امنیت ملی و دیپلماسی هستهای
دیپلماسی ایرانی: برنامه هسته ای ایران در سال های اخیر، یکی از موضوعات مهم و بحث انگیز در داخل و خارج کشور بوده است. افراد و گروه های بسیاری در خصوص ابعاد مختلف و پیچیده این برنامه مهم سخن گفته و یا در باره آن قلم فرسایی کرده اند. در این میان، تعداد معدودی از این گویندگان و نویسندگان در برهه هایی از زمان، خود دست اندرکار و یا به طور غیر مستقیم درگیر موضوع هسته ای ایران بوده اند.
معذلک حساسیت موضوع هسته ای موجب گردیده تا در داخل کشور کمتر مسؤول و صاحب نظری مشتاق آن باشد تا با قلم و یا بیان خود، ابتکارات و تلاش های صورت گرفته در جهت حراست از دست آوردهای این فن آوری ارزشمند را به رشته تحریر درآورده و یا به گوش ایرانیان به طور اخص و جهانیان به طور اعم برساند.
در حالی که از بین همه نوشته ها و گفته های موجود، شرح بی طرفانه و داوری منصفانه ای از واقعیت و کیفیت پرونده هسته ای ایران کمتر به چشم می خورد؛ شاید انتظار معقول و واقع بینانه ای نباشد که افراد و گروه های مختلفی که نگاه دوستانه ای به ایران و نظام اسلامی آن ندارند به نقد عادلانه و تفسیر روشنگرانه این موضوع بپردازند. به همین دلیل شگفت آور نیست که یک پدیده و تحول علمی و فن آورانه با ماهیت توسعه ای، دست خوش کنش های سیاسی و تهدیدهای امنیتی گردد.
بی شک برنامه هسته ای ایران نماد بارز تحول و پیشرفت علمی کشور بوده و دست آوردی ممتاز در زمینه علم و فن آوری می باشد. دستیابی به این فن آوری مهم آرزوی هر ایرانی وطن دوست بوده و هست؛ در حالی که راه رسیدن به آن همواره هموار نبوده است، انحصار فن آوری هسته ای در دست تعداد معدودی از کشورهای قدرتمند موجب گردیده تا بخش بزرگی از جامعه بشری، توفیق آن را نداشته باشد تا از این دست آورد علمی جهت استفاده های صلح آمیز بدون وابستگی به کشورهای بزرگ صنعتی برخودار شود.
در حالی که کشورهای صاحب چنین فن آوری، از نیم قرن گذشته تا به حال، در توسعه آن برای مقاصد غیرصلح آمیز با هم در رقابت بوده و بنیه نظامی و تهاجمی خود را بر پایه آن استوار کرده اند. واقعیتی تلخ تر از این نیست که گروه اندکی از کشورها، دست آوردهای علمی بشر را برای تهدید، ارعاب و نابودی جوامع دیگر به کار برند.
صاحبان و مدعیان چنین فن آوری هرگز نخواسته و نمی خواهند که کشورهای دیگر حلقه انحصار آن ها را شکسته و قدم به وادی ای بگذارند که سال ها عرصه یکه تازی و سلطه طلبی آنها بوده است.
تردیدی نیست که شکستن چنین انحصاری، کاری بس خطیر و دشوار است. به همین دلیل است که جرأت و جسارت دانشمندان و کارشناسان سازمان انرژی اتمی ایران در ورود به عرصه هسته ای و دستیابی به زوایا و ابعاد پیچیده آن ستودنی و مثال زدنی است؛ به طوری که همان کشورهای انحصارگر هرگز نگرانی و ناخشنودی خود را از این جرأت و جسارت پنهان نکرده اند. تلاش بی وقفه و پیگیر در جهت حفظ و توسعه این دست آورد عظیم، مسؤولیت خطیری است که نظام جمهوری اسلامی ایران در دو دهه گذشته بر دوش داشته است.
بخشی از این تلاش ها در کتابی به نام «امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای» به قلم دکتر حسن روحانی در حجم 999 صفحه ای منتشر شده به روشنی و صراحت بیان شده است. شما می توانید این کتاب را به صورت آنلاین از فروشگاه اینترنتی شهرکتاب به آدرس SHOP.BOOKCITY.ORG و یا به صورت تلفنی (88742118-021) و یا پیامکی (300089518951) سفارش دهید.
دکتر روحانی که مدت شانزده سال مسؤولیت دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی را به عهده داشته و در خلال این سالها تجربه وافری در زمینه موضوعات امنیتی داخلی و خارجی اندوخته به مدت کمتر از دو سال (مهر 1382 الی مرداد 1384) مسؤولیت پرونده هسته ای ایران را نیز به عهده داشته است. این دوران، زمانی است که برنامه هسته ای ایران در دستور کار آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار می گیرد.
شورای حکام آژانس انرژی اتمی نخست در خرداد 1382 طی یک بیانیه و سپس در شهریور همان سال طی قطعنامه ای به پرونده هسته ای ایران پرداخته و تلاش می کند تا جهت روشن شدن ابعاد این پرونده، تکالیف و تعهدات سختی را بر دوش ایران قراردهد. در این اوان، که مقارن است با پیروزی آمریکا در عراق و تشدید فضای جنگ و سلطه جویی آمریکا در منطقه، کشورهای غربی دچار التهاب و تنش بی سابقه ای گردیده و نسبت به روند پیشرفت های هسته ای ایران حساس می گردد. این حساسیت تا آن جا بروز می کند که وزرای خارجه سه کشور اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) و نیز وزیر خارجه روسیه در مرداد 1382 طی نامه هایی به وزیر خارجه ایران درخواست می کنند که ایران برنامه هسته ای خود را متوقف نموده تا اعتماد جامعه بین المللی نسبت به صلح آمیز بودن برنامه هسته ای کسب نماید. متعاقباً مذاکرات ایران با سه کشور اروپایی شروع و در ماه های بعد ادامه می یابد.
دکتر روحانی با ذکر جزییات و با دقتی درخور تقدیر، به شرح سوابق انتصاب خود به عنوان مسؤول پرونده هسته ای ایران پرداخته و تمام مراحل مذاکراتی با اروپایی ها را به طور کامل تشریح می نماید.
اگرچه در یک سال اخیر کسانی مثل فیشر وزیر خارجه وقت آلمان و یا البرادعی مدیرکل وقت آژانس بین المللی انرژی اتمی در کتاب های خود به بیان برخی خاطرات آن روزها پرداخته اند؛ اما روایت دکتر روحانی از روزهای تصدی خود بر پرونده هسته ای بسی دقیق تر و جامع تر بوده و به قول بیهقی از لونی دیگر است. او از شرایط سخت خارجی و حتی داخلی و به صعوبت و سختی تنفس در فضای بسته و بدون روزنه آن مقطع اشاره می کند. او از بدقولی ها و ناتوانایی ها اروپایی در ایفای تعهدات خود پرده بر می دارد و به واکاوی مشکلاتی که بر سر راه یک توافق عادلانه وجود داشته، می پردازد. او با دلیل و برهان از فشارهای غیرمعقول و غیرمنصفانه آمریکایی ها بر اروپایی ها جهت ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت می گوید و نشان می دهد که چگونه اجرای توافقات منعقده در تهران، بروکسل و پاریس با اروپایی ها با کارشکنی و مخالفت آمریکایی ها مواجه گردید. او نگرانی خود را از برخی قصور از سوی ارگان های داخلی و یا از دست رفتن انسجام داخلی، و یا شتاب و انتظار برخی مسؤولین در دستیابی به نتیجه مطلوب، پنهان نمی کند. از زمانی سخن می گوید که پرونده هسته ای ایران در چهار راه انتخابات ها قادر به حرکت رو به جلو نبود؛ انتخابات در آمریکا، ایران، اروپا و آژانس.
او از تلاش های دلسوزانه، متعهدانه و شبانه روزی هیأت مذاکره کننده ایرانی که کمتر در کتاب و یا نوشته ای از آن ذکری به عمل آمده، سخن می گوید؛ سخن روحانی گرچه در کلام شیرین و دلپذیر است اما در پایان به تلخی می گراید و احساس فرصت های از دست رفته و موقعیت های غیرقابل بازگشت را زنده می کند.
سراسر گفته های دکتر روحانی حکایت از این دارد که او تلاش کرده است با ابتکارات دیپلماتیک و به کارگیری روش های گوناگون دیپلماسی، تکنولوژی هسته ای کشور از خطرات بالفعل و بالقوه مصون مانده و تا حد امکان توسعه یابد. او بارها با صراحت هرچه تمام تر می گوید که هرگز در دوران مسؤولیتش پروژه های ناتمام هسته ای ایران تعلیق نگردیده و اگر تعلیقی صورت گرفته در جهت ایجاد فرصت و فضای مناسب برای تکمیل بخش های ناتمام بوده است.
تلخی سخن دکتر روحانی آن جا بیشتر نمودار می شود که از منتقدان خود گلایه می کند که به جای انتقاد و نقد منصفانه، راه اتهام و خلاف گویی و تخریب در پیش گرفتند. به باور دکتر روحانی، اگر زمان و مجال موسع تری در اختیار او قرار می گرفت، پرونده هسته ای ایران قطعاً با هزینه کمتری ظرف یکی دو سال به سرانجام مطلوب می رسید.
تردیدی نیست که ناگفته های پرونده هسته ای ایران در کتاب دکتر روحانی بسیار بیشتر از گفته های اوست. شاید بتوان برخی مطالب ناگفته را از لابلای خطوط کتاب به سختی کشف کرد و بدان دست یافت. اما نگفتن و ننوشتن در باره همه زوایای حساس موضوعی که پرونده آن نه تنها بسته نشده بلکه با امنیت ملی کشور عجین گردیده، کاری عاقلانه و مسؤولانه است. اساساً تعهد به مسؤولیت پذیری با عقده گشایی و پرده دری منافات دارد. بسا دولت مردان و سیاستمدارانی که در زمان مسؤولیت خود موجد خدمات و اقدامات شایسته برای کشور و ملت خود بودند و بعد از دوران تصدی مورد خطاب های ناجوانمردانه قرار گرفتند ولی دم برنیاوردند تا مبادا اسرار کشور را در معرض دید نامحرمان قرار دهند. سکوت دکتر روحانی که در فرازهایی از کتاب وی مشخص است، از این مقوله می باشد؛ و نیز مشخص است که از نظر وی مصالح و منافع کشور و نظام هزاران بار بر مصالح و منافع شخصی ارجحیت و اولویت دارد.
تجارب تاریخی، اگر سراسر هشداردهنده نباشند، همواره برای بشر آموزنده هستند. تاریخ کشور ما، بالاخص در یک صد سال اخیر، از یک سو حکایت گر تلاش و تکاپوی مردمان این مرز و بوم در جهت پیشرفت و رفاه و ترقی کشور خود بوده، و از سوی دیگر روایت گر عناد حاسدان و خباثت معاندان در مقابله با توسعه و تعالی کشور می باشد. برنامه هسته ای کشور بی تردید از مقوله توسعه و تعالی کشور است. برای حراست از آن کوشش وافری صورت گرفته است. کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای» تنها گوشه ای از این تکاپوی سخت را ترسیم می کند.
نظر شما :