چانه زنی ها تهران تا کجا جواب می دهد؟
سهم ایران از کیک قدرت در منطقه
دیپلما ایرانی: منطقه در حال تغییر است. بهتر است بگوییم معادلات بین المللی در حال تغییر هستند. دنیایی جدید در حال شکل گرفتن است که احتمالا ابرقدرت ها و قدرت های نوظهور تازه ای را به روی خود خواهد دید. استراتژی امریکا نیز به روشنی و علنا اعلام شده است؛ تمرکز بر آسیای دور و واگذاری دیگر نقاط مورد نزاع در جهان به قدرت های منطقه ای.
بیاییم کمی مصداقی به امور نگاه کنیم، آفریقا به اروپایی ها واگذار شده است. در جریان حمله به مالی و مبارزه با القاعده فرانسوی ها پیش قدم شدند و به مبارزه برخواستند و در این میان قطری ها نیز محک خوردند که البته در آخر بازنده از کار در آمدند. در جریان لیبی پرونده در اختیار انگلیسی ها و فرانسوی ها قرار گرفت و امریکایی ها فقط نقش پشتیبان را ایفا کردند. در خاورمیانه، امریکایی ها برای خروج روان، بدون خونریزی و بدون این که عراق دچار جنگ داخلی شود با ایرانی ها کنار آمدند و عملا عرصه را به سود ایران رها کردند. ضرب المثلی نزد عراقی ها دهان به دهان می چرخد که می گویند امریکایی ها غیر مستقیم به ایرانی ها گفتند، "روی زمین برای شما زیر زمین برای ما."
و اکنون امریکا همچنان به همین جهت در حرکت است، باید پرونده های مختلف را به قدرت های ذی نفوذ و کشورهای هم پیمان واگذار کند، چرا که می خواهد می خواهد به غرب آسیا تمرکز داشته باشد. بد نیست برای دلیل این ادعا به گفت وگوهای سرکیس نعوم، روزنامه نگار مشهور لبنانی که هر هفته دیپلماسی ایرانی آنها را منتشر می کند، اشاره کنیم که مقام امریکایی به او می گوید: «در آخر به تو بگویم، استراتژی امریکا تغییر کرده است. به زودی شاهد قدرت های تازه ای در دنیا خواهی بود که در راس آنها چین و برزیل هستند. همچنین اندونزی و مالزی و ویتنام و فیلیپن را نیز فراموش نکن. در امریکای لاتین برزیل قدرت نوظهور است و در آفریقا افریقای جنوبی. امریکا به فکر تمرکز بر آنها برای اداره آینده جهان است. به خصوص در شرق آسیا که چین می رود تا به ابرقدرت جهان تبدیل شود و با هزینه های کلان نظامی اش و توسعه های بلندپروازنه نظامی به چالشی جدید برای امریکا تبدیل شود.»
در این میان پرونده هایی وجود دارند که حل نشده باقی مانده اند که امریکا باید قبل از رفتن به سراغ آسیا تکلیف این پرونده ها را روشن کند؛ سوریه، مصر، لبنان، یمن، کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به ویژه بحرین، اعراب و اسرائیل و کلا خاورمیانه. در این میان افغانستان را نیز بیفزاییم که امریکایی ها قصد دارند تا سال 2014 از آن عقب نشینی کنند.
طبیعی است که تقسیم قدرت در منطقه میان کشورهایی صورت بگیرد که اولا از ثبات نسبی سیاسی نسبت به دیگر کشورهای موجود برخوردار باشند و ثانیا صاحب نفوذی در سراسر منطقه داشته باشند. بر کسی پوشیده نیست که این دو ویژگی را در راس همه ایران و ترکیه و همچنین عربستان دارند.
ترک ها به دلیل بحران های منطقه ای که در آن گرفتار شده اند و امتحان بدی که در سوریه دادند فعلا مورد اعتماد غرب و امریکایی ها نیستند. علاوه بر آن ترکیه با معضل بزرگ کردها و علوی ها دست به گریبان است، کردها ادعای جدایی دارند و علوی ها ادعای قدرت طلبی که این دو مساله به چالشی بزرگ برای دموکراسی ترکیه تبدیل شده است. با تظاهرات مردمی ای که در شهرهای مختلف ترکیه انجام شد ثابت شد که ثبات سیاسی مورد ادعای ترک ها چندان هم باثبات نیست و این مساله باعث شده است تا غربی ها نتوانند همانند سابق بر روی ترک ها حساب کنند.
در مورد عربستان باید گفت که اکثر کارشناسان بر این اعتقادند که این کشور به زودی شاهد تغییراتی شگرف در درون خود خواهد بود. بسیاری از تحلیلگران عدم هماهنگی عربستان با امریکایی ها و پیشبرد سناریوهای خود بدون هماهنگی با آنها در کشورهایی مثل مصر را دلیلی بر این ادعا می دانند که عربستانی ها به این وسیله می خواهند هزینه تغییرات احتمالی داخلی خود را افزایش دهند. اما مصادیق متعددی وجود دارد که ثابت می کند امریکایی ها از سیاست های عربستانی ها در منطقه راضی نیستند. عملکرد عربستانی ها در سوریه بسیار بد بوده است تا آن جا که اکثر کارشناسان به این باور رسیده اند که تشدید فضای افراط نزد مخالفان در این کشور به دلیل رویکرد سیاسی عربستانی ها بوده است. عملکرد آنها در عراق و بحرین و لیبی نیز بهتر از سوریه نبوده است. در یمن اگر چه سیاستی متفاوت را دنبال کردند اما در نهایت این کشور به ثبات نرسیده و این خود نشان از شکست سیاست های عربستان می دهد.
در مورد ایران، اگر چه منافع خاص خود را دنبال می کند و تلاش دارد تا سناریوی ویژه خود را پیاده کند اما تهران نیز خوب می داند که باید به گونه ای بازی کند که بازی طرف های ذی نفوذ در آن کشورها را نیز دریابد. نتیجه نفوذ ایران در عراق با وجود تمامی اصطکاکات با امریکایی ها در نهایت مثبت بوده است. همین وضعیت را درباره افغانستان می توان گفت. ایستادگی ایران در حفظ بشار اسد در سوریه باعث عقب نشینی امریکایی ها و متحدانش از خواسته های سابقشان شده به گونه ای که اکنون امریکایی ها به صراحت می گویند که نمی توانند نقش ایران را در سوریه نادیده بگیرند. نفوذ ایران در یمن بر کسی پوشیده نیست و همه از جمله امریکایی ها خوب می دانند که میزان وفاداری گروه ها و طایفه هایی یمنی به ایران تا چه اندازه بالا است تا آن جا که می تواند به تجزیه این کشور بینجامد. در لبنان پرروشن است که ایران دست برتر را دارد و سیاست های عربستان در این کشور تا به این لحظه شکست خورده است. علاوه بر آن غربی ها به این درک رسیده اند که حفظ ثبات در لبنان وابسته به حزب الله است و حزب الله نیز زیر سایه ایران به حیات سیاسی خود ادامه می دهد.
در نتیجه می توان گفت که به این ترتیب کیک قدرت در منطقه میان ایران و ترکیه و عربستان، هر کدام در خور قدرت و نفوذش، تقسیم خواهد شد و بی شک سهم ایران با توجه به نفوذ و ثبات سیاسی ای که در خود و منطقه دارد می تواند بیش از این همه باشد و سهم ترک ها تا به این لحظه از همه کمتر. تنها این مساله می ماند که قدرت های درگیر تا کجا می تواند با هم چانه بزنند.
نظر شما :