هدف ایران در مساله هستهای چه باید باشد؟
دکتر ناصر هادیان استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه تهران و پژوهشگر ارشد مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام است که سابقه فعالیت پژوهشی در ایالات متحده را نیز دارد و آشنایی مناسبی با فضای سیاسی و رسانه ای این کشور دارد.
در آستانه تشکیل دولت جدید، آینده سیاست خارجی ایران و مهم ترین مساله این روزهای سیاست خارجی موضوع گفتگوی تابناک با دکتر هادیان بود. وی معتقد است ایران در موضوع هسته ای نه تنها کاربردهای علمی، پزشکی و انرژی بلکه چیزی بیشتر را بخواهد.
آقای دکتر سیاست خارجی دولت یازدهم مبتنی بر اعتدال مطرح شده است. به نظر شما این اعتدال به چه معنا است؟
اعتدال مفهومی نیازمند تبیین است و هنوز مشخص نیست که یک مشی است یا هدف، در واقع یک شخص معتدل است یا یک روش و عمل معتدل می شود.به هر حال اعتدال مدارج مختلفی دارد. اما نکته مهمتر این است که منظور از سیاست خارجی اعتدالی دوری از افراط و تفریط است. اگر ما ابزارمعتدلی را برای رسیدن به هدف معتدلی انتخاب کنیم مشی اعتدالی گرفته ایم. اعتدال در مقابل افراط گرایی است. در واقع آقای روحانی نمی خواهد رادیکال عمل کند. البته آقای روحانی نسبت به نظام بین الملل نقد دارد و خواهان اقدام در جهت تغییر آن است. بنابراین در انتخاب ابزار از چارچوب های پذیرفته شده و قانونی استفاده می نماید. او نمی خواهد تمام عرف های بین المللی را از میان ببرد بلکه در همین چارچوب ها خواهان تغییر سیستم بین المللی است. در واقع تجدیدنظرگرایی اصلاح طلبانه موضوع اصلی اعتدال در سیاست خارجی است. در روابط دوجانبه اعتدال گرایی به معنای تنش زدایی و بهبود روابط با همسایه ها است که این روند به سایر مناطق دورتر نیز سرایت خواهد کرد. من امیدوار هستم که تمام اینها محقق شود و البته این نیازمند یک طراحی استراتژیک است.
با توجه به اینکه اقای روحانی ظریف را به عنوان وزیرخارجه مطرح کرده است، به نظر شما علت انتخاب ایشان چه بوده است؟
به نظرمی رسد دکتر ظریف توانمندیهای مناسب و مطلوبی خصوصا در این دوره زمانی دارند. وی قدرت ها و آرایش قدرت ها را در صحنه جهانی به خوبی می شناسد و ارزیابی واقع بینانه ای نسبت به آرایش و قطب بندی ها دارد و از طرف دیگر از لحاظ تجربی و علمی در این زمینه متخصص است.
نکته مهم دیگر این است که دنیا را ظریف می شناسد و این امتیازی است که به سادگی به دست نیامده است و به نظر می رسد آقای روحانی بر همین اساس ایشان را انتخاب کرده است. در سازمان ملل به عنوان یک دیپلمات طراز اول در آن مقطع کار می کرد که حتی از او برای کارکردن در سطوح بالای سازمان ملل دعوت شد. به طوری که دوره حضور ایشان در نمایندگی دائم سازمان ملل یکی از مهمترین دوره ها قلمداد می شود.
علاوه بر این، به دلیل اینکه ما در واشنگتن فاقد سفارت هستیم، نماینده ایران در سازمان ملل به نوعی سفیر ما در امریکا هم تلقی می شد. بر این اساس، اگر بخواهیم جامعه امریکا را به سه عرصه تقسیم کنیم.در عرصه عمومی، ظریف تنها دیپلمات شناخته شده بود چرا که کم دیپلماتی وجود دارد که غیرآمریکایی باشد و به این میزان در تلویزیون امریکا حضور پیدا کند و حضور ایشان در عرصه دیپلماسی عمومی بی نظیر بود. از طرف دیگر زبان انگلیسی را مسلط و فرهنگ غرب و سازمان ملل را بسیار خوب می شناسد. بنابراین وی ارتباط خوبی با مردم داشت.
در عرصه دوم با نخبگان امریکا نیز روابط بسیار خوبی داشت و با هر سه قسم نخبگان هنری، علمی و رسانه ای روابط بسیار حسنه ای داشت. در واقع این یک سرمایه مهم است که می تواند باعث پیشبرد سیاست خارجی شود.
