شورای همکاری تعاملات خود را به شرق منتقل میکند
پایان ماه عسل غرب و اعراب
دیپلماسی ایرانی: برای دهه های طولانی فعالیت های دیپلماتیک کشورهای عربی حوزه خلیج فارس متمرکز بر نیم کره غربی بود، تا آن جا که بسیاری به این فکر کردند که وابستگی حیاتی ای میان کشورهای این منطقه با دنیای غرب وجود دارد و مصالحی در آن نهفته است. اکنون با گذشت زمان مشخص شده که این نوع رابطه حداقل برای غرب جنبه موقتی دارد. بی شک وضعیت منطقه ای و بین المللی و خبرگی تاریخی حضور غربی ها در منطقه از دلایل اصلی تمرکز کشورهای عربی حوزه خلیج فارس بر هم پیمانی با غرب بوده که باعث ایجاد زمینه های عظیمی از مصالح مشترک میان کشورهای عربی حوزه خلیج فارس با غرب شده است.
اما ضربه ای که اخیرا این کشورها از مواضع غرب و جایگاه حمایتی آن برای بازسازی نقشه خاورمیانه خورده اند و این ضربه از سال 2011 خود را علنا نشان داده است، باعث ایجاد وقفه ای تاریخی در روابط کشورهای عربی این حوزه با غرب شده به گونه ای که دولت های کشورهای این منطقه به فکر تجدید نظر در هم پیمانی شان با غرب هستند.
آن چه ما را به تایید این مساله سوق می دهد کاهش دیدارهای مقام های عالی رتبه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس از ایالات متحده و کشورهای اروپایی و همچنین کاهش قراردادهای تجاری و تسلیحاتی با آنها و تعلیق شماری از پروژه های مشترک میان دو طرف است. علاوه بر آن چند دستگی بزرگی که در مواضع مشترک کشورهای این منطقه با غرب در مواضع منطقه ای و بین المللی به وجود آمده، نشان می دهد که هم پیمانی های دو جانبه تازه ای میان برخی کشورهای این منطقه با کشورهای عضو اتحادیه اروپا به صورت انفرادی به وجود آمده که مغایر با نوع رابطه این کشورها با دنیای غرب است.
مهمترین تحولی که در روابط خارجی کشورهای این حوزه از ابتدای هزاره جدید تا کنون به وجود آمده این است که برای نخستین بار دایره توجهات سیاسی آنها از نیمه غربی به نیمه شرقی منتقل شده که این مساله سبب شده است تا برای نخستین بار از ابتدای قرن بیستم بی اعتمادی ای نسبت به هم پیمانی های سنتی با غرب به وجود آید.
با گذشت یک ماه دیگر تحول در سیاست خارجی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس سه سال خود را کامل می کند که این مساله ملاحظات بسیاری را مورد توجه قرار می دهد که برای اثبات این ادعا می توان به افزایش سفر های مقام های این منطقه به کشورهای آسیایی، افزایش مبادلات تجاری، افزایش توافقات بازرگانی و افزایش فعالیت های دیپلماتیک این کشورها در آسیا از آنکارا گرفته تا توکیو اشاره کرد.
دلایل این تحول تاریخی در هم پیمانی های بزرگ منطقه ای نمود دارد که می توان دستاوردهای آن را در نبود اعتماد به کشورهای غربی که اکنون مصداقیت خود را در سطح رسمی و مردمی به خوبی در بوته آزمایش گذاشته است، دید. علاوه بر آن ایجاد دستورالعمل های تازه در تغییرات رویکرد سیاسی غرب نسبت به منطقه خاورمیانه که با حمایت های غربی از جریان های رادیکال به مرحله اجرا در آمده و همچنین تلاقی مستقیم مصالح استراتژیک غرب با تهران دلایل دیگری برای این تحول است. در کنار آن فکر حمایت استراتژیک از هم پیمانان عربی حوزه خلیج فارس نزد غربی ها که بعد از جنگ خلیج فارس در سال 1991 به وجود آمده بود نیز کاسته شده است. فکری که بر اساس آن توافقات دفاعی مشترک واشنگتن با بیشتر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس بنا نهاده شدند.
پرسشی که در این جا مطرح می شود این است که آیا هم پیمانی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس با شرق با تاخیر صورت می گیرد؟
لازم است پاسخ به این سوال را پژوهشگران روابط بین الملل امریکایی بدهند که طی سه سال گذشته مشغول تحلیل آینده سیاست خارجی امریکا و افزایش احتمالات کاهش نفوذ آن در نظام بین المللی هستند و بر چگونگی تعامل با قدرت های نوظهور مثل چین تمرکز کرده اند.
بسیاری از پیش بینی ها حاکی از آن است که در سال 2020 چین ابرقدرت جامعه جهانی به جای ایالات متحده امریکا خواهد شد، هم زمان چند دستگی های بسیاری وجود دارد که نشان می دهد نظام بین المللی شاهد قطب های متعددی خواهد بود و بسیاری نیز می گویند که نظام تک قطبی ادامه خواهد یافت با این تفاوت که این بار این قدرت جدید چین خواهد بود.
در هر دوی این دیدگاه ها چینی ها طرف اساسی در تحولات از یک ابرقدرت به ابر قدرت دیگر طی 7 سال آینده از الآن خواهند بود و این مساله را نیز باید توجه داشت که از حالا به بعد دیگر هیچ حسابی به روی غرب نمی توان کرد. در نتیجه می توان گفت که هم پیمانی با غرب دیگر نه تنها دیگر مفید نخواهد بود بلکه ضرورت دارد تا تغییری در شکل این هم پیمانی ها و نتایج آن به وجود آید و بحث درباره انتخاب ها و فرصت های دیگر زده شود.
دیگر چندان مهم نیست که مصالح استراتژیک کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در غرب متمرکز باشد یا نباشد بلکه مهم این است که حالتی از توازن در روابط خارجی اش با هدف ایجاد توازن در قدرت و مواضع بین المللی به وجود آید که بیش از پیش از لحاظ سیاسی عملی باشد. نبود این توازن برای دهه های طولانی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس را در موقعیت سختی قرار خواهد داد و همان طور که شاهد تغییرات در هم پیمانی های عربی – غربی شدند، شوکه شدند و تا همین امروز هزینه های آن را می پردازند باز هم مجبور خواهند شد وقت صرف کنند تا بتوانند به موازنه مطلوب خود برسند.
قدرت های بزرگ آسیایی که بارزترین آنها چین و هند و ژاپن و پاکستان هستند همگی روابط نزدیکی با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس برای سال های طولانی داشته اند اما هیچ گاه این روابط به اندازه ای نرسید که همانند هم پیمانی با غرب جنبه هم پیمانی داشته باشد. طبیعی است برای رسیدن به این هدف باید امتیازهای بیشتری را در اختیار کشورهای آسیایی قرار داد و قراردادهای تسلیحاتی و نفتی و تجاری تازه ای با آنها منعقد کرد و حتی اقدام به عقد توافق نامه هایی برای برقراری تجارت آزاد با آنها کرد تا به این ترتیب نوعی از شراکت میان دو طرف در آینده به وجود آید.
منبع: روزنامه الشرق الاوسط
انتشار اولیه: دوشنبه 22 مهر 1392/ باز انتشار: جمعه 26 مهر 1392
نظر شما :