ترکیه؛ از تنش صفر تا مشکلات صرف با همسایگان
بستر ساز آشتی شاه اسماعیل و سلطان سلیم باشیم
دیپلماسی ایرانی: نگاهی به تحولات امروز منطقه و روابط ایران و ترکیه نشان می دهد که این مسئله همچنان درگیر چالدران است و تا این روابط از ذهنیت چالدران عبور ننماید، امید بستن به اینکه روابط به سطح راهبردی ارتقا یابد، سرابی بیش نیست. مراودات پر فراز و نشیب ایران و ترکیه همچنان گرفتار حافطه تاریخی است که با موقعیت و جغرافیای امروز آنان و معادلات قدرت داخلی، منطقه ای و بین المللی همخوانی ندارد. سخن از ذهنیت حاکم در روابط ایران و ترکیه است. مرزهای ایران و ترکیه اگرچه در چهارصد سال گذشته شاهد طولانی ترین مرزهای صلح بوده اما هنوز نتوانسته روابط را از سیطره تاریخ مبتنی برجنگ چالدران رهایی بخشد. دغدغه هر ترک و ایرانی که کشورشان را دوست داشته و بر پیچیدگی های بازی غرب آگاهند، باید آن باشد که تلاش نمایند روابط امروز را از سیطره تاریخ دیروز رهایی دهند. این راهی است که غرب چندین دهه است که از آن عبور نموده است.
با تغییر ذهنیت در روابط ایران و ترکیه می توان از چالش در روابط جلوگیری نمود، از رقابت ها کاست و به ظرفیت های استثنایی دو کشور در زمینه های مختلف چون انرژی، امکان و فرصت ظهوری داد که روابط را بیمه و نهادینه نماید. عدم اعتماد و رقابت های ناشی از این ذهنیت، همچنان سبب شده است که مزیت راهبردی دو کشور در موضوع انرژی در پشت پرده مذاکرات طولانی قفل گردد. هر ترک و ایرانی که ایران و ترکیه را دوست می دارند باید مدافع روابط دو کشور باشند، زیرا الزامات ناشی از تاریخ و از آن مهمتر جغرافیا ایجاب می نماید که این دو کشور، امنیت و توسعه یکی را، امنیت و توسعه دیگری بدانند.
روابط ایران و ترکیه در دهه 1930 میلادی شاهد یکی از بهترین دوره های خود بوده زیرا آتاترک موسس جمهوریت، در صف بندی های جهانی، اعتقاد به بی طرفی داشته و صلح در داخل و خارج، باور و استراتژی او بود. لیکن امروز، ذهنیت تاریخی که منطبق بر شرایط بین المللی نیست با راهبرد عمق استراتژیکی که ایران و مصر نیز می توانند ادعای آن را داشته باشند، روابط با ایران و مناطق پیرامونی را دچار آسیب جدی نموده است. توجه به تاریخ معاصر خاورمیانه و اروپا مبین آن است که سیاست مبتنی بر تاریخ و نوستالوژی در دولتمداری همیشه فاجعه آفرین بوده و معمولا به همراه آسیب های منطقه ای، بیشترین آسیب را به کشور مبتکر آن وارد نموده است.
در حال حاضر واقعیت روابط ترکیه با ایران و منطقه، متکی بر راهبردی گردیده است که بر پایه نوستالوژی بنا گردیده است. این استراتژی که بدنبال پیوند تاریخ دیروز به جغرافیای امروز است، می خواهد دیاربکر را به اربیل، بغداد، حلب، دمشق و... پیوند دهد. این نوستالوژی دام و فریبی است که نه با ظرفیت امروز ترکیه تطبیق دارد و نه مشوقان تاکتیکی آن در غرب و منطقه، به آن امکان تحقق خواهند داد. علت همراهی تاکتیکی فعلی غرب با آن نیز آن است که این استراتژی نه تنها بر علیه غرب نبوده، بلکه همراهی با غرب و برعلیه شرق می باشد.
صاحب این اندیشه در حالی که اعلام داشته ترکیه رهبری تحولات منطقه ای را بر دوش دارد، توجه به این موضوع ندارد که برخی از تحلیلگران اعتقاد دارند که در پروسه تحولات منطقه، ترکیه خود موضوع تغییر است که نباید نسبت به آن غفلت نمود. در این میان اگر به خطا، تاریخ مبنای تعیین راهبرد امروز شده است، باید توجه داشت در بستر تاریخی که مبنای عمل امروز شده است، سمت و سوی غازیان عثمانی نه دارالاسلام، بلکه دارالحرب در غرب بوده است. بخش مهمی از علت همراهی غرب با این راهبرد، نیز در این نکته نهفته است که امروز سرزمین های اسلامی محل اختلاف و نزاع گردیده است.
به عنوان کسی که عمده حیات سیاسی خود را وقف بهبود روابط ایران و ترکیه نموده و آرزو داشته و دارم که دو کشور چون فرانسه و آلمان پایه گذار اتحادیه خاورمیانه باشند، اعتقاد دارم مهمترین مشکل روابط ایران و ترکیه در عدم تغییر ذهنیت است. تا نگاه و ذهنیت های حاکم بر روابط تغییر ننماید، تغییر افراد و مقامات نمی تواند تغییرات ماندگار در روابط دو کشور ایجاد نماید. روابط ایران و ترکیه همچنان و امروز بیش از گذشته اسیر چالدران است و تا زمانی که از چالدران عبور نکنیم در روابط دو کشور، تغییرات پایدار مبتنی بر اعتماد متقابل را تجربه و نهادینه نخواهیم کرد. ذهنیت چالدران، اگر تحریک برای جنگ مذهبی نباشد، نهادینه نمودن صف بندی ها و سیاست گذاریها بر مبنای مذهب می باشد. ذهنیت ناشی از نگاه مذهبی، با وجود تغییرات ساختاری در عراق پس از صدام، به علت ماندن در چالدران، همچنان نمی تواند دمکراسی عددی در عراق را پذیرا شده و در بالاترین سطح در اظهاراتی حیرت انگیز شیعیان عراق را اقلیت عنوان می نماید. اندیشه متکی برچالدران در تقابل با بغداد و تهران و به خیال خود، تعضعیف هلال موهومی شیعی و به امید تغییر معادلات عراق و منطقه، از یک سو در پی ایجاد پیوند میان اکراد و عرب های سنی درعراق است و از سوی دیگر می خواهد با ایجاد پیوند میان اکراد خود با اکراد عراق، حاکمیت دیاربکر را بر اربیل و بغداد احیا نماید.
ترکیه بدون مد نظر گرفتن معیارهای حقوقی و سیاسی نه تنها رهبر اقدامات تروریستی در عراق را پناه داده و از او در بالاترین سطح پذیرایی می نماید، بلکه با عدم پذیرش واقعیت جدید عراق، تا جایی پیش رفته است که در شرایط جاری با برقراری روابط خارج از عرف بین المللی با اربیل، خط قرمز خود را نیز تغییر داده و به سوی تحولی پیش می رود که نتیجه آن مقدمه سازی ظهور دولت کردی خواهد بود که از بطن آن تجزیه ترکیه بر خواهد خاست. شایان توجه آنکه دولت های قبل از دولت حزب عدالت و توسعه در ترکیه همواره ظهور دولت کردی در عراق را خط قرمز خود عنوان می نمودند. برخی از تحلیل گران ترکیه اعتقاد دارند، مخالفت اجویت نخست وزیراسبق ترکیه با دخالت آمریکا در عراق و تغییر جایگاه اکراد در معادلات سیاسی در این کشور، عامل ایجاد بحران اقتصادی و در پی آن، از دلایل اصلی سقوط وی بوده است.
در اینکه تغییرات اساسی در سوریه ضرورتی اجتناب ناپذیر است تردیدی وجود ندارد، ولی ذهنیت متکی بر چالدران در سوریه چشم برجنایاتی که گروه های سلفی در این کشور مرتکب شده و آنرا گزارشگران اتحادیه عرب نیز تائید نموده اند، می بندد تا در خیال خود سه ماهه با انتقام از علویان در مسجد جامع اموی دمشق نماز بگذارد. البته این اظهارات نافی و منکر خشونتهای افراطی و بمباران های کور شهرها و روستاها، توسط نظام سوریه نیست.
دوستان ترک که ایران را شایسته نام اسلام ندانسته و به اعمال سیاست مذهبی متهم می نمودند و از سوی دیگر ایرانیان را غیرصادق خطاب می نمایند، خود بهتر از دیگران می دانند که جمهوری اسلامی ایران سه دهه است که با حمایت از حماس سنی بیشترین هزینه را داده است. کشورهای و مردم منطقه باید اشک های وزیر ترک در غزه را باور نمایند و یا به سخنان نمایندگان مجلس ترکیه استناد بنمایند که اعلام داشته اند موشک های پرتابی حماس به اسرائیل به واسطه اطلاعات دریافتی از سامانه سپر موشکی در مالاتیا سقوط نموده است. نگاه منطقی در کنار اعتقاد به ضرورت تغییر در سوریه بر موقعیت ژئواستراتژیک و محل نزاع بودن آن آگاهی دارد و می داند راه حل بحران سوریه نه در تقابل منطقه ای و بین المللی بلکه در تعامل است و در هرشکلی محوریت تغییر در این کشور باید نه با فشار خارجی بلکه باید با مکانیزم داخلی و از طریق غیر نظامی باشد. همراهی ترکیه با مرتجع ترین نظام های سیاسی عرب برعلیه نظامی که در بسیاری عرصه ها توسعه یافته تراز آنان است، فقط در راستای ذهنیت چالدران قابل توجیه بوده و اعمال سیاست دوگانه نسبت به بحرین نیز تبلور حرکت بر مبنای مذهب است.
به نظر می رسد رهبران ایران و ترکیه، قبل از آنکه بد خواهان، صحنه سیاست را برای دلسوزان روابط تنگ نمایند، ضروری است ذهنیت مانده در چالدران را تغییر داده و روابط را در تمامی سطوح با اعتماد متقابل به سطح راهبردی ارتقاء دهند.
رهایی از نوستالوژی عمق استراتژیک که بنظر می رسد بکارگیری راهبرد آن، امروز ترکیه را از تنش صفر با همسایگان به مشکلات صرف با مناطق پیرامونی رسانده است، می تواند دوباره آرامش را به منطقه به ارمغان بیاورد.
ضروری است بدانیم بعضا هدف ایجاد درگیری های کوچک، مقدمه سازی برای درگیری های بزرگ و تغییرات وسیع است. عدم درک پیچیدگی روابط بین الملل و اعتماد به کسانی که در گذشته عامل تجزیه عثمانی بوده و در طول تاریخ جمهوریت نیز روابط با آن همچنان با بیم و امید بوده است، می تواند در صورت غفلت، به تجزیه دیگری بیانجامد.
سخن آخر آنکه در حالی که تحولات پیرامونی می تواند تهدیدات جدی برای ایران و ترکیه ایجاد بنماید، ما چاره ای جز همدلی، اعتماد متقابل و کار با یکدیگر نداریم. در روابط ایران و ترکیه باید دیوار چالدران را فرو ریخته و بستر ساز آشتی شاه اسماعیل و سلطان سلیم باشیم. غرب چهارصد سال است که با استفاده از غفلت ما تلاش دارد میان ایران و ترکیه چالش و جدایی ایجاد نماید و ایران و ترکیه در بسیاری از اوقات با نگاه به غرب، تسهیل کننده این هدف بوده اند. ضروری است تهران و آنکارا بجای نگاه به غرب، روی به هم نموده و یکدیگر را به آغوش بگیرند./ 16
انتشار اولیه: سه شنبه 3 اردیبهشت 1392/ باز انتشار : شنبه 7 اردیبهشت 1392
نظر شما :