در عرصه سوم با سیاست گذاران در امریکا نیز ارتباط خوبی داشت. مثلا با وزیر دفاع فعلی امریکا، هیگل و معاون فعلی رئیس جمهور یعنی جو بایدن مذاکراتی داشته است. در واقع آنها ظریف را به عنوان یک دیپلمات معتبر می شناسند و حرف های ایشان را حتی اگر قبول نداشته باشند، اهمیت می دهند.
به نظر می رسدلابی های اسرائیل در کنگره و یا در اسرائیل و همچنین مجاهدین خلق از انتخاب ظریف نگران هستند. چراکه اینها با فرد توانمند و سرسختی روبرو هستند که به راحتی نمی توانند با وی مقابله کنند. بنابراین انتخاب ظریف پیغام خوبی برای آنها نخواهد بود.
همین دست از ارتباطات باعث مخالفت هایی هم شده است. آیا این مشکل ساز نمی شود؟
من فکر نمی کنم مخالفان ظریف توانمندی های ایشان را کتمان کنند. واقعیت این است که منازعه بین المللی و هجمه ای شدید علیه ما شکل گرفته است و ظریف فرمانده ارشد این منازعه خواهد بود و همه نوع حمایت از وی باید صورت گیرد. شناختی که آقای ظریف از دنیا دارد بخشی از سرمایه ایران است و اگر کسی فکر کند که توانمندی های ایشان یک نوع ضعف است خوب این مشکل آنهاست نه ظریف.
در واقع مسؤلان ارشد کشور با ایشان موافق بوده اند و حرف های مخالفان ایشان را هم می دانسته اند و حتماً از آن آگاهی دارند و اگر موافقت کرده اند، حتما تشخیص داده اند که در این میدان ایشان مهمترین کسی هستند کهمی توانند این عملیات را فرماندهی کند. فرمانده باید صحنه نبرد را بشناسد.
اگر واقعا قائل هستیم که نبردی سرنوشت ساز را در پیش رو داریم باید به ایشان آزادی عمل بدهیم که فرماندهان نبرد و ابزار خودش را انتخاب کند. تهدیدات امروز تهدیدات جدی است که نیازمند یک عزم عمومی برای گذار از آن هستیم. بنابر این، این انتخاب براساس فکر و اندیشه بوده است، دیگران نیز باید کمک کنند و همه گونه امکانات را در اختیار ایشان قرار بدهند تا انشاالله این وضعیت را مدیریت کند.
ظاهرا در بعد بین المللی و جدا از مسائل منطقه ای مهمترین مساله ما مساله هسته ای است. گمانه زنی های وجود دارد که مسئله از شورای عالی امنیت ملی به جاهای دیگر منتقل شود عده ای مطرح کرده اند که این پرونده به وزارت خارجه منتقل شود. آقای روحانی خود در تبلیغات انتخاباتی اعلام کرده است که کار باید در دست دیپلمات ها باشد و در جایی دیگر می گوید در زمان من مذاکرات در سطح وزرا بود اما الان مذاکرات در این سطح نیست. از این سخنان و با توجه به گزینه هایی برای دبیری شورای عالی امنیت ملی مطرح شده این فرض وجود دارد که سطح مذاکرات تغییر کند و یا پرونده به وزارت خارجه منتقلمی شود.
در مورد سطح مذاکرات، منفکر نمی کنم که اگر سطح افراد شرکت کننده در مذاکرات افزایش پیدا کند تفاوت چندانی حاصل شود. کسانی که در مذاکرات حاضرمی شوند توانایی هایی دارند، هر کشوری سیستمی دارد و مذاکره کننده ها ناگزیرند خطوط قرمز و دستورالعمل ها و چارچوب های از پیش تعیین شده را رعایت کنند. با اینحال می شد در همان سطح در عرصه ای پیام سیاسی ارسال کرد و در مرحله ای که نیاز به معامله احساس می شد آن وقت وزرا یا روسای جمهوری وارد مذاکره شوند، اما با این حال مذاکرات در همین سطح مناسب است.
خروج مساله از شورای امنیت ملی را چطور می بینید؟
اولاً به نظر من از ابتدا اشتباه بود که مذاکرات به شورای امنیت ملی رفت چرا که ما خودمان به پرونده هسته ای بعد امنیتی دادیم و حالا بایست این اشتباه رفع بشود و این پرونده به جایگاه اصلی خود یعنی وزارت خارجه برگردد. در واقع ما باید خودمان به سمت امنیتی زدایی کردن از این پرونده گام برداریم. وقتی طرف های مقابل همه معاونین وزیر خارجه یا مدیر کل هستند، اما طرف ایرانی دبیر شورای امنیت ملی است، به لحاظ دیپلماتیک سطح رعایت نمی شود. بنابراین عقلانی است که این موضوع به وزارت خارجه برگردد. البته افرادی از تیم قبلی از جمله اقای علی باقری و یا مثلا آقای دکتر ولایتی مناسب است که در این تیم حضور داشته باشند. حتی آقای صالحی وزیر خارجه سابق نیز می تواند مثمر ثمر و باعث قوت تیم مذاکره کننده باشد. در واقع تیم باید جامع تر و کامل تر شود.
آیا در شرایط کنونی بحث امنیتی زدایی که شما فرمودید قابل بحث و عملی است؟ الان با توجه به حساسیت امریکا نسبت به رژیم صهیونیستی این اتفاق عملی است یا خیر؟ اقای روحانی معتقد است که بحث نیاز به شفافیت و اعتماد سازی دارد؟
به نظر من دیپلماسی شامل سه نوع می باشد که در نوع اول دیپلماسی دولت با دولت است که شامل دیپلماسی آشکار و پنهان است. نوع دوم دیپلماسی دولت با مردم است که به دیپلماسی عمومی مشهور است و دیپلماسی مردم با مردم که به دیپلماسی خط 2 معروف است. بنابراین ما باید در هر سه نوع دیپلماسی فعال شویم. به نظر می آید که تفاوت خواست ما با اکثر دولت های غربی زیاد نیست. غرب می گوید ایران سلاح نداشته باشد ما هم می گوییم ما سلاح نمی خواهیم. بنابراین هر دو طرف یک چیز را می خواهند. به جز یک سری در غرب، اسرائیل و کنگره امریکا که می گویند ایران نباید غنی سازی داشته باشد، بقیه به دنبال عدم تکثیر سلاح های هسته ای هستند. اگر دولت امریکا، نه کنگره امریکا، خط قرمزش این باشد که ایران سلاح نداشته باشد ما از طریق شفافیت و راستی آزمایی می توانیم اعتمادسازی کنیم. این کلید حل مساله هسته ای است که هم می تواند به پرسش های آژانس در مورد فعالیت های گذشته ما پاسخ بدهد و هم مسائل فعلی را حل و فصل نماید. بنابراین با شفافیت و نظام راستی آزمایی جامع می توان اطمینان طرف مقابل را جلب کرده و براساس آن توافق شکل بگیرد.
توافق با غرب بر سر شفافیت و اعتمادسازی چندان آسان به نظر نمی رسد.
غرب ممکن است که در مساله هسته ای بگوید غنی سازی را قبول می کنم اما نظام راستی آزمایی را فراتر از پروتکل الحاقی طراحی کند و یا محدودیت های کیفی و یا کمی بر سر اعمال حق ما بگذارد. البته اگر حقوق ما شناسایی و تثبیت شود، از دید من عیبی نداردکه ما در اعمال حق خود در جاهایی محدودیت های کیفی و کمی را در ازای دریافت برخی امتیازات داوطلبانه بپذیریم.
چه محدودیت هایی و یا چه ما به ازایی؟
باید در کنار پذیرفتن این محدودیت ها منافع زیادی را طلب کنیم چرا که حق خودمان است. هنگامی ما از اعمال حق خود می گذریم که بتوانیم امتیازاتی را کسب کنیم. می توانیم با غرب مثلا بر سر تعداد سانتریفیوژها و تعداد راکتورها کنار بیاییم و از نظر کیفی نیز مثلا غنی سازی تا خلوص 5 درصد را بپذیریم. بنابراین از یک طرف محدودیت های بعضاً موقت در اعمال حق و پذیرفتن شفافیت و اعتماد سازی را داریم و از طرف دیگر در قبال آن امتیازاتی را طلب می کنیم. البته این امتیازات فقط محدود به برداشتن تحریم ها نمی شود.
البته غرب ممکن است محدودیت هایی را بگذارد که به اصطلاح پذیرفتن این محدودیت ها سخت است. ما بعضی از محدودیت ها را می توانیم بپذیریم. اما به نظر من، در بهبود کیفیت سانتریفیوژها و یا اصل وجود تأسیسات فردو نباید محدودیت را بپذیریم. می توان بر سر موضوع نطنز مذاکره شود و در واقع نطنز مهم اما قابل مذاکره است اما اصل فعالیت و نه کیفیت فعالیت در فردو حتی قابل مذاکره هم نیست.
شما چرا این تمایز را قائل می شوید؟
مشکل و ضعفی که من برای تیم مذاکره کننده اول در دوران آقای روحانی قائلم این است که این تیم در کنار قوت غیر قابل انکارش در مسائل دیپلماتیک، حقوق بین الملل و فن مذاکره، فاقد افرادی بود که در سیاست منطقه ای و روابط استراتژیک متخصص باشند. من در مقاله ای که چند سال پیش با کمک یکی از همکارانم به نام خانم هرمزی در پژوهشنامه علوم سیاسی و با عنوان «برنامه هسته ای ایران: توانایی قانونمند» نوشتم، چهار سطح برای توانایی هسته ای را از هم تفکیک کرده ام. توجه کنید که این یک متن دانشگاهی است. من می توانم این سخنان را در دانشگاه بزنم ولی سیاستمداران و دیپلماتها در گفتن آن محدودیت دارند.
در برنامه هسته ای هر کشور شاید چهار سطح از توانمندی را بتوان از هم تفکیک کرد. اگر کشوری بخواهد سلاح هسته ای بسازد باید اشراف کافی به دانش فنی برای تولید مواد هسته ای کافی را داشته باشد، باید بتواند با این مواد کلاهک بسازد و باید وسیله ای مثل موشک یا هوایپما برای حمل این سلاح داشته باشد.
کشورهایی هستند که با ادغام این سه توانایی، سلاح ساخته اند و از آن برخوردارند. دسته دوم کشورهایی هستند که هر سه توانایی را دارند ولی سلاح نساخته اند ولی به هر حال توانایی کامل هسته ای دارند. دسته سوم کشورهایی هستند که دانش و تکنولوژی تولید سوخت هسته ای (چرخه سوخت) و توانایی موشکی که در عرف بین الملل منعی ندارد را دارند. اگر چنین کشوری دنبال ساخت کلاهک نرفته باشد دارای توانایی قانونمند هسته ای است. دسته چهارم کشورهایی هستند که برنامه هسته ای خود را به اهدافی مثل انرژی، پزشکی یا علمی محدود کرده اند. من معتقدم از حیث استراتژیک ما باید توانایی قانونمند داشته باشیم این به نفع ماست.
توانایی قانونمند چه مزیتی دارد؟
کسب توانایی قانونمند قادر به ایجاد میزانی از بازدارندگی است و باعث ارتقای شأن و منزلت داخلی و خارجی کشور است. به خصوص تاثیر مثبتی بر قدرت نرم کشور خواهد داشت، به لحاظ علمی به نفع عرصه علم و فنآوری کشور است، به کسب جایگاه بهتر منطقه ای کمک می کند و باعث افزایش قدرت جهان اسلام خواهد شد.تمرکز بر این شکل از توانمندی از ما چهره یک دولت قانونمند و مسئول را ارائه می کند، مساله هسته ای ما را از نگرش های سیاه و سفید جدا می کند و خطر بروز مسابقه تسلیحاتی را نیز کاهش می دهد.
چرا مثلا حالت های ساخت سلاح و یا توانایی کامل بهتر نیستند؟
ما در همان مقاله چهارده دلیل در رد چنین فرضی مطرح کردیم. هزینه های زیاد، خطر بروز مسابقه تسلیحاتی، منع شرعی، مخالفت های داخلی، بهانه دادن برای حضور غرب در منطقه و آسیب زدن به روابط کشور با دیگران از این جمله است.
به هر حال بخش زیادی از این مساله، در چارچوب روابط ایران و آمریکا هم قرار می گیرد. نظر جنابعالی نسبت به آینده روابط ایران و امریکا در دولت جدید چیست؟
بنده نسبت به بهبود روابط با امریکا بدبین هستم، اما نسبت به حل موضوع هسته ای خوشبین هستم. در جایی دیگر هم گفته ام برای حل اختلافات بین ایران و آمریکا دولت های دو کشور چاره ای ندارند جز این که یک روزی اعلام کنند روابطشان عادی شده است. باید یک اراده سیاسی به وجود بیاید و وزرای خارجه دو کشور به طور همزمان در دو پایتخت با اعلام خبر عادی شدن روابط کمیته هایی برای حل مسائل مورد اختلاف تشکیل دهند. بنده به این روش بیشتر امیدوارم تا این که بخواهیم مرحله به مرحله پیش برویم و اختلافات را گام به گام حل کنیم؛ چون در شرایط کنونی دو کشور اگر بخواهند وارد مذاکرات دوجانبه بشوند، مثلا بخواهند در مسائل افغانستان و عراق با یکدیگر مذاکره کنند، چون این دو مساله برای ما مهم است اما برای طرف مقابل حالت اضطرار دارد، این مذاکرات در موقعیت برابر برگزار نمی شود. ما وارد این مذاکرات برای حل مساله افغانستان میشویم در حالی که درباره آن عجله ای نداریم و اما طرف مقابل برای حل آن به شدت عجله دارد و به دنبال راه حلی سریع است. یا برای ایران رفع تحریم ها در اولویت قرار دارد و به دنبال راه حلی برای توقف سریع این تحریم هاست در حالی که طرف مقابل برای توقف این مساله عجله ای ندارد.
پس شما با مذاکرات گزینشی و موضوعی مخالفید؟
با وجود چنین اختلافی انتظار از مذاکرات، در شرایطی که دو کشور روابط عادی ندارند، دستیابی به توافق چندان آسان نخواهد بود. با این حال در همین شرایط کنونی دو کشور، آمریکایی ها آمادگی مذاکره در موضوعات مختلف با ایران را دارند. سیاست کلان آنها در برابر ما مهار به علاوهت عامل گزینشی است. سیاست کلی آنها مهار ایران است، ولی به صورت گزینشی هم آماده تعامل با ایران هستند.
دلیلی دارد که فکر کنیم امریکایی ها دست از سر ما بردارند؟
خیر. اصلا. استراتژی مهار ایران توسط امریکا چند مولفه دارد که یکی از آنها تحریم است و مولفه های دیگری از جمله انزوای ایران و ائتلاف سازی علیه آن هم دارد. البته در امریکا نیز برداشت ها از انتخاب دولت جدید یکسان نیست. این موارد اختلاف را در موضع گیری های اخیر دولت و کنگره امریکا نیز به طور واضح می توانید مشاهده نمایید. بنابراین تصمیم برای امریکایی ها نیز ساده نیست چرا که زیر ساخت هایی در دو کشور وجود دارد که روابط خصمانه در دو کشور را بازتولید می کند. مثلا 131 نفر از اعضای کنگره به اوباما تعامل با روحانی را توصیه می کنند، اما تنها 20 نفر از این تعداد با طرح ضد ایرانی در مجلس نمایندگان مخالفت می کنند! در امریکا نیز کسی که موافق رابطه با ایران باشد هزینه پرداخت خواهد کرد. بنابراین، زیرساخت روابط خصمانه در دوکشور وجود دارد که به راحتی از میان نمی رود. باید گروه های مخالف با این روند تقویت شوند. در دوره ای، روند به گونه ای بود که منفعت شرکتهای نفتی در معامله با ایران و در تقابل با دشمنی ها با ایران قرار گرفت اما این روند بعداً متوقف شد.
به عنوان حرف اخر چه صحبتی دارید؟
در شرایط امروز دنیا در سیاست خارجی باید پذیرفت که امکانات تا جای ممکن باید در اختیار وزیر خارجه قرار گیرد. زیرا کسی که در خط مقدم نبرد قرار دارد و آن را فرماندهی می کند، سنگ جلوی پایش انداختن و درگیر کردن ایشان با مسائل فرعی درست نیست. امیدوارم ایشان نیز با تمام قوا از تمام ظرفیت ها در سر تاسر جهان استفاده نماید.
اقای دکتر ظریف باید از تمامی امکاناتی که ایرانیان در سراسر جهان دارند استفاده نماید. انتخاب چند سفیر زن نه تنها فی نفسه امر مطلوبی است، بلکه در شرایط کنونی یک ضرورت است. خوشبختانه امروز این ظرفیت، هم در خارج از وزارت خارجه و هم داخل وزارت خارجه وجود دارد. کسانی مثل خانم دستجردی، سلطانخواه، ابتکار و یا بعضی اساتید دانشگاه مثل خانم کولایی، مشیرزاده، لطفیان و یا مصفا توانایی سفیر شدن را دارند. کسی که یک وزارت خانه را گردانده می تواند یک سفارتخانه را به خوبی اداره کند.
از طرفی استفاده از اهل تسنن برای سفارت خانه ها بسیار مهم است چرا که امروز اختلافات شیعه و سنی دارد به مسئله امنیتی تبدیل می شود. حال اگر ما چند سفیر اهل تسنن داشته باشیم می توانیم مقابل این روند خطرناک بایستیم. به عبارتی باید از همه نیروها و ظرفیت ها برای مهار بحران، تهدیدزدایی و پیشرفت کشور استفاده نماییم. امروز بیش از همیشه این امر برای تأمین منافع و امنیت ملی ضرورت دارد. امروز ایرانی در سراسر دنیا باید احساس کند که در این نبرد اساسی مشارکت دارد و وظیفه ماست که امکان مشارکت آنها را بدون در نظر گرفتن ملاحظات ایدئولوژیک، قومیتی، جنسیتی و جغرافیایی فراهم نماییم.
نظر شما :