پنجاه و هفتمین بخش از کتاب جدید هیکل درباره مبارک
وقتی مبارک برای خرید اسلحه سر امریکایی ها کلاه گذاشت
دیپلماسی ایرانی: محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری و جهان عرب به تازگی کتابی را با عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" به رشته تحریر در آورده است که در آن به زندگی سیاسی مبارک و چگونگی رسیدنش به قدرت، تداوم ریاست جمهوری اش تا تظاهرات میدان التحریر و سرنگونی او می پردازد. همان طور که از عنوان کتاب پیدا است، دوران حکومت مبارک و زمانه ای که باعث شد او به قدرت برسد و از تریبون های سخنرانی به ریاست جمهوری منصوب شود تا میدان التحریر که در حقیقت انقلابی علیه او را شکل داد، موضوع اصلی این کتاب است.
روزنامه الشروق مصر روزهای پنج شنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر کرده اند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب همه بخش های این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمه ای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را منتشر کردیم.
تا کنون پنجاه و شش بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون پنجاه و هفتمین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار می گیرد:
اوراقی که به او دادم شامل مجموعه ای از سند ها بودند:
1- حکم دادگاه استیناف در دایره چهارم درباره قضیه ای به تاریخ 4 نوامبر 1983، که شامل سه مساله قضایی می شدند که عبارت بودند از: شرکت های «رسل»، «فیلیپس» و «مور ناگان» که از سوی دادگاه فدرال امریکا مورد دعوای قضایی قرار گرفته اند به این ترتیب که مجموعه ای از شرکت ها که نمایندگی آن را «مستر ادوین پل ویلسون» بر عهده دارد از شرکت «ایتسکو Eatsco» شکایت کرده است، این شرکتی است که حسین سالم مالک 51 درصد از سهام آن است. هیئت مدیره آن شامل پنج نفر است که از افراد متنفذ در مصر هستند و همگی جزء تصمیم گیران مهم سیاسی مصر محسوب می شود. این شرکت بر اساس اتهامی که به آن وارد شده متهم به جابه جایی سلاح از امریکا به خاورمیانه است. در فرایند جابه جایی سلاح ها میان این مجموعه با شرکت های اسلحه سازی شبهاتی وجود داد. در عین حال یک روزنامه ادعا کرده است که بر اساس گزارش سازمان امنیت مرکزی امریکا اطلاعاتی وجود دارد که نشان می دهد در مبلغ فاکتورها بازی هایی صورت گرفته است.
2- بر اساس متن حکم قضائی آخری که علیه شرکت ایتسکو به خصوص صادر شده، این شرکت به اسم مورد اتهام است؛ به این ترتیب که از سوی وزارت دفاع امریکا شکایتی علیه آن انجام شده که به موجب آن حکمی علیه آن صادر شده است. این حکم زمانی صادر شد که ثابت شد این شرکت دولت امریکا را با مبالغ میلیون دلاری "گمراه" کرده است، علاوه بر آن در فاکتورهای انتقال اسلحه نیز تقلب کرده است.
به موجب آن به صورت غیابی حکمی علیه حسین سالم صادر شده به این اتهام که وی قبل از آن که این مساله اعلام شود تلاش می کرده بر سر ایالات متحده کلاه بگذارد.
به این ترتیب دفتر معاونت دادستانی امریکا دستور به دستگیری "حسین" ]سالم[ در صورت ورود به خاک امریکا داده است.
3- مجموعه ای مقالات از «چاک اندرسون» روزنامه نگار مشهور امریکایی در روزنامه واشنگتن پست بر سر قضایای مرتبط با تجارت اسلحه منتشر شده است.
- نخستین آنها عنوان «قراردادهای سلاح – افتضاحی که دامن روسا را در مصر گرفت.»!! نام دارد، و نام مبارک در این مقاله به چشم می خورد به این صورت که در خلال گزارشی که به پرزیدنت «سادات» رسیده در کنار سرهنگ «منیر ثابت» (مدیر دفتر خریدهای نظامی در واشنگتن) و به همراه نام «حسین سالم» به عنوان فردی که این معامله را ترتیب داده و از آنها سود برده، آمده است. چاک اندرسون در مقاله خود به صراحت از نامه ای سخن می گوید که وزارت امور خارجه امریکا در تاریخ 2 ژوئن 1979 به وزارت امور خارجه ]مصر[ فرستاده و در آن هشدار داده است: «پرزیدنت سادات حسنی مبارک را مکلف کرده که درباره این گزارش تحقیق کند.» اما سفارت امریکا در قاهره روز بعد نامه ای را می فرستد که در آن آمده است: «منابع ما تاکید کرده اند که معاون رئیس جمهور خود شخصا در تحقیق اهمال می کند، برای این که «منیر ثابت» برادر همسرش است و مبارک به او کمک کرده است که از سمت معاونت مدیر پیگیری های نظامی در واشنگتن به منصب مدیر دفتر خریدهای نظامی مصر در امریکا ارتقا یابد.»
در ادامه مقاله به حسین سالم و شرکت ایتسکو می پردازد.
- مقاله دوم چاک اندرسون عنوان «فلسطینی ها بر سلاح های خریده شده برای مصر تسلط می یابند» را بر خود دارد، که اشاره روشنی دارد به یک بازرگان فلسطینی الاصل که در امارات زندگی می کند و با شرکت «حسین سالم» ارتباط داشت و با او شریک بود. در این مقاله مبارک – که بعدا رئیس جمهور مصر شد – و همین طور تو (طرف صحبتم مستقیما حسین سالم بود) – شرکایی در قراردادهای خرید سلاح در پشت درهای بسته بودید، در حالی که سازمان امنیت امریکا همه جزئیات را می دانست و حتی بعضی مواقع دخالت هم می کرد تا امور تسهیل یابند و ]به اصطلاح[ زیر سبیلی رد شود!!
4- سند آخر گزارشی بود از کشتی باری ای موسوم به «بومیه» که شرکت های اسرائیلی مرتبا آن را اجاره می کردند، و همچنین شرکت «ایتسکو» نیز آن را اجاره کرده بود، در جزئیات آن سند نام برخی مسئولان مصری که در عملیات تجارت اسلحه مشارکت داشتند، آمده بود، از نیکاراگوئه گرفته تا افغانستان و ایران، در برابر مبالغ کلانی، در جای جای آن بارها نام حسین سالم تکرار شده بود، همچنین به شرکت ایتسکو و روابطش با مسئولان عالی رتبه مصری نیز اشاره شده بود که ظاهرا حرکت پویایی داشتند و از واشنگتن تا مادرید و قاهره و شهرهای دوردست دیگر فعالیت داشتند.
حسین سالم از ورق زدن اوراق فارغ شد، نخستین نظرش این بود که:
«امریکایی ها (...) زاده هستند، هدفشان در درجه اول باج خواهی سیاسی در مصر است، و امور را به گونه ای به تصویر بکشند که مردم به توهم بیفتند و وسیله ای برای تسلط Control بر مسئولان مصری بیابند.»
سپس وارد جزئیات بسیای درباره بده بستان های سری بر سر فروش اسلحه شد که تمرکزش در درجه اول بر این بود که بیشتر این بده بستان ها به سود مجاهدین در افغانستان بود.
●●●
شوکه شدم وقتی که از من پرسید: تو مخالف مسلح ساختن مجاهدین در افغانستان هستی؟!!
گفتم که من نمی خواهم وارد بحث بر سر موضوعاتی شویم که می توانیم تا صبح «غرق» صحبت درباره آنها شویم!!
گفت: «می دانم که تو به سیاست اهمیت می دهی» و سپس گفت که من به اندازه کافی «مبارک» را نمی شناسم و او نمی خواهد به کسی ستم کند، و این هیچ عیب نیست که این مرد بر اساس وظیفه اش هر لحظه که خواست به موضوع سلاح نزدیک شود. شاید این مساله برایش خطرناک باشد اما وقتی که خدمتش در نیروی هوایی را به پایان رساند، خودش هم نمی دانست که پرزیدنت سادات او را به عنوان معاونش انتخاب خواهد کرد، و طبیعی است که این مرد به فکر آینده و آینده بچه هایش باشد و به دنبال انتخاب هایی برود که برایش مناسب باشند، برای این که او داشت وارد دوران پنجاه سالگی اش می شد. و من چیزی را از کسی قطع نمی کنم، اما می بینم که این مرد نزدیک به موضوع سلاح برای کشورهای عربی بود، و من به تو می گویم که شاید – شاید برایش خطر داشت که در برخی موارد با همکارانش شریک شود – من می گویم شاید نخواهم چیزی را از کسی قطع کنم – این تنها چیزی است که می توانم بگویم – و بیشتر از این چیزی نمی گویم!»
و روشن بود که به نقطه ای رسید که دیگر نمی توانست از آن بیشتر جلو برود.
ادامه دارد...
نظر شما :