16 دلیل بی اعتباری جنگ آمریکا علیه سوریه
دیپلماسی ایرانی: در حالی که آمریکا بر طبل جنگ علیه سوریه می کوبد. فضای جدیدی در منطقه شکل گرفته است که بازیگران دولتی و غیردولتی را از وجود بحران فراگیر در خاورمیانه آگاه می کند. برهمین اساس بود که سردار جعفری، فرماند سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران به عواقب حمله به سوریه هشدار داد و دوران کالکان عضو شورای رهبری pkk حمله به سوریه را انفجار باروت در منطقه خاورمیانه می خواند . در همان حالت نوام چامسکی جنگ علیه سوریه را جنایت جنگی می خواند و تظاهرات های ضد جنگ در کشورهای مختلف جهان روزهای آغازین حمله آمریکا به عراق در سال 2003 را تداعی می نماید. با این توصیفات جنگ آمریکا علیه سوریه وجهه نظام بین الملل و آمریکا را با بحران جدیدی روبه رو می نمایند که دلائل زیر موید بر بی اعتباری این حمله علیه دولت سوریه است.
- حمله آمریکا به سوریه بدون قطعنامه شورای امنیت و خارج از اتفاق آراء قدرت های بزرگ و دارندگان حق وتوی این نهاد بین المللی است و حمله به سوریه اولا به معنای شروع مجدد آنارشیسم جدید در نظام بین الملل بعد از بحران 2003 عراق است و دوما ناکارامدی این شورا در جامعه بین الملل را به اثبات می رساند.
- شکاف در جبهه موافقان جنگ نه تنها بحران سوریه را پیچیده تر می کند، بلکه همسویی فرانسه، انگلیس و آمریکا را در همکاری های فراآتلانتیک به خطر می اندازد. انگلیس و فرانسه بازیگران سنتی تحولات سوریه هستند و سابقه حضور این دو قدرت به موافقت نامه سایکس – پیکو در سال 1916 بر می گردد. در حالی که آمریکا قدرتی نوین در فضای پس از تحولات 1945 است و شکاف فراآتلانتیک همسویی این قدرت ها را در بحران های بین المللی خدشه دار خواهد نمود. برهمین اساس است که پارلمان انگلیس خواهان عدم حمله نظامی به سوریه است.
- بی توجهی به منافع روسیه و پایگاههای طرطوس و لاذقیه که در اختیار روسیه قرار دارد، نوعی دنباله روی در سیاست های نئوکان های 2003 و یاران بوش است. این رویه منطبق بر دوران کنونی و گرایشات مقتدرانه پوتین نیست. پوتین در بحران اوستیای جنوبی نشان داد که روسیه حریف دست و پا بسته ای نیست و در بحران سوریه نیز از اهرم های سیاسی استفاده خواهد نمود.
- ارزش های لیبرال اختیاری است و با زور و اجبار سنخیتی ندارد. نه مردم سوریه قدرت پذیرش اجبار و زورگویی را دارند و نه جامعه بین المللی قدرت پذیرش آن را دارد. در چنین حالتی لیبرال دموکراسی و ارزش های لیبرال محور در تنگناه قرار خواهند گرفت. برای همین هم مساله سلاح های شیمیایی در غوطه شرقی و عبور سوریه از خط قرمز اوباما بهانه لازم را برای حمله فراهم نمود. در اینجا مساله دموکراسی و حقوق بشر و رای مردمی تحت تاثیر بازی های سیاسی قرار گرفت.
- اجماع جهانی برای حل سیاسی مساله سوریه در قالب ژنو 2 وجود دارد و نمی توان صرفا برای حل مساله به دیپلماسی حمایت یعنی دفاع از غیرنظامیان متوسل شد. در حالیکه اگر مساله دفاع از غیرنظامیان باشد، حضور جنگجویان رادیکال از کشورهای دیگر بخشی از مساله است . بنابراین مساله ارزش های لیبرال و دفاع از دموکراسی خود به خود تحت الشعاع راه حل سیاسی مساله یعنی ژنو 2 و دفاع سخت مبتنی بر دیپلماسی حمایت قرار خواهد گرفت.
- حمله به سوریه در چارچوب اصول مصنوعی یعنی پلیس جهانی به معنای پذیرش رویه ای جدید است که با منافع قدرت های بزرگ همسو نیست و نوعی بازگشت به یکجانبه گرایی محسوب می شود.
- حمله آمریکا به سوریه در چارچوب معادلات جدید برهم زننده نظم منطقه ای خواهد بود که خود غربی ها ایجاد نمودند. مرزهای نوین و مصنوعی ساحته و پرداخته دست قدرت های استعماری بوده است و تنها با اراده ملی و احترام به مردم کشورهای فوق می توان تحول و تغییرات زئوپولتیکی را اعمال نمود. تغییر ژئوپولتیک منطقه بر مبنای زور به این معناست که آمریکا اهدافی فراتر از دیپلماسی حمایت از غیرنظامیان دارد.
- ایران بازیگر اصلی منطقه است و بی توجهی به این کشور یعنی نادیده گرفتن همپیمانان و محور مقاومت در منطقه که تبعات آن کل منطقه را منفجر خواهد نمود. سوریه متحد منطقه ای ایران است و بی توجهی به ایران در مساله سوریه یعنی خط بطلان بر حل سیاسی مساله.
- حمله به سوریه به معنای بی توجهی به اراده خلق های ایالات متحده که با شعار تغییر خواهان اصلاح و بازسازی کشور بودند. جنگ عراق 1500 میلیارد دلار هزینه و بیش از 4000کشته برجای گذاشت و شروع مجدد جنگ در سوریه به معنای تقبل هزینه های جدید ناشی از جنگ بر دوش مالیات دهندگان آمریکایی.
- "واژه جنگ محدود در سوریه " هنوز به درستی تعریف نشده است و نمی توان بر اساس لفاظی های دیپلماتیک آن را تعریف نمود. تعریف دقیق جنگ محدود نیاز به کارشناسی دارد و نمی توان صرفا بر اساس مصلح حزبی یا شخصی تعبیر و تفسیر نمود.
- در کنگره آمریکا تعبیر جنگ محدود مورد پذیرش رادیکالهای تندرو نیست و مک کین و گراهام لیندسی و دیگر بازهای قدرتمند در کنگره آمریکا تعبیر جنگ محدود را کافی نمی دانند و خواهان جنگ تمار عیار هستند.
- حمله آمریکا به سوریه به معنای تائید و همسویی این کشور با نیروهای تکفیری و هزاران تروریست رادیکال خواهد بود که در فردای پس از جنگ باید آمریکا مسئولیت گسترش رادیکالیسم را برعهده بگیرد. جبهه النصره به شدت در درگیری های سوریه فعال است و حامیان آنان یعنی ترکیه و عربستان از حمایت آمریکا برخوردارند.
- حمله به سوریه متضمن نظم جدیدی خواهد بود که ژئوپولتیک خاورمیانه را برهم خواهد زد. این ژئوپولتیک نوین تحت تاثیر تحولات پس از جنگ و منازعه داخلی به سوی واگرایی خواهد رفت و واحدهای جدیدی شکل خواهد گرفت که نیازمند بازتعریف امنیت در خاورمیانه است.
- کاربرد سلاح های شیمیایی در سوریه نیازمند استدلال کافی است و نمی توان بر اساس حدس و گمان و پیش داوری های ذهنی دولت یا دیگر بازیگران را به استفاده غیرمجاز متهم نمود. بعد از جنگ آمریکا علیه عراق در 2003 هنوز هم دلیل موجهی برای تلاش صدام به سلاح های هسته ای یافت نشد. در سوریه نیز گذر زمان موید و نمایانگر کاربرد استفاده یک بازیگر از سلاح های کشتار جمعی است.
- القاعده و جبهه النصره در درگیری های پس از حمله نقش فعالی در بی ثباتی سوریه خواهند داشت و آمریکا یا هر کشور دیگری نمی تواند به ظهور افغانستانی دیگر بی اعتنا باشد. اگر هم این واقعیت را پذیرفت، تبعات ناشی از قدرت گرفتن دولت اسلامی عراق و شام و تشکیل امارت اسلامی در شامات متوجه آمریکا خواهد بود.
- تصمیم اوباما برای جنگ جدید در ذهنیت عمومی این شائبه را تقویت می کند که اوباما بیش از آنکه به فکر حمایت از غیرنظامیان سوری باشد، در فکر حفظ حیثیت خود است و برهمین اساس موضوع را به کنگره ارجاع داد. بنابراین تبعات کشته شدن 100 هزار سوری در جنگ داخلی و بیش از دو میلیون آواره تحت تاثیر حفظ پرستیژ اوباما یعنی عبور اسد از خط قرمز خواهد بود.
مجموعه عوامل فوق موید این واقعیت است که نوعی چالش جدید در بحران سوریه شکل گرفته است که ناشی از سردرگمی آمریکا در بحران سوریه است از یک سو آمریکا نه می تواند حمله کند چون علی الظاهر بنابر تفسیر و رویکرد مقامات این کشور، اسد از خط قرمز عبور نموده و از سویی دیگر حمله نظامی تبعات و هزینه هایی در بردارد که خروجی آن بر آینده اوباما بسیار تاثیر دارد . به ویژه آنکه اوباما جایزه صلح نوبل را دریافت نموده و برهمین اساس بود که بوش پسر گفت نگرانی های اوباما را درک می کنم.
نویسنده: هادی محمدی فر، کارشناش ارشد دیپلماسی و سازمان های بین المللی
نظر شما :