگوی نیازهای مردم باشد. مردم مصر با توجه به ساختار کهنه نیم قرن گذشته و حتی بیشتر، نمی توانند این نظام را تحمل کنند. آنها نیاز به نوسازی کامل ساختار سیاسی و حتی بنیان های سیاسی جدید دارند. قدرت سیاسی در مصر قبلا مبتنی بر اشراف حمایت های ارتجاع منطقه و حمایت های غربی بوده است. اکنون قدرت باید از نظر ساختاری به مردم و نهادهای سیاسی دموکراتیک منتقل شود. در زمان مرسی هم بخشی از قدرت به وی منتقل شده بود. قدرت اصلی در دست نظامیان و قضات دادگستری و کسانی که همسو با غرب هستند، بود. بنابراین ارتش در یک تلاش بی ثمر خواهان در دست داشتن قدرت است و آن را حفظ کند.
مرسی ثمره نخستین انتخابات دموکراتیک در مصر بود. اگر بنا بر دخالت ارتش در امور سیاسی باشد، اگر دولت آتی هم بر سر کار آید و تمامی مطالبات مردم هم برآورده شود آیا هیچ ضمانتی وجود دارد که دیگر شاهد دخالت ارتش نباشیم؟
نه. ساختار مصر به گونه ای است که دخالت ارتش در آن نهادینه شده است. برای جدا شدن از آن هم باید سال های سال بگذرد. موضوعی که در برخی از کشورها از جمله پاکستان و نیجریه نیز شاهدش بودیم. با وجود آنکه مدت کمی حکومت از دست نظامیان خارج شده اما باز به دست آنها افتاد. این شیوه ای است که بنای اصلی اش را انگلیسی ها گذاشتند. در مصر هم همینگونه است. درواقع چرخشی که باید به سمت و سوی دیگاه های فرهنگی که بستر برپایی نظام سیاسی مستق باشد، صورت نگرفته است. نظامیان مصر نمی توانند مصر بدون نظامیان را تصور کنند، این زمان بر است. طی سی و چند سال گذشته نیز که افراد نظامی بازنشسته یا رفته اند به دلیل اینکه آموزش های خود را تحت مستشارهای آمریکایی دیده اند و نهادینه شدن جایگاه نظامیان در سیاست مصر، همچنان ارتش در صحنه سیاسی باقی ماند. این نشان دهنده چالش های بسیار جدی است که بعدها اتفاق خواهد افتاد. مردمی که در راستای تعمیق انقلاب حرکت می کنند و این حرکت نیز توقف ناپذیر است با نظامیانی که خواستار حفظ ارتش هستند، چالش های جدی را به وجود آورده که حتی تا اندازه ای در آینده انقلاب مصر خونین خواهد بود.
با توجه به وضعیت کنونی مصر و تلاش حکومت موقت و نیروهای خارجی مبنی بر اینکه وضعیت اسلامگرایان به خصوص اخوان را در دایره محدودی قرار دهند، آیا می توان به شکل قاطع پیش بینی کرد که با توجه به شکست تحمیلی اخوان، قدرت دولت آتی از لیبرال های مصری خواهد بود؟
لیبرال ها در مصر جایگاهی ندارند. نمونه اش آقای البرادعی است ک. ایشان مدتی که در مصر بود، هیچ گاه مقبولیتی پیدا نکرد. دیگر احزاب لیبرالی که اندیشته های غربی دارند نه تنها در مصر بلکه در جهان اسلام نیز مقبولیت ندارند. زیرا اسلام در حال یک نوع احیا هست. جوامع اسلامی در حال بازگشت به خویشتن خویش هستند. حتی احزاب لیبرال زمانی که به دانشگاه آمدند، و انتظار داشتند با روی باز و با ذوق و شوق دانشجویان به سمت آنها بیایند، چنین چیزی نشد. به عبارتی لیبرال ها چندان شوری در جامعه سیاسی مصر نمی آفرینند. اما احزاب سیاسی به دلیل شعارهای ضد صهیونیسم، ضد آمریکا و مستقل بودن، شور آفرینی می کنند.حتی اگر در کشورهای غیر اسلامی مثلا در آفریقای جنوبی از لیبرالیسم سوال کنید، هیچ دانشجویی در این کشور، هیچ شور و شوقی نسبت به آن ندارد. زیرا نسبت به دموکراسی آمریکایی و اروپایی که در پشتت استعمار بوده اعتمادی ندارند و همواره این نوع دموکراسی به ملت ها ضربه زده است.
انتشار اولیه: دوشنبه 7 بهمن 1392/ باز انتشار: شنبه 12 بهمن 1392
نظر شما